[ms 0]
فیلم سعادتآباد به تهیهکنندگی همایون اسعدیان و کارگردانی مازیار میری و قلم امیر عربی، یکی از چند فیلم پرفروش سال ۹۰ سینمای ایران است که هماکنون به اکران خانگی رسیده است. این فیلم که بازیگران مطرح سینمای ایران در آن ایفای نقش کردهاند، مانند بسیاری از فیلمهایی که این روزها بر پردهی سینما اکران میشوند، داستان یا ماجرای جذاب و پُرکشمکشی ندارد و فقط برشی از زندگی سه زوج را که به مناسبت تولد دوستشان دور هم جمع شدهاند، به تصویر میکشد.
زندگی زوج میزبان بهخاطر خیانت مرد، که تا انتهای داستان پنهان میماند (و البته در اکران خانگی سانسور شده) و همچنین بیاعتمادی بین او و همسرش به طلاق عاطفی کشیده شده است.
زوج دوم بهعلت حکومت اقتصادی زن و به خواست او در حال فروپاشی است و زوج سوم، مردی عاشقپیشه و بهنوعی اهل زندگی، همسر زنی است که بهخاطر موقعیت شغلی و مأموریت خارج از کشور، بدون اطلاع شوهرش و با کمک دوستانِ حاضر در مهمانی، سقط جنین کرده است. وقتی همسرش در پایان مسئله را میفهمد، عصبی میشود و با برخورد فیزیکی، مهمانی را بههم میزند.
سرتاسر فیلم سعادتآباد که با نگرشی فمینیستی در جریان است، گویای حقیقتی تلخ از روند روبهرشد زندگیهای مشترک امروزی است که در اوج رفاه و برخورداری از شرایط مطلوب زندگی، نهاد خانواده به معنای واقعی در آن بهچشم نمیخورد!
اما نکتهای که در این فیلم بهشدت خودنمایی میکند و بهنظر میرسد که یکی از بزرگترین معضلات جامعهی امروزی است، نقش مادری و برخورد مادرها در قبال این نقش و نقش اجتماعی خودشان است که بسیار حائز اهمیت است.
مادر اول (که نقش آن را لیلا حاتمی بر عهده دارد) مادری مهربان، دلسوز و نگران موقعیت فرزند نشان داده میشود. او زنی خانهدار است و در مقایسه با دو زن دیگر در فیلم، بیشتر هوای زندگی خود را دارد. اما نکتهای که درخور توجه است، انجام وظیفهی مادری این زن است. او برای نگهداری و مراقبت از فرزندش پرستار استخدام کرده و پرستار، حتی هنگام حضور مادر، باز هم در کنار بچه است. تمام همّ و غم مادر که خرید سنگینی برای مهمانی کرده، این است که دخترش قبل از رسیدن مهمانها، به خانهی پرستار خود برود!
جشنی که بهانهی حضور مهمانهاست، تولد پدر این کودک است، اما جالب است که جایی برای او در این مهمانی نیست. موقعی که پرستار همراه بچه میخواهد خانه را ترک کند، مادر مدام مسائل خورد و خوراک و خواب را به پرستار گوشزد میکند و نشان میدهد که نگرانیای از جنس مادرانه دارد. او در اواسط مهمانی یکبار به پرستار زنگ میزند و درمورد نگرانیهای معمول از وضعیت فرزندش جویا میشود. بعد از اتمام مهمانی، مادر از پدر درخواست میکند که دنبال بچه برود و موقع برگشت او را در تختخوابش بگذارد و سروصدای اضافی نکند.
مادر دوم (که نقش آن را مهناز افشار ایفا میکند) مادر فرزندی است که دیگر وجود ندارد. این مادر بهخاطر مأموریت خارج از کشور که ارتباط تنگاتنگی با پیشرفت آیندهی شغلیاش دارد، بعد از آگاهی از بارداری تصمیم میگیرد که بدون اطلاع همسرش فرزندش را سقط کند تا راحتتر به مأموریتش برسد، اما شوهرش شک میکند و با لو رفتن ماجرا و واکنشِ تندِ مرد در قبال کاری که همسرش کرده، همه به حال این زن تأسف میخورند.
فارغ از اینکه مازیار میری در این فیلم، سیمای مادران امروزی را با چه شکلی بهنمایش گذاشته و یا اینکه با دیالوگهایی که بر زبان نقشهای ظاهرا فهمیده و متشخص داستان قرار داده، چگونه پدری را که از سقط فرزندش عصبانیست، اُمل و عقبافتاده و پارانویدی معرفی میکند، باید نگاهی هم به بخشهایی از جامعه بیندازیم که با همین فرهنگ در حال گسترش هستند و همین نوع نگرش به زندگی را دارند.
بهراستی، نقش مادری در جامعهی امروز ما در چه درجهای از اهمیت قرار دارد؟ نقشی آنقدر والا و پُرارزش که بهشت را زیر پای ایفاگران این نقش دانسته و متذکر شدهاند که مرد از دامان زن به معراج میرود. امروزه با توسعهی جامعه و بیشتر شدن تقاضای شغل از سوی زنان، نقش مادری بهشدت در معرض تهدید قرار گرفته است.
در ایران بعد از تأسیس نهاد زنان ریاست جمهوری، که به گونهای افراطی به مسئلهی شاغل شدن زنان جامعه به منزلهی یکی از نشانههای توسعهیافتگی اهمیت میداد، این امر در بین زنان جامعه بهشدت رواج یافت و متأسفانه هیچنوع راهکاری برای برقراری تعادل بین نقش اجتماعی و نقش مادری زنان ارائه نشد.
اندکاندک زن از یک عنصر نگهدارنده و وزنهی اصلی در خانواده، تبدیل شد به یکی از اعضای عادی خانواده که برای خود شغل و درآمد مستقل داشت. اما آیا تمام زنان جامعهی ما بهخاطر نیاز مالی ناگزیرند که همپای مردان کار کنند؟
خطری که این نوع خانوادهها را تهدید میکند، تربیت ناصحیح فرزندان آنان است؛ کودکی که بهخاطر شاغل بودن مادر مجبور است از دوران نوزادی، صبح تا غروب در مهدکودک روزگار بگذراند و درست در سنی که قرار است شخصیت او شکل بگیرد و مالکیت خصوصی و زندگی اجتماعی را درک کند، در فضایی بزرگ میشود که هیچنوع مالکیت خصوصی را تجربه نمیکند و همیشه بهجای مادر به مربی مهد وابسته میشود که آن هم مدام در حال تغییر است.
این کودک وقتی هم به خانه باز میگردد، با والدینی روبهرو میشود که از فرط خستگی و کار زیاد، دیگر رمق یا فرصتی ندارند که با او ارتباط برقرار کنند. یا حتی در خانوادههایی که شمارشان روبهافزایش است، کودک در روزهای تعطیل هم بهخاطر بودنِ پدر و مادر با دوستان و نامناسب بودن فضا برای او، باز هم در کنار پرستار خود میماند. این کودکان وقتی به سن استقلال میرسند، رابطهی بین مادر و فرزند برایشان مفهوم خاصی ندارد و هیچگونه ارتباط عاطفی یا وابستگی شدید و رابطهی سنتی بین مادر و فرزند در شخصیت آنها شکل نگرفته است و خاطرات کودکی را با مربیهای مهد و پرستاران خانگی و دوستانشان بهخاطر میآورند.
حال مسئله این است که چطور باید این معضل را حل کرد. برخلاف نظریهی غیر منطقی فمینیستی که معتقد است زن هم میتواند همپا و برابر با مردان کار کند و به خانهداری و همسرداری و نقش مادری خود نیز بپردازد، نتیجهی بهدستآمده از طرفداران این نوع نگرش نشان میدهد اگرچه یک زن در کوتاهمدت میتواند نوعی تعادل بین وظایف خود برقرار کند، در طولانیمدت دچار دلزدگی میشود و نمیتواند هیچکدام از وظایفش را بهخوبی ایفا کند.
آیا نمیشود با کم کردن فعالیت زن در بیرون از خانه، وظیفهی مادری و همسری را بهصورت مطلوب ایفا کرد؟ آیا برگزیدن شغلی متناسب با تواناییهای زنان و اصرار نداشتن در امر برابری با مرد، نمیتواند زن را به کمال مطلوب برساند؟ زنی که در بیرون از خانه، همچون یک انسان با توجه به تواناییهای زنانهاش دیده شود و در خانه با توجه به زن بودنش، یک انسان!
چرا ما زنان وظیفهی مادری و همسری را یک نقش پیشپاافتاده و کاذب و تحقیرآمیز میانگاریم و هیچوقت به تواناییهای شگرفمان که ما را از مردان جدا میکند، بهعنوان یک موهبت الهی نمینگریم؟
خداوند در وجود ما فطرتی زیبا و گرانبها به نام احساسات مادرانه نهاده است برای تربیت نسلهای آینده. تمام انسانها به حفظ این مهم نیازمندند. آیا این احساس و عاطفه و فطرت مادری، از تواناییهای مردان که زنان امروز غبطهی آن را میخورند و برای رسیدن به آن تمام هستی و زیبایی زندگی را از دست میدهند، والاتر نیست؟
آیا نادیده گرفتن همین نقشها و تواناییها باعث سردی ارتباطات و سست شدن بنیان زندگی و بالا رفتن آمار طلاق و افزایش خانوادههای تکوالدینی نیست؟ زنان امروز جامعهی ما به کجا میروند؟ آیا واقعا سعادتی در این سعادتآباد هست؟!
سلام
هروقت می خواهید یک مطلب تحلیلی بنویسیدسعی کنید بدون استناد ننویسیدربط این فیلم به این بحث هایی که شما گفتید کجاست در ضمن کجا نظرات فمینیستی گفتند که زن باید مثل مرد بیرون کار کند و به وظایف خانوادگی هم برسد سعی کنید به جای شعار تحلیل کنید
یه چیزی که خیلی برام جالبه اینه که وقتی صحبت از نابرابری حقوق زن و مرد در اسلام میشه، فوری میگن خب وظایفشون هم فرق میکنه. زن هییییییچ وظیفهای نداره از نظر اسلام، حتا وظیفه نداره به بچهش شیر بده و میتونه بابت شیردهی از شوهرش پول طلب کنه. وظیفه نداره کار خونه بکنه، وظیفه نداره بچهها رو نگه داره. ولی مرد ظفلک (آخی بمیرم) وظیفه داره خوراک و پوشاک و مسکن رو تامین کنه. برای همین ارث زن نصف مرده و دیهش نصف مرده و حق طلاق نداره و حق حضانت نداره و فلان و فلان.
بعد تا زن بیچاره میخواد بره کار کنه همین خیلی مذهبیای جمهوری اسلامی داد و هوارشون میره هوا که وا اسفا وا اسلاما خانواده بر باد رفت! وظیفهی مادری و همسری انجام نشد. کدوم وظیفه آخه؟ چرا انقدر متناقضید شماها؟
بابا شماها با این حرفاتون دخترا رو از ازدواج بیزار میکنید.
چرا ما زنان وظیفهی مادری و همسری را یک نقش پیشپاافتاده و کاذب و تحقیرآمیز میانگاریم و هیچوقت به تواناییهای شگرفمان که ما را از مردان جدا میکند، بهعنوان یک موهبت الهی نمینگریم؟
به چند دلیل:
۱- مادری شغل نیست، یک نقش است. همانطور که پدری، همسری و غیره. انسان نیاز به شغل دارد. نیاز به کار دارد.
۲- خانهداری شغلی فاقد حقوق و مزایای مادی، تماموقت و بدون مرخصی، تکراری و پایانناپذیر است. بازنشستگی ندارد. نیاز به تخصص خاصی ندارد. در محیط بستهایا نجام میشود و زن را از داشتن ارتباطات اجتماعی محروم میکند.
۳- بسیاری از مردان از وابستگی اقتصادی زنان سوءاستفاده میکنند و زنانی که از نظر اقتصادی وابستهی مرد هستند بیشتر در برابر ظلم و خشونت مرد سکوت میکنند.
be nazar mirese ke shoma dar donia e zendegi nemikonid ke man mikonam.ya ba mardani movajeh nistid ke man hastam dar mian tamam e mardani ke man mishnasam ede ye besiar madoodi hastand ke mishe bahashoon be onvane hamsar raftare ideale eslami dasht .eslam mige bache dari shohar dari fazaie garme khanevade ba zan tamin makhareje khane(dar hadde niaze zan ke baiad az tarafe khodesh eelam beshe)va supporte hamejore ye mali ba mard .kodum mardi az lahaze eghtesadi(faghat eghtesadi na ensani na shour na akhlagh faghat eghtesad)in karo mikone ?man kheily kam didam .kheily az aghaioon vazeiate malie khoobi ham daran vali khasisan zaneshoon che konan?began eslam gofte shohar dari pas chashm??!
badesham zan yek mojude ke be andaze ye mard aghl va fekr dare age gharar bashe tebgh fatvaye maghale shoma kar nakone dalili ham baraie dars khoondan vojood nadare va hatta dar darajate balatar dolat sahmie ye zanan ro kamtar khahad kard va be sefr khahad resoon che niazi hast pool kharje tahsile kesani beshe ke baad ha mostaghiman be mamlekat bar nagarde.pas zanane ma tahsil nakarde ammi ahmagh va tahte solte ye shoharaneshoon khahand bood
jamee i ke mardane ideal nadare nemitoone baraie zananesh dastorolamal haie ideal benevise.
negahe shoma besiar kham va kootah bood.
ما نمی توانیم از واقعیت های جامعمون فرار کنیم .فکر نکنم زنی باشد که دوست نداشته باشد محیطی صمیمی ،زیبا،با طراوت برای خودش و خانواده اش فراهم کند.به نظر من زنانی که خودخواه باشند و برای رفع نیازهای خودشان فضای خشک و خشن کاری بیرون از خانه را انتخاب کنند خیلی کمند. اما باید قبول کنیم اکثر ما دخترهایی که در دامن مادران خانه دار تربیت شدیم و ارتباطی سنتی و صمیمی با مادرانمان داریم ،الآن که ازدواج کردیم مجبوریم برای اینکه خرجمان با دخلمان جور شود همپای همسرانمان کار کنیم .تازه خدا به داد زوج هایی برسد که بچه دارند،مستاجرند،یکی از طرفین دانشجو است،شهریه ی دانشگاه و مهد کودک هم هست،مهمانی اقوام هست و …………فکر کنم همه ی دوستان متاهل با هم هم درد باشند،پس نمی شود که همیشه به زیبایی ها نگاه کرد……باید و باید واقع بین باشیم .
من دوست دارم یک دختر،همسر و مادر و حتی عروس نمونه باشم ،از خدا می خواهم این توفیق را به من بدهد.
سلام
در مورد استناد به ریشه این نگرش فمنیستی :
در اوایل دهه۱۹۹۰ که جنبش فمنیست پس از رسیدن به اهداف اصلی دچار نوعی افراط شدید شده بود و حتی می رفت که جنبش مردان شکل بگیرد،جنبش به تعادل رو آورد و به نقش مادری و همسری بها داد.اندیشه های میشل فوکو و ژاک دریدا در برانگیختن این موج جنبش نقش بسزا داشت.خانم جین تبکه الشتین با نوشتن کتاب مرد عمومی ،زن خصوصی کوشید تا افراط های به وجود آمده را تعدیل بخشد.این موج بر ظاهر زنانه و رفتار ظریف تاکید می ورزد و به احیای مادری معتقد است و از خانواده ،فرزند محوری و زندگی خصوصی دفاع می کند.
این فیلم دارای مضمونی در مورد زندگی زنان امروزی است و نقطه اوج در موقعیتی رخ می دهد که یک زن از نقش مادری خود به خاطر شغل کاریش اجتناب کرده است و همسرش متوجه این مهم می شود
اما در مورد نقش مادری و رابطه با شغل،ما به هیچ وجه در این مطلب به شغل بانوان اعتراضی نکرده ایم و فقط قصد برقراری نوعی تعادل بین نقش مادری و همسری و شغل بوده است.در ضمن روی صحبت با زنانی است که به کار بیرون نیاز شدیدی احساس نمی کنند.
برای تعریف نقش خانه داری و عکس العمل مردان در قبال این نوع نقش ما مردان نرمال را مد نظر داشته ایم که زن را به عنوان یک انسان می نگرند.
«زنی که در بیرون از خانه، همچون یک انسان با توجه به تواناییهای زنانهاش دیده شود و در خانه با توجه به زن بودنش، یک انسان!»
بله .اگر زنان جامعه ی ما با سنت های درست نه نادرست و با افکار مدرن درست و بازهم نه نادرست برای هویت خود یک ارزش والا قائل شوند ،این مهم دور از دسترس نخواهد بود.ما با تلفیقی از اندیشه های صحیح سنتی و مدرن می توانیم به هویت زنانه خود به دور از جارو جنجال های بعضا نادرست فمنیست برسیم.
,وقتی نظریه ای ایراد می شه،همیشه برای شرایط غیر نرماله تا اون شرایط را تعدیل کنه.مثل اینکه حضرت محمد ص پیام آور زنده به گور نکردن دختران تو جامعه ای جاهلی بود. البته با توجه به پیامبر بودن حضرت نمی شه این را با نظریه ی دیگه قیاس کرد.اما در حد مثال بود.
یا اندیشه های ضد افراط گرایی کلیسا توسط مارتین لوتر و غیره.
یا خود جنبش فمنیست که تو شرایط کاملا دشوار به حق رای و… رسید اما بعدا دچار یک سری اندیشه های بسیار افراط گرایانه شد که تقریبا هویت به دست آمده زن را هم از اون گرفت و مشکلات دیگه ای پدید آورد.
پس ما می تونیم با زنده کردن مکتب درست و اصولی اسلام زنان و مردان جامعه را به خط نرمال زندگی انسانی سوق بدیم.
با نظر عطیه کاملا موافقم
خانم فیلمنامه نویس اخر چرا حاشیهنگاری بر فیلم سعادتآباد
شما حتا اون قدر سواد ندارید که به فمینیسم نگید فمنیست، بعد راه به راه به فمینیستها بد و بیراه میگید. خانوم محترم اگر تلاشهای فمینیستی نبود شما الان شاید سواد خواندن و نوشتن هم نداشتید که به فمینیسم و فمینیستها بد و بیراه بگید.
فمینیسم هرگز جنگی بهراه نینداخته است، هرگز مخالفی را نکشته است. فمینیسم کمپهای کار اجباری تاسیس نکرده است، هیچ دشمنی را گرسنگی نداده است، هرگز خشونت نکرده است. مبارزهی فمینیسم برای حق تحصیل بوده است، حق رای برای زنان، برای شرایط بهتر و برابر کار…فمینیسم برای خیابانهای امنی که زنان مورد خشونت قرار نگیرند مبارزه کرده است، برای حق حمایت دولت از بچهها و تاسیس مهدکودکهای دولتی، برای خدمات اجتماعی مبارزه کرده است. فمینیسم برای تاسیس مراکز دفاع از قربانیان تجاوز، خانههای امن زنان و اصلاحات در قوانین مبارزه میکند. اگر کسی بگوید «اوه! نه! من فمینیست نیستم.» من میپرسم: «برای چی نیستی؟ مشکلت چیست؟»
دیل اسپلندر
فمنیست دولت یا حزب نیست که بخواهد جنگ به راه بندازه و ماشین کشتار بشه عزیز ،فمنیست یک جنبش تاریخی اجتماعی هست که من تو کامنت به جنبه های مثبتش اشاره کردم ییکیش همین حق رای و درس خوندن و …من گفتم اون هم مثل بسیار از جنبش های دیگه دچار ضعف و انحطاط شد.بهتره جریان فمنیست را از اول مطالعه کنید.
ما فعلا تو موج دوم هستیم ،بهتر نیست ما خطای به انحطاط رفته این جنبش را دوباره تکرار نکنیم،و یک هویت مستقل و ایرانی اسلامی برای حقوق زن در نظر بگیریم؟
تفاوتی نداره!تو همه ی کتاب ها از هر دو مورد استفاده می شه!فمنیسم یا فمنیست.مد نظر همون معنای جنس مونث هست.
۱- فمنیست یک جنبش تاریخی اجتماعی هست
۲- جریان فمنیست
۳- تفاوتی نداره!تو همه ی کتاب ها از هر دو مورد استفاده می شه!فمنیسم یا فمنیست.مد نظر همون معنای جنس مونث هست.
خیلی جالب بود خانم قربانی. شک ندارم توی همه کتابهایی که شما درباره فمینیسم خواندهاید این واژهها غلط به کار رفته. چون به احتمال زیاد کتابهایی که در ایران علیه فمینیسم نوشته میشه رو فقط مطالعه کردهاید.
خیلی خوشحال میشم اگه محض نمونه فقط یک کتاب غیر ایرانی بیطرف در زمینه جامعهشناسی جنسیت و فمینیسم به من معرفی کنید که این دوتا اصطلاح رو جای هم بهکار برده باشن.
عزیز دلم من کتاب ترجمه شده مطالعه کردم. خب واقعا الان مسئله بین این دوتا واژه است.
الان دقیقا مخالفت شما با چیه؟غلط املایی به قول شما.یا این که من این جنبش رو نمی شناسم.
شما دقیقا با چی مشکل داری با ایدولوژی که من و قبل از این مطرح شده!
شما دقیقا طرفدار کدوم موجید؟
معرفی کتاب .
فمنیسم / جین فرید من
مگی هام فرهنگ نظریه های فمنیست
جان استوارت میل /جنبش اجتماعی زنان
آریل لوی و …/تاثیر فمنیسم بر دختران در غرب
ابوت،پاملا و کلر والاس / مقدمه ای بر جامعه شناسی نگرش های فمنیستی
چرا همدیگرو می زنین آخه.
بزارین من بگم: فمینیست در ایران در ابتدا می خواست تنها به عدم رعایت قانون برابری ایجاد بشه ( توسط گروهی) که متاسفانه یک عده اجنبی و انسانهای کج فهم آن را به بیراه بردند.
حالا بزنین تو سرو کله هم و گیس و گیس کشی کنین والا . خدایا یه پول به ما بده یه عقل به اینا.
به نظر من داد خانم قربانی زمانی در آمده که زنی فرزندش را قربانی کارش کرده است .کاری بر خلاف فطرت زیبای زنانه . تمام دوستان خواننده ی این مطلب منکر گناه بزرگ سقط جنین که نیستند،هستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من که فکر نمی کنم.مخاطب سعادت آباد هم موافق سقط جنین و پنهان کاری از شوهر نیست و اصلا با بازیگر هم زاد پنداری نمی کند………
این ربطی به فمنیسم یا فمنیست نداره.به قول معروف چه کلاه به سر یا سر به کلاه
این جا یک تریبون آزاد است برای ابراز نظرهای مختلف البته با رعایت احترام متقابل.ممنون از همه دوستان
۱- از نظر من سقط جنین حق زنه. به مرد هم هیچ ربطی نداره. تن اون که نیست. اگه خیلی راست میگه خودش حامله بشه بزاد
۲- خانم قربانی این کتابهایی که شما ردیف کردید رو بنده بارها مطالعه کردهم و هم الان توی کتابخانهم موجوده. توی همه اینها فمینیسم و فمینیست هر کدام جای خودش به کار رفته. فمینیست کسی هست که عقادیش و رفتارهاش مطابق یا همجهت با اهداف فمینیسم باشه. فمینیسم یک جنبشه و فمینیست فردی که عضو یا همعقیده با این جنبشه. اگر یک ذره انگلیسی بلد باشید هم تفاوت این دوتا رو متوجه میشید.
ضمنن اون کتاب مگی هام اسمش فرهنگ نظریههای فمینیستی هست نه فمینیست
جنگه………..
دوست عزیز ( فرانک) . خانم عزیز. ناراحت نشو : در ایران عزیز ما در حق زنان بی عدالتی می شه درسته. این بی عدالتی تا جایی پیش رفته که آقایون حق انجام هر کاری رو به خودشون می دن، درسته.
ولی دوسته عزیز این که می گی :از نظر من سقط جنین حق زنه. به مرد هم هیچ ربطی نداره. تن اون که نیست. اگه خیلی راست میگه خودش حامله بشه بزاد!
حاضر بودید مادر یا پدرتون یا اصلا مادر یا پدر بنده همچین کاری رو با ما می کردن. حاضر بودین عزیز. شما که دم از حمایت از حقوق زن می زنین چرا.
رعایت حقوقی که با کشتن یه نفر دیگه باشه به نظر شما رعایت عدالت. نگین.درست نیست.
می دونین چرا حقوق زن داره پایمال می شه. به خاطر این ایده ها و نظر های احساسی .
الا یا ایها الاستاد ناشی! علیک بالمتون لا بالحواشی!
تا وقتی که ظاهرا با سوادها و باز هم ظاهرا آزادی خواهان ما ایراداتشون ملالغتی باشه، گیرشون …ـیست و …ـیسم باشه، اونهم تو دوره ای که مثلا همین زبان شیرین فارسی خودمون از صد جهت تو همین فضای سایبری داره تحت تخریب قرار می گیره و کسی ککش هم نمی گزه، اوضاع بی ریخت تر هم میشه.
وقتی خیال یک زن از آزادی در همین حده که :جنین جز بدن یه زنه، حقشه از بین ببره! دیگه چه حرفی میشه زد؟!
سلام بر لیلای نازنین؛
قبل از خوندن مطلبت، فیلم رو دیدم. تا قبلش داشت توی سیستم خاک میخورد. حسش نبود ببینم. حالا…
من بلد نیستم فیلم نقد کنم. حس شخصیم رو میگم.
فیلم از بسیاری جهات روی مغز من پایتناژ رفت رسما. استرس از هر طرف یعنی! وضعیتی بود.
اما در مورد سقط جنین؛ اصولا سقط جنین، حرکت بیرحمانهایه! مخصوصا اگه به خاطر مسئلهای مثل «کار» باشه، من شخصا در انسانیت صاحب جنین شک میکنم به هیچکس هم ارتباطی نداره!
در مورد بیاطلاعی آقای مربوطه از جنینی که از نظر خانومه نامربوط بوده، و نهایتاً هم قتل نفس… خب اوج فاجعه که میگند به نظرم دقیقا همینه. از یه تیکهی فیلم خیلی خوشم اومد. اونجایی که آقاهه از یاسی میپرسه «اون بچه مال من بوده؟». باید فهمید و درک کرد که این همه پنهونکاری و گناه به این بزرگی، شک به این وحشتناکی رو به دنبال داره. به نظر من که دیگه زندگیشون زندگی نمیشه. من بودم خانومه رو طلاق میدادم. بیشتر به خاطر طرز فکرش، که کار رو به جون یه آدم ترجیح میده.
در مورد فمینیست هم حرفی ندارم. اما برام جالب بود که با سخنرانی یه سفیر ایرانی توی مکزیک، «چند صد نفر از فمیسیتهای چندآتیشه»، با فهمیدن جایگاه زن در اسلام، مسلمان شدند.
کاش در مورد نقش «بهرام» هم مینوشتی. فقط من حس کردم رفتارش با «یاسی» یه جوریه؟ دلم میخواست خفهش کنم.
سپاس بابت مطلب خوبت. شاد و سلامت باشی.
ممنون عزیزم. دقیقا منم موقع دیدن فیلم حس شما را داشتم.
شاید نظر من هیچ ربطی به حرف های دوستان نداشته باشه. فقط می خواستم بگم نظر شخصی من اینه که خیلی مواقع خود فیلم ها بعضی از ناهنجاری ها رو در جامعه رواج میدن.
مگه بین افراد معمولی جامعه که زندگی های عادی و یا متوسط دارن چندتا از این جنس مادر یا پدر های فیلم سعادت آباد به چشم می خوره ؟
سلام
مطلب شما در پایگاه خبری تحلیلی صراط نیوز منتشر شد
لینک مطلب شما در صراط:
http://www.seratnews.ir/fa/weblog
با تشکر
به نام خدا
سلام لیلا خانم
بعد از سفر اصفهان منتظر نوشته های خوبت در مورد فیلم و سینما بودم
از حرف هایی که تو کوپه در مورد فیلم و اینا گفتیم کلی خاطره دارم:)
ممنون از یادداشت خوبت:)
…
فیلم سعادت آباد رو تقریبا یک ماه پیش دیدم.
قبل از دیدن فیلم فکر میکردم اسم فیلم رو گذاشتن سعادت آباد، لابد در مورد خونه ای در منطقه ی سعادت آباده!:)
اما بعد از دیدن فیلم حس میکنم اسم فیلم رو آقای مازیارمیری گذاشته سعادت آباد؛ چون هر کدم از آدمهای فیلم یه جورایی دنبال خوشبختی و سعادت خودشونن و جالبه که هرکدوم تو دنیایی متفاوت از دیگران هستند!
قسمت بد قضیه اونجاست که تفاوت های اساسی بین زن و شوهر های فیلم وجود داره!
و هرکدوم با هم اختلاف اساسی دارن!
یکی شون که میخوان جدا بشن!
اون یکی دعوا و بزن بزن!
اون یکی خیانت!
و…
فیلم با بازیگران محدود و در مکانی بسته اتفاق میافته. فیلم رو با این خصوصیات خوب در آوردن کار هرکسی نیست. این نکته ش منو یاد فیلم« دوازده مرد عصبانی» میندازه.
و این که چند زوج به خاطر یک مهمانی دور هم جمع میشن و در آخر مشخص میشه چقدر شخصیت واقعی شون با اونچه اول فیلم دیدیم متفاوت بوده… اینم فرم خاصیه!
مثل فیلم«چه کسی از ویرجینیا ولف میترسد؟»
در آوردن شخصیت هاش کار سختیه ولی خیلی خوب بازیگرهاش از عهده ش براومدن…مخصوصا خانم حاتمی خیلی خوب این نقش رو بازی کرد. گرچه جایزه ی بهترین نقش مکمل زن رو به خانم افشار دادن به خاطر بازی در این فیلم!
به عنوان یه عکاس میگم رنگبندی و نور فیلم خیلی خوب بود و بیننده رو اصلا خسته نمیکرد.
…
اما در مورد محتوا:
ابتدای فیلم زنی رو میبینیم که میره چند مغازه و هرچی دلش میخواد میخره و در نهایت خریدش رو سوار ماشین مدل بالایی میکنه و در حالی که موسیقی ملایمی گوش میده به سمت خونه رانندگی میکنه.
داخل خونه هم خیلی شیکه و آپارتمان به نسبت بزرگی داره.
کودکش پرستار داره و میتونه اون شب که خیلی کار داره بچه رو به اون بسپره.
کلی وقت از فیلم نشون میده که زن چندین مدل غذا درست میکنه؛ غذاهایی رو که دوست داشته و خوب بلد بوده درست میکنه. مثل غذای چینی رنگ وارنگ!
لباس قشنگی میپوشه. با سر و وضع مرتب منتظر مهمونا و همسرش میشه!
اینا همه دل یه آدم رو میتونه آب کنه و پیش خودش بگه: «به به! چه زن خوشبختی! خوش به حالش!»
در حالی که وقتی فیلم به نیمه نزدیک میشه کم کم نظرت تغییر میکنه تا جایی که در آخر فیلم تو دلت میگی:«وای! بیچاره! دلم براش میسوزه!»
چه چیزی بدتر از یه مرد خیانت کار و دروغگو و بی فکر که انقدر غرق کار مزخرفش شده که حتی متوجه باردار شدن زنش هم نیست!
و بعد دلت به حال بچه ای که چند ماه بعد میخواد به دنیا بیاد میسوزه!
به نظرم میشه این فیلم رو حداقل دو بار دید تا بشه بدور از احساس کمی فیلم رو نقد کرد.
البته الهی شکر در جامعه ی ما فکر میکنم درصد خیلی خیلی پایینی از مردم اینجوری زندگی میکنن! خیلی کم!
و این جور زندگیا سوغات مدرنیته ی غربه!
آدمهای این فیلم نه بی پول بودن، نه بیکار، نه بدقیافه، نه بی کس و کار و…
فقط چیزی که بعضی شون نداشتند فرهنگ بود!
فرهنگ یعنی:
این که به خاطر کار و پول و اینا یه موجود رو که به صورت امانت خدا به تو داده نکشی!
این که به خاطر پول دروغ به دوستت نگی و سرش کلاه نذاری!
این که به خاطر پول با کسی ازدواج نکنی!
این که بچه هات رو ول نکنی برن یه کشور دیگه و حالا از دوریشون جیلیز ویلیز کنی!
این که بچه ت رو به هرکسی نسپری و پای هرکسی رو تو خونه ت وا نکنی که بشه رفیق شوهرت!
و هزارتا چیز دیگه!
لیلا جان! واقعیتش رو در نظر بگیری، انگار قدیم ترها زن و مرد ها احساس خوشبختی بیشتری از زندگی میکردند تا زوج های این دوره! با اینکه حالا اینهمه رفاه هم هست!
…
بازم ممنون از مطلبت
منتظر مطالب بعدیت هستم:)
یاعلی
سلام خانم موسوی عزیز. سفر اصفهان خاطره خیلی خوبی بود.تمام چیزهایی که گفتید متین بود،اما ما فقط نقش مادری را به چالش کشیدیم.
درسته جامعه ی ما فعلا این نوع روابط و زندگی ها را کمتر داره ،اما به خاطر اینکه در حال توسعه است ،می تونه به حداکثر برسه!