آذرمیدخت

سلام خاتون ایران زمین:

نمی‌دانم امروز از کجا باید شروع کنم!! نمی‌دانم کدام بخش از زندگی این شاه زن ایرانی- با وجودی که اطلاعات زیادی از او در دست نیست- بیشتر قابل توجه است؟ گاهی خواندن تاریخ، دل آدم را می‌شکند.

این خیلی جالب است که بدانی دو دختر از یک پادشاه، در بدترین شرایط زمانی بر تخت پادشاهی نشستند.

زیباست که بدانی، تفکرات این دو خواهر تا چه حد مترقی و پیشرفته بوده است. دلپذیراست که بدانی، زمانیکه مردان بر تخت نشسته، به دنبال خونریزی و جنگ و گاهاً زیاده‌خواهی های شخصی بودند این زنان سخن از عدالت و برابری می‌گفتند…

‌اما غم‌انگیز است که بخوانی چنین زنانی زمانی کوتاه بر تخت نشستند و در میان امواجی از مخالفت‌های کورکورانه دوران فرمانروایی خود را سپری کردند، تلخ است که بدانی آنان قربانی انتقام‌جوئی ها شده‌اند و فرصت نیافتدند به بسیاری از آرمان‌های دوردست خود، جامه عمل بپوشانند.

آذر میدخت دختر دیگر خسرو پرویز بود- دو تن از دختران خسروپرویز به نام‌های پوران‌دخت و آذرمیدخت به پادشاهی رسیدند- در سال ۶۳۱ میلادی پس از «گشتاسب بنده» در جریان هرج و مرجی که بر کشور ایران حاکم بود توسط بزرگان کشوربه شاهنشاهی ایران منصوب شد. آذرمیدخت (آزرمیدخت) سی و دومین پادشاه ساسانی بود وی همانند خواهرش پوران دخت زنی با کفایت و لایق بود .

او برخلاف پادشاهان جاه‌طلب و خودخواه پیشین، خطر را پیش‌بینی می‌کرد و می‌دانست اگر ناعدالتی و ظلم چون گذشته ادامه یابد کشور به سوی نابودی می‌رود، از این‌رو بزرگان را به حضور پذیرفت و به آنان گفت: «همه کارها را باید بر داد و آئین کنیم تا مردم در آسایش و رفاه قرار گیرند.»

او زنی با کیاست بود و به خوبی بر اوضاع نابسامان ایران در آن برهه آگاهی داشت، لذا برای برقراری آرامش در دربار آشفته زمان ساسانیان و برای جلوگیری از اغتشاشات داخلی گفت: «هرکس دوست‌دار من و نسبت به من وفادار باشد در پناه من خواهد بود و هرکس از پیمانم بگذرد سرش را بریده و بر دارش خواهم زد .»

دوران فرمانروایی وی بسیار کوتاه‌مدت بود ولی در همین زمان اندک اقتدار فوق‌العاده او در امر کشورداری باعث شد ایران آشفته آن زمان برای مدتی در آرامش و امنیت به سر برد.

هنوز مدت زیادی از فرمانروایی او نگذشته بود که «فرخ هرمزد» را که می‌خواست وی را به زور به عقد خویش در آورد با نیرنگ به دام هلاکت انداخت، سپس پسر فرخ هرمزد «رستم فرخ هرمزد» به خونخواهی پدر به جنگ وی رفت. آذر میدخت در جنگ شکست خورد. پس از شکست وی، رستم با قصاوت تمام، ابتدا چشمانش را کور کرد و سپس او را کشت.

منابع:

– بوره که یی، صدیق، تاریخ کرد و کردستان، تهران ،۱۳۷۹.
– محمد جبار، عبدالجبار، زنان نامدار کرد، احمد محمدی، سنندج، محمدی،۱۳۸۰.
-آقاپور مقدم، رضا، زنان نامدارجهان، تهران، رازرضوان،۲۰۰۸،ص۹۴.

۱ دیدگاه در “آذرمیدخت”

  1. سلام بر دوستان پرتلاش در چارقد
    مجله الکترونیکی شما بسیار جذاب وخواندنی است من اونو دنبال می کنم.از زنان اسطوره ای ایران بیشتر بنویسید.

دیدگاه‌ها بسته شده است.