«طرح ارتقای امنیت اجتماعی» پس از گذشت سه سال از نخستین باری که اجرا شد، دیگر برای کسی نام غریبهای نیست. یکی از بخشهای ثابت این طرح، بهبود وضعیت حجاب یا به تعبیر برخی عفاف است. نیازی به ورود به این بحث پرمناقشه نیست که آیا هر بیحجابی، بیعفاف است؟ اما به یقین میتوان گفت که ارتقا و بهبود وضعیت حجاب لزوماً به معنای گسترش عفاف نیست. چه این که حجاب امری ظاهری است و عفاف امری درونی و باطنی.
با این حال هر سال فصل بهار که میرسد به ناگهان امنیت اجتماعی کاهش محسوسی پیدا میکند، آن قدر که نیروهای حافظ امنیت رشد چشمگیری پیدا می کنند تا با تذکر و نصیحت، خاطیان را برای به مخاطره انداختن امنیت، انذار و هشدار دهند. آیا میتوان از اجرای طرح امنیت اجتماعی استقبال کرد؟ بگذارید از بحثهای چالشبرانگیز نظری که ممکن است به مباحث بنیادینی برسد که اقناع هم در آن دشوارتر است، عبور کنیم و رویکردهای نتیجهگرایانه و راهبردی را در این موضوع تجربه کنیم.
۱. استفاده از نیروی انتظامی برای ارتقای سطح حجاب چه معنایی میتواند داشته باشد؟ یعنی بیحجابی امری است که به نظم اجتماعی لطمه میزند. این امر آن قدر مهم است که آن را به عنوان جرم تعریف کنیم و از اقتدار سیاسی دولت (در معنای عام کلمه) برای برخورد با آن استفاده کنیم؟ شاید این از نظر بسیاری برخورد اصولی به حساب بیاید؛ اما متقابلاً چه هزینههایی دارد؟ اگر در منطقهای دست کم یک اقلیت قابل ملاحظه حجاب اسلامی نداشته باشند، در حقیقت با شمار بسیاری از مردم طرف هستیم که «قانونشکنی» میکنند.
یکی از مهمترین درسهایی که علمای جرمشناسی به دانشجویان حقوق میدهند این است که جرم اعلام کردن عملی که شمار قابل ملاحظهای از مردم آن را آشکارا انجام میدهند، در حقیقت تقلیل حیثیت جرم است. این گونه جرایمی که در وجدان عام ناپذیرفتنی است هم لوث میشود و هم قانونشکنی امری طبیعی میگردد. اولین هزینه- فایده توسط مسئولین امر باید در اینجا صورت گیرد: آیا جرمانگاری بدحجابی و بیحجابی ارزش آن را دارد که شمار زیادی از مردم را قانونشکن کنیم؟
۲. مریم بهروزی درباره سپردن امر حجاب به نیروی انتظامی اعتقاد دارد: «حجاب برنامهریزی دقیق میخواهد، نه اینکه یک دفعه بگوییم امنیت اجتماعی و کار را به نیروی انتظامی بسپاریم که وظیفهاش برخورد با قاچاقچی و قاتل است. با آن روحیه و روش که نمیشود با بدحجابی مقابله کرد که دختران احساس کنند این کارشان معادل دزدی و قاچاقچیگری و قتل است. مشخص است که دختران نخواهند پذیرفت.» امر از اینها البته فراتر است، تصاویر و اخباری که از اجرای طرح امنیت اجتماعی منتشر میشود گاه حاکی از آن است که نیروی انتظامی از وظایف و اختیارات قانونی خودد تجاوز میکند. نیروی انتظامی نهایتاً ضابط قضایی است، باید کسی را که مرتکب جرم مشهود میگردد، بازداشت نماید و در اسرع وقت به دادسرا معرفی نماید. این که به یک نیروی اجرایی اجازه داده شود تا در آن واحد سمت قاضی را داشته باشد و فیالمثل به عنوان مجازات روی سقف خودرویی، نشانهای برای تخلف بگذارد (جدای این که چنین مجوزی نیز در هیچ قانونی نیامده) اشتباه بزرگی است. حرمت امامزاده را متولی نگاه میدارد و حرمت قانون را مسئولین آن.
۳. بگذارید فارغ از یک نگاه نتیجهگرایانه، نگاهی راهبردی به مسئله داشته باشیم؛ ولو فرض پذیرفتیم که حمایت از حجاب باید قانونی باشد؛ آیا قانونی شدن بدان معناست که باید در کنف حمایت قوه قاهره قرار گیرد؟ این توضیح ضروری است که از جمله مقومات ذاتی قانون، داشتن ضمانت اجراست. ضمانت اجراهای نخستین، ضمانت اجراهایی اخلاقی بودند. ضمانت اجراهایی که ریشه در وجدانیات فرد داشت و نهایتاً عقوبتی اخروی را برای یک جرم پیشبینی میکرد. این گونه ضمانت اجراها برای اجرای قوانین ناکافی بودند؛ به همین منظور با تکامل جوامع و پدیداری دولت؛ ضمانت اجرای دولت که نیروی اجبار و قوه قاهره حاکمیت سیاسی بود به میان آمد. امروزه این ضمانت اجرا، ضمانت اجرای غالب و رایج در همه جاست، هر که جرمی مرتکب شود، طبق قواعدی توسط قوه قاهره مجازات میگردد. اینک حقوقدانانی هستند که سخن از موج سوم ضمانت اجرا میگویند: «فشار اجتماعی» یک فرد فقط به این خاطر که ممکن است عقوبت اخروی یا دنیوی داشته باشد، از قانونشکنی خودداری نمیکند، گاهی فشار نگاه و برداشت اطرافیان است که او را از چنین کاری باز میدارد. این فکر در فضای پس از جنگ جهانی دوم و با مطرح شدن مقوله «افکار عمومی» قوت دیگری یافته است. البته لازمه کاربست ضمانت اجرای اجتماعی این است که با حوزه عمومی و جامعه مدنی کنار بیاییم. در فرض مورد بحث ما، حسن به کار بستن ضمانت اجرای اجتماعی به جای قوه قاهره دولت در این است که دیگر از اقتدار سیاسی هزینه نمیکنیم. دیگر نیاز نیست که بیحجابها را برانداز نظام و عامل اسرائیل بخوانیم که هزینههای بس گزافی دارد.
من خودم به شخصه تا الگانس می بینم می ترسم حتی اگه ظلاهرم مشکلی نداشته باشه
تو کشورهای اروپایی مردم از ترس به پلیس پناه می برند پلیس باهاشون دوسته اما جوون های اینجا تا یه پلیس می بینند رنگ بر رخسار ندارند چه مانتو کوتاه باشه چه بلند چه مقنعه بر سر باشه چه شال… علت اش رو چرا کسی موشکافی نمی کنه
مگه منه جوون با این اوضاع اقتصادی فرهنگی چقدر قلب دارم باید ۲۴ ساعت راهی بیمارستان بشم تا در سظح شهر آرامش داشته باشم
منی که همیشه چارچوب خودم رو حفظ کردم
معنی که از نظر اخلاقی مشکلی ندارم
در حالیکه در شهرستان ها به این نگاه نمی کنند به ونی نگاه می کنند که باید فقط پر بشه
به هر کس هم بگی باور نمی کنه
مگه من خوشم می یاد کشورم ناآرام باشه من مگه چی می خوام ارامش به کسی کاری نداشته باشم کسی هم به من کاری نداشته باشه…
من می گم باید معقول پوشید راه رفت
اما منه جوون دلم به رنگ شاد یه شال یه مانتو خوشه تا تابستون می یاد اگه شال سفید بر سر داشته باشی حالا که سفید نمی ذاریم مثلا باید تو کوچه پس کوچه فرار کنی در حالیکه خود پیغمبر لباس سفید می پوشید؟!! اما من می تونم سفید بپوشم؟!!
اما من حق ندارم رنگ روشن بپوشم
من دردم رو به کی بگم تا محکوم نشم
چرا باید از پلس به ترسم از ماشین ون فرار کنم چرا
چه فایده نوشتن اینها همه الکی دوباره تابستون اومد ترس از خونه رفتن بیرون شروع شد.
از تابستون بدم می یاد چون ارامش ندارم
چون دیدم با مقنعه باشی هم بهت گیر می دن چون ون پر نشده بود..؟!!!!!!!!!!!!!!
تا وقتی حجاب اجباریه و عنصر مقاومت اجتماعی در برابر حرف زور در نوع پوشش مردم تاثیر داره نمیشه انتظار داشت فشار اجتماعی هم کاری کنه، چه هر کسی هم که عامل چنین فشاری باشه در عمل داره به عنوان اهرم قوه قاهره عمل میکنه، جزء «دشمن» طبقه بندی میشه و حرف و عملش تاثیری در تغییر رفتار نخواهند داشت.
بنظر من بزرگترین ظلم به حجاب اجباری کردن اون بوده.
حجاب حق الناس است…؛توضیح: آیا مسئولین هر کشوری مثلا آمریکا به فردی که مبتلا به بیماری کشنده و فوق العاده مسری سیاه زخم است،اجازه تردد در سطح شهر را می دهند؟ لطفا جواب دهید ..می دهند ؟ نمیدهند چون آن فرد محیط زیست «جسمانی» دیگر افراد جامعه را به خطر نابودی می کشاند…در همه کشورها تقریبا ۹۹ % کشورها محیط زیست جسمانی افراد جامعه برایشان مهم است..اما در مکتب اسلام علاوه بر محیط زیست جسمانی ، محیط زیست روحانی و عرفانی افراد جامعه نیز موضوعیت دارد و البته به همان اندازه بلکه بیشتر مهم است ..چرا بیشتر ؟ چون بر فرض مثال اگر شخصی بر اثر حادثه ای بمیرد حداکثر از چند ده سال زندگی محروم میشود اما اگر شخصی بر اثر نداشتن سلامت ایمانی و روحی هر عملی را مرتکب شود به عذاب وحشتناک جهنم مبتلا میشود که البته نه چند ده ساله بلکه هزاران هزار ساله..! حال شما بفرمائید اگر فردی لباس تحریک کننده ای بپوشد و براحتی در سطح شهر تردد کند آیا محیط زیست روحی افراد جامعه به خطر نمی افتد؟ قطعا می افتد..و بهمین دلیل در اسلام نداشتن حجاب جرم است .