اووه! چهقدر پکری. بله خب! بعد از سه ماه دربست آزاد بودن دوباره باید اول صبح مثل جوجهاردک بلند شوی بروی مدرسه، توی صف بایستی و از جلو نظام بگیری و ورزش کنی و منضبط باشی و سر کلاس بنشینی و راست بروی و راست بیایی و ….
ولی خب حالا خیلی توی لک نباش، سختیش همین صدسال اول است، ببخشید، سختیش همین هفته اول مهر است، ازین هفته که رد شوی بعدش همه چیز میشود مثل قبل، مثل پارسال و سالهای پیش.
تازه چیزی نخواهد گذشت که دلت برای همهی اینها لک خواهد زد. باور نمیکنی؟! حتا به سه چهار سال نمیکشد، چون آدمیزاد همین شکلی است؛ همیشه آرزوی چیزی را دارد که نیست، من هم آنروزها دلم میخواست از وسط دبیرستان بپرم وسط حالا! بعد الان دلم میخواهد برای چند روز هم که شده از وسط حالا بپرم وسط دبیرستان.