امنیت و آزادی زنان در جامعه

آزادی از هر جهت هم امری ضروری است و هم امری مقدس. در واقع حقی است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است و کسی نمی‌تواند آن را سلب نماید. براساس یک دسته‌بندی، شهید مطهری آزادی‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند؛ آزادی‌های حیوانی و آزادی‌های انسانی. ایشان در تعریف هر یک اینگونه بیان می‌نماید که:

۱. آزادی حیوانی یعنی آزادی شهوات، آزادی هوا و هوس‌ها، آزادی تمایل به جنایت‌ها و اگر به زبان قدما بخواهیم بحث کنیم باید بگوییم آزادی قوه غضبیه و آزادی قوه شهویه.

۲. آزادی انسانی: انسان استعدادهایی فرا‌تر از استعدادهای حیوانی دارد. این استعداد‌ها یا از مقوله عواطف و گرایشات و تمایلات عالی انسانی است و یا از مقوله ادراک‌ها و دریافت‌ها و اندیشه‌هاست که در بیان و ابراز آن‌ها باید انسان آزاد باشد.

در میان آزادی‌های انسانی که ذکر شد، موردی که بیش از همه مورد بحث قرار می‌گیرد آزادی اندیشه و فکر و عقیده است؛ که در چه حدی است و در واقع باید در چه حدودی باشد؟ از دیدگاه شهید مطهری میان آزادی فکر و آزادی عقیده یک تفاوت وجود دارد و آن این است که انسان مجاز است مطابق با عقلش هر عقیده‌ای داشته باشد و از آن دفاع نماید، نه اینکه هر عقیده‌ای را که برخلاف عقل و منطق است، ترویج نماید. استاد در این‌باره اینگونه می‌گوید:

«فرق است میان آزادی عقیده و آزادی تفکر. تفکر یعنی‌‌ همان استعداد انسانی بشر که می‌تواند در مسائل علمی و منطقی بیندیشد. این استعداد حتما باید آزاد باشد. اما در مورد عقیده می‌دانیم که هر عقیده‌ای ناشی از تفکر نیست. بسیاری از عقاید بشر ناشی از یک سلسله عادت‌ها، تقلید‌ها و تعصب‌هاست، نه این‌که چون فکر کرده این عقیده را گرفته است؛ بلکه چون عادت کرده، به این عقیده چسبیده است. این عقیده نوعی انعقاد است، یعنی فکر و اندیشه‌اش به جای اینکه باز باشد بسته و منعقد شده و برعکس، آن قوه مقدس تفکر بکر، به دلیل این انعقاد و بستگی، در درونش اسیر شده است». (آینده انقلاب اسلامی ایران ص ۳۹)

در واقع استاد اعتقاد دارد باید کاری کنیم که فکر و عقل افراد از اسارت عقاید غلط‌‌ رها شود. در حقیقت شهید مطهری اینکه هر کس هرگونه خواست بیندیشد را رد می‌نماید و تأکید دارد همه انسان‌ها باید براساس منطق و فکر که خداوند به آنها هدیه کرده است بیندیشند.

آیت‌الله شهید بهشتی به عنوان یکی دیگر از مؤثران در جریان انقلاب اسلامی، آزادی را اینگونه تعریف می‌کند: «آزادی برای انسان باید براین اساس تعریف شود که انسان، شدنی است مستمر و پویشی خودآگاه، انتخابگر و خودساز.» (آزادی، هرج و مرج و زورمداری. ص ۷۵)

این شهید بزرگوار اعتقاد دارد که فرد به دلیل اینکه بر جامعه تاثیر می‌گذارد هم، باید آزاد باشد: «ما معتقدیم هیچ‌وقت نمی‌شود اعتقاد و ایمان و باور را به کسی تحمیل کرد یا دین را به کسی تحمیل کرد.» (آزادی، هرج و مرج و زورمداری. ص۱۲۸)

در واقع جامعه ایده‌آل اسلامی، جامعه‌ای است که در آن مردم باید برای رسیدن به حقوق خود آزاد باشند و هیچ‌گونه فشاری بر مردم وارد نگردد. حتی می‌توان گفت اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و صراحت با افکار مختلف مواجه شده. ولی این آزادی‌ها دارای محدودیت‌هایی است که در ادامه به آن اشاره خواهیم نمود.

تا کجا آزادیم؟

حال باید بدانیم که افراد در یک جامعه آن هم در یک جامعه اسلامی تا چه حد آزادند؟ آیا هر کس آزاد است که هر کاری خواست در جامعه انجام دهد؟ و یا اینکه خطوط قرمز و محدوده غیرقابل عبور برای افراد در جامعه وجود دارد؟ در این میان تکلیف حدود آزادی چیست؟

اینجاست که کار سخت می‌شود؛ جمع بین آزادی و امنیت و تعیین حدود و ثغور هر یک در عین حفظ امنیت. یعنی باید در عین حفظ امنیت، آزادی آحاد جامعه نیز محفوظ بماند که در نظر و عمل کار سهلی نیست.

در دیدگاه شهید مطهری افراد در بیان افکار و نظرات خود آزادند و می‌توانند عقاید خود را در جامعه بازگو نمایند ولی برای این کار شرطی قرار می‌دهد و آن هم اجتناب از دروغ و حقه‌بازی در هنگام بیان عقاید است. «باید مارکسیسم تدریس شود و به وسیله استادی هم تدریس شود که معتقد به مارکسیسم است؛ فقط جلوی دروغگویی و حقه‌بازی را باید گرفت. دیگر یک مارکسیست نباید تمسک به آیه قرآن بکند و بگوید فلان آیه قرآن هم اشاره به فلان اصل مارکسیستی است.» (آینده انقلاب اسلامی ایران. ص ۴۴)

«در حکومت اسلامی احزاب آزادند. هر حزبی اگر عقیده غیر اسلامی هم دارد در ابراز عقیده خودش آزاد است، فکرش آزاد است، هرچه دلش می‌خواهد بگوید. ما فقط اجازه توطئه‌گری و فریبکاری نمی‌دهیم. در حدی ‌که فکر و عقیده خودشان را صریحا می‌گویند و با منطق ما در حال جنگ هستند، ما آن‌ها را می‌پذیریم اما اگر بخواهند در زیر لوای اسلام یا مظاهر اسلام افکار و عقاید خودشان را بگویند، ما حق داریم از اسلام خودمان دفاع کنیم که اسلام این را نمی‌گوید، به نام اسلام این کار را نکن، به نام خودت بکن.» (آینده انقلاب اسلامی ایران. ص ۴۶)

دو مورد اشاره بالا تنها نمونه‌های کوچکی از نظرات استاد مطهری بودند و استاد مطهری در موارد و مصاحبه‌های متعددی تاکید می‌کند که افراد در بیان افکار و عقاید خود آزادند ولی نباید به بهانه آزادی، فکر و عقیده، دروغ در میان مردم رایج شود. آنچه شهید مطهری با آن مخالف است دروغ و دورویی و حقه‌بازی است.

دیگر شهید بزرگوار ما آیت‌الله بهشتی نیز پایبندی و اعتقاد به آزادی دارد ولی مانند استاد مطهری برای آن شروطی قائلند که با عنوان محدودیت‌های آزادی در اسلام از آن‌ها یاد می‌کند. اولین مورد از نظر شهید بهشتی برای لزوم محدود کردن آزادی، ضربه زدن به آزادی دیگران و دومین مورد، اعمالی است که محیط را فاسد می‌کند و زمینه را برای رشد فساد فراهم می‌کند. دکتر بهشتی تنها این دو مورد را که اولی موجب ضربه زدن به دیگران و دومی باعث ایجاد مشکل در جامعه و افراد آن می‌شود، محدودکننده آزادی می‌داند.

ایشان درباره آزادی بیان و افکار، مخالف نشر یک‌طرفه عقاید و افکار ضد اسلامی است: «نشر یک‌طرفه عقاید و افکار ضداسلامی ممنوع است و از انتشار کتب ضلال و نشریات گمراه‌کننده جلوگیری می‌شود، مگر با نشریاتی دیگر همراه باشد که به خواننده در تجزیه و تحلیل‌رسانی این‌گونه عقاید و افکار ضداسلامی کمک می‌کند.» (آزادی هرج و مرج، زورمداری. ص ۱۲۹)

و در مورد صدا و سیما نیز می‌گوید: «رادیو و تلویزیون هم نباید در انحصار یک گروه باشد. همه گروه‌های اسلامی باید بتوانند از آن استفاده کنند.» (آزادی هرج و مرج، زورمداری. ص ۱۳۲)

این دو مورد هم تنها بخش کوچک و نمونه‌ای از نظرات دکتر بهشتی پیرامون آزادی بود و آنچه از نظرات ایشان بر می‌آید این است که همه افراد در بیان افکار آزادند ولی اگر دارای افکار ضداسلامی هستند نباید به طور یک‌طرفه از رسانه‌ها استفاده کنند. همینطور که این شهید با آقای کیانوری عضو حزب توده در صداوسیمای جمهوری‌ اسلامی در سال‌های پس از پیروزی انقلاب مناظره می‌کردند.

نمی‌توان در دنیا کشوری را یافت که به مخالفان اجازه بیان یک‌طرفه عقاید و نظرات خود را بدهد و حاکمیت به آن‌ها پاسخ ندهد. در واقع اگر این چنین باشد، خود حاکمیت دچار ضعف و در ‌‌نهایت نابودی می‌شود. ولی معنی آزادی را به‌ گونه‌ای هم نباید از سوی حاکمیت تعریف کرد که هر گروهی، منتقدان و مخالف نظر خود را گمراه کننده بداند و سپس به سوی تخطئه و کشتن آن گام بردارد.

آنچه از نظر بزرگان قطعی و مشترک به نظر می‌رسد این است که همه حق بیان نظرات و شبهات خود را دارند و پس از آن مسئولان و مدافعان نظام و اسلام هستند که باید با بهره‌گیری از ابزارهای روز به بیان نظرات خود بپردازند و از اسلام دفاع کنند و الا تنها با ایجاد محدودیت و سانسورهای بی‌مورد نه تنها نمی‌توان از نظام و اسلام دفاع کرد بلکه با این رفتار، بر تهمت‌های وارد شده صحه خواهیم گذاشت.

در همین زمینه دکتر مصدق به عنوان یکی از مبارزان و رهبران ملی شدن نفت در ایران می‌گوید: «در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته شود، هر چه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد به هیچ‌وجه از سوی شهربانی کل کشور نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد. زیرا آزادی بیان و قلم از این جهت جزء ارکان مشروطیت است که مردم را به نیک و بد امور آگاه و به شناسایی افراد هدایت می‌کند. اگر بیان آزاد نبود و قلم کار نمی‌کرد چطور ممکن بود به هویت اشخاص و اعمالشان پی برد و چطور می‌شد که اعمال متصدیان را بررسی کنند و به حالشان معرفت پیدا نمایند.

کسانی که از بیان و قلم هراس کنند نه تنها مرتکب عملی می‌شوند که مخالف قانون اساسی است بلکه خدمت به اجانب و خیانت به وطن می‌نمایند.» (جامعه‌شناسی نخبه‌کشی. ص ۲۱۶) ‌در اینجا هم باید گفت که این صحبت‌ها کاملا صحیح است ولی این آزادی در مطبوعات و رسانه‌ها همینطور که شهید مطهری عقیده دارد نباید به دروغ و توهین بینجامد.