ممکن است این سؤال برای بعضی مطرح شود که ترس از خدا یعنی چه ؟
مگر خداوند یک چیز موحش و ترسآوری است؟ خداوند کمال مطلق و شایستهترین موضوعی است که انسان به او محبت بورزد و او رادوست داشته باشد . پس چرا انسان از خدا بترسد ؟ در جواب این سؤال میگوئیم مطلب همینطور است. ذات خداوند موجب ترس و وحشت نیست ، اما اینکه میگویند ازخدا باید ترسید یعنیاز قانون عدل الهی باید ترسید .
در دعا وارد است : «یا من لا یرجی الافضله ،و لا یخاف الا عدله ». ای کسی که امیدواری به او امیدواری به فضل و احسان اوست و ترس از او ترس از عدالت او است. ایضا در دعا است: «جللت ان یخاف منک الاالعدل ، و ان یرجی منک الا الاحسان و الفضل.» یعنی تو منزهی از اینکه از توترسی باشد جز از ناحیه عدالتت و ازاینکه از تو جز امید نیکی و بخشندگی تو نداشت .
عدالت هم به نوبه خود امر موحش و ترسآوری نیست. انسان که از عدالت میترسد در حقیقت از خودش میترسد که در گذشته خطا کاری کرده و یا میترسد که در آینده از حدود خود به حقوق دیگران تجاوز کند. لهذا در مسئله خوف و رجاء که مؤمن باید همیشه، هم امیدوار باشد و هم خائف، هم خوشبین باشد و هم نگران، مقصود اینست که مؤمن همواره باید نسبت به طغیان نفس اماره و تمایلات سرکش خودخائف باشد که زمام را از کف عقل و ایمان نگیرد و نسبت به ذات خداوند اعتماد واطمینان و امیدواری داشته باشد که همواره به او مدد خواهد کرد.
علی بن الحسین سلام الله علیه در دعای معروف ابوحمزه میفرماید : « مولای اذا رأیت ذنوبی فزعت، و اذا رایت کرمک طمعت». یعنی هرگاه به خطاهای خودم متوجه میشوم ترس و هراس مرا میگیرد و چون به کرم وجود تو نظر میافکنم امیدواری پیدا میکنم.
این نکتهای بود که لازم دانستم ضمنا و استطرادا گفته شود .
از کتاب ده گفتار – شهید مطهری