نفیسه روشن از بازیگران جوان و خوش آتیهای است که طی چند سال گذشته توانسته با بازی خود توجه کارگردانان زیادیرا جلب کند. سریال «ماه عسل» که نوروز امسال روی آنتن شبکهی دوم سیما رفت و با استقبال مخاطبان روبهرو شد، آخرین کاری است که از این بازیگر پخش شده است. او متولد ۱۳۶۱ است و از سال ۷۹ بهصورت حرفهای وارد دنیای بازیگری شد. او به رشتهی بازیگری علاقهی زیادی دارد و برای رسیدن به درجات بالا در این رشته، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. مشوق اصلی او در خانه، مادر و برادر او هستند که سرسختانه کارهای او را پیگیری میکنند.
او در یک گفتگوی خانوادگی به همراه مادرش به سوالات ما پاسخ داده است. حاصل این گفتگو پیش روی شماست:
- مهمترین اشتباهی که این روزها جوانهای ما، چه دختر و چه پسر، انجام میدهند، این است که فکر میکند بازیگری شغل راحتی است و هرکسی میتواند از پس این شغل برآید.
- با این گفته موافقم که با وجود اینکه یک عده از بازیگران بازی خوبی ندارند، فقط با تکیه بر چهرهی خود در فیلمها و سریالها ظاهر میشوند.
- به مراتب راحتتر از جلوی دوربین، اشک میریزم.
- الان با خودم میگویم که ای کاش سر «ترانه مادری» بودم، چرا که آن سریال بسیار متفاوت و خوب از آب درآمد.
- بیشترین مکانی که میروم جمکران است؛ بهخاطر گستردگی مکان و فضای بازی که دارد. رفتن به امامزاده صالح را هم خیلی دوست دارم.
- با همان لباسها به بیمارستان رفتیم؛ من با بلوز و دامن و چادر گلمنگلی و آقای راستاد هم با عرقگیر و شلوار گشاد خانگی و دمپایی مردانه.
- مادر نفیسه روشن: شاید باورتان نشود زمانی که در سریال «اغما»، نفیسه جلوی ماشین شیطان (با بازی حامد کمیلی) افتاد، من کلی نشستم و گریه کردم. بعد باهاش تماس گرفتم و گفتم آخر این چه فیلمی است که تو بازی میکنی؟!
در حال حاضر مشغول بازی در مجموعه «بازپرس» به کارگردانی مهدی فخیم زاده هستید، قبل از اینکه برویم سراغ «ماه عسل» کمی از این کار و نقشی که بازی میکنید صحبت کنید؟
من در کار آقای فخیم زاده نقش یک تازه عروس را بازی میکنم به نام پری که خیلی عصبی است و… .
برای دومین بار است که کاراکتری با نام پری را بازی میکنید؟
بله، در سریال «اغما» هم شخصیت پری را بازی میکردم.
بالاخره یک حضور متفاوت تماشاگر از شما میبیند یا کما فیالسابق دختر معصوم مظلومی را بازی میکنید که…
نه، دیگر آن دختر معصومی که هر بلایی سرش میآید و تنها گریه میکند نیستم، شاید خاطرهی خوبی که از پری سریال «اغما» دارم باعث شده که این پری را هم خیلی دوست داشته باشم. این پری نقش پر جنب و جوش و متفاوتی است که ضمن عصبیت بسیار، شادی و غم هم دارد و… . اجازه بدهید بیش از این راجع به نقش توضیح ندهم، چون نمیخواهم ذهنیت مخاطب را زودتر به سمت کار ببرم، ضمن اینکه اجازه هم ندارم.
این اولین تجربه همکاری شما با مهدی فخیم زاده است؟
بله، اولین تجربه همکاری من با ایشان است و خیلی هم خوشحال هستم که با ایشان کار میکنم چرا که هر جلسه کار جلوی دوربین ایشان برای من یک کلاس درس است.
مهدی فخیم زاده را از حیث هدایت بازیگر نسبت به دیگر کارگردانانی که تا به حال جلوی دوربینشان حضور داشتهاید، چقدر متفاوت دیدید؟
آقای فخیم زاده چون خودشان بازیگر هم هستند، خیلی راحتتر میتوانند شرایط یک بازیگر را در وضعیتهای مختلف درک کنند، هدایت ایشان بسیار عالی است.
سریال ماه عسل. فروردین ۸۸. تصویر: سایت نفیسه روشن
به پروژهی «ماه عسل» پیوستید تا پای ثابت تمام کارهای مناسبتی تلویزیون، چه ماه مبارک رمضان و چه عید نوروز باشید؟
خیلی اتفاقی بود، قبل از اینکه بخواهم پای ثابت کارهای مناسبتی باشم، دنبال کار خوب هستم. اتفاقاً خیلی خوشم نمیآید که پای ثابت باشم. به همین دلیل میخواهم که امسال ماه رمضان کاری را قبول نکنم، اما به هر حال ما بازیگر هستیم، نقشها و کارها پیشنهاد میشود و ما باید بهترینها را انتخاب کنیم. کار آقای احمدلو کار بسیار خوبی بود. تیم، حرفهای بود و گروه بسیار خوبی هم داشت. ضمن اینکه «شیرین» در این سریال، یک دختر شاد و شیرین و بسیار متفاوت با نقشهای قبلی من بود.
اگرچه لطف کارهای مناسبتی (چه ماه مبارک رمضان و چه عید نوروز) در بهتر دیده شدن است، آن هم به علت حجم وسیع مخاطبش. اما به همان اندازه میتواند خطرناک باشد و بازیگر را خیلی در دسترس تماشاگر قرار دهد.
بله، همینطور است. من هم با این مسأله موافق هستم. اما باید بگویم سال گذشته پیشنهادهای زیادی به من شد اما سریال «داداشی» را خیلی دوست داشتم و به خاطر نوع فضای آن سریال رفتم و کار کردم. همزمان با سریال «داداشی»، «ترانه مادری» آقای سهیلی زاده هم به من پیشنهاد شد اما من یک هفته زودتر قرارداد بسته بودم و نمیتوانستم قرارداد را فسخ کنم.
یعنی پشیمان هستید که «ترانه مادری» را به خاطر سریال «داداشی» (مثل هیچکس) از دست دادید؟
شاید الان با خودم بگویم که ای کاش سر «ترانه مادری» بودم، چرا که آن سریال هم بسیار متفاوت و خوب از آب درآمد. به هرحال من معتقد هستم که ما بازیگر هستیم و در طول دوران حرفهای خود، دستخوش یکسری مسائل میشویم که آن مسائل میتواند شرایط اقتصادی، کاری و… باشد.
من فکر میکنم «شیرین» سریال «ماه عسل» هم به کارهای قبلی شما نزدیکتر بود، چیزی که خودتان به آن اعتقاد ندارید، چه تفاوتهایی بین «شیرین» و نقشهای دیگرتان قائل هستید؟
من تفاوت شیرین با کاراکترهای قبلیام را در خیلی چیزها از جمله نوع پوشش، شیطنتها و سر زبان بودنش جستجو کردم و به همین دلیل آن را قبول کردم. «شیرین» با «اشرفالسادات» سریال «داداشی» برای من خیلی متفاوت بود. ریزه کاریهای زیادی را در شیرین پیدا کردم که در نقشهای قبلیام اصلاً به آنها دست پیدا نمیکردم. به طور مثال بزرگترین تفاوت شیرین با کارهای قبلیام این بود که این شخصیت به هیچ وجه گریه نکرد، برعکس پری «اغما» و اشرفالسادات «داداشی»…
شاهد احمدلو را در اولین تجربهی کارگردانیاش برای تلویزیون چگونه دیدید؟
شاهد احمدلو با وجود اینکه یک کارگردان جوان است و اولین کار تلویزیونیاش را تجربه میکرد، در کار فوقالعاده بود. او خیلی باتجربه و حرفهای بچهها را هدایت میکرد. در طول کار بسیار صبور بود، در جای خودش با بچهها شوخی میکرد و میخندید و در جای خودش به کار فکر میکرد و حساسیتهای خود را داشت. من از کار با ایشان بسیار لذت بردم و فکر میکنم بازیگر از کار کردن با کارگردانی مثل شاهد احمدلو به هیچ وجه خسته نمیشود. فضای بسیار صمیمانه و دوستانهای داشتیم و فکر میکنم یکی از دلایلی که باعث میشود یک اتفاق خوب در جلوی دوربین و روی صفحه تلویزیون داشته باشیم، فضای صمیمانه پشت دوربین است. ماحصل این ماجرا هم برمیگردد به خود آقای احمدلو. فکر میکنم مخاطب هم از دیدن این کار راضی بود.
داستان و نوشتهی «فلورا سام» به نظر شما کشش لازم را داشت؟
فیلمنامه بسیار خوب بود و به لحاظ شخصیتپردازی روی آن کار شده بود، اما من توقع داشتم که به «شیرین» با توجه به اینکه سوژهی اصلی داستان بود بیشتر پرداخته شود. فکر میکنم بد نبود اگر ما او را بیشتر در کار «امیر» دقیق میدیدیم، شاید خیلی منطقیتر بود که شیرین یک مقدار بیشتر از این سر از کار «امیر» دربیاورد و… . در کل نوشته اگر چه پر شخصیت بود، اما پرداختهای درستی داشت و به اندازهی کافی، تمام کاراکترها معرفی شده بودند.
چقدر در سریال «ماه عسل» دست بازیگران برای بداههگویی باز بود؟
ما تا حدودی اجازه داشتیم از اصطلاحاتی مثل «خاک بر سرم» و «چقدر عقلت گرد است» و این حرفها استفاده کنیم. البته یکسری دوست نداشتند بداهه بگویند و معتقد بودند خود متن کافی است و همان را ادا میکردند. مثلاً آقای تیموری یک جاهایی کاملاً از بداهه استفاده میکرد. در کل چون ما یک طنز موقعیت و درام را در «ماه عسل» روایت میکردیم خیلی نباید از چهارچوبها خارج میشدیم و… .
نقطه ضعف نفیسه روشن در چیست؟
(کمی فکر میکند) نقطه ضعفی ندارم. البته همه آدمها در زندگی شخصیشان نقطه ضعف دارند. شاید نقطه ضعف من این باشد که خیلی دیر به آدمها اعتماد میکنم.
در کار بازیگری چطور؟
بستگی به نقش دارد. من فکر میکنم نقطه ضعف خیلی از بازیگران گریه کردن است که همان نقطهی قوت من است (میخندد).
به نظر شما چرا این روزها بیشتر، خانمها جذب حرفهی بازیگری میشوند؟
فکر میکنم به خاطر تشعشعات اشتباهی که اطراف شغل بازیگری وجود دارد، مجذوب این حرفه میشوند. درصورتیکه اگر درست فکر کنند و خودشان را بسنجند، ممکن است به این نتیجه برسند که به درد این حرفه نمیخورند. مهمترین اشتباهی که این روزها جوانهای ما، چه دختر و چه پسر، انجام میدهند، این است که فکر میکند بازیگری شغل راحتی است و هرکسی میتواند از پس این شغل برآید.
خودتان به عنوان یک بازیگر، برای خانمهایی که علاقمند به این حرفه هستد، چه پیشنهادی دارید؟
من پیشنهاد میکنم که ابتدا الفبای بازیگری را بشناسند، دانش این حرفه را بیاموزند، تحقیقات لازم را انجام دهند، بعد وارد این حرفه شوند. به نظر من قبل از معروف شدن و مشهور شدن، نکتهی اصلی این است که یک بازیگر، الفبای حرفهایکارکردن را بیاموزد.
خانم روشن! در بین مردم جامعهی ما، اینطور جا افتاده که همواره دو قشر هستند که از درآمد بالایی برخوردارند: یکی فوتبالیستها و دیگری بازیگران. با توجه به اینکه خودتان از قشر دوم به حساب میآیید، نظرتان در این رابطه چیست؟
من راجع به دستمزد فوتبالیستها چیزی نمیدانم و نظری نمیدهم؛ اما در مورد دستمزد بازیگران، این تصور اشتباهی است که جا افتاده.
یعنی عدهی محدودی هم، دستمزدهای بالا ندارند؟!
این عده، همانطور که خودتان هم اشاره میکنید، معدودند؛ ولی این را بگویم که بسیاری از بازیگران ما هستند که به خاطر عشق و علاقهای که به این حرفه دارند، کار میکنند. فقط و فقط به خاطر دلشان بازیگر اند.
خب وجود همان عدهی معدودی که دستمزدهای به اصطلاح نجومی دارند، باعث بازیگرسالاری در جامعهی ما نمیشود؟
قبول دارم که این اتفاق میافتد؛ اما نباید به تعداد اقلیت جامعهی خود نگاه کنیم و نباید از یک مقدمه نتیجهی کلی بگیریم.
خانم روشن! با این جمله چقدر موافقید که «یک عده از بازیگران فقط و فقط با تکیه بر چهرهی خود، دستمزدهای خوبی میگیرند؛ در صورتیکه از تجربه و تخصص لازم برخوردار نیستند»؟
با این گفته موافقم که با وجود اینکه این دوستان بازی خوبی ندارند، فقط با تکیه بر چهرهی خود در فیلمها و سریالها ظاهر میشوند؛ اما باز هم میگویم که تعدادشان محدود است.
در کوچه و خیابان وقتی با مردم روبهرو میشوید، برخوردشان با شما چطور است؟ از آن دست بازیگرانی هستید که از مردم فرار میکنید یا اینکه سعی میکنید در میان آنها باشید؟
به نظر من، هنرمند زمانی زنده است که مردم او را بخواهند. من هم آدمام و جزئی از افراد این جامعه. من هم از خود این مردمام و به دلیل اینکه هنرمند هستم، نمیتوانم از آنها دوری کنم و همواره مردم خوب ما هم نسبت به من لطف داشته و دارند. من هم تلاش میکنم صمیمانه پاسخگوی محبت آنها باشم. اما بعضی وقتها متأسفانه یکسری از اشخاص هستند که باعث آزار و اذیت میشوند و یکسری رفتارها و برخوردهایی دارند که آنجا ترجیح میدهم جوابشان را ندهم، و این مسأله شاید باعث دلخوری آنها شود. به عنوان نمونه، در مراسم خاکسپاری استاد شکیبایی، خانمی به من گیر داده بود که بیا با من عکس بگیر! من واقعا ناراحت شدم. آنجا اصلا شرایط برای اینجور کارها نبود، و من واقعا ناراحت شدم و با آن خانم برخورد کردم. وقتی من ناراحت هستم و او شرایط مرا درک نمیکند، من هم آنها را درک نمیکنم.
خانم روشن! شما در زندگی شخصیتان هم اینقدر اشک میریزید که در سریالها اشک میریزید؟
خیلی! و به مراتب راحتتر هم اشک میریزم.
مانند بعضی از خانمها، از این حربه برای رسیدن به خواستههایتان استفاده میکنید؟
به هیچ وجه! برای دستیابی به خواستههایم فقط تلاش میکنم.
خیلی از دختران جوان و خانمها، شما را به عنوان الگوی خود در زندگی انتخاب میکنند. چه ویژگیای از نفیسه روشن، میتواند الگوی دیگران باشد؟
نمیدانم… اما تلاشم این است که به عنوان یک هنرمند، الگوی خوبی برای همسنوسالانم باشم. دوست دارم آن ویژگی را از خود مردم بپرسید.
رابطهی شما با خدا چگونه است؟
بسیار عالی. اینقدر محکم است که هیچچیز و هیچکس نمیتواند آن را از بین ببرد. نو ع ارتباطمان از وسعت و گستردگی زیادی برخوردار است.
– وقتی با خدا صحبت میکنید، چه حرفها و درددلهایی میگویید؟
(میخندد) این از آن دست سؤالات بود… ارتباطمان بسیار خصوصی است. اگر قرار بود همه بدانند که دیگر اسمش درددل نمیشد!
برای راز و نیاز کردن با خدا، به کدام امامزاده یا مکان متبرک میروید؟ با کدام امامزاده احساس نزدیکی بیشتری دارید؟
به جمکران میروم. فکر میکنم این وجه از سؤال شما، بیشتر به درون آدمها برمیگردد. نمیشود با کلمه و یا جملهای آن را توصیف کرد. ولی بیشترین مکانی که میروم جمکران است؛ بهخاطر گستردگی مکان و فضای بازی که دارد. رفتن به امامزاده صالح را خیلی دوست دارم؛ اما چون مکانش وسعت کمی دارد، وقتی به آنجا میروم، چون مردم به من خیلی لطف دارند، به طرفم میآیند و این موجب میشود که نه آنها عبادت درستی کنند و نه من به راز و نیازم با خدایم برسم. ولی مکان مقدس جمکران، آن فضای روحانی را به من میدهد و به من اجازه میدهد بهدور از هر حاشیهای، خالصانه با خدای خودم حرف بزنم.
– وقتی به یکی از امامزادهها میروید، چه حس و حالی دارید؟
این بستگی به درون آدمها دارد. چون آنجا ارتباط بنده با بنده نیست، پس گستردگی آن بسیار بالاست و اصلا نمیشود آن را توصیف کرد.
از اعتماد به دیگران تا به حال ضربه خوردهاید؟
بله. خیلی زیاد.
همکارانتان یا…
من بیشتر از حسادت دوستان همکار ضربه خوردم. مخصوصاً همکاران خانم. گاهی اوقات وجود بعضی از بازیگران غیرحرفهای و نابازیگر سر یک کار باعث میشود تو دچار حاشیه شوی!
اوقات فراغت نفیسه روشن معمولاً چگونه سپری میشود؟
اگر فرصت باشد کتاب میخوانم. با کامپیوتر کار میکنم و رانندگی را هم خیلی دوست دارم.
معلوم هست اهل ورزش نیستید…
بیشتر پیادهروی میکنم. البته یک زمان در فوتسال خانمها فعالیت داشتم که به علت شغل بازیگریام، رها کردم. آن زمان در تیم حجاب بازی میکردم.
اهل قرمز و آبی هم هستید؟
من تیم ملی را دوست دارم و از تیمهای باشگاهی هم طرفدار رئال مادرید هستم.
(در همین لحظه مادر نفیسه روشن هم به جمع ما اضافه میشوند)
بهترین کسی که میتواند در مورد نفیسه روشن صحبت کند مادرش هست…
مادر نفیسه روشن: نفیسه خیلی زودرنج است، کوچکترین حرکتی را از دیگران به دل میگیرد و در خودش میریزد. سعی میکند مشکلاتش را خودش حل کند و هیچ چیزی را از سر کار به خانه نمیآورد. من از نفیسه خیلی راضی هستم.
با حرفه دخترتان و گاهی اوقات نبودنهای ایشان به خاطر کار در شهرهای مختلف مشکلی ندارید؟
مادر نفیسه روشن: چرا مشکل ندارم؟ چه کنم؟ با این قضیه کنار آمدهام. چند وقت پیش که نفیسه به خاطر کار به نهاوند رفته بود باور کنید من شبانه روز گریه میکردم. طوری که وقتی به دکتر رفتم، گفت: نمرهی چشم شما ۱/۵ شده و نیاز است از عینک استفاده کنید. خدا را شکر برای سریال «ماه عسل» که شمال بودند خودش راضی بود. من هم خیالم راحت بود.
بازیهای دخترتان را نقد هم میکنید؟
مادر نفیسه روشن: گاهی بازیهای خوب و بدش را من و برادرش به او میگوییم.
نفیسه روشن: بیشتر مثل طرفداران متعصب فوتبال نقد میکند. اصلاً نقاط ضعف مرا نمیگوید. بیشتر از نقاط قوت کار من صحبت میکند.
مادر نفیسه روشن: مردم بیشتر از من میپرسند چرا نفیسه این قدر در فیلمهایی که بازی میکند گریه میکند، من میگویم آن مسأله دیگر دست نفیسه نیست، کارگردان از او میخواهد! شاید باورتان نشود زمانی که در سریال «اغما»، نفیسه جلوی ماشین شیطان (با بازی حامد کمیلی) افتاد، من کلی نشستم و گریه کردم. بعد باهاش تماس گرفتم و گفتم آخر این چه فیلمی است که تو بازی میکنی؟! یک لحظه حس کردم اگر این مسأله در واقعیت رخ بدهد چه بر سر من میآید؟! خودش میخندید و میگفت: «مامان جان این فیلم است!» باور کنید این مسأله و تحمل بعضی از لحظاتش برای من خیلی مشکل است.
نفیسه روشن اهل موسیقی هم هست؟
بله. موسیقی پاپ را خیلی دوست دارم. یکی از طرفداران پر و پا قرص علیرضا افتخاری، احسان خواجه امیری و گروه آرین هستم. خیلی به موسیقی سنتی علاقه ندارم.
اگر خاطرهی بهیادماندنیای از نقش هایی که اجرا کردید دارید، برایمان بگویید.
آن چیزی که هنوز هم وقتی به یادش میافتم، خیلی برایم جالب است، ضبط سکانسهای سمنوپزان در سریال «مثل هیچکس» بود. ما این سکانسها را در ظل گرمای تابستان ضبط میکردیم. آن روز فشار گرما و حرارت آفتاب، بهقدری بود که من حالم بد شد. دوستان به من لطف کردند و بهم شربت آبلیمو و آبقند دادند؛ اما افاقه نکرد. گویا گرما زده شده بودم. به همین دلیل به بیمارستان منتقل شدم. به همراه من آقای راستاد و برنامهریز و مسئول لباسمان آمدند. چون همه مشغول ضبط سکانس بودیم، با همان لباسهای صحنه به بیمارستان رفتیم؛ من با بلوز و دامن و چادر گلمنگلی و آقای راستاد هم با عرقگیر و شلوار گشاد خانگی و دمپایی مردانه. هر دوی ما با همان گریم صحنه بودیم. وقتی به بیمارستان رسیدیم، مردم توی بیمارستان همینطور هاج و واج ما را نگاه میکردند. این نگاههای با تعجب آنها به لباسهای خانگی ما، (چادر گلمنگلی من و لباس آقای راستاد) برایم خیلی جالب و بامزه بود. احساس میکنم مردم ما و افرادی که در بیمارستان هستند، چون بیشتر مخاطبین عام را تشکیل میدهند، توقع این تیپ خانگی و راحت را از من و آقای راستاد نداشتند. این خاطره خیلی برایم جالب بود.
حرف آخر…
تشکر از شما. امیدوارم در سال جدید همهی مردم عزیز کشورم به هر آنچه میخواهند دست پیدا کنند.
باسلام .بنده از طرفدارانی هستم که با هربار دیدن بازیگری شما آینده سینمای ایران را روشن البته (نه از روشن شما) می بینم .۲۳ساله از آذر بایجان غربی
ممنون از عکسهاش خیلی خوشم اومد
ممنون
Salammmm
Kheili Kheili Bahal Hastid Dosteton Daram