زن مرتب سر شوهرش فریاد میکشد. مرد میخواهد او را متقاعد کند، اما نمیتواند. زن صدایش را لحظه به لحظه بالاتر میبرد. کاری از دست مرد ساخته نیست. این بحثها برایش تازگی ندارد. کار هر روز همسرش است. مبلی را گوشه اتاق انتخاب میکند و روی آن مینشیند.
زن مرتب ناله و نفرین میکند و اشک میریزد. مرد بیتوجه به همسرش، کنترل تلویزیون را برمیدارد، آن را روشن میکند. شاید میخواهد با این کار خودش را آرام کند. زن گریه میکند. صدای گریه او با صدای تلویزیون گره میخورد، مرد کانالها را عوض میکند و همینطور بین شبکههای مختلف میچرخد.
با خودش فکر میکند همهچیز از آن شب شروع شد. از آن مهمانی لعنتی. ملیحه همکلاسی زنش بود. آندو بعد از مدتها یکدیگر را پیدا کرده بودند. از وقتی زنش به خانه دوستش رفته بود کاملاً عوض شده بود. مرد نمیدانست باید چه کار کند. زندگیاش جهنمی شده بود برای خودش.
یکی از کانالها را انتخاب میکند. از تلویزیون برنامه مذهبی پخش میشود. از همان برنامههایی که فقط در ایام ولادت و شهادت معصومین «علیهمالسلام» پخش میشود. کارشناس برنامه راجع به حضرت زهرا «علیهاالسلام» حرف میزند. یک نفر راه افتاده است در خیابان و با خانمها مصاحبه میکند. از همه یک سؤال میپرسد! الگوی شما در زندگی چه کسی است؟ عجیب است که همه یک جواب میدهند: حضرت زهرا «علیهاالسلام».
مرد پوزخند میزند، میخواهد کانال تلویزیون را عوض کند، ولی این کار را نمیکند. امیدوار است همسرش متوجه آن برنامه شود. صدای تلویزیون را بیشتر میکند. صدای زن بالاتر میرود، زن دستبردار نیست. همچنان گریه میکند و به بخت بد خودش لعنت میفرستد. مرد از روی مبل بلند میشود. نزدیک همسرش مینشیند. میخواهد با او حرف بزند. میخواهد چیزی بگوید که ناگهان زن پیشدستی میکند:
» من نمیتوانم ملیحه و شوهرش رو دعوت کنم، چرا؟ چون با این اسباب و اثاثیه ساده و زوار در رفته آبروم میره، ما حتی یه دونه فرش ابریشم هم تو خونه نداریم. این از وضعیت خونه و زندگیمون. حالا بماند که جناب عالی اگر خودت رو بکشی هم نمیتونی بیشتر از سه، چهار نوع غذا تهیه کنی!… مردم هم شوهر دارن ما هم…»
مرد از جایش بلند میشود. کلمهها در دهانش میماند.. میداند حرف زدن فایدهای ندارد. برمیگردد و سر جایش مینشیند. نگاهش به تلویزیون خشک شده است.
کارشناس برنامه هم زن است. همچنان حرف میزند، راجع به فضایل حضرت زهرا «علیهاالسلام»، راجع به نحوه ازدواجشان، مهریهشان و… مرد حوصله گوش کردن ندارد. گوشش از این شعارها پُر است. مرد بیآنکه حرفی بزند سر جایش نشسته است.
میخواهد تلویزیون را خاموش کند، اما حوصله ندارد. کارشناس حرف میزند، راجع به زهرا «علیهاالسلام» میگفت. اینکه احترام زیادی برای همسرشان قایل بودند، و حتی در لحظه مرگ هم به فکر جلب رضایت آن حضرت بودند و همیشه نظر شوهرشان را بر نظر خودشان مقدم میداشتند.
مرد به همسرش نگاه میکند. هنوز مشغول غرولند کردن است. زن از جایش بلند میشود، در کمد را باز میکند، چمدانش را بر میدارد، لباسهایش را به داخل چمدان پرت میکند و همینطور حرف میزند. از خوشبختی دوستش ملیحه، از آن شوهر پولدارش، آن فرشهای ۱۰ میلیونی، مبلهای گران قیمت، سفرهای اروپایی و… و بدبختی و بدشانسی خودش.
کارشناس همچنان حرف میزند. مجری برنامه به او میگوید وقتشان رو به اتمام است. اما او با اصرار اجازه میخواست یک مطلب دیگر بگوید. زن منتظر اجازه نمیماند. میگوید: روزی حضرت زهرا «علیهاالسلام» غذای مختصری آماده کرد و با احترام آن را جلوی حضرت علی «علیه السلام» گذاشت.
طوری وانمود کرد که خودش از آن غذا خورده است. علی «علیه السلام» بعد از اتمام غذایش از همسرش پرسید: آیا چیزی در خانه داریم؟ زهرا «علیهاالسلام» سرخ شد و با شرم گفت: علیجان! دو روز است در خانه چیزی برای خوردن نداریم. این غذای مختصر را هم برای شما نگه داشتهام».
زن هنوز دارد وسایلش را جمع میکند. هنوز هم حرف میزند. از اینکه ازدواجشان از اول هم اشتباه بوده ، عشق و محبت که برای آدم نان وخانه و ماشین نمیشود و دیگر به خانه بر نمیگردد؛ از اینکه اگر در آن خانه بماند حسرت یک سفر خارج از کشور بر دلش میماند.
کارشناس ادامه می دهد: علی «علیه السلام» رو به همسرش کرد و گفت: زهراجان! چرا زودتر نگفتی، تا چیزی برایتان تهیه کنم. زهرا «علیهاالسلام» جواب داد: الآن هم اگر نمیپرسیدید، چیزی نمیگفتم. علیجان! من چهطور میتوانم چیزی از شما بخواهم که از عهده شما خارج است؟ جواب خدا را چه بدهم؟
کارشناس زن میگفت: اینها شعار نیست، عمل است. عمل واقعی!.
مجری برنامه در حال خداحافظی کردن است. زن چمدان به دست از اتاق بیرون میآید. مرد با نگاهش او را دنبال میکند. زن به طرف در ورودی خانه میرود. کفش هایش را میپوشد. میگوید: «مردی که از پس نیازهای ساده زنش برنمیآد بهتره اسم خودش رو مرد نذاره. «مرد نگاهش را از زنش بر میدارد.
مجری برنامه که گفته بود وقتشان تمام است، خودش یکسره حرف میزند! میگوید: «زهرا «علیهاالسلام» باید الگوی همه زنان باشد و… …
مرد تلویزیون را خاموش میکند. صدای بسته شدن در حیاط میآید.
سلام
ایام فاطمیه رو تسلیت میگم
با مطلب « شهدا کی گفته ما شرمنده ایم » به روزم
www.ahlolvela.blogfa.com