شب شوم کوفه

با نان و لبخند افطار کرد، آن شب میهمان دل فرزندانش بود.

نبض خانه تب هجران داشت، به حیاط می آمد و نگاهش را به آسمان می دوخت.

ستاره ها،تک تک،سلام می کردند و ماه در آرزوی بوسه به گونه هایش داشت هلال می شد.

شب بود و سکوت،

شب بود و سنگینی،

شب بود و نیرنگ سنگین خوابان

این چراغ کدام ستاره است که سوسو می زند؟

این کدام حادثه است که نیشتر به نگرانی دختران می زند؟

این سکوت مبهوت مظلومیت کدام مرد را به تماشا نشسته است. و کوفه نامهربانیها، آیا آبستن حادثه ای دیگر است؟

ای بی شمار ستارگان، شما بگویید که کدام نخلستان را می شناسید که از اشک شبانه علی (ع) آباد نشد؟

ای نخلها کدام شب به احترام عابر غریب خود سر خم نکردید؟

……. امشب به بی پناهی کودکان یتیم آسمان می تپد، امشب زمین خاک بر سر خواهد ریخت و آفتاب توان برخاستن نخواهد داشت.

در خانه میل باز شدن ندارد هوای خانه ابری شده است و باد سینه زنان زودتر از او خبر آمدنش را به مسجد کوفه می برد.

و اینک علی(ع) به مسجد رسیده است و این آخرین نماز اوست که پایانی شفق گونه خواهد داشت.

جواد محمد زمانی