بحث حجاب داغ است این روزها. ایده های مختلف، نظریه ها، حرف و حدیث ها.
هر کس از دید خود مسئله را طوری می بیند و راه حل می دهد برایش.
این اولین بار نیست. در طول ۳۰ سال گذشته بارها و بارها موضوع حجاب را مطرح کرده اند و چاره ها اندیدشیده اند برایش. بی آنکه کسی از دورتر دست سایبان کند و فریاد بزند آهای راه از این طرف نیست! سال هاست که داریم می گردیم دور خودمان.
توی بازار، توی پاساژ ها و مغازه ها.
گشت ارشاد اول از همه باید آنجا بگردد و لباس های مورد دار را مصادره کند.
شاید ۹۰ درصد اجناس را حتی! این حقیقت است.
طراحان ما روز به روز به مدل های عجیب تر و دور از ذهن تری روی می آورند. چرا؟
چون بازارمصرف مان ایجاب می کند و این بازار مصرف را کی می سازد؟ دختران جوان جامعه. آنها که الگوی شان فلان مانکن و فلان بازیگر و فلان خواننده ی هالیوود است.
آنها که پوشش و ظاهرشان- هر چند کمرنگ- ولی کپی نانوشته ای از همان هاست.
از لباس های مجلسی و اسپرت و بگیر تا مانتو شلوار دانشگاه حتی. همه چیز نشان از دیگران دارد. دیگرانی غریبه و ناآشنا.
و این دیگران، نه فقط پوششان –که غمی دردناک است البته- بلکه فرهنگ و اخلاق و ارزش هاشان هم دارد «مد» می شود در جامعه مان.
بی حجابی از ظاهر آغاز می شود و به تبدیل ارزش ها ختم.
و ما هنوز در خَم این ظاهر مانده ایم. که هنوز نتوانسته ایم پوشش اصیل ایرانی را جایگزین کنیم. که هنوز طراحان لباس های وطنی باید ستاره سهیل باشند و توی برنامه های تله ویزیون دیده شوند. که هنوز فروشنده ی ما فرهنگ دیگری را بفروشد.
خوب است اگر کمی تمرکز کنیم روی اصل ماجرا. برای راه پیمایی و بیانیه و اعتراض همیشه فرصت هست. امروز نوبت همت است. همت کنیم و درها را ببندیم. به طراحانمان فرصت آزاد اندیشیدن دهیم. ایده های نو را بارور سازیم و بازار پوشش جوانانمان را خودمان دست بگیریم.
دیر زمانی است که نیاز داریم به نگاه دور. نگاه وسیع. کاش کسی باشد از مسئولین که شهامت این نگاه را داشته باشد..