خیمه‌ها تا خدا؛ زاینده رود پر آب شد!

[ms 22]

بی آنکه آب،
رد پای آب…
آبی رنگ
آبی پا!

[ms 6]

شرف المکان بالمکین

گرانقدرتر شده بود انگار
سی و سه پل اصفهان
بر آب…

[ms 5]

[ms 9]

سی و سه پل،
با در بسته
و درهای باز

رو به آب

[ms 10]

[ms 0]

باید که چشم شد و نگاه کرد،
خیره خیره جاری آب…

[ms 19]

[ms 12]

هیچکس نیامده بود،
همه را اما،
آورده بود؛

آب…

[ms 8]

[ms 2]

[ms 3]

هیچکس غریبه نیست،
مگر آنکه صورتش،
با زحمت خطوط بی‌شعور،
از جمع‌های مهربان،
غریبه‌اش کند.

اما نگاه،
نگاه که جرم نیست!
با چشم پر آب…

[ms 11]

[ms 13]

[ms 14]

[ms 15]

[ms 16]

باید از نگاه رد شد و دل به دریا زد،
دل به دریا،
پا به آب

[ms 1]

خیمه‌ها تا خدا

اینجا نه عرفات،
نه مشعر،
اینجا محضر است،
محضر آب…

[ms 20]

و میان حاضران،
حاضران غایب،
غایب از هم،
حاضر در آب

[ms 7]

[ms 4]

نه فقط زمین،
که آسمان
چه زیباتر شده
همراه آب…

[ms 17]

[ms 18]

 

۴ دیدگاه در “خیمه‌ها تا خدا؛ زاینده رود پر آب شد!”

  1. و چه بارانی بارید آن شب و زاینده رود و سی و سه پل تشنه را سیراب کرد.
    خدایا شکرت

  2. همه چیز از یک اتفاق آغاز شد
    از یک حادثه
    از حادثه‌ی آب

    ما اکنون هر چه هستیم
    از همان اتفاق است که افتاد …
    از همان بی‌آبی

    این‌چنین است که هر کس هم قرار است باشد
    از آن اتفاق می‌تواند همه‌چیزش را آغاز کند

دیدگاه‌ها بسته شده است.