تحقیرت می‌کنم چون صلاحت را می‌خواهم!

راستش مانتوی دوستم کمی کوتاه بود اما ظاهرمان اصلا شبیه چیزی نبود‌ که آن خانم داشت سرزنشش می‌کرد. صورت‌های بدون آرایش و موهایی که اندکی از زیر مقنعه بیرون زده بود؛ نشان می‌داد که حداکثر سنمان ۱۵ – ۱۴ سال است. اتوبوس مسیر منتهی به حرم برخلاف همیشه تقریبا خلوت بود و غیر از من و دوستم که نزدیک درب ایستاده بودیم، همه روی صندلی نشسته بودند و همین باعث شده بود که بیشتر توی چشم باشیم.

داشتیم در گوش هم پچ پچ می‌کردیم و آرام می‌خندیدیم که یکهو خانم نسبتا مسنی که روی صندلیِ در، نزدیکی ما نشسته بود، با صدای بلند شروع کرد به ایراد گرفتن از پوشش‌مان. حسابی جا خورده بودیم. اولش سعی کردیم به روی خودمان نیاوریم اما آن خانم صدایش را بلندتر کرده بود و یکی دو نفر دیگر هم داشتند همراهی اش می کردند .

اینا الان با این سر و وضع میان بیرون، فکر می کنین فردا چی از آب درمیان؟ نمی‌دونن روز قیامت خدا از همین موها آویزونشون می‌کنه؟ دیگه شرم و حیا نمونده واسه این دخترا….

نمی‌دانم چه شد که وسط حرف‌هایش یاد پروین اعتصامی افتاد و ماجرا را به حجاب او کشاند که هم باحجاب بوده و هم زن فرهیخته‌ای و …

صورت خودم را که نمی‌دیدم اما از سرخ و سفید شدن چهره‌ی دوستم می‌توانستم حدس بزنم چه وضعی پیدا کرده‌ام! توی بد موقعیتی گیر کرده بودیم. مردها هم برگشته بودند سمت ما؛ تا ببینند این موجودات هنجارشکنی که خانم می‌گفت چه شکلی هستند! و اگر برایشان ممکن باشد آنها هم چند جمله‌ای در ابراز انزجار از ما همراهی‌اش کنند.

دو پسر ۱۹ – ۱۸ ساله نیشخند می‌زدند و به تبعیت از بقیه سری به نشانه‌ی تأسف تکان می‌دادند .عصبی شده بودم. از حرف آخرش خنده‌ام گرفته بود و داشتم به باحجاب بودن یا نبودن اعتصامی فکر می‌کردم که خانم میانسال دیگری شروع کرد به ادامه دادن حرف‌های آن یکی. نمی‌دانستم چه عکس‌العملی باید نشان بدهم؟

روسری اش عقب رفته بود و موهای رنگی‌اش پیدا بود. ته آرایشی هم روی صورتش بود و داشت از حجاب ما شکایت می‌کرد! تحمل آن فضای عجیب برایمان ممکن نبود و یکی دو ایستگاه زودتر از مقصدمان پیاده شدیم …

کمی توی تصوراتم خودم را به زحمت می‌اندازم تا بتوانم دوستم را توی آن شرایط مجسم کنم نه اینکه قدرت تخیلم تنهایم بگذارد نه؛ ظاهر فعلی دوستم کمی کار را برایم سخت کرده. ظاهرش حالا طوری است که برای هرکسی می‌تواند یک الگوی خوب برای حجاب کامل باشد. سلیقه‌اش در انتخاب رنگ و مدل پوشش فوق العاده است و خیلی‌ها به خاطر همین زیبایی حجابش نظرشان در مورد راههای داشتن حجاب تغییر کرده .

وقتی حرف‌هایش را می‌شنوم دلم می‌گیرد و تازه می‌فهمم چرا اینقدر روی شیوه‌ی ترغیب آدم‌ها به حجاب سخت‌گیر است. توی ذهنم مرور می‌کنم تمام صحنه‌های این چنینی که تا به حال دیده و یا شنیده‌ام. چقدرشان به نیت اصلاح اتفاق می‌افتد و چقدرشان با توجیه اصلاح؟!

کاش به جای تکرار طوطی‌وار و تأکید – بر حسب فرا رسیدن مناسبت‌های مختلف ،بر ضرورت اقدام به امر به معروف و نهی‌ازمنکر کمی بیشتر روی اصول، شرایط و نحوه‌ی بروزش فکر کنیم .بین خودمان بماند اما انگار، یک جای کارمان شدید می‌لنگد…

۱ دیدگاه در “تحقیرت می‌کنم چون صلاحت را می‌خواهم!”

  1. سلام متن بسیار زیبا و تامل برانگیزی بود.
    چرا سایتتان را بیشتر تبلیغ نمی کنید تا بینندگان بیشتری داشته باشد.فقط بر حسب تصادف میشه به سایتتون وارد شد.
    در زیر سایه حق پایدار باشید

دیدگاه‌ها بسته شده است.