الهی! میهمان عرشت شده ام در این ماه صیام.
رسم میهمانی نیست که صاحب را آزرد. آمده ام چون تو گفتی، چون لبخند رضایت را بر وجه الله می بینم و همین دنیا و عقبای مرا کافیست.
کاش مرا یاری کنی تا همیشه بنده خوبت بمانم. تا همیشه آن باشم که تو می خواهی، آن گویم که می پسندی و تمام من، تو شود.
من بنده ی کوچک ات خوش ندارم که به خاطر جهالتم خم به ابرو بیاوری. اگر بچگی کردم و پا از گلیمم دراز کردم باز هم تو تنها پناهمی.
آغوش مادری باید، که کودک بعد از هر اشتباه زار بزند و آن را پناهش کند. مادری، خدایی کوچک است. پناهم به توست از آنچه تو را برنجاند.
بار الها!دستم را بگیر تا همه تو شوم. تا دستم به بایدهایت برود و پایم نزدیک نبایدت نرود. من همه تو را می خواهم و می خوانم، کمکم کن که کودک لجباز درونم را ساکت کنم و اطاعتم بر معصیت پیشی گیرد.
یا رب ز شراب عشق سرمستم کن
در عشق خودت نیست کن و هستم کن
از هر چه جز عشق خود تهی دستم کن
یکباره به بند عشق پابستم کن
ای تو عطا بخش درخواست کنندگان
اللهم انی اسئلک فیه ما یرضیک و اعوذ بک مما یوذیک و اسئلک التوفیق فیه لان اطیعک و لا اعصیک یا جواد السائلین.