از نمایشگاه مطبوعات تا دعای نیفتادن برگ در پاییز!

*سلام

*خب به‌سلامتی نمایشگاه «رسانه‌های دیجیتال» هم آمد و رفت و سهم ما ازش دیدن عکس‌های رفقا بود توی همین چارقد، این که چشم‌هایت را ببندی و حدس بزنی الان این‌که چادرش این شکلی بود کی بود، یا الان اون که یه‌وری خندیده یعنی کی می‌تونه باشه؟!

کاش بچه‌هایی که رفته بودند دست‌کم یک نیمچه گزارش فسقلی می‌نوشتند بر این رفتن تا منی که از دور دارم نگاه می‌کنم یک چیزی دستم را بگیرد.»کاش» را می‌کارم بلکه چیزی ازش دربیاید.

*نمایشگاه «مطبوعات» هم از ره رسید، برای جبران مافات با خودم قرار گذاشته‌ام بروم خانه کنم وسط نمایشگاه و گزارش بزنم به سبک خودم از اوضاع … شتر در خواب بیند البته پنبه‌دانه! من را چه به گزارش‌زدن از مطبوعات، گزارش را باید تویی بزنی که پیام دادی رجا و فلان و بهمان نمایشگاه را تحریم کرده‌اند و ما آخرش نفهمیدیم واسه چی!

حالا انصافا ً هر کس رفت آن‌طرف‌ها یک گزارشی چیزی از نمایشگاه مطبوعات –این رویداد مثلا فر هنگی، سیاسی _بزند، بادا که مستفیض شویم. حیف‌است نشریه وزین الکترونیک دختران، از کنار وقایع این مدلی بی‌تفاوت بگذرد. (سردبیر جان،بلاگچه را تخته نکنی یه‌وقت!)

*دوستم یکی دوماه است ازدواج کرده، دیروز آمده که می‌خواهم استعفا بدهم، زود باش یه‌متن توپ بنویس برا نامه استعفا! هی از من که آخه چرا و هی از اون که می‌خوام بشینم تو خونه به زندگیم برسم! هی از من که عزیزم حالا فقط دوماه گذشته از ازدواجت آخه، یه کمی صبر کن. هی از اون که سوره مؤمنون نذر کرده ام که موافقت کنند. آخرش از من که «خاک تو سرت»! و از اون فقط لبخند ملیح.

از دیروز دارم فکر می‌کنم که کاش میانگینی بود بین حرف‌های من و او. کاش نقطه تعادلی یکی می‌جست برای این دو نگاه.

* رهبر رفته قم، خوش به‌حال چارقد که قمی است. بد به حال من که مال هیچ‌جا نیستم. کارم شده رصدکردن خبرهای قم، کارم شده پرینت‌گرفتن از حرف‌هایش که در جمع‌های مختلف می‌زند، پرینت می‌گیرم و می‌خوانم و خط می‌کشم زیرش، انگار که امتحان داشته‌باشم از این‌ها، با خودم می‌گویم چطور می‌شود یک آدم این‌همه حرف برای گفتن داشته باشد.

این‌همه فکر کرده‌باشد به همه‌چیز، که هر جمله‌اش بشود یک نکته، یک چراغ، یک کلید. کاش گوش‌ها و جان‌هایی باشند که این حرف‌ها بشود اساسنامه و مرامنامه‌شان، کاش این نباشد که ….
به قول شاعر چشم سوی چراغ کن ، سوی چراغدان مکن …

*در باب سینما و تلویزیون خیلی تلگرافی:علیکم به مختارنامه، علیکم به ملک سلیمان!

*بارالها!پاییز فصل مناسبی است برای افتادن برگ‌ها، من حریف پاییز و تکان‌های نسیم و دلهره‌های وقت افتادن نیستم، تو خودت دو دستی این دل ما را بچسب که از اسب و از اصل نیفتد، قربان صفای وفایت! تماس فرت.

۳ دیدگاه در “از نمایشگاه مطبوعات تا دعای نیفتادن برگ در پاییز!”

  1. می اومدی خب تا می‌دیدی. حقته. درضمن چه ایده‌یی داری برای نمایشگاه مطبوعات؟
    چرا نگفتی زودتر؟
    باید تو بلاگچه‌ت بخونم؟

  2. منم دلم هوای قم کرد حضرت معصومه حیف شانس نداریم که همش آزمون آزمون ….
    خوب دوست جونم رهبر یعنی همین کاش منم از نزدیک می تونستم ببینم شون شنیدم خیلی مهربون تر از چیزی هستند که از دور می گن … حیفففففففف
    باز خوشبحال ات تو یه وبلاکچه داریی من اونم ندارم !!!
    درد دل پاییزی
    پاییز را با تمام بهانه هایش دوست می دارم زیرا بر گذر تاریخ اندرز هایی را برای دخترانه مزرعه مادربزگ به ارمغان می آورد
    ….

  3. امیر المومنین امام علی علیه السلام :
    «جهاد المرأة حُسن التبعل «جهاد زن خوب شوهرداری کردن است…
    اسماء بنت یزید ، که از زنان انصار بود به خدمت پیامبر (ص) امد و عرض کرد:پدر و مادرم به فدایت!من فرستاده ی زنان به سوی شما هستم .جانم به فدای شما.بدان که هیچ زنی در شرق و غرب نیست که این آمدن را بشنود مگر اینکه هم عقیده ی من است.خداوند تورا به حق به سوی مردان و زنان مبعوث کرد و ما به تو و پروردگارت که تو را فرستاده ایمان آورده ایم و ما گروه زنان محدود و نشسته در خانه شما هستیم و وسیله ی انجام خواسته های شما و بار فرزندانتان را به دوش می کشیم .و شما جماعت مردان با نماز جمعه و جماعت و عیادت و از همه برتر جهاد در راه خدا بر ما برتری داده شده اید.از طرف دیگر ،یکی از شماها به سفر حج یا عمره می رود، یا برای حفظ مرزها خارج می شود، ما اموالتان را برایتان نگهداری می کنیم و لباسهایتان را می بافیم و و اولادتان را تربیت می کنیم .پس ای رسول خدا از نظر اجر و پاداش چه مشارکتی با شما داریم؟پیامبر رو به اصحابش نمود و فرمود:آیا تاکنون هیچ گفتاری بهتر از پرسش این بانو درباره ی امر دینش شنیده اید؟عرض کردند:ای رسول خدا ، ما گمان نمی کردیم زنی به چنین چیزی دست یابد.پس از آن پیامبر (ص) به آ ن زن فرمود:ای زن باز گرد و به سایر زنان اعلام کن که خوش رفتاری یکی از شماها با شوهرش و جویای رضایت و دنبال کردن موافقت او ،با همه ی آن فضایل و اعمال مردان برابری می کند.پس آن زن برگشت در حالی که از خوشحالی و بشارت تهلیل و تکبیر بر زبان داشت.

    المیزان :ج ۴ ص ۳۵۰

دیدگاه‌ها بسته شده است.