موضوع پایاننامهاش ارتباط دینداری و رضایت از زندگی زنان نابارور است. یکی از مراکز ناباوری تهران را بهش معرفی کرده بودند برای پیداکردن کیس. یکسری پرسشنامه است که باید بدهد دست زنان نابارور تا پر کنند. نه نام و نشانی ازشان میخواهد نه دیگر هیچوقت پیشان میرود.
شوهر یکی از این خانمها وقتی فهمیده بود دارند از زنش درباره ناباروریش سوال میکنند آمده بود پرسشگر را هل داده بود و بعد که پرسشگر بیچاره خواسته بود توضیح بدهد که هیچچیز نیست، فقط برای پایان نامهم یکسری سوال میپرسم و اسم هم نمیخواهم و تازه هنوز هیچچیز هم نپرسیدهام و اول کار بودیم، مرد خانواده بیشتر عصبانی شده و دوست محقق ما را کتک زده در ملاءعام!
***
همین است! اغلب امور مربوط به زنان نوعی راز محسوب میشود که هرگونه تلاش برای سرک کشیدن توی این راز و کشف علل و عوامل مشکلات احتمالی و یا ارائه راهحل عرفاً جرم تلقی شده و با واکنش شدید روبرو میشود.
هزار و یکجور تنگنای عرفی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی سر راه این سرک کشیدنها و تلاشها برای بهبود اوضاع هست. مسائل مربوط به زنان شده یک سرزمین ناشناخته و حساس؛ هرکس پا در آن وادی پرخطر میگذارد یا نتایج تحقیقش بایکوت میشود و محرمانه در گوشه بایگانیها خاک میخورد و یا خودش آن جانسختی لازم را ندارد و با اولین کتک عطایش را به لقایش میبخشد و به سرزمینهای گل و بلبلتر مهاجرت میکند!
با خودش میگوید مگر آنها که تحقیق کردند و گفتند و گفتند، چه سرانجامی داشتند؟ حاصل تحقیقاتشان به درد کدام زخم خورد و در کدام طرح اجرایی مورد توجه قرار گرفت؟ چرا اینهمه زحمت؟
همین میشود؛ اینطرف امکان جستجوی دردها نیست و دردها ندید گرفته میشوند و انشاءالله که گربه بودهوار انکار میشوند و عرصه باز میشود برای کسانی که بیایند و سنگسار ثریاها و بدون دخترم هرگزها بسازند و بشوند تنها رسانههایی که میشود صریح و بیپرده از زن درشان شنید و خب آنها هم بیدلیل و از سر دلسوزی دست به این کار نزدهاند، اهداف پشت پرده را در این بیپردگی اعمال میکنند!
و این یعنی تصویری که اندکی جسارت و رفتن به لایههای زیرین جذاب مینمایدش و از طرفی واقعیت نیست. این عدم واقعیت اما توسط مخاطب پذیرفته میشود چون جایگزینی برای آن وجود ندارد، چون مسائل مربوط به زنان شده است سرزمین محرمانه که ورود به آن همواره توأم با خطرات و سنگانداریست.