با تبلیغات گسترده رسانهها و بروز تغییرات در مبانی زندگی اجتماعی جوامع و حاکمیت دولتها و تبیین و تثبیت قوانین، مسئله اشتغال زنان جایگاه ویژه و خاص خود را پیدا کرد. زنان نیز همچون مردان پای به عرصه جامعه نهادهاند، خواسته یا ناخواسته به دنبال کار و داشتن شغل در آمدهاند و به مرور زمان خواستار استقلال مالی و روانی شدهاند به طوری که میخواهند قرنهای گذشته را جبران نمایند و با سرعت و دقت در راه کسب امتیازات اجتماعی و از آن جمله اشتغال پیشتاز گردند. در این راه موانع متعددی بر سر راه آنها دیده میشود: اقتضائات طبیعی، دلبستگیهای خانوادگی، تعصبات فرهنگی یا دینی، پیشینههای تاریخی، ادبیات ملی و …
گروهی از زنان خود به این موانع آگاهی داشتهاند و خواهان شرکت در این رقابت شغلی نشدهاند و آسایش و آرامش خود و خانواده خود را در صرفنظر نمودن از موقعیت پیشآمده دانستهاند. اما گروهی دیگر شتابان و مشتاق در پی کسب فرصت و بهرهبرداری مناسب از زمان برآمدهاند؛ در پی شغل و داشتن فرصتهای شغلی مناسب با شئونات خود و یا حتی فرصتهای برابر با مردان شدهاند.
رقابت در کسب موقعیتهای شغلی ممتاز در میان مردان و زنان روز به روز بیشتر شده است. زنان کوشیدهاند تا با نشان دادن استعدادها و توانائیهای خود در عرصههای کاری، با وجود همه موانع، پیش روند. در این میان بهای شرکت در اشتغال فعال را نیز پرداختهاند. برخی از آنان از نعمت داشتن خانوادههای گرم و صمیمی محروم گشتهاند. برخی دیگر نعمت سلامت و توان جسمی را در گروی این مبارزه قرار دادهاند. بعضی به تمام باورها، سنتها و عادتها پشت پا زدهاند و درصدد ایجاد جامعهای دیگر با باورها و سنتهای جدید برآمدهاند و بعضی دیگر در ضمن پایبندی به اعتقادات و باورها، به طراحی نظامی نوین در راه تحقق خواستههایشان برخاستهاند.
دستهای دیگر در مقابل جنس مخالف ایستادهاند و جنبشهای طرفداری از حقوق را پایهگذاری نمودهاند و دستهای دیگر مردان را نه مقابل، که مکمل خویش خواندهاند و کوشیدهاند تا ضمن کسب حقوق شرعی و قانونی خود، به حقوق جنس مخالف احترام بگذارند و در عین استفاده از توانائیها و تجربیات مردان، استقلال خود را نیز در عرصه اشتغال حفظ نمایند.
اما انگیزههائی که موجب شد زنان وارد عرصه اشتغال شوند میتواند سه چیز باشد: انگیزه اقتصادی، بالا بودن هزینهها، تنوع نیازها و خواستههای خانواده میتواند از عواملی باشند که مرد به تنهایی نتواند درآمد کافی برای خانواده داشته باشد بنابراین زن هم وارد عرصه اشتغال میشود تا با کسب درآمد، این نیازها برطرف شود.
انگیزه روانی و استقلال طلبی، تفکراتی همچون تساوی حقوق زن و مرد، ترس از آینده خصوصا در جوامعی که آمار طلاق بالا رفته است و ترس از تنهائی در آینده، تفکراتی مثل اینکه زن باید مستقل باشد و برای خود درآمدی داشته باشد از جمله عواملی است که انگیزه برای داشتن شغل میشود.
انگیزه اجتماعی: میل به کسب هویت و شخصیت، باز شدن عرصه برای نمایش توانائیها و تخصصهای به دست آمده و همچنین اینکه اشتغال از عوامل تحقق توسعه پایدار است؛ همهی این عوامل انگیزههای اجتماعی برای شروع به کار کردن زنان است.
به هر حال هر شخصی به انگیزهای وارد عرصه کار میشود اما این سوال مطرح است که اشتغال برای زن وظیفه است یا ارزش و یا یک حق؟ طبق آنچه آموزههای دینی و اخلاقی و همچنین قوانین اجتماعی به ما نشان میدهد وظیفه زن در مرحله اول تربیت فرزند است. به عبارتی تربیت نسل آینده و آمادهسازی نسل آینده برای ورود به جامعه میباشد. زن هیچ مسئولیتی در قبال هزینههای زندگی ندارد و این وظیفه مردان است که درآمد کسب کنند و هزینههای زندگی را تامین نمایند. بنابراین زن در خانواده وظیفهای برای داشتن شغل ندارد.
اشتغال ارزش است؟ در پاسخ به این سوال دیدگاهها باید سنجیده شود؛ یک دیدگاه این است که کار کردن ارزش است. و حقیقتا اشتغال ارزشمند است. وقتی تمام موجودات از جمله گیاهان، کهکشانها، حیوانات و حتی کوچکترین موجودات در حال تلاش و کار کردن هستند پس میتوان گفت انجام کار برای انسانها نیز دارای ارزش است.
همه ما داشتن شغل را ارزش میدانیم؛ شغلی که در راستای اهداف الهی و انسانی، در مسیر خدمت به جامعه باشد. شغلی که در مسیر کاربردی کردن تخصص فردی باشد. آری! چنین شغلی ارزشمند است.
اما مسئله اینجاست که آیا داشتن شغل برای زن ارزش است؟ آیا ارزش زن به داشتن شغل است؟ ارزش وجودی زنان چیزی است که در طول سالیان دراز در لابهلای تاریخ مخفی بوده و شاید معدود کسانی به ارزش وجودیاش پی بردهاند. امروز فضای جامعه عوض شده است، ملاک داشتن شخصیت در جامعه تغییر کرده، امروز فضای جامعه -که جامعه را خود ما انسانها تشکیل میدهیم- به سمتی رفته است که داشتن شغل و کسب درآمد برای یک زن ارزش تلقی میشود و شخصیت وی را در داشتن شغل ترسیم میکند.
و باز هم در اندیشههای فمینیسم و در چرخهی صنعتی شدن، ارزش این مخلوق آسمانی در لابهلای حوادث گوناگون ناپدید و حتی زیر پای اندیشههای نو لگدمال شده است. از این منظر ملاک ارزش، شاغل بودن نیست. «ارزش آن است که آدمی در ناحیه عقل و فکر دارای محکمترین اطمینانها و در ناحیه احساسات و قلب دارای پاکترین نیتها و در ناحیه عمل دارای نیکوترین عملها باشد.» آدمی که این چنین خصوصیتی دارد مسلماً هم خودش دارای ارزش است و هم شغلش.
آیا شغل حق زن است؟ این مسئله به دیدگاه و نوع نگرش بستگی دارد؛ فرق است میان کسی که دیدگاه اومانیستی(انسانمحور) دارد و شخصی که با نگاه دینی و الهی به مسائل مختلف مینگرد. اگر اومانیستی به مسئله نگاه کنیم اشتغال به هر قیمتی که شده حق زن است. اما اگر نگاه واقعبینانه و دینی داشته باشیم به راحتی میتوان دانست برخی از مواقع اولویتبندی در کارها و توجه به حقوق دیگران نیز میتواند بسیار مهم و بلکه اساسی باشد.
با توجه به اختلاف دیدگاهها نکتهای را نباید فراموش کرد و آن اینکه حق ما انسانها به اندازهای است که حقوق دیگران ضایع نشود. حق شغلی یک زن، به اندازهای است که حقوق خانواده و فرزندانش ضایع نگردد.
و همچنین حق مطلوب آن است که دارای حصار و چارچوب دینی و اجتماعی باشد در غیر اینصورت همگان میتوانند در این حق بیحصار دخل و تصرف کنند. شغلی که دارای کاربرد عملی و حد و مرز دینی و اجتماعی است، حق یک زن است.
برای یک زن اشتغال(۱) نه وظیفه است و نه ارزش! و در صورتی حق است که با موازین الهی و اجتماعی عجین شده باشد؛ دارای حد و مرز اخلاقی و با در نظر گرفتن حقوق خانواده باشد.
در هر صورت تکلیف به جای خود باقی است؛ ما زنها باید بیاموزیم که زن باشیم و زنانه زندگی کنیم. باید بیاموزیم که در دنیای زنانه، مردانه زندگی کردن سرانجامی جز ضرر و زیان ندارد.
پاورقی:
۱٫ در این نوشته اشتغال را به معنای فعالیتهای انتفاعی و درآمدزا مد نظر گرفتیم.