این دردها به درد دل من نمی‌خورد

[ms 0]

بعد از ازدواج احساس می‌کرد متوقف شده. فقط گاهی یادش می‌آمد که آرزو داشته دکتری بخواند، آرزو داشته عربی یاد بگیرد، آرزو داشته لیست صد رمانش را تمام کند. بعد از ازدواج فقط توانسته بود به ضرب و زور، پایان‌نامه‌ی ارشدش را تمام کند. حتی دو ترم آخر زبان انگلیسی‌اش هم نیمه‌کاره ماند. لیست صد رمانش به‌جز چند تیکی که جلوی چند کتاب، آن هم در دوران مجردی خورده بود، گوشه‌ای رها شده. بعد از ازدواج افتاده بود توی گرداب «خاله‌خانباجی‌ها». از خودش خجالت می کشید، اما بالاخره او هم وارد این سیکل معیوب شده بود؛ حتی او هم!

***

نمی‌دانم به‌خاطر جایگاه اجتماعی پایین ما در صد سال گذشته است، یا به‌خاطر سنت‌ها و نقش‌ها و روابط و یا اصلا به‌خاطر خصوصیات جنسیتی‌مان در توجه به جزئیات و روابط و فرایندهاست؛ روابط زنانه، گاه دچار آسیب‌هایی‌ست که آن را به‌شدت نازل و حتی پوچ می‌کند. وارد جمع‌های زنانه که می‌شوی، انگار که رفته‌ای زیر میکروسکوپ. لبا‌س‌هایی که پوشیده‌ای، با مد روز تطابق داده می‌شود. ارزش زیورآلاتت به قیمت روز سنجیده می‌شود. زمانی که از آخرین رنگ مویت گذشته، محاسبه می‌گردد. رابطه‌ات با همسرت مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و زمان مناسب به‌دنیا آوردن فرزند اول و دوم و غیره‌ات مشخص می‌شود و اگر طبق زمان مقرر فرزنددار نشده باشی، گمانه‌زنی‌ها برای علت‌های احتمالی فرزند نداشتنت آغاز می‌گردد! و این همان جایی است که من نام گرداب خاله‌خانباجی را به آن می‌دهم.

در ابتدا به‌نظر می‌رسد دوران این‌گونه خاله‌خانباجی‌گری‌ها به پایان رسیده، اما گویی این خصلت در برخی از زنان، موروثی‌ست و صد البته وجود یک یا چند خاله‌خانباجی به‌راحتی می‌تواند یک جمع خانوادگی و یا یک مهمانی را به این گرداب تبدیل کند. شاید به‌نظر برسد این‌طور خاله‌خانباجی‌گری، از زنان ۶۰ سال به بالا، بی‌سواد و سنتی سر می‌زند، اما در کمال تعجب می‌بینیم حتی زنان جوان و حتی‌تر تحصیل‌کرده، خاله‌خانباجی‌های قهاری هستند! گفتم که، موروثی است!

دخالت‌ها آزاردهنده‌تر هم می‌شود وقتی از کسانی سر بزند که ما «قوم شوهر» می‌نامیم‌شان! قوم شوهر، به‌ویژه اگر مادرشوهر، جاری یا خواهرشوهر باشند و به‌ویژه‌تر اگر خصلت خاله‌خانباجی‌گری داشته باشند، خود را صاحب حق می‌دانند درباره‌ی همه‌ی شئون زندگی شما نظر دهند و خاله‌خانباجی‌گری راه بیندازند. وقتی وارد خانه‌تان می‌شوند، همه‌ی جزئیات را رصد کنند و اوضاع را تجزیه و تحلیل کنند و…

تازه کاش همه چیز به همین جا ختم می‌شد. گاه نتیجه‌ی تحقیقات، به اقدامات عملی، دخالت‌ها و کشاندن پای مردان بیچاره (که هیچ از این خاله‌خانباجی‌گری‌ها سر در نمی‌آورند) به این گرداب هولناک می‌انجامد، که زنت در فلان مهمانی این را گفت و این کار را کرد و آن کار را نکرد که عروس شهلا خانوم می‌کند و این کار را بلد نیست و عروس لیلا خانوم بلد است و چنان است و چنین! این‌جاست که زنِ تازه‌وارد برای در امان ماندن از شر این رفتارها مجبور است دوز خاله‌خانباجی‌گری خود را بالا ببرد و با همان روشی که با او رفتار می‌شود، مقابله کند و این یعنی پای نهادن در گرداب! دیگر تمام ذهن و فکر، مشغول فلان زخم‌زبان و فلان انتظار و رقابت بر سر لباس و زیورآلات می‌شود و دکتری، یادگیری زبان جدید و لیست صد رمان به باد فنا می‌رود!

دختر‌ها تا زمانی که ازدواج نکرده‌اند، کاملا مختارند که وارد این بحث‌ها و جمع‌ها نشوند، اما وقتی ازدواج می‌کنند، دیگر کاملا مختار نیستند! آن‌ها نقش جدیدی را پذیرفته‌اند که به‌شدت مستعد فروغلتیدن در این گرداب است؛ نقش عروس خانواده. این است که افت می‌کنند و دغدغه‌های ذهنی‌شان تنزل می‌یابد. از دخترانی که فعال اجتماعی بوده‌اند تا دانشجویان دکتری و محققان و غیره و غیره من دیده‌ام که دچار این گرداب شده‌اند. اگر شما ازدواج کرده‌اید و موجی از این گرداب پرتان را نگرفته، از همین جا به شما تبریک می‌گویم.

بله. همه نوع زنی دیده‌ام که گرفتار شده‌اند؛ حتی زنان موفق که دغدغه‌های والاتری دارند؛ از تربیت صحیح فرزند تا گرم کردن کانون خانواده تا موفقیت‌های شغلی و تحصیلی و ارتقای موقعیت اجتماعی. حتی این‌ها هم در برهه‌هایی گرفتار گرداب بوده‌اند، اما این‌جا یک فرق کوچک هست. زنانی که تن به گرداب خاله‌خانباجی‌گری نسپرده، دغدغه‌های بزرگ را پی گرفته‌اند، بی‌شک جایی به خود گفته‌اند: «این دردها به درد دل من نمی‌خورد». جایی گرداب را دور زده‌اند، به‌جای غرق شدن و شکستن هر روزه و هر روزه در آن و یا حتی بدتر، دگردیسی و تبدیل شدن به یک خاله‌خانباجی دیگر. لحظه‌ای از زندگی بوده که این مدل زن‌ها غصه‌های نازل را دور ریخته‌اند، برای دکتری خیز برداشته‌اند، لیست رمان‌ها را پیش رو گذاشته‌اند و شروع به یادگیری زبان جدید کرده‌اند.

 

* عنوان شعری از مرحوم شاعر قیصر

 

۱۱ دیدگاه در “این دردها به درد دل من نمی‌خورد”

  1. کاملا موافقم این حرف دل خیلی هاست
    تازه حالا اگه تونستی خودت رو از این گرداب نجات بدی دور جدید خاله خانبازی ها شروع میشه که اغلب به صورت نصیحته
    چرا با ما نیستی؟چرا مثل ما نیستی؟ زندگی ادم باید تو همه ابعاد رشد کنه(منظورشون تو اخرین مدل لباس و ارایشه)
    اما نمیدونم چرا زندگی خودشون توی رشد همین یک بعد خلاصه شده
    جالب نیست به نظرتون؟؟؟؟؟؟

  2. اصل صحبت را قبول دارم اما یک نقد دارم. می دانید یک اشکال این نوع ترغیب به نیفتادن در چاله ی خاله خانباجیگری به چیست؟ اینست که آن را در مقابل گرفتن دکتری، خواندن صد رمان و کلاس زبان قرار می دهید. بعد از چندبار تکرار این موضوع که درین ورطه موضوعات مهم دکتری و …فراموش می شوند یا قبل از افتادن میشد به آنها پرداخت و فقط یک جای بحث در آخر نکته ی مثل تربیت فرزند ذکر شده است.
    به گمان من این نوع ترغیب یک جاییش می لنگد. اصل موضوع این گونه حرف و حدیث ها یا به قول شما خاله خانباجیگری ها عمر را هدر می دهد و عمر وقتی پرثمر نیست که تنها در راه درس خواندن مصرف شود. به گمان من طیف زیادی از زنان نیاز به مشغولیت از جنس خودشان دارند که لزوما درس خواندن نیست، شاید خیلی ها آنقدر این تیپ کارها را از خود دور بدانند که همان خاله خانباجیگری را ترجیح بدهند، کدبانوگری، هنر، ورزش، مباحث دینی و قرآنی را پیگیری کردن و هزار کار دیگر. جهت دادن به اوقات مهم است.
    با تشکر از پرداختن به این موضوع که همه ما کم و بیش با آن آشناییم.

  3. این جور وقت ها من خیلی غمگین می شوم. از اینکه برای آدمها فقط همین مسائل خرید و لاغری و چاقی و لباس و الخ مهم است. شاید تا چند روز حالم گرفته باشد. دلم برایشان می سوزد و این سوال برایم ایجاد می شود که به کجا داریم می رویم؟؟؟
    من چاره را در رفت و آمد کم دیدم. در حد صله رحم فقط. فکر می کنیم اسان ترین راه است.

  4. سلام
    تازه درد بدتر از آن هم است و همراهی همسر از خاله خانباجی ها، ومقایسه کردن شما با آنها و سری از تاسف تکان دادن برای تو………
    ای واییییییییییی

  5. متاسفانه این ارزیابی ها فقط مخصوص بانوان متاهل نیست .
    دختران و بانوان مجرد هم با ارزیابی ها و دخالت های متعددی از سوی اطرافیان روبه رو هستند .

  6. به نظر شما راه حل در چیست؟ چگونه می توان در همون خاله خانباجی ها تغییر ایجاد کرد ؟چگونه می توان کاری کرد که ارزش های آنها کمرنگ شوند و ورزش کردن،درس خواندن، قرآن خوندن و.. و انجام یک کار مفید ارزش شود نه ظواهر زندگی

  7. سلام به اهالی چارقد من اولین باره وارد چارقد میشم در مورد این موضوع جالب دوست دارم به دوستان جدیدم بگم چگونه با این مسایل خاله خانباجی و…کنار اومدم اول و اخر اینکه ببین هدفت برای زندگیت و رسیدن به ارامش واقعی چیه و درراه پر فراز و نشیب رسیدن به هدفت این مسایل رو مانند سنگریزه به کنار بزن و در مسیر خودت حرکت کن من در این راه موفق شدم با ارزوی موفقیت برای همه ی زنان و دختران هدفمند

  8. واقعا واقعا.
    عمده ترین دلیلی که از ازدواج میترسم همینه.
    واقعا چه کار باید کرد؟؟
    صله رحمی که به قول شما به خاله خانباجی بازی تبدیل بشه دیگر چه صله رحمی هست؟؟

  9. خیلی افرادی که به این موضوعات می افتند خیلی هم راضی هستن به نظرم تنها راهی که میشه از این غیبت کویی ها راهی بیدا کرد اینکه ادم برای خودش برنامه داشته باشه و به فکر بالا بردن جایکاه اجتماعی خودش باشه

دیدگاه‌ها بسته شده است.