بسم الله الرحمن الرحیم
«فدک؛ باغی پر از رمز و راز»
اشاره:
پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و در شرایطی که هنوز پیامدهای نشست سقیفه و انتخاب شتابزده و مشکوک خلیفة اول، در جامعة اسلامی مشهود بود، حادثة جدیدی رخ داد که پروندة نیمه مسکوت سقیفه را بار دیگر به جریان در آورد: خلیفة اول، باغستان «فدک» را که – به شهادت تمامی مورخین و محدثین- در تملک دختر پیامبر (علیهما السلام) بود، غصب، و کارکنان آن بانوی بزرگوار را از آنجا بیرون کرد. با رسیدن خبر این واقعه، حضرت زهرا (سلام الله علیها) علیرغم بیماری و جراحات ناشی از درگیریهای واقعة اخذ بیعت از حضرت علی(علیه السلام)، احقاق حق را وظیفة خود دید و برای بازپسگیری آن، فوراً اقدام نمود.
اگرچه اقدامات و احتجاجات حضرت زهرا (سلام الله علیها)، با محوریت موضوع تملک فدک و به عبارت دیگر، موضوعی اقتصادی بود، اما شواهد و قرائن موجود، بیانگر این مطلب است که این اقدامات با هدفی فراتر از اثبات تملک یک باغ و بلکه مرتبط با موضوع خلافت و جانشینی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام شده است.
در این نوشتار که به سه قسمت تقسیمش کردم برآنیم تا ضمن کنکاش آن واقعه، ماهیت سیاسی جریان فدک را در سه بُعد، بررسی و اثبات نماییم.
۱) اعطای فدک به حضرت زهرا (س)
در سال هفتم هجری، یهودیانی که در ناحیة فدک ساکن بودند با مشاهدة پیروزی مسلمانان در جنگ با یهودیان خیبر، مرعوب اقتدار مسلمانان شدند و به منظور امان یافتن، باغستانهای خود را بدون جنگ و خونریزی، به پیامبر تسلیم کردند . بر این اساس و با استناد به آیهٔ ۶ سورهٔ حشر، فدک، حکم «فِیء» را پیدا کرد و جزو املاک خصوصی پیامبر(ص) قرار گرفت.
همگی مسلمانان، اعم از شیعه و اهل سنت، معقتدند که پس از نزول آیهٔ «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّه» پیامبر(ص)، دخترش فاطمه (س) را فراخواند و باغستان فدک را – به او بخشید. این اقدام، فی نفسه دلالت بر مسئلهای فراتر از مسائل مادی دارد؛ چراکه پیامبر(ص) حتی دیدن پردهای نو بر دیوار خانهٔ دخترش را برنمیتافت و میفرمود:«آل محمد را به مال دنیا چهکار؟!» و حضرت زهرا(س) نیز علیرغم آنکه فرزند پیامبر(ص) بود، از متاع دنیا هیچ بهرهای نمیگرفت؛ تا آنجا که به گفتهٔ سلمان، چادر ایشان، دوازده وصله داشت و همسر او، علیبن ابیطالب(ع) نیز، آشکارا اعلام مینمود که: «مرا با فدک و غیر فدک چهکار؟!»
پس لاجرم در این اعطا، اهداف دیگری نهفته است. اما به راستی هدف پیامبر چه بود؟!
۱-۱) پیشگیری از استضعاف بنیهاشم
تاریخ گواه این مسئله است که پس از رحلت پیامبر(ص)، حرمت اهل بیت ایشان(ع) از بین رفت و کسانی بر منبر و مسند ایشان تکیه زدند که تمامی حقوق خاندان او را زیر پا نهادند؛ تمامی منابع مالی ایشان را مسدود نمودند، ایشان را اسیر و شهید کردند و نهایت ظلم را در حقشان روا داشتند.
بیتردید، پیامبر(ص) از آنجا که به «ماکان» و «ما یکون» و «ما هو کائن» آگاه است، از ظلمهایی که بلافاصله پس از رحلت ایشان بر خاندانشان وارد خواهد آمد، مطلع بوده و با اعطای فدک به دخترش، برای رفع برخی از مشکلات و محرومیتها، چارهاندیشی کرده است. چراکه اگر فدک غصب نمیشد، بنی هاشم به واسطهٔ درآمد آن، میتوانست از محرومیتها رهایی یابد و به تبع آن، موقعیت اجتماعی و سیاسی خود را نیز ارتقا بخشد.
۱-۲) ایجاد پشتوانهای مطمئن برای خلافت امام علی(ع)
پیامبر اکرم(ص) در طول حیات خویش، کراراً و در موقعیتهای مختلف، به موضوع ولایت، وصایت و خلافت امیرالمؤمنین(ع) اشاره میکردند؛ گاه به صورت غیرمستقیم، انحراف از او را مذمت میکردند و میفرمودند: «آن که از علی جدا شود، از من جدا شده و کسی که از من جدا شود، از خدا جدا شده است» و گاه به صورت مستقیم به حوادث بعد از رحلتشان اشاره میکردند و بیان میداشتند:«یا علی! پس از من، تو مظلوم واقع خواهی شد. وای به حال کسی که به تو ستم کرد و بر تو تاخت و خوشا به حال آن از تو پیروی کرد و غیر تو را برنگزید».
اقدامات ایشان، در زمینهچینی برای خلافت علی بن ابیطالب(ع) در روزهای آخر عمر شریفشان، شدّت و هدّت بیشتری یافت؛ چنانچه در منطقهٔ غدیر خم، پس از رسیدن دستور از جانب خدا، علی(ع) را رسماً به عنوان مولا و سرپرست همگی مسلمانان اعلام نمود و علاوه بر آن، به تصریح امیرالمؤمنین(ع)، ایشان با تشکیل و اعزام جیش اسامه برای جنگ با روم، درصدد رفع تمامی موانع خلافت حضرت علی(ع) تثبیت خلافت و امامت برآمدند.
جریان تقاضای مرکب و کاغذ برای نگاشتن وصیت – اگرچه با دخالت برخی، محقق نشد- و نیز بیان مجدد حدیث ثقلین در واپسین لحظات عمرشان، شواهد دیگری بر این مدعاست.
پس تردیدی نیست که ایشان همواره نگران شرایط پس از رحلت خود بوده و در جهت معرفی رهبر شایسته و جلوگیری از گمراهی امت، تلاشهای زیادی نمودند. با این وصف، دور نیست اگر اعطای فدک به حضرت زهرا(س) را گامی دیگر در این مسیر بدانیم؛ چراکه اگر یک جریان، پشتوانهٔ اقتصادی مطمئنی داشته باشد، نیل به مقصد برایش هموارتر خواهد بود.
ممکن است در اینجا این سؤال به ذهن متواتر شود که چرا فدک مستقیماً به شخص امیرالمومنین(ع) اعطا نشد؟ پاسخ این سؤال با مراجعه و تفقد در تاریخ به خوبی نمایان است. چراکه پس از رحلت پیامبر(ص) هنوز برای حضرت زهرا(س) حرمت و احترامی باقی بود و چنان احجافی در حقش صورت گرفت و چگونه میبود برای آن امام مظلومی که چنان حرمتش نادیده انگاشته شد که حتی در مقدمش کسی از جا بلند نمیشد؟!
۱- ۳) ایجاد زمینهای برای اتمام حجت
امیرالمؤمنین، علی(ع) هنوز از تغسیل و تدفین جسم مطهر پیامبر (ص) فارغ نشده بود که به ناگاه با جریانی مواجه شد که حق الهی او را غصب و مسند خطیر رهبری امت را به دست گرفته بود. لذا ایشان با تمسک به فرمایش پیامبر (ص) ، در صدد روشنگری و تبیین حق از باطل برآمد تا از این طریق جمعی را به کمک گرفته و جامعه را از ضلالت بیرون آورد.
چهار بار استنصار شبانهٔ ایشان به همراه حضرت زهرا و حسنین(ع) از مهاجرین و انصار، جمعآوری قرآنی جامع به همراه تفسیر و تأویل و دعوت امت به استفادهٔ از آن و احتجاجات و مناظرههای مکرر با ابوبکر، عمر و دیگر اصحاب سقیفه، تنها بخشی از عملکرد ایشان در این زمینه است.
با این حال، حتی چهل نفر برای بازپسگیری حق خلافت به یاری نشتافتند و ایشان را به سکوت و اجتناب از قیام با شمشیر ناگزیر کردند. چرا که در آن شرایط، جامعهٔ اسلامی بسان آتش زیر خاکستری بود که کوچکترین جرقه میتوانست شعلهای عظیم بیافریند و اصل اسلام را در خود نابود کند. از یک سو، مدعیان خلافت- چون سعد بن عباده- سرسختانه در مقابل جریان حاکم، جبهه گرفته بودند؛ از دیگر سو، منافقین – چون ابوسفیان- در صدد برپایی آشوب و جنجال بودند تا از این طریق، به پیکر اسلام ضربه زنند و منافع از دست رفتهٔ خود را باز یابند. مهمتر از همه، خطر دشمنان خارجی بود که قهراً از درگیریهای داخلی و تفرقهٔ موجود، استفاده به مطلوب میکردند و چه بسا، جامعهٔ اسلامی را به مرز انحطاط و زوال میکشاندند.
در این شرایط، ندای حقخواهی علی بن ابیطالب(ع)، حکم همان جرقه را داشت که میتوانست آتش آشوب و شورش را به دامن اسلام بکشاند. از این رو، ایشان از حق مسلم خود گذشت و سکوت اختیار کرد تا اصل اسلام محفوظ بماند.
در این بستر زمانی، ماجرای فدک، بهترین دستاویز برای روشنگری مجدد حق از باطل و اتمام حجت بر همگی امت اسلام بود. همچنانکه بسیاری در جریان این حادثه، متذکر شدند و به غصبی بودن خلافت ابوبکر پی بردند. به عبارت دیگر، فدک اگرچه در ظاهر، قصهٔ تلخ دیگری از تاریخ مظلومیت اهل بیت(ع) است اما در حقیقت، تمهید حکیمانهٔ پیامبر(ص) در ایجاد زمینهای مناسب برای روشنگری هرچه بهتر حضرت علی(ع) و زهرای مرضیه(س) بود.