[ms 0]
مادر کار میکند؛ صبح، ظهر، عصر، شب و حتی گاهی نیمه شب!
مادر همیشه کار میکند؛ بهار، تابستان، پاییز و… حتی در سرمای زمستان!
هفتههای آخر زمستان اما، مادر بیشتر کار میکند؛ کارهای اساسی.
[ms 6]
آواره است این روزها؛ نردبان. برای پایین آوردن پرده، پاک کردن شیشه و در و دیوار و حتی برای بریدن شاخههای کج و معوج درخت حیاط، پا به پای مادر میرود.
فرشها را در حیاط خانه پهن میکند، کمی پودر رویشان میریزد و با جارو و فرچه به جانشان میافتد و آن را از هرچه در طول سال رویش ریخته، خوب خوب تمیز میکند؛ انگار نه انگار که هوا سرد است و آب، یخ!
[ms 2]
بازی کودکانه و پرنشاطی است شستن فرش، برای بچههای کوچک. انگار که مادر یک عالم گل پاشیده است روی سنگفرش حیاط و دارد آبشان میدهد. چه لذتی دارد تماشای گلهای قالی، وقتی که از قلقلک جارو و فرچه، لب به خنده باز میکنند. حتی آنها هم باید از خواب زمستانیشان بیدار شوند. باید! بیدار شوند؛ چون مادر میخواهد!
[ms 5]
مادر میخواهد خانه برای همسر و بچههایش زیبا و تازه شود. پس دستی به سر و روی همه چیز میکشد؛ فرش، شیشه، در، دیوار و…
مادر میخواهد همه چیز در بهترین حالت ممکن باشد! پس میشود! چون مادر اینجا هم فرمانده است و هم سرباز. هم باغبان میشود، هم رفوگر. همه جور کاری میکند، اما خسته نمیشود؛ چون مادر است!
[ms 3]
مادر حواسش نیست، اما چشمان تیزبین بچهها لحظات را در ذهنشان ضبط میکنند؛
همان لحظه که مادر فرش میشست و دستانش از هوای سرد و آب یخکردهی حیاط بیحس شده بود و تند تند «ها» میکرد تا جان بگیرد و شستن را ادامه دهد… . همان لحظه که پایش را از چکمهی سوراخشده بیرون آورد تا آبهای جمعشده را بیرون بریزد… و دیدند که پای مادر سرختر از لبو شده اما باز به کارش ادامه میدهد! انگار نه انگار!
[ms 1]
چشمان بچهها شاهد بود که مادر با چه وسواسی غبار از چهرهی شیشهها پاک میکرد؛ از بالا به پایین، از پایین به بالا.
دیدند شانههای مادر که خسته میشود، فقط چند لحظه صبر میکند، قد راست میکند، نفسی عمیق میکشد و باز ادامه میدهد…
[ms 8]
مادر به اندازهی همهی ما کار میکند در این روزهای آخر زمستان. انگار فقط او بوده که یک سال در این خانه زندگی کرده است.
بچهها میدانند که بیش از همه، مادر انتظار بهار را میکشد، چون مادر «خانهتکانی» میکند و این یعنی بهار در راه است…
[ms 4]
اخ گفتی مادر .یکی از مشاهیر بزرگ می گه: از عشق بدم می آید ، چون زمانی که عاشق شدم مادرم را فراموش کردم.
عکس ها عاالی…
سلااااااااااااااام عزیزم….
اول اینکه روزهای آخر زمستان من یه همچین وضعی دارم نه مامانم…:))
دوم اینکه :(بازی کودکانه و پرنشاطی است شستن فرش، برای بچههای کوچک. انگار که مادر یک عالم گل پاشیده است روی سنگفرش حیاط و دارد آبشان میدهد. چه لذتی دارد تماشای گلهای قالی، وقتی که از قلقلک جارو و فرچه، لب به خنده باز میکنند. حتی آنها هم باید از خواب زمستانیشان بیدار شوند. باید! بیدار شوند؛ چون مادر میخواهد!) این بخش محشربود…
سوم اینکه ششمین تصویرت معرکه بود…
چهارم : دستبند اون خانومه چه خوشگله:دی
پنجم : به منم سربزن قدم سادات برکت داره:)
قربونت
سلام علیکم
همه عکس های خوب یک طرف، این حسن ختامشون هم یک طرف.
مرحبا
دلم باز شد
عکسا محشرن :)
سلام بانو .. عکسات عالین .. متن حرف نداشت … عالیه عالی
سلام
هرچند دبیر عکس نباید ذوق زده بشه از عکس ، اما تصاویر بسیار عالی از کار در اومدن و هنگام چیدن و تنظیمشون با متن واقعا لذت می بردم . تشکر ویژه دارم از خانم موسوی بابت عکس ها و متن زیباشون و ویراستار چارقد خانم حسینی بابت تنظیم زیبای متن. و کاش تیتر بهتر و جذاب تری انتخاب می شد.
عکس ها پر از آهنگ زندگی است…
همیشه بهار باشید بانو…
همه چیز عالی… فقط این تیتره رو، یکی بتکونه لطفا!
سلام.عکس ها بسیار عالی گرفته شده…..
این عکس جای انگشت ریحانه کوچولو رو شیشه منو کشته :)
یکی دوسالی میشه که ما زمستونا همچین وضعیتی نداریم دیگه..
خوش به حالتون :))
عکسا هم عالی بودن..
سلام
تصاویر..متن همه چیییی مثل همیشه خییییییییییلیییییییییی زیبا
بوی بهار میده:)
سال خوبی داشته باشید
سلام دوست عزیزم
خسته نباشی… مطالبت به دل نشست… ولی من از خونه تکونی خوشم نمیاد … خیلی وقت گیر به خصوص اگه خونتون از نوع قدیمی باشه و چند طبقه که دیگه اشکت در میاد!
راستی عکسات رو دیدم دلم واسه صفای خونتون تنگ شد.
سال خوبی داشته باشی
سلام.خیلی ایول
سلاممممم…عالی بود……هم عکس..هم متن…..نوع نوشتنش:)
che axaie ghashangi !afarin
با سلام به همه ی بزرگواران که اظهار لطف کردند و با نظرات ارزشمندشون تشویقمون کردند.
یه تشکر ویژه به آقای دهقانی دبیر سرویس عکس و به خانم حسینی عزیز ویراستار چارقد که با راهنمایی هاشون سعی در هرچه بهتر شدن عکس ها و مطالب دارند:)
همچنین ممنونم از خاتم ملاتبار سردبیر پرتلاش و با محبت چارقد که ازم خواست در مورد خونه تکونی کار کنم و این کار اگه خوب در اومده بیشترش نتیجه ی زحمات این سه چارقدی فعال و هنرمنده:)
سلام
واقعا مادر دریای رحمت خانه است
بسیار متن زیبایی بود و عکسها هم واقعاً جذاب و هنرمندانه بود
دستتون درد نکنه
سلام .. بسیار متن زیبا و روان و البته خاطره انگیزی بود. همچون شعرهای کودکی حسی رویایی در خود نهفته بود و البته مادر که پر از مهر است .. تصاویر هم هارمونی فوق العاده ای با متن داشتند و این البته از نگاهی هنری و ادبی بر می آید که اینگونه با یکدیگر پیوند میخورند .. موفق و پیروز باشید ..
سلام؛
با تشکر از همهی دوستان و همراهان چارقد که نسبت به مجلهی خودشون لطف دارند و با نظرات خوبشون ما رو در بهبود کیفیت مطالب یاری میکنند.
و ممنون از تمامی همکاران خوبمون در چارقد که در تهیه این مطلب نقش داشتند.
سربلند باشید.
جناب آقای سید محمدرضا فخری، مدیر محترم سرویس وبلاگدهی پارسیبلاگ؛
با سلام و احترام؛
از اینکه نام شما رو در میان نظرات دیدیم بسیار خرسند شدیم و خوشحالیم که از مطلب نوشته شده راضی بودهاید.
خداوند ان شا الله همهی مادرانی رو که در قید حیات هستند، سلامت بداره و روح مادران وفاتیافته رو قرین رحمت خودش قرار بده.
سال نوی خوب و پربرکتی رو برای شما و مجموعه محترم تحت مدیریت شما آرزو داریم.
در پناه حق، سربلند و سلامت باشید.
بازهم هوای بهارم آرزوست .. مادر بهاری غیر قابل تکرار ..
سلام…
چقدر آدم آشنا این دور و برا میبینم!:دی
عکسا محشر بودن…
آدم یهو ذوق زده میشه از ترکیب این عکسا و نوشته کنار هم…:)
عکس ها ؛ حس حرکت و نشاط و زندگی و جنش و جوش خانه تکانی های ایام عید را به خوبی منتقل می کنند .
فداکاری مادر رو و مادرانه بودن رو نباید توی کار کردن خلاصه کرد!
این ظلمه که داره به مادرا میشه و از طرفی به اعضای خانواده!
در حق مادر ظلم میشه چون بیش از توانش کار می کنه، در حق بقیه ظلم میشه چون حق الناس به گردنش میمونه!
بدم میاد که جای مادر ایرانی رو فقط به خاطر اینکه خودشو فراموش کرده، کسی نمیتونه بگیره!
خیلی زیبا نوشتی . اشکم در اومد. واقعا مادر وپدر گوهری اند.. که نمیشود شناختشون.. کاش قدر شون رو یه کم بدونیم ..
راستی فاطمیه مادر خوبی ها هم نزدیکه توی عید.. یازهرا.س