من دانشجوی ستاره دار دولت میرحسین موسوی هستم!

بله! این کاملن مقبول است که در روزگار ما این نایاب که نه اما کم‌یاب است؛ حضور در عرصه‌ی سیاست با آگاهی و البته عدم تکیه بر جای‌گاه و مقام هم‌سر برای یک زن و نه تنها در روزهای داغ انتخابات و هم‌راه شدنی متناسب با این زمان، بلکه در اکثر حوادث تاریخی-سیاسی کشور، آن‌هم با وجود هجمه‌ی سنگین مخالفت‌های تند مستدام، یقینن متکی به آرمان‌هایی است که فراتر از زمان و آدم‌های جاری در آن، شکل گرفته است. و در روزگار ما فاطمه رجبی از جمله‌ی این زن‌هاست.

روزهای پرشور و تب دهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری را بهانه‌ای قرار دادیم برای هم‌صحبتی با نویسنده‌ی کتاب «احمدی‌نژاد؛ معجزه‌ی هزاره‌ی سوم». زنی که در سال‌های گذشته‌ی دولت نهم، بیش‌تر تحلیل‌ها و نوشته‌هایش مربوط به عمل‌کرد این دولت بوده است؛ گر چه فاطمه رجبی معتقد است همیشه مدافع دولت نبوده است و در مواردی نیز به شدت منتقد هم می‌شده است… با او در حالی که دو روز از مناظره دکتر احمدی‌نژاد و مهندس میرحسین موسوی گذشته بود؛ از گذشته پرسیدیم و این‌روزهای رنگی و صدالبته از سیاست!

و راستی اگر او از منظر برخی از معاندین انقلاب اسلامی و حتا برخی از دوستان داخلی(!)، در عرصه‌ی سیاست مقبول نیست؛ این‌همه جوابیه و پردازش‌ها به نوشته‌ و تحلیل‌های او حکایت از چه می‌تواند داشته باشد؟!

***

*به طور قطع اگر کتابی قرار باشد بنویسم باز هم «احمدی نژاد معجزه هزاره» سوم را خواهم نوشت.

*احمدی‌نژاد فنای فی الله شد، فنای در راه مردم شد؛ مردمی که خداجو هستند. از آن‌طرف موسوی هم فنای مافیای قدرت و ثروت شد.

*یک کودتا به نظر من در شرف وقوع است. کودتایی که اساس نظام را در نظر دارد از بین ببرد، از طرف همان مافیایی که منافع خودشان را، منافع نظام می‌خوانند.

*هر وقت خواستیم علیه منافع به غارت رفته ملت توسط این صاحبان منافع، حرف بزنیم خودشان را با نظام یکسان دیدند و گفتند شما نظام را تخریب می‌کنید.

*فکر نمی‌کنم هیچ آبرویی داشته باشند و هیچ سندی داشته باشند که در دفاع از خودشان نشان بدهند

*می‌گویند گناه کردید اسم آن ها را آوردید ولی خودشان به گناه قانون ستیزی بیشتر روی می آورند. در جایی که نامزد ریاست جمهوری حضور ندارد در مناظره دیگری ایشان را تخریب می‌کنند.

*من بارها گفتم نه با دولت آمدم نه با دولت می‌روم.

*بعضی ها اسلام‌شان را با انقلاب آوردند ولی من این جور نبودم من یک خانواده روحانی داشتم.

*این حرکات که آقای موسوی و همسرشان انجام می دهند به سبک حرکات کمونیست های اول انقلاب است و در درجات خفیف‌تری منافقین انجام می‌دادند.

*آقای موسوی با تکبر و نخوت و از همان فرهنگ آقای هاشمی می‌گویند: خانم من بزرگترین زن روشنفکر ایران است. چه کسی همچنین درجه ای به ایشان داد؟!

*دولت موسوی من را در کارشناسی ارشد سال ۶۷ که قبولی کتبی شدم به دلیل این که هم خط و هم جهت‌شان نبودم مردوده اعلام کردند.

*در هر صورت من چه دولت رای بیاورد چه نیاورد؛ علیه مافیای قدرت و ثروت تا آخرین نفس، تا وقتی که به چوبه دار نسپردنم حرف خواهم زد!

***

چهار سال گذشت، اگر قرار باشد کتابی بنویسید در باب دولت نهم باز هم «احمدی نژاد معجزه هزاره سوم» را و با همین عنوان می نویسید ؟

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله.

به طور قطع اگر کتابی قرار باشد بنویسم باز هم احمدی نژاد معجزه هزاره سوم را خواهم نوشت به خصوص تاکید بیشتری خواهم کرد روی معجزه گونه بودن انتخابات آن دوره. به دلیل شرایط سخت و وحشتناک و بی نظیری که هم در ایران و هم فکر می‌کنم در جهان در دوره آقای احمدی نژاد علیه ایشان به وجود آمد از طرف همان مافیای قدرت و ثروتی که گفتم و الان تاکید می کنم و اضافه می‌کنم این بخشی از این مافیا خوش‌بختانه به وسیله خود رییس جمهور در یک عملیات شهادت طلبانه در تلویزیون افشا شد و الان اگر بخواهم بنویسم با جو تخریبی غیراسلامی که هیچ، غیر انسانی که علیه ایشان به وجود آمده است آن‌هم به جرم این که رییس جمهوری بود که خارج از حلقه مافیا بود و یک مقدار هم توانست مافیا را تکانی از سر جایشان بدهد و البته به خاطر استحکام ریشه مافیا، بیشتر از این هم نتوانست کاری بکند. و اگر الان بخواهم بنویسم قطعا تاکید بیشتری بر احمدی نژاد معجزه هزاره سوم خواهم داشت. به ویژه پس از مناظره دو شب گذشته.

این مافیای قدرتی که آقای احمدی نژاد در طی این چهار سال در موردشان صحبت‌می‌کردند، همان افرادی بودند که در مناظره با آقای میرحسین موسوی نام بردند؟

این سوال باید قطعا از خود ایشان بشود، من نمی‌توانم بگویم؛ چون هم نمایندگی از طرف ایشان ندارم و هم واقعا نمی‌توانم ضمیر ایشان و اهداف و انگیزه های‌شان را بگویم. من به سهم خودم می‌گویم آن مافیایی که من چهار سال گذشته اسم بردم بعضی از رئوسش این‌ها بودند.

حالا که بحث مناظره پیش آمد، شما خودتان چطور تحلیل می‌کنید مناظره را؟

من فکر می‌کنم دو طرف در یک عملیات ظاهرا مشابه به سر نهادند. آقای احمدی نژاد از چهار سال پیش در یک عملیات شهادت طلبانه، استشهادی به صحنه آمد. او می دانست روند سی ساله گذشته اجازه ورود کسی، خارج از روند مافیا را به کسی نمی‌دهد و همانگونه که گفته و ما به عنوان هوادارانش برداشت کردیم؛ فقط عنایات امام زمان و من تاکید میکنم صریحا؛ ماموریتی که خداوند به هر یک از بندگانش داده بر اساس تکلیف، وارد صحنه بشوند، احمدی نژاد این تکلیف را به گونه ای ویژه به کار برد و وارد عرصه شد خب او می دانست که عملیات از چهار سال پیش شهادت طلبانه است. در این چهار سال، همینگونه بود.

مناظره آن شب این رفتار استشهادی را با یک ویژگی و در اوج خودش نشان داد، احمدی نژاد در یک انفجار استشهادی وارد عمل شد و توانست یک قداست مافیایی، نه قداست واقعی را در هم بشکند، قداست مافیایی که قداست ها رو زیر پا گذاشته بود؛ قداست معصوم، قداست اسلام، قداست قرآن، قداست روحانیت و تاریخ شیعه، همه را زیر پا گذاشته بود و همه را فدای قدرت و ثروت خودش کرده بود.

احمدی نژاد این را منفجر کرد. و بازتاب این انفجار را شما ببینید در میان ملت چگونه بود؛ آن شب که تا صبح مردم ایران که تقریبا از شهرهای مختلف به ما زنگ زدند اصفهان ، مشهد، اهواز ، شیراز، قم. قم مرکز تشیع تا صبح در خیابان ها شادی کردند یعنی بغض فرخورده سی ساله ملت بود که احمدی نژاد با یک عملیات استشهادی به آن وارد شد. میرحسین موسوی هم با یک عملیات انتحاری وارد شد. من واقعا می‌خواستم از اول بنویسم میرحسین در یک عملیات انتحاری وارد شده است، گفتم شاید تا آخر مناظره، مرزهای ناجوان‌مردی را دنبال نکند ولی ایشان این کار را کرد و ناجوان‌مردانه به عملیات انتحاری دست زد آن‌هم برای حفظ و بقای مافیای قدرت و ثروت.

خب هر دو در یک عملیات ظاهرا فنایی، احمدی نژاد فنای فی الله شد، فنای در راه مردم شد، مردمی که خداجو هستند. نه هر مردمی، نه مردمی که دنبال فساد و بی بند و باری هستند و در جناح مقابل مقابل احمدی نژاد قرار گرفتند، از آن‌طرف موسوی هم فنای مافیای قدرت و ثروت شد، من فکر می‌کنم نتیجه‌اش هم واکنشی بود که در جامعه روی داد، من کاری به نتایج آرا ندارم. آن چیزی که می بینیم این است که مومنین، متدینین، ستم‌کشیده‌گان و متنفرین از مافیا و آن هایی که واقعا این مافیا را می‌شناختند ولی راهی برای بروز نداشتند، شب‌ها تا صبح در خیابان هستند. حتی دیشب به ما زنگ زدند ساعت ۲ نیمه شب که مردم تهران و جاهای دیگر در خیابان‌ها هستند و این یعنی هواداری از کسی که صدای ملت بود و البته واکنش طرفداران موسوی هم منفعلانه و بدون هرگونه شعاری در ارتباط با صداقت و اطمینان به نماینده‌شان بود یعنی واکنش افراد شکست خورده ای بود که برای حفظ منافعشان فقط می‌توانند در صحنه بیایند یا می توانند درگیری ایجاد کنند درگیری فکری و فحاشی، هیچ واکنشی نداشتند حتی تمام کشور را به ما اطلاع دادند و یا خودمان شاهد بودیم یک شعار حمایتی نداشتند بدهند یعنی همه چیز را از دست دادند یعنی فقط سوت بزنند و کف بزنند و فحاشی بکنند همین، چیز دیگری نداشتند.

صحبت‌های شما تنها اشاره داشت به دو طرف مناظره و واکنش مردم؛ نظرتان در مورد واکنش رسانه‌های مخالف داخلی و خارجی که اکثرن تخریب مناظره بر علیه احمدی نژاد بود؛ چیست؟

اما خبرگزاری ها، بله! این جنگ روانی است. باید خدا را شکر کنیم که این دو روز روزنامه‌ها تعطیل بودند. این‌ها همه سر در آخور مافیا دارند، وقتی رییس جمهور می‌گوید چندین هزار تیتر ضد دولت وجود دارد که «آقا» یک بار به عنوان لجن پراکنی مطبوعات و رسانه‌ها از آن‌ها نام بردند، این یعنی که آبرویی برای رسانه های اطلاع رسانی نمانده، این ها واقعا نشان دادند که منافع‌شان با منافع مافیا گره خورده و یا اجیر مافیا هستند، قبل از آمدن شما یکی از بستگان من از انگلیس زنگ زد، با بغض می‌گفت که من رایم آقای احمدی نژاد هست و آن مناظره را که دیدم واقعا برایم همه چیز بیش از گذشته ثابت شد ولی هر چه نگاه می کنم رسانه های بیگانه و داخلی همه یکسان دارند علیه آقای احمدی نژاد کار می‌کنند. خب این ها معلوم است که دست داخل با خارج در کار است و یک کودتا به نظر من در شرف وقوع است. کودتایی که اساس نظام را در نظر دارد از طرف همان مافیایی که منافع خودشان را، منافع نظام می‌خوانند و شما می‌بینید که چه من به عنوان یک کارشناس آزاد و چه آقای احمدی‌نژاد به عنوان رییس‌جمهور قانونی با رای بسیار بالا، هر وقت خواستیم علیه منافع به غارت رفته ملت توسط این صاحبان منافع، حرف بزنیم خودشان را با نظام یکسان دیدند و گفتند شما نظام را تخریب می‌کنید! یعنی این ها نظام شدند و نظام را واقعا سیاه کردند. نظام از اعمال این ها سیاه شده است، و الان هم دنبال جنگ روانی هستند اصلا به نظر من این ها می‌خواهند نگذارند انتخاباتی صورت بگیرد چون نتیجه انتخابات را احتمال می‌دهند و طبیعی است قبل از این که آقای احمدی نژاد یک همچنین عملیات استشهادی بکند دنبال این بودند و الان هم که بارقه اش را دیدند دنبال این هستند.

در حال حاضر آن‌چیزی که بیش‌تر از همه ذهن مردم را مشغول کرده است شاید این باشد که افرادی را که آقای احمدی‌نژاد با صراحت از آن‌ها این‌گونه نام بردند بعد از این، چه نوع برخوردی با ایشان خواهند داشت، به عبارتی پیش‌بینی شما از عمل‌کرد این افراد چیست؟

خب اینها بی آبرویی خودشان را می دانستند. می دانستند در برابر ملت هیچ آبرویی ندارند حتی مدافعان‌شان که یک عده بی آبروتر از آن ها هستند که در یک دزدی‌های حلقه‌ای دست و پا می‌زنند که نگه دارند. حالا چاره ای نیست که یکی از این ها بیایند از حیثیت نداشته خودشان دفاع کنند در یک مناظره با آقای احمدی نژاد. حتی من یک بار از آقای هاشمی خواستم وقتی این همه فساد می کردند که بیاید مناظره با من بکند منی که هیچ گونه سند هم دستم نیست و من به عنوان نماینده گروه هایی از ملت بگویم بهشان که ملت از دست تو به ستوه امده اند از دست مسائل خانوادگیت از دست خودت، وجود تحمیلی خودت به نظام. و حالا هم یک راهش این است که مناظره بکنند حالا یا با شخص آقای احمدی نژاد یا با هر کس که آقای احمدی نژاد از طرف خودشان نماینده می‌کنند این که بروند پشت سر و با حرکات مافیایی و دروغ پردازی بخواهند وارد عمل بشوند یک حرکات موذیانه تر و ضد انسانی تر از آن سی سال گدشته است. فکر نمی‌کنم هیچ آبرویی داشته باشند و هیچ سندی داشته باشند که در دفاع از خودشان نشان بدهند. مگر این که مثلا مثل شاهکاری که دیشب آقای محسن رضایی و موسوی کردند که خلاف قانون، قانون ستیزانه و ناجوانمردانه در دفاع از هاشمی و خاتمی و ناطق که اسناد فسادشان را آقای رییس جمهور ارائه می کند و یک ملت می دانند، می گویند گناه کردیم اسم آن ها را آوردیم ولی خودشان به گناه قانون ستیزی بیشتر روی می آورند در جایی که نامزد ریاست جمهوری حضور ندارد در مناظره دیگری ایشان را تخریب می‌کنند، اگر منطق داشتید و یا دلیل داشتید باید در همان مناظره به کار می بردید. و فکر نمی‌کنم واکنش این رسانه‌ها نتیجه‌ی منفی در جامعه داشته باشد مردم بالاخره هر چند که ممکن است خدایی نکرده مثل مردم کوفه شوند که شمشیرهایشان برای یزید باشد و دل هایشان با احمدی نژاد اما در دلشان در هر حال احمدی نژاد به عنوان یک قهرمان شهادت طلبانه مبارزه با فساد در تاریخ ثبت خواهد شد.

با همان مناظره دیگر؟

بله! با همان مناظره. حتا اگر هیچ چیز دیگر و هیچ اتفاق دیگری هم که رخ ندهد.

و اما رسانه‌های موافق دولت؛ چرا با توجه به این که شما برخلاف آن چیزی که دولت انجام می‌دهد، هیچ وقت صحبتی نکردید ولی باز شنیده می‌شود‌ که حرف های فاطمه رجبی باعث تخریب دولت می‌شود؟

اول من قسمت اول سوال شما را جواب بدهم که نه این‌طور هم نیست. من راجع به مشایی سه مقاله نوشتم و دو مقاله را تا آنجایی که یادم هست توانستم در زمان خودش منتشر کنم یکی راجع به دوستی مردم اسراییل که گفته بود، یکی هم راجع به سخنرانی که راجع به اسلام کرده بود و مقایسه کردم با آخرین سخنرانی آقای خاتمی و گفتم شما نفوذی اصلاح طلبان هستی در دولت احمدی نژاد.

بنابراین با همان ادبیاتی که علیه مخالفان احمدی نژاد می نویسم با همان ادبیات علیه این آدمی که بالاخره در دولت مشخص شد که نفوذ دارد هم می‌نویسم یا علیه جهرمی.

من یک مبنای گفتمانی دارم و بر اساس آن مبنای گفتمانی سی سال هست که حرف می‌زنم، سخنرانی می‌کنم، دفاع می‌کنم. فرق نمی‌کند روبروی من گروه‌های ملحد کمونیست باشند، منافقین باشند یا مافیای قدرت و ثروت که متاسفانه علیه این نظام بر آمده‌اند و علیه نظام موضع گرفتند و حاضرند این نظام را از پا دربیاورند و ده برابر منافقین و ملحدین و کمونیست ثروت به یغما برده از این نظام براشان حفظ بشود.

بعضی موارد بوده که می‌خواستم موضعی بگیرم اما جو تخریب و آلودگی علیه دولت آنقدر زیاد بوده که اصلا مجال نداده است. یعنی من می‌گفتم این دولت بتواند یک نفسی بکشد و از این جو بیرون بیاید؛ خود دشمن، -من «مخالف» نمی‌گویم، می‌گویم «دشمن»- باعث شد من یک مقدار سکوت کنم یا مثلا حرف‌هایم را تاخیر بیندازم. شما می‌بینید هیچ فرصتی به ما داده نشد که ما بتوانیم این کار را انجام بدهیم. بخش دوم سوالتان اطراف دولت بود؛ من با اطراف دولت کار ندارم ، من بارها گفتم نه با دولت آمدم نه با دولت می‌روم. یک افرادی بله با هر دولتی، با هر رییس جمهوری، مثل قارچ از زمین بیرون می‌آیند و رشد می‌کنند و اطرافیان این دولت هم بعضی‌هایشان مثل همان‌ها هستند. با این دولت ظهور کردند، متولد شدند و حالا ان‌شاءالله که آقای احمدی نژاد می‌ماند وآن ها می روند؛ این ها مقطعی هستند، هیچ گونه ریشه‌ای در فرهنگ و گفتمان ندارند و متاسفانه رییس جمهوری مثل احمدی نژاد از همین آدم ها ضربه می‌خورد. باز هم می‌گویم؛ من آدمی نبودم که با آقای احمدی نژاد بیایم و با دولت او تمام بشوم این آدم ها معلوم است که آدمی مثل من را تحمل نمی‌کنند.

پس شما را در واقع نمی‌توانیم جزء هیچ کدام از گروه های سیاسی موجود بدانیم، ضمن این که شما فرمودید مبنای خاصی دارید؛ کمی راجع به این مبنا توضیح می فرمایید؟

خوشبختانه در این چهار سال عدالت برقرار شد آنقدر که «چپ» من را تخریب کرد، «راست» هم تخریب کرد. به خاطر همین من همیشه در نوشته‌هایم می‌گویم «راست ناراست» و «چپ منحرف». در این ها راستی وجود ندارد و در آن چپ هم انحراف وجود دارد. مهم نیست که لباس روحانیت بر تنشان باشد یا نباشد، سیادت داشته باشند یا نداشته باشند آن‌هم سیادتی که الان شد رنگ سبزی که من می‌گویم به رنگ لجن. یک آقایی هم هست متاسفانه لباس دین تنش است و سید است و مدام علیه من حرف می زند و این ها نمونه‌های فاسدی را برجای می گذارند و لکه های سیاسی را در تاریخ اسلام می گذارند که همچنین آدم هایی نه تنها زن‌ستیز هستند بلکه تفکرستیز، هستند که اجازه نمی دهند کسی خلاف میل آن ها حرف بزند.

مبنای من گفتمان اسلام هست. آن چیزی که وقتی علیه آقای محتشمی پور نوشتم که به آقای مصباح اهانت کرده بودند؛ نوشتم که شما عمر اسلامتان به درازای سی سال جمهوری اسلامی هست این یعنی بعضی ها اسلامشان را با انقلاب آوردند ولی من این جور نبودم من یک خانواده روحانی داشتم علاوه بر پدرم که خب خیلی‌ها می شناسند اجداد ما علامه مجلسی هست، وحید بهبهانی هست و من در آن کتاب «پدرم، علامه دوانی» نوشتم که حالا شاید ویژگی خاصی خدا به من عنایت کرد پدرم با نام این بزرگان من را تربیت کرد. نمونه اش را در آن جا گفتم از زنان و مردان این خانواده برایم می‌گفتند و اصلا اینطور بار آمدم.

گفتمان ما گفتمان ریشه‌ای است. گفتمان اجتهادی است. گفتمان تشیع است. گفتمان روحانیت است. من به این مبنا اعتقاد دارم گفتمان امام زمانی است، هر انگی می خواهند بزنند، فاسدها و مفسدها بزنند و من از کودکی در آرزوی این بودم و در ۲۷ سال جمهوری اسلامی این آرزو اصلا برآورده نشد تا احمدی نژاد آمد و نام امام زمان را در عرصه قدرت آورد. به همین دلیل من به او رویکرد پیدا کردم. نه این که گفتمان احمدی نژاد را من پذیرفتم مبنای گفتمان من در راهکارهای اجرایی و گفتمان احمدی نژاد متبلور شد.

بر گردیم به انتخابات؛ حضور خانم ها در حمایت از کاندیداهای دیگر از جمله آقای موسوی و کروبی ، حضور بالا و حتا بیش‌تر از آقایان است ولی در حمایت از آقای احمدی نژاد چنین نیست، حتی خود شما هم ایشان را در دیدارهای مردمی هم همراهی نمی‌کنید و اگر مطلبی یا انتقادی باشد از خانه می نویسید. چرا؟

حضور خانم ها در جبهه مخالف که باز هم من میگویم جبهه دشمن؛ آن خانم ها ابزارهایی هستند که حرکت داده می شوند عروسک های کوکی هستند که کوک می شوند که بیایند، خود همسر یک نامزد انتخاباتی وقتی می آید در کنارش می نشیند این نشان از چه دارد؟ نشان از اندیشه گری یک زن دارد؟! نشان از آزادگی یک زن دارد؟! نشان از استقلال رای و نظرش دارد؟! ساکت و صامت بیاید بنشیند، گاهی اوقات دست‌هایشان را در هم کنند، بالا کنند. این حرکات که آقای موسوی و همسرشان انجام می دهند به سبک حرکات کمونیست‌های اول انقلاب و به درجات خفیف‌تری منافقین انجام می‌دادند. «کمونیست‌ها» که محرم و نامحرم برایشان فرقی نمی‌کرد و منافقین هم مثلا به اصطلاح، محارم دستانشان را در هم می‌کردند و بالا می‌بردند. حالا یک پیرمرد ۶۸ ساله و خانمش هم که لابد سنش در همین حدود است، این حرکات را در منظر عموم اجرا می‌کنند. این حرکات ابزار است، این‌ها همه عروسک کوکی هستند. خانمی روزی سر دست می‌شکند برای هاشمی رفسنجانی، بعد اصلاح طلب می شود برای آقای خاتمی و بعد حالا می آید زیر مجموعه میرحسین موسوی. این ها عروسک های کوکی هستند که آقایان کوکشان می کنند بروند در معیت این در معیت آن. یا خود فائزه هاشمی که دیگر شهره شهر است که ایشان هم در این طرف کوک می‌شوند و البته ایشان را علاوه بر پدرشان در خارج از کشور هم کوک می ‌کنند. به عبارتی ایشان دو تا کوک دارند یا کوک مشترک است، نمی دانم! و این که دور آقای احمدی نژاد نیستند چون ایشان شخص مستقلی هست و تا آنجایی که من دارم دفاع می‌کنم براساس شناختم شخص آزاده ای هست. انسان ها را در بند نمی‌کند، از انسان ابزار نمی‌سازد. به خاطر همین است که شما در بیشتر جاها خانم‌ها را هم همراهشان نمی‌بینید.

این تحلیل بیرونی من است. من از درون خبر ندارم، تحلیل بیرونی من هست که ایشان نمی‌خواهد از آدم ها ابزار بسازد. انسان را به عنوان یک انسان نگاه می کند. شاید یکی از دلایل مهم دفاع من از ایشان همین است. خود من هم که حضور ندارم یک دلیل مهم آن شاید همین دلیل باشد که من اصلا ابزار کسی نیستم که بخواهم بروم و خودم را ابزار کنم، گفتم دفاع گفتمانی. من اصلا شان زن را در این نمیدانم، شان زن همان کرامت و بزرگواری اش در خانه است و شان زن اندیشه گری او است، اندیشه آدم باید برود بیرون؛ حالا من اینجا ضروری می‌دانم که بگویم این همه خانم در این سی سال ابزار و عروسک کوکی آقایان شده اند چقدر توانستند پیامشان را اندازه من به جهان برسانند؟ درایران که هیچ!

و حالا این تضاد از عمل‌کرد اینان در ذهن من ایجاد شده است که چه‌طور چهار سال وقیح‌ترین اهانت‌ها نه به فاطمه رجبی که اصلن به هم‌سر آقای الهام، هیچ اشکال ناموسی ندارد اما بازگو کردن یک تخلف قانونی برای هم‌سر آقای میرحسن موسوی اشکال ناموسی پیدا می‌کند؟

من بارها گفته ام که فتنه های اموی در مورد احمدی نژاد اجرا می شود. واقعا فتنه‌های الان، فتنه های اموی و فتنه‌های عمروعاصی است که امیرالمومنین را بر سر دوراهی گذاشتند. یا قرآن بر سر نیزه را قبول کن یا اینکه ما با تو می‌جنگیم که حالا مشهور است امیرالمومنین فرمودند من قرآن ناطقم؛ کسی قبول نکرد ولی قرآن کاغذیِ سرنیزه را قبول کردند؛ حکمیت را یا بپذیر یا ما با تو می‌جنگیم. وقتی که امیرالمومنین حکمیت را پذیرفتند باز ایراد گرفتند که چرا شما پذیرفتید؟ خوارج از همان جا یعنی همان هایی که گفتند شما باید حکمیت را بپذیرید، شکل گرفت. الان احمدی نژاد را با همچنین فتنه‌هایی روبرو کردند. یک مدرکی را از دور نشان دادند یک خانمی که عکسش محجبه هم هست از دور نشان دادند و به عناون یکی از موارد فسادی که همین آقایی که نامزد ریاست جمهوری هست و خودش را از مفاسد خیلی بری می داند مطرح کردند. این به ناموس چه ارتباطی دارد؟ آیا مثلا عکس خدای نکرده خانوادگی را نشان داده بودن؟ آیا مسائل خصوصی، مسائل اخلاقی را مطرح کردن؟ خب این آقا خانمش را با حجابی بسیار بدتر از این می برد در صحنه ها می گرداند. این خانم با حجابی بسیار بدتر از این می‌نشیند در کنار ایشان دست همدیگر را می‌گیرند بلند می‌کنند گل به گردن این ها می اندازند. من نمیدانم مرد به گردن این ها گل می اندازد یا زن؟ این ها با سوت و کف و در میان یک‌چنین آدم هایی نشان داده می‌شوند. وقتی آقای موسوی خانمش را می چرخاند آن جا ناموس مطرح است یا مدرکی را که طبق قوانین جمهوری اسلامی، یک عکس کاملا استتار شده به قول معروف، در روی آن هست و به عنوان سند رانت‌خواری و فساد مطرح می‌شود؟ نه فساد اخلاق، آن‌هم فساد گرفتن یک مدرک جعلی در پاسخ به همان سوالی که آقای موسوی می‌کند که شما کردان را با مدرک جعلی پذیرفتید، در حالی که آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد بگوید این مدارک در دل خانواده های خود شما وجود دارد. این جا ناموس کجا ضربه خورده است؟ تازه آقای رییس جمهور که اصلا اسم این خانم را نبردند. خود آقای موسوی بهره برداری کردند و گفتند خانم من، برایتان لابد افتخار بوده که گفتید خانم من دارای همچنین مدرکی هست بعد هم خیلی جالب هست، من در اینجا با وجود اینکه به سوال شما مربوط نیست ولی بگویم که این آقا با تکبر و نخوت و از همان فرهنگ آقای هاشمی، می‌گویند خانم من بزرگترین زن روشنفکر ایران هست. چه کسی همچنین درجه ای به ایشان داد؟ بزرگترین روشنفکر کسی است که در استقبال از شیرین عبادی می‌رود پای پلکان هواپیما؟ احتمالا خانم شیرین عبادی همچنین درجه ای به ایشان داده و از نظر آقای موسوی و خانمشان خانم شیرین عبادی بزرگترین زن روشنفکر ایران بوده. واقعن اهانت و اشکال به ناموس کدام است؟ این که چهار سال یک مردی را به جرم این که همسر محجبه اش -که کمترین حضور را دارد و کمترین مدرک را تا الان الحمدلله نداشته که در هیچ عرصه ای نقطه ضعف بشود- برایش به جرم آزادی بیان و آزادی قلم بمباران کردن و یا مطرح کردن یک خلاف قانونی! این سوال را واقعا آقای موسوی جواب بدهد که خود ایشان بدترین امتحان ها را داشت. با آن اطلاعیه ای که به اصطلاح در دفاع از من داد در حقیقت همه مردم را وادار کرد که آن مزخرفات ابراهیم نبوی را که به عنوان طنز علیه من نوشته بود را بخوانند و من به ایشان پیغام دادم و گفتم که من هرگز میرحسین موسوی را به خاطر این تخریب گری علیه یک زن مسلمان نخواهم بخشید که تو یک زن مسلمان را آن جا که ناموس را باید رعایت می‌کردی در قلم هرزه نویس فراری ضد اسلامی، معرض حمله قرار دادی و مردم را با اطلاعیه منافقانه‌ای که ظاهرا در دفاع از من بود، تحریک کردی بروند آن مزخرفاتی که او علیه من گفته بود بخوانند. من واقعا فکر میکنم جز نفاق و دروغ پردازی در این آدم ها و به خصوص متاسفانه شخص میرحسین موسوی هیچ چیزی دیده نشد. من حالا همین جا هم میگویم من به عنوان یک زن مسلمان مقاله ای هم نوشتم که من یک دانشجوی ستاره دار دولت موسوی هستم. دولت موسوی من را در کارشناسی ارشد سال ۶۷ که قبولی کتبی شدم را به دلیل این که هم خط و هم جهتشان نبودم مردوده اعلام کردند. کاش آقای رییس جمهور از این موضوع اطلاع داشت و آن شب که بهشان می‌گفتند دانشجوی ستاره دار، فاطمه رجبی را می گفت. نمیدانم اولین دانشجوی ستاره دارشان بودم یا چندمین!

آیا به آقای الهام در دولت بعدی پستی داده می شود و با این‌همه مشکلاتی که از این طریق برای شما ایجاد شده است، این اصلا برای شما مهم است؟

من امید دارم بعد از تشکیل دولت آقای احمدی نژاد در دور دوم در صورت پیروزی که ما از خدا میخواهیم چنین چیزی را، واقعا آرزو دارم که آقای دکتر الهام دیگر پستی نداشته باشند. به دلیل این که اگر ایشان پستی نداشته باشند هم من هم ایشان خیلی بستر حمایتی بیشتری پیدا میکنیم. این همه تخریب به خاطر من، از طرف خانم ها و آقایان فمنیست نمی شوند. یعنی من آزاد می‌شوم برای این که حرف خودم را بزنم حالا آن زمان حرفم حمایتی خواهد بود یا انتقادی خواهد بود. خود ایشان هم خیلی آزاد می شوند چون الان وقتی می خواهند دفاع کنند انگار دارند از منافع خودشان حمایت می‌کنند در صورتی که اگر در دولت حضور نداشته باشند خیلی راحت ایشان دفاع های خوب حقوقی سیاسی و قانونی میتوانند بکنند که الان متاسفانه مقداری در سانسور و اختناق به سر می برند؛ چون متهم می شوند به این که عضوی از دولت هستند. فکر میکنم که هر دوی ما خیلی راحت می‌شویم در مواضعمان و من ان‌شاء الله در صورت رای آوردن این را مکتوب از آقای رییس جمهور می‌خواهم و در اختیار مردم هم می‌گذارم که با ندادن پست به آقای دکتر الهام کمک به من کنند و این دیگر ممنوعیت را برمیدارد. چون من در این مدت هم خیلی در فشار بودم علاوه بر مخالفین از بعضی کسانی که خودشان را بدون هر جایگاهی طرفدار حساب می‌کنند و فشار می آورند که علیه آقای فلانی حرف نزن. به نظر من اگر آقای احمدی نژاد پستی به آقای دکتر الهام ندهند کمک بسیار زیادی به آزادگی من کرده اند! در هر صورت چه من مواضع انتقادی داشته باشم نسبت به دولت ایشان و یا دفاعی، به خاطر اینکه شوهرم پستی در این دولت دارد، دیگر در سانسور قرار نگیرم. در هر صورت من چه دولت رای بیاورد چه نیاورد؛ علیه مافیای قدرت و ثروت تا آخرین نفس، تا وقتی که به چوبه دار نسپردنم حرف خواهم زد!

با آرزوی موفقیت برای همه‌ی آنانی که مدافع حقیقت هستند از شما برای وقتی که برای ما گذاشتید ممنونم!

من هم از شما تشکر می‌کنم.

۳ دیدگاه در “من دانشجوی ستاره دار دولت میرحسین موسوی هستم!”

  1. حالا مورد بهتر از ایشون پیدا نکردید؟جدی میگم….حالا خوبه ابوی محترم خانم رجبی هم ایشان را قبول نداشت …خداوند ایشان و ما را به راه راست هدایت کند

  2. «من با دولت نیامده ام و با دولت هم نمی روم» …ببخشید شما تا به حال کجا تشریف داشتید؟

دیدگاه‌ها بسته شده است.