در گلستان علم و ادب دختران چه خبره؟

گرچه دیر اما بالاخره نشستم به تماشای دست‌پخت تازه رامبد جوان، بعد از دیدنش دفتر یادداشتم را درآوردم، یک خط کشیدم وسط صفحه، این‌ورش «مثبت‌ها»، آن‌ورش «منفی‌ها»، شما هم به خواندن این صفحه از دفتر یادداشت من مهمان شوید:

+ ها:

نگاه طنز و انتقادی به اندیشه فمنیستی:

خانم دارابی مدیر یک مدرسه نامدار ِ دخترانه با نام » گلستان علم و ادب دختران » است، در اولین سکانس فیلم که با چهره این شخصیت آغاز می‌گردد از نوع راه‌رفتن، طرز لباس‌پوشیدن تا حدودی دست مخاطب می‌آید که با چه نوع کاراکتری طرف است، شخصیتی که زنان را برتر از مردان می‌داند و آنها را شایسته رهبری و مدیریت کشور می‌داند، و برای رسیدن به این آرمان ازدواج و مادرشدن زنان را مانع می‌داند، حتا وقتی می‌خواهد طبق قانون یکی از دخترهای درسخوان مدرسه را به خاطر ازدواج کردن اخراج کند از ازدواج به «هوی و هوس» تعبیر می‌کند و می‌گوید: «یکی دیگه رفته دنبال هوا و هوسش، من قانون مدرسه مو زیر پا بذارم؟!».

سرتا سر فیلم نقد این نوع نگاه خانم دارابی است، نگاه غلیظ فمنیستی که حتا زیبایی ذاتی زن را از خودش دریغ می‌کند، همان‌طور که این مدیر مدرسه بالای لبش سبیل دارد و عینک زمخت مردانه با فرم سیاه می‌زند. در میان انبوه فیلم‌هایی که خواسته و ناخواسته تفکر فمنیستی را ترویج می‌کنند این نقد آمیخته با طنز، خود نقطه روشن و مثبتی به نظر می‌آید.

به ترسیم‌کشیدن فضای خالی از رنگ و تنوع مدارس دخترانه:

تصویری که در این فیلم از دبیرستان دخترانه نمایش داده می‌شود – با کمی اغراق که اقتضای کار طنز است – تقریباً همانی ست که همه‌ی ما دخترها در خاطر داریم. یک فضای خشک و خالی از رنگ‌های شاد، چیدمان جذب کننده و حتا فضای سبز مناسب. نوع پوشش دخترها نیز از نظر رنگ‌بندی بسیار کسالت‌آور و یادآور فیلم‌های نوستالوژیک دهه‌ی شصت است.

پرداختن به روحیه پر انرژی و شاداب دختران نوجوان:

«ورود آقایان ممنوع» روحیه خلاق، نکته‌سنج و شوخ‌طبع دختر جوان ایرانی را به خوبی می‌بیند و به آن می‌پردازد، نکته‌ای که در دیگر آثار سینمایی و تلویزیونی کمتر شاهد آن بوده‌ایم. شوخ طبعی، داشتن هوش هیجانی بالا، انرژیک بودن، غریبه‌بودن با افسردگی و پژمردگی، دارا بودن ابتکار و نوآوری حتا درباره مسئله‌ای مثل عاشق‌کردن مدیر مدرسه! با استفاده از دانسته‌های کتاب شیمی از جمله مواردی‌ست که درین فیلم به آن پرداخته شده است.

داستان نسبتاً خوب و منسجم

در روزگار داستان‌های بد و بی سر و ته داشتن یک داستان نسبتاً خوب و منسجم از پیمان قاسم‌خانی، از مزایای این فیلم به حساب می‌آید.

نا + ها:

ملموس نبودن شخصیت‌‎ها

در برنامه تلویزیونی هفت، کارشناس برنامه معتقد بود باید از گذشته خانم دارابی در فیلم نماهایی به ببیننده عرضه می‌شد تا کاراکتر بیشتر جا بیفتد. این جا نیافتادن کاراکترها نه فقط در مورد خانم دارابی بلکه در مورد نقش‌های دیگر فیلم نیز صدق می‌کند.

ریتم تند فیلم اجازه نمی‌دهد تا خانم ناظم، سایر معلم‌های مدرسه و حتا چهار دانش‌آموزی که نقش اصلی دارند، به‌خوبی به مخاطب معرفی شوند. ضمن اینکه بازی ویشکا آسایش در نقش خانم دارابی، برای من مخاطب غیر حرفه‌ای یخ و نامأنوس بود، درحالی که خود نقش، با توجه به ویژگی‌ها و نیز تحولی که در اواخر فیلم برایش رخ می‌دهد، ظرفیت بازی چشمگیرتری را داشت.

شوخی‌های تفلون

با توجه به موضوع فیلم و نیز کارگردانی رامبد جوان، انتظار شوخی‌های بامزه‌تر و طنز بچسب‌تری می‌رفت که برآورده نشد و در طول فیلم صدای خنده‌ی چندانی از تماشاچی‌ها به هوا نمی‌رفت!

معیارهای غیر منطقی یا مبهم برای ازدواج

خانم دارابی فمنیست دو آتشه که زنان را شایسته‌تر و برتر و فلان می‌داند، به انتخاب همسر که می‌رسد ملاکش قد و قواره طرف مقابل است و لاغیر! از این سو، آقای جبلی یا به قول بچه‌های المپیادی «جبلیوم» هم معلوم نیست طبق چه معیاری خانم معلم ادبیات را برای ازدواج انتخاب کرده، از این‌طرف باز آقای دکتر شاپوری پدر یکی از همین المپیادی‌ها مشخص نیست که چطور به یک‌باره در آخر فیلم تصمیم به ازدواج با خانم دارابی می‌گیرد!

رعایت‌نکردن حریم‌ رابطه‌ها

نمایش عادی صحنه‌هایی که از نظر اعتقادات دینی ما نادرست محسوب می‌شود و در عرف جامعه نیز پذیرفته شده نیست، مانند والیبال بازی‌کردن زن‌ها و مردها با هم در اردویی که مدیر مدرسه به خاطر لجاجت با مدیر مدرسه پسرانه، در ویلای پدر یکی از بچه‌ها برگزار می‌کند. یا گفتن جوک‌های دور از ادب برای ناظم مدرسه با این توجیه که «اگه یه زن یه بار به روت خندید بدون دیگه تو دست توئه!»!

با این‌حال، در بیابان فیلم‌های سینمای ایران، به ویژه در رویکردی که نسبت به مسائل زنان و دختران دارند، می‌توان «ورود آقایان ممنوع!» را از همان دست لنگه کفش‌هایی دانست که ساخته‌شدند و دیده شدن‌شان غنیمت‌ است.