باور نمی‌کنم بسوزانیم

مهربانترین!

هر چه با خود فکر می کنم باور نمی کنم بسوزانیم.

قبول دارم بد کرده ام. نا فرمانی کرده ام.

قبول دارم مستحق عذابت هستم، ولی باور نمی کنم بسوزانیم.

نمی توانم ارحم الراحمینی‌ت را با عذابت جمع کنم. آن همه مهربانی و لطف و بخششی که از تو دیده ام، چه طور به خودم بقبولانم عذابت را؟

خدای من،‌خدای مهر و رافت و بخشایش است.

می گذرد!

از خطاهایم، از گناهانم می گذرد.

مهربانترینم، از سر گناهانم بگذر و درهای بهشت قرب‌ خود را به رویم بگشا.

به عظمتت سوگند! این مهر و بزرگواری توست که جسارت طلب بهشت را به من می‌دهد وگرنه کارنامه ام چنان سیاه است که حتی لایق شنیدن بوی بهشتت هم نیستم یا منزل السکینه فی قلوب المومنین

۱ دیدگاه در “باور نمی‌کنم بسوزانیم”

دیدگاه‌ها بسته شده است.