جنبش زنان در جهان عرب: پیدایش، پیشرفت و موانع

وقتی از جنبش زنان، سخن به میان می آید، مفاهیمی مانند: آزاد سازی زنان، تساوی زن و مرد، غرب زدگی و … به ذهن می آید. چنین تبادری ناشی از بدفهمی دو طرف معادله و این جنبش می باشد. جنبش زنان از ابتدای پیدایش با دو جریان شکل گرفت:

۱. جریانی که شبیه شدن به غرب و پذیرش مرجعیت فکری غرب را بدون اشکال می دانست؛

۲. جریان دیگری که دارای گرایش اسلامی بود. این جریان، به کارگیری عقل و اجتهاد را در مسایل زنان در چارچوب مرجعیت اندیشه اسلامی، هدف قرار داده بود و به تحقق این هدف دعوت می کرد و خارج از چارچوب اندیشه اسلامی نمی اندیشد.

تلاش داریم این طبیعت دوگانه را در ضمن بیان مراحل اساسی تاریخ، نمودهای بیانگر و مهمترین موانع فرآروی جنبش زنان روشن کنیم.

پیش از ارائهٔ مطالب مطرح شده، لازم است اشاره کنیم ما از این به بعد واژه«فمینسم» را برای اشاره به جریان سکولار و اصطلاح «جنبش زنان» را برای اشاره به جریان اسلامی به کار می بریم زیرا، اصطلاح فمنیسم، دارای گویه ها و ویژگی های خاصی است که با جریان اسلامی تطابق ندارد.

مراحل پیشرفت «جنبش زنان»

جنبش زنان، حرکتی اجتماعی است. خارج از چارچوب حاکمیت شناخته می شود و هدفش ایجاد تغییر در واقعیّت های زندگی زنان است. بر اساس این تعرف می توانیم میان مراحل اساسی تاریخ این جنبش تمایز قائل شویم، به گونه ای که هر مرحله ویژگی و مطالبات خاص خود را داشته باشد. باید این نکته را در نظر داشته باشیم که تاریخ مشخصی برای آغاز و پایان هر مرحله وجود ندارد بلکه مراحل گوناگون تاریخ این جنبش با یکدیگر تداخل دارد، چنانکه ممکن است این مراحل در تمامی کشورهای عربی به این شکل به وجود نیامده باشد. این مراحل بر اساس تقسیم بندی زیر به سه مرحله تقسیم می شود:

۱. مرحله نخست: مرحله نهضت و تقریباً از ابتدای تا سه دههٔ نخست قرن بیستم ادامه پیدا می کند. در این مرحله بر مجموعه ای از مطالبات اجتماعی زنان مانند: آموزش و کار تمرکز شده بود. برخی مسایل مرتبط با این فضا نیز مورد بحث و گفتگو قرار گرفت، مثل: حجاب، قوانین حاکم بر بیرون آمدن زن از خانه، حالت اداره هایی که زنان می توانند در آن اشتغال داشته باشند و … .

فعالان اصلی این مرحله به دو جریان تقسیم شده بودند: یک جریان به شبیه شدن به غرب و بهره گیری از قوانین، نظامها و دیدگاه های غربی درباره زنان تمایل داشت و جریان دیگر به سیراب شدن از چشمه سار شریعت اسلامی و اعمال نظر و اجتهاد در پدیده های نو دعوت می کرد.

۲. مرحله دوم: دههٔ چهل و پنجاه را شامل می شد. در این مرحله حق زنان در آموزش و کار ریشه دار شده بود و دیگر درباره این مسایل بحث و جدالی مطرح نمی شد. گفتمان فمنیستی در این مرحله از مطالبات اجتماعی به حقوق سیاسی گذر کرد. زنان در جنبش های آزادی بخش ملّی آن دوره در مصر، فلسطین و مغرب مشارکت داشتند. سپس فریادهایی برای مطالبه حق زنان در رأی دادن و کاندیدا شد برای عضویت در مجالس و پارلمان ها، برخواست. این درخواست ها را رهبران جریان های فمنیستی مطرح می کردند که به احزاب لییرال و مارکسیستی وابسته بودند. زنان اسلامگرا با این که با قدرت در جنبش های مقاومت و مبارزه با اشغالگری فعالیت داشتند ولی از دعوت به این حقوق کناره گیری کرده بودند.

۳. مرحله سوم: مرحله اوج گیری حکومت های قومیت گرا بود. در این مرحله حکومت ها توانستند زمام فعالیّتهای زنان را به دست بگیرند و تمامی تشکل های زنان را تحت حاکمیّت خویش درآورند. دولت ها با تصویب قوانین کار و خانواده، درباره وضعیت زنان قانونگذاری کردند. به شکل عمومی در این مرحله به دلیل شدید شدن درگیری با رژیم صهیونیستی، مطالبات زنان عقب گرد داشت. همین مساله باعث پنهان ماندن بسیاری از مشکلات زنان در آن دوره گردید.

۴. مرحلهٔ چهارم: مرحله عقب نشینی حکومت ها و بروز قدرت جهانی شدن بود. تاریخ این مرحله از دهه هشتاد آغاز و تا امروز ادامه دارد. در ابتدای این دوره، اغلب کشورهای عربی شاهد بیداری اسلامی به عنوان عکس العملی در مقابل مدرن سازی غربی به وسیله حکومت ها بودند. بیداری اسلامی به نوبهٔ خود جنبشی اسلامی را در مسایل زنان به وجود آورد که از طبقهٔ میانه شکل می گرفت. این جریان در قالب نمودهای گوناگونی تجلّی می یافت که عبارت بود از: بازگشت گسترده به حجاب، تأسیس جمعیّت های زنان بر اساس مبانی و منابع اسلامی، عضویت در جریان ها و احزاب اسلامی موجود، مشارکت زنان در فرآیند انتخابات، کاندیدا شدن در فهرست های انتخاباتی احزاب و همچنین به دست آوردن نقاط مرکزی و پیشرفت در ساختار تشکیلاتی این گروه ها.

در مقابل جریانی فمنیست و نخبه گرا نیز پدیدار شد که پروژه ها و برنامه هایش را از فرآیند جهانی شدن الهام می گرفت و از توجّه جهانی به مسایل زنان بسیار استفاده کرد. این بهره برداری در انحصارگرایی این جریان تجلّی می یابد. در کنفرانس ها و همایش های بین المللی مرتبط با زنان فقط اعضای این جریان شرکت دارند و توانسته اند به شکل انحصاری سرمایه های کلانی را برای سازمانهای زنانه ای که توسط جریان فمنیسم به وجود آمده است، به دست آورند.

جریان ها و ایدئولوژی

بر اساس آن چه پیشتر گفته شد، می توان جریان های فعال در امور زنان را بر اساس نوع مشارکت و کیفیت درمان مشکلات زنان به شاخه های زیر تقسیم کرد:

جریان اسلامی زنان: جمعیّت های اسلامی زنان، نمایشگر این جریان است. این جمعیّت ها به زنان طبقه های پایین جامعه خدمت رسانی می کند به همین جهت به جمعیّت های خیریه توصیف می گردد ولی در برنامه های خود به این قید محدود نمی شود. دین را چارچوب معرفتی خود برگزیده و در برنامه های عملیش روش های دینی و فرهنگی را رعایت کرده، با آن ستیزه گیری نمی کند؛ به همین جهت با دعوت به جهانی شدن مسایل زنان که دعوتی وارادتی است، مخالفت می کند. خود را به عنوان جریانی جایگزین با فمنیسم غربی عرضه نموده است بدون اینکه تهدیدی برای هویت دینی و فرهنگی به شمار آید. این جمعیّت ها توانسته است به برکت چنگ زدن به ثوابت دینی و به کارگیری گفتمانی فراطبقه ای بر پویایی زنان تأکید نماید و نسل های جدید و روشنفکران دانشگاهی متعلق به طبقات میانهٔ جامعه را به خود جذب نماید. اینان کسانی هستند که گرایش به اسلام را به عنوان الگویی برای تعامل با مدرنیسم برگزیده اند، بدون اینکه میراث دینی یا فرهنگی را در معرض خطر قرار داده باشند. پیوستن نسل های جدید به این جمعیت ها، سازمان های حقوقی فمنیست را از پشتوانه ای مهم و بشری که لازمهٔ نوسازی و اجرای برنامه هایش می باشد، محروم نموده است.

جریان سکولار فمنیست با دو پشتوانه لیبرالیسم و مارکسیسم

جمعیّت های حقوقی فمنیستی تجسم این جریان است. این جمعیّت ها به دلیل توسعهٔ روز افزون آموزش و کار زنان و گشوده شدن فرصت های جدید برای زنان، به وجود آمده است. دامنهٔ این جمعیّت ها در حال گسترده شدن است با این هدف که جمعیّت های حقوقی سنّتی و همچنین روش های جدید در تشکیل جمعیّت ها را شامل شود، مانند: جمعیت های زنان کارفرما و جمعیّت های مبارزه با خشونت علیه زنان.

این جریان، حقوق غربی را چارچوب فکری خود برگزیده است و آشکارا رنگ نخبه گرایی به خود زده است زیرا عضویت در این گروه ها به زنان طبقه بالای جامعه و نخبگان فکری منحصر شده است. به دلیل همین نخبه گرایی نیز، این جمعیّت ها پل هایی ارتباطی با سازمان های بین المللی زنان برقرار نموده و نمایندگی زنان در کنفرانس ها و همایش های بین المللی را به شکل انحصاری به دست گرفته است. این مساله بر گفتمان این جریان تأثیر گذاشته و باعث شده غرب را به عنوان منبع اندیشه خود انتخاب نموده، راه حل های مسایل زنان را از این منظر جستجو کنند.

جریان فمنیست حکومتی

این جریان در قالب اتحادیه های قومیتی زنان تجسّم می یابد: جمعیّت هایی فمنیستی هستند که جدیدا با حمایت دولت به وجود آمده اند. به وجود آمدن این جریان بیانگر علاقمندی دولت در به دست آوردن تریبون های سخنگوی مسایل زنان به ویژه در کنفرانس های بین المللی می باشد. هدف دیگر دولت ها، بسط حاکمیت خود بر سازمان های حقوقی زنان است که در بخشی کشورها مجبور به پیوستن به این اتحادیه ها شده اند. این جریان، دیدگاه حقوقی نسبت به مسایل زنان دارد ولی محکوم به این است که پروژه خود را از سقف رسمی در تعامل با مسایل زنان بالاتر نبرد.

موانع و چالش ها

اگر با نگاه ارزشیابی و منتقدانه به دو جریان اسلامی و سکولار این جنبش بنگریم، درخواهیم یافت که با وجود گذشتد یک صده و اندی سال از پیدایش جنبش زنان، همچنان این جنبش از برخی مشکلات مزمن رنج می برد. شاید مهمترین این مشکلات رها نشدن از بند گروه گرایی است. بدین معنا که این جنبش نتوانسته از طرح مطالبات زنانه به حقوق عمومی گذر کند. چنانکه جنبش زنان به شکل روشن از نخبه گرایی رنج می برد و به همین دلیل نتوانسته است گروه های پایین جامعه را به دست بیاورد، مگر در موارد بسیار محدود.

گفتمان این جنبش نیز از سطح مطالبه از دولت یا برخی قدرت های اجتماعی برای دخالت و رفع غبن از زنان تجاوز ننموده است. به عبارت دیگر گفتمان این جریان از حالت ناتوانی کلی رنج می برد. این جریان ابتکار علمی در طرح راه حل های درمانگر مشکلات زنان نداشته و فاقد ابزارهای عملی برای تغییر واقعیّت زندگی زنان است.

درباره چالش ها – در اینجا به آن چه جریان اسلامی با آن روبرو است اکتفا می کنیم- باید گفت: مهمترین بحران رویاروی این جریان، تلاش برای نظریه پردازی پروژه اسلامی زن معاصر است. حقیقتا مشاهده می کنیم، اغلب پروژه های اسلامی مطرح شده، عکس العملی است در مقابل آنچه جریان سکولار مطرح نموده است و دارای ویژگی انفعال است. به نظر می رسد به جهت تلاش این جریان برای مقابله با پروژه های سکولار، جریان اسلامگرا از وظیفهٔ اصلی خود یعنی شکل دادن به طرح ناب اسلامی رویگردان شده است، طرحی که اولویت ها و موضوعاتش متناسب با نیازمندی های عملی زنان است و مسایل عموم زنان در آن از نزدیک لمس شده باشد. چنین طرحی باید تجربه های پویای زنان را در تاریخ اسلام مطالعه نماید: در تجاربی مانند پدیده زنان راوی حدیث، فقیهان زن، نقش زنان در امنیّت امّت در هنگام هجمه های بی رحمانه به اسلام توقف نموده و بررسی دقیق نماید. این طرح باید تلاش کند، چنین پدیده هایی دوباره در زندگی ما فعّال گردد. تنها بدین گونه پروژه اسلامی مقبول است و دنباله روی از تشکیلات وارداتی از خارج به شمار نخواهد آمد.

مترجم: حمیدرضا غریب‌رضا