پیامک میدهد که مریض است و نتوانسته طبق قولی که داده متنش را بنویسد و ایمیل بزند. متنی که میداند تنها گزینهای بود برای نوشتن سوژه موردنظر. متنی که میداند برای توضیحش تماس گرفته بودی و وقت گذاشتی و خاصش کرده بودی.
تماس میگیری. میشود هم با پیامک جواب داد که «ایراد نداره گلم، مراقب خودت باش» و یا «الان بهتری؟» اما تو سردبیری! باید یادت باشد که با پیامک نمیشود خوب سردبیری کرد.
باید تماس بگیری حتی اگر خودت خوب نباشی. باید امید بدهی حتی اگر خودت آن روز فیتیله امیدت خیلی بالا نباشد. نمیدانم سردبیری مجلات و نشریات چاپی با تیراژ بالا چطور است و چقدر هزینه میبرد اما همین قدر میدانم که سردبیری مجله دیجیتالی آن هم از نوع دخترانه حریف قدر میخواهد؛ حریف میطلبد. مادری کردن میخواهد. آن هم مادری شاداب و سرزنده.
من مادرم! مادر این سطرها و ستونها، مادر گزارشها و عکسها، مادر مصاحبهها و نقدها، مادر این قلمهایی که در چارقد خودشان را ثبت میکنند.
شاید مادری کردن به قول بعضیها سخت نباشد اما انصافا شاداب مادری کردن خیلی سخت است. اینکه گاهی از دست خردهریزهای دنیا قاطی نکنی و کم نیاوری تا شاداب بسازی و شاداب بمانی، خیلی سخت است. بعضی مادران حتی، گاهی انسان بودنشان را هم فراموش میکنند. فقط فکر میکنند مادر شدهاند و باید مادری کنند. دیدهاید لابد!
تلاش کردم سردبیری شاداب باشم. مادری شاداب بمانم. بودم یا نبودم نمیدانم. دوستان و همکاران هم با تمامی مشکلات، خیلی خوب ساختند و کم نیاوردند. حالا امیدهای زیادی دارم به آیندهای که پیش روست. وعدههای خوبی دادهاند، اتفاقهای خوبی که نتیجه صبر و حوصله همه اعضای این خانوادهی جمع و جور است.
حالا که یکسال از سردبیریام در چارقد میگذرد، آن هم با نفسی تازهتر، شما هم شاداب باشید. باور کنید شادابی یک مادرِ خانه در گرو شادابی اهل آن نیز هست. همه باید حس مادری داشته باشیم. تلاش کنیم کارهایمان را درست انجام دهیم. درست مثل مادرها وقتی که مادری میکنند. کار، فرزند ماست؛ فرزندمان را خوب مادری کنیم!