فعالیت‌های سیاسی من همیشه با زندگی خانوادگی‌ام هماهنگی داشته است

[ms 1]

کارشناسی ارشد در رشته مطالعات زنان دارد. در شناسنامه زهره عیسی‌خانی است اما «سنا» در سه نسل آلبوم است و گل‌نسا در گل‌دختر. وقتی سر صحبتمان باز می‌شود و به تدریس در حوزه علمیه فاطمة‌الزهرا و سرپرستی موسسه حدیث هدایت، و تدریس در دوره‌های آموزش زوجین و دوره‌های عفاف و حجاب می‌رسم، ابهامم را که می‌بیند می‌گوید: فعالیت‌هایم همیشه با زندگی خانوادگی‌ام هماهنگی داشته است؛ یعنی تا زمانی که فرزند کوچک داشتم، مهمترین کار فرهنگی من فقط مطالعه و جلسات مطالعاتی با دوستان بود اما زمانی که بچه‌ها بزرگتر شدند، با جمعی از همان دوستان یک موسسه فرهنگی دائر کردیم که به صورت رسمی از سال ۱۳۸۰ شروع به کار کرد.

شاید این ویژگی نسل‌شان باشد که چون در ابتدای جوانی طعم انقلاب را که ارضاکننده شور و هیجانات جوانی‌شان بود، چشیدند، به برکت آن با دنیایی آشنا شدند که زندگی‌شان را با فرهنگ و سیاست گره زد. و در واقع امامی که در دل مردم جای داشت، همه اقشار را نسبت به مسائل حساس کرد. حساسیتی که الحمدالله هنوز هم ادامه دارد.

اینکه نظر امام خمینی درباره مشارکت سیاسی زنان مثبت بود، آیا این با روح دین اسلام سازگار است؟
یکی از دستاوردهای انقلاب به نظر من تحولاتی بود که امام در نگاه به زن ایجاد کردند. مشارکت سیاسی زنان هم یکی از مصادیق این تحول است. من فکر می‌کنم این نگاه امام مطابق با نقشی است که حضرت زهرا (س)، حضرت زینب (س) و حضرت معصومه (س) در مسائل سیاسی زمان خود داشتند. این سه بزرگوار نسبت به شرایط سیاسی زمان خود موضع‌گیری داشتند. خطبه‌های حضرت زهرا (س) و نفش حضرت زینب (س) در واقعه عاشورا یک رفتار سیاسی بود. متاسفانه گاهی ما نگاهمان به مشارکت سیاسی بسیار محدود است و مشارکت را تنها به حضور در حاکمیت تعریف می‌کنیم؛ در حالی که نقش سیاسی زنان می‌تواند فراتر از این باشد. نقش سیاسی این بانوان بزرگوار نمونه‌ای از مشارکت سیاسی زنان در حد اعلای آن است تا آنجا که در تاریخ ماندگار شد. هر چند به ظاهر در اداره حکومت نقشی نداشتند.
حضرت معصومه (س) هم در زمان خود با پیروی از ولیّ زمان، چهره سیاه ظلم حاکمان را برملا ساخت و این تأثیر، آنچنان بود که تا امروز هم شهر قم به برکت مرقد ایشان جایگاه ویژه‌ای دارد.

بعضی می‌گویند زنان بی‌حجاب و باحجاب، مشارکت همزمان در انقلاب داشتند؛ آیا این مطلب صحیح است و چطور می‌توان آن را توضیح داد؟
فیلم‌های مستند دهه فجر سند موجهی است که در انقلاب، همه حضور داشتند و بی‌حجاب و باحجاب در کنار هم بودند. پسرها هم با تیپ‌های مختلف فریاد مرگ بر شاه سر می‌دادند. اما چرا؟ چه نقطه مشترکی بین این افراد بود و چه خلأی را همه احساس می‌کردند. من فکر می‌کنم جواب این سؤال در صحبت‌های امام است. امام رحمه‌الله‌علیه فرمودند مردم ما برای شکم قیام نکردند، برای اسلام قیام کردند. نقطه مشترک مردم اسلام بوده و هست. اما درک از دین و میزان تعبد در افراد متفاوت است. برخی از افراد با حضور در راهپیمایی‌ها کم‌کم باحجاب هم شدند و برخی تصور کردند همین که دینداری درون انسان باشد کافی است و نیازی نیست در ظاهر هم نمایان باشد. اما اکثر زنان جامعه حجاب را با میل پذیرفتند.

امام تأکید فراوان داشتند که حضور بانوان در پاره‌ای موارد، تحریک کننده غیرت مردان برای حضور در انقلاب بود. آیا مصادیقی برای آن در نظر دارید؟ چطور زنان می‌توانستند پیشتاز باشند و مردان دنباله‌رو آنان؟
امام بارها روی این مطلب تأکید فرمودند که سهم زنان در انقلاب بیش از مردان بوده است. و در جایی می‌فرمایند که زنان باعث شدند مردان شجاعت پیدا کنند. این امر نشان دهنده نقش زنان در جامعه است و زنان این نقش را در جریان مبارزات مردم برای انقلاب در جهت صحیح ایفا نمودند. زنان همیشه نقش دارند و نقش آنان همیشه تحریک کننده است اما گاهی تحریک در جهت دین‌خواهی است و گاهی دنیاخواهی. زنان ما در انقلاب در جهت دین‌خواهی حرکتی آغاز کردند که همچنان ادامه دارد و تحریک زنان در جهت دنیا همان است که زنان غربی خواسته یا ناخواسته در مسیر آن هستند.

اساسا زنان در چه عرصه‌هایی می‌توانند مشارکت سیاسی داشته باشند؟ حضور در دولت و مجلس و قضا را برای زنان چطور می‌بینید؟
مشارکت سیاسی عرصه‌های گسترده‌ای دارد. باید این عرصه‌ها را بشناسیم و متناسب توانایی زنان و نیاز جامعه، حضور زنان در سیاست را تبیین کنیم. البته به برکت انقلاب امروز همه مردم سیاسی هستند اما تلاش‌های دشمنان انقلاب در این جهت است که مردم نسبت به مسائل سیاسی کشور بی‌تفاوت شوند و ما باید نگذاریم این اتفاق بیفتد. انتقاد از وضعیت موجود در جهت بهبود و اصلاح، حق هر فرد است؛ اما انتقادی که خدای ناکرده یأس و بی‌تفاوتی ایجاد کند، از غفلت ما نسبت به برنامه‌های دشمنان ناشی می‌شود. بنابراین ابتدا باید حساسیت سیاسی را حفظ اما جهت‌دهی کرد. و زنان در این زمینه در مهمترین و بنیادی‌ترین نهاد جامعه یعنی خانواده می‌توانند این نقش را ایفا کنند.

میل به اشتغال تنها به منظور کسب درآمد، یکی از آفت‌های فاصله گرفتن زنان از مسائل سیاسی است. همانگونه که انگیزه‌های زنان در دوران انقلاب فراتر از مسائل مادی بود امروز هم باید این انگیزه‌ها را تقویت کرد. حضور در راهپیمایی‌ها، نمازجمعه و مناسبت‌های مختلف نشان می‌دهد همچنان زنان ما مانند گذشته هستند. در سال‌های پس از پیروزی انقلاب، حضور زنان در مجلس شورای اسلامی یکی از جلوه‌های آشکار مشارکت سیاسی زنان بود که باید رشد روزافزون داشته باشد. تأکید مقام معظم رهبری بر مسأله زن به عنوان یکی از مسائل درجه یک کشور نشان می‌دهد که ایشان هم به این مسئله اهتمام دارند. بارها فرموده‌اند که زنان باید برای حل مسائلشان خود به میدان بیایند. مجلس یکی از عرصه‌هایی است که زنان می‌توانند حضور مؤثری داشته باشند. ثبت‌نام زنان برای نمایندگی مجلس نشان دهنده زمینه‌های مناسب حضور سیاسی زنان است که نیازمند استقبال زنان و مردان جامعه است.
[ms 0]
آیا اصلا این مشارکت یک امر طبیعی است و همیشه باید باشد، یا انقلاب یک شرایط اضطراری بود و در شرایط غیراضطراری مشارکت سیاسی زنان نیازی نیست، یا خیلی حداقلی است؟
مشارکت سیاسی زنان همچنان که از ابتدای انقلاب بوده، ادامه دارد و امیدوارم روز به روز گسترده‌تر شود. فمنیست‌ها می‌گفتند زنان چون در جنگ‌ها آسیب‌پذیر هستند و عاطفه بیشتری دارند، اگر در سیاست حضور یابند، جنگ و کشتار در دنیا به صلح تبدیل می‌شود. البته چنین اتفاقی نیفتاد. وقتی مبنای تفکر مادی باشد، همه به دنبال منافع هستند و زن و مرد ندارد. امروز ما شاهدیم که زنان سیاسی دنیا خود عامل جنگ هستند اما در جامعه ما با انگیزه‌های دینی، زنان همواره می‌توانند نقش‌های سازنده و مثبتی ایفا کنند.

زنان اگر وظیفه تربیت فرزند و خانه‌داری دارند، چطور می‌توانند حضور سیاسی داشته باشند؟
نکته مهم اینجاست که مهمترین مشارکت سیاسی زنان، می‌تواند در خانواده اتفاق بیفتد؛ زنانی که نسبت به مسائل سیاسی حساس هستند و نسبت به تربیت سیاسی فرزندان اهتمام دارند. مطالعه در موضوعات سیاسی، توجه به اخبار، ایجاد فضای گفتگو و اظهارنظر و دوری از دغدغه‌های تجمل‌گرایانه می‌تواند در تربیت سیاسی فرزندان مؤثر باشد. یعنی یک مشارکت سیاسی از جنس تربیت نیرو. واضح است که حضور در گردهمایی‌های سیاسی هم فرزندان را به مشارکت سیاسی ترغیب می‌کند.

با توجه به حق ولایت مرد بر زن، در صورت مخالفت مرد با فعالیت زنان، چه وضعیتی برای زنان ایجاد می‌شود؟ آیا حق شوهر با تکلیف زن در تعارض قرار نمی‌گیرد؟
باز هم به همان نکته بر می‌خوریم که مشارکت سیاسی را نباید فقط در حضور سیاسی و حضور فیزیکی در جامعه تعریف کنیم. حتم می‌دانید برای همین حق رأی زنان که در کشور ما خیلی عادی به نظر می‌رسد و در اسلام هم از ابتدا این حق وجود داشته، زنان در اروپا و امریکا مبارزات زیادی انجام دادند تا بتوانند به آن دست یابند. رأی دادن، ترغیب به رأی دادن و روشنگری نسبت به مسائل سیاسی، افزایش اطلاعات سیاسی خانواده، به ظاهر یک مشارکت حداقلی است که بسیار تأثیر حداکثری دارد و تعارضی با حقوق همسر ندارد.

امروز چگونه زن‌ها می‌توانند آگاهی و بصیرت سیاسی بیابند؟ آیا تفاوتی در این امر بین دختران یا مادران وجود دارد؟
زنان ما باید تلاش کنند به تبادل اطلاعات اکتفا نکنند. نگاه تحلیلی به موضوعات، به افزایش بصیرت کمک می‌کند. آگاهی نسبت به وضعیت زنان در جوامع مختلف، برای زنان و دختران بسیار مفید است. البته این آگاهی باید از سطح تبلیغات رسانه‌ای فراتر باشد. چون رسانه‌های غربی ابزار سیاستمداران هستد.

کسانی که مسئولیت خانه‌داری و تربیت فرزند را پذیرفته‌اند، آیا در تکلیف سیاسی تفاوتی با دختران یا زنان بدون شوهر دارند؟ این تفاوت‌ها چیست؟
میزان فعالیت و سطح مشارکت سیاسی زنان و دختران، متناسب با شرایط افراد، متفاوت است. دختران اگر فرصت بیشتری دارند و حتی در برخی خانواده‌ها تحصیلات بالاتری دارند، آن‌ها می‌توانند جهت‌دهنده اطلاعات سیاسی خانواده باشند. در جامعه‌ای که سیاست عین دیانت است، حوزه فعالیت گسترده‌تر است.

با توجه به سابقه فعالیت شما در فضای وبلاگنویسی، اینترنت چگونه می‌تواند به مشارکت سیاسی بانوان کمک کند؟
اینترنت، هم از جهت آگاهی‌دهی و هم کسب آگاهی، در مشارکت سیاسی مؤثر است. امیدوارم زنان که -فکر می‌کنم- بیشترین آمار وبلاگنویسی را دارند، تنها به دلنوشته‌های شخصی اکتفا نکنند. اگر سیاست یکی از اولویت‌های فکری زنان باشد، این دلنوشته‌ها می‌تواند دغدغه‌های سیاسی باشد. اما اگر اینترنت که منبعی از اطلاعات درست و نادرست است، ابزار ارتباط بی‌هدف باشد، نه تنها در مشارکت سیاسی مفید نیست بلکه انزوای سیاسی را موجب می‌شود.

فضای اینترنت و بخش عظیمی از آن، در دست صاحبان قدرت است و تلاش دارند ناامیدی و یأس را در دل جوانان بکارند و با ایجاد سرگرمی‌های کاذب و مسموم، نسبت به مسائل سیاسی بی‌تفاوتی ایجاد کنند. شاید با برگزاری مسابقات وبلاگنویسی با موضوعات سیاسی، بتوان به نوشته‌ها جهت داد.

جای خالی مادرها

[ms 0]

پیامبر چقدر به «ابن جبیر» گفت و باز گفت که تنگه را رها نکند. «چه ما شکست بخوریم و چه پیروز شویم» ۱. تنگه «عینین» وسط کوه «احد» بود. سپاه اسلام که رو در رو با کفار می‌جنگید، باید از پشت سر مطمئن می‌بود، مبادا کفار کوه را دور بزنند و از دره وارد شوند و مسلمانان را قیچی کنند. ندای پیروزی که بلند شد، همین سربازان نگهبان تنگه، سفارش رسول خدا را رها کردند و برای جمع کردن غنیمت به میدان شتافتند. سپاه ۷۰۰ نفری اسلام مورد حمله قرار گرفت و ۷۴ نفر به شهادت رسیدند؛ یک دهم سپاه اسلام، یعنی ۱۰% تلفات!

داشتم از تلویزیون، سخنان مقام معظم رهبری در سومین نشست راهبردی که با موضوع زن و خانواده بود را گوش می‌دادم. ذهنم مدام حول کلماتی می‌رفت که ستایش بود و تقدیر؛ از ظرفیتی که در گذشته بوده و حال به نوعی دیگر علم می‌شود. از تفاوت نگاه‌های غربی به زن تا اشتغال و ازدواج و ستون محکمی به نام خانواده…

قیچی شده‌ایم! سپاه اسلام در جنگ نرم، اسیر غفلت نگهبانان پشت سر شده است. جامعه از زحمت‌کشان خود قدردانی می‌کند و بر آنان ارج می‌گذارد. برخی زنان ما از طمع غنیمت‌های بیرون از خانه، احساس شکست کرده‌اند و خانه‌ها را رها کرده‌اند. چه‌ شد که امروز اکثر زنان تمنای «هویت اجتماعی» می‌کنند و برای دستیابی به آن هر سدی را می‌شکنند و حتی در این راه حاضر اند از خانواده و همسر و فرزندان نیز بگذرند؟

امروز برخی مردان ما در جنگ نرم قیچی شده‌اند، تنها و تنها برای آنکه زنان پشت‌شان را خالی کرده‌اند. از هر زن و مرد موفقی که دلیل موفقیتش را بپرسی، اگر صادق باشد و دروغ نپردازد، نمی‌تواند تربیت دوران کودکی خود را پنهان کند. زن و مرد هم ندارد؛ همه، امروزِ خود را مدیون پرورش دیروز در خانه هستیم؛ خانه، خانواده، مادر. اگر کسی مدعی تلاش خود هم باشد، نمی‌تواند پنهان کند که «تلاشگری» را از مادر آموخته، وقتی که هنوز الف را از باء نمی‌توانسته تشخیص دهد و دست راست را از چپ نمی‌شناخته. «کودک در ۵ و ۶ سالگی، نسخه کوچکی از جوانی است که بعدها خواهد شد.»

چهره‌های ماندگار را پاداش می‌دهند، رسانه‌ها بزرگان علم و ادب و هنر را ارج می‌نهند، بازیگران و بازیکنان عرصه‌های ورزش و هنر، همه و همه غنائمی است که تا مدتی پیش بیشترشان در قبضه مردان بود، اما امروز برخی زنان را به هوس انداخته. غنیمت‌هایی که زنان را به خود جذب کرده است و آنها را از برخی وظایفشان غافل کرده است.

امروز از هر دختر و زنی که می‌پرسی، در تکاپوی به دست آوردن چنین غنیمت‌هایی است، حتی مادر شدن را هم به تأخیر می‌اندازند، تا چیزی درخور از اجر و قرب اجتماعی، اگر نه بیشتر از مردان، که در حد آنان فراهم کنند.

[ms 1]

این‌ همه ضرورت نظریه‌پردازی در حوزه‌ زنان را گوشزدمان کرده‌اند تا یک نکته را هر دو گروه، نگهبانان تنگه احد و زنانی که خانه را برای غنائم اجتماعی ترک کرده‌اند، فراموش نکنیم؛ و آن نکته، حکم شرعی غنیمت در اسلام است. «هنگامی که غنیمت به دست آمد، تکلیف این است که به مقداری که امام معصوم صلاح می‌داند به مصرف معینی برسد جدا نمایند، سپس یک پنجم از بقیه را خمس دهند و باقی را بین تمام کسانی که در جنگ شرکت داشته‌اند تقسیم نمایند.» ۳ «رسول خدا غنیمت‌های جنگی را در همان میدان جنگ تقسیم می‌کرد. در جنگ خیبر بعد از انجام جنگ، دستور داد غنیمت‌ها را در همان جا گرد آورده و تقسیم کنند.» ۴

شگفت‌آور است! اگر نگهبانان تنگه بر جای خود استوار می‌ماندند، هیچ غنیمتی را از دست نمی‌دادند، زیرا پس از پایان، رسول خدا چونان سایر جنگ‌ها، غنائم را به عدالت و مساوات تقسیم می‌کرد.

اگر مردان همه مناصب اجتماعی را تسخیر کرده‌اند و تشویق‌ها و مدال‌ها را می‌ربایند، اینها غنائمی نیست که برای خود برداشته باشند. این عزت همسران و مادران است. همه با هم در این موفقیت شریکند. «اینکه مثلا در زبان فارسى جمعیت را می‌گویند مردم؛ از مرد می‌گیرند، نمی‌گویند زن، این نشانه غلبه فرهنگ مردانه نیست بلکه عوامل دیگرى دارد.

«در داخل خانواده، مرد نماى بیرونى است و زن نماى داخلى. اندکی ذوقى‌تر، مرد پوست بادام است، زن مغز بادام.» ۵ اگر خانواده «سلول» جامعه است، هر مدال افتخاری در اجتماع، متوجه خانواده خواهد بود. موفقیت‌های مردان جامعه نیز تنها مال خودشان نیست؛ از آن ِ خانواده است.

ما امروز در جنگ نرم قیچی شده‌ایم. برخی زنان جامعه ما برای کسب غنائمی که تصور می‌کنند فقط مردها از آن بهره‌مندند، خانه‌ها را فوج‌فوج رها می‌کنند، تربیت فرزندان را رها می‌کنند، از سد کنکور می‌گذرند و پس از دانشگاه، بازار کار را پُر می‌کنند؛ با غفلت از این نکته که «اگر مادری بچه را در خانه تربیت نکرد، هیچ کس دیگر نمی‌تواند این کار را بکند؛ نه پدرش و نه به طریق اولى‌، دیگران. اما آن شغل بیرون، ده نفر دیگر آنجا ایستاده‌اند و آن کار را انجام خواهند داد. اولویت با کارى است که بدیل ندارد؛ تعیّن با این است.» ۶.

اگر جامعه را تک تک مردم می‌سازند، و بخش مهمی از شخصیت افراد در کودکی شکل می‌گیرد، آیا می‌توانیم بگوییم منشأ وضعیت بد فرهنگی امروز جامعه ما «بانوان» هستند؟! «مادرانی» که باید در اصلی‌ترین و اصیل‌ترین جایگاه خود باشند، اما نیستند!


۱. محمدمهدی توکلی، محمد پیامبر خداوند
۲. اکرم حسین‌زاده، مراحل تربیت کودک، ماهنامه طوبی، اسفند ۱۳۸۴
۳. جمعی از نویسندگان، اصطلاحات نظامی در فقه اسلامی
۴. علی کرجی، سیره پیامبر در بیت‌المال، ماهنامه کوثر، بهار ۱۳۸۰
۵ و ۶. مقام معظم رهبری، نشست اندیشه‌های راهبردی، دی ۱۳۹۰ [با اندکی تلخیص]

مخالفت با حجاب، مخالفت با اسلام نیست!

[ms 0]

حمیده محققی را اگر در گوگل سرچ کنید، با عناوینی چون سرپرست هدی؛ شبکه زنان مسلمان و رییس آکادمی مسلمانان در آلمان روبرو می‌شوید. نام اصلی‌اش حمیده خلیلیان است اما به دلیل قوانین آلمان در زمان ازدواجش میبایستی اسم فامیلی شوهرش رابگیرد و به اینجهت نامش محققی شده. همسرش فرزند آقای محمد محققی است، کسی که به دستور آیت‌الله بروجردی برای ساختن مسجدی در هامبورگ وارد آلمان شده بود. حمیده محققی بعد از تحصیلات حقوق قضایی در دانشگاه شهید بهشتی، راهی آلمان شد. در آلمان بعد از خواندن چند ترم حقوق قضایی و تحصیل الهیات اسلامی بطور خصوصی  مشغول به کار در  گفتگوی بین ادیان شد. اولین کارش را در حیطه حقوق زنان شروع کرد. این بانوی مسلمان، اکنون دو دختر ۳۰ و ۳۳ ساله دارد. با هم به گفتگو نشستیم. از انجمن هدی گرفته تا بحث‌های جالب دیگری که در کنار شما می‌خوانیم.

برایمان از انجمن هدی و فعالیت‌های دانشگاهیتان بیشتر بگویید.

بعد از اینکه چند ترم حقوق قضایی را در آلمان گذراندم، با همکاری چند خانم‌‌ مسلمان آلمانی، انجمن هدی را تأسیس کردیم. البته در حال حاضر، کار این انجمن خیلی زیاد نیست. قبلا نشریه‌ای را به طور هفته‌نامه منتشر می‌کردیم و برای حدود ۱۰ سال این نشریه را ادامه دادیم اما از سال ۲۰۰۶ به بعد، دیگر این نشریه چاپ نشد، چون خانم‌هایی که در این انجمن فعال بودند، خانم‌هایی بودند که در کنار کار اصلی و فعالیت‌های اجتماعی دیگر، این کار را انجام می‌دادند و از نظر حجم کار، دیگر امکان ادامه فعالیت نشریه برایمان فراهم نبود. برای همین این نشریه دیگر چاپ نشد و در حال حاضر کار انجمن فقط مشاوره تلفنی است. آکادمی مسلمانان هم در سال ۲۰۰۴ تأسیس شد؛ آکادمی کوچکی که ما برنامه‌ها و سمینارهایمان را با همکاری آکادمی‌ها و دانشگاه‌های دیگر برگزار می‌کنیم. عمده فعالیت من معمولا به عنوان سخنران در محور گفتگو بین ادیان در سمینارها و همایشها در کشورهای مختلف میباشد.

 

گفتید در حال حاضر کار انجمن هدی فقط مشاره است. مشاوره انجمن شما فقط برای زنان مسلمانان آلمان است یا با عموم مردم آلمان در ارتباطید؟

از میان غیرمسلمانان؛ تاکنون بیشتر معلمین مدارس، جزء مراجعین بودند. متأسفانه برخی جوانان مسلمان مقیم آلمان، در برخی مدارس رفتارهای نابهنجاری با معلم‌های خانم غیرمسلمان دارند؛ معلمانی که طبیعتا از پوشش اسلامی  برخوردار نیستند. این مشکلات باعث می‌شود که معلمان با ما مشورت کنند که چه برخوردی باید  داشته باشند. آلمانی‌ها چون به آزادی عقیده  احترام میگذارند، در روابطشان محتاط عمل می‌کنند بخصوص اگر کسی بگوید که رفتارش بخاطراعتقادات مذهبی‌اش  میباشد. آنها سعی می‌کنند برخورد بدی با مردم با مذاهب مختلف نداشته باشند اما در عین‌حال متأسفانه گاهی با رفتار ناصحیحی مواجه می‌شوند که از ما کمک می‌خواهند تا بدانند چطور عکس‌العمل  کنند. بیشتر خانواده‌های مسلمان نیز برای مشاوره و حل مشکلاتشان با ما در ارتباطند؛ از مشکلات خانوادگی گرفته تا مشکلات و سوالات دینی.

 

از وضعیت اجتماعی زنان مسلمان در آلمان و مشکلاتشان برای ما بگویید.

در قانون اساسی آلمان احترام و کرامت هر انسانی  موضوع اصل اول این قانون میباشد. و قانونا الزامی است که به حق و حقوق و مذهب همه احترام گذاشته شود و همه افراد اجازه داشته باشند آزاد زندگی کنند. تنها مشکلی که خانمهای مسلمان دارند این است که وقتی حجاب اسلامی دارند، از برخی کارهای دولتی محروم هستند. در بعضی از ایالت‌های آلمان قانون اجازه نمیدهد که معلمین با حجاب اسلامی در مدارس تدریس کنند. دلیل این موضوع، نه مخالفت با اسلام و نه مخالفت با خانم‌های مسلمان است، بلکه جدایی بین دین و دولت جزء اصول اساسی قانون آلمان به شمار می‌رود. و چون می‌گویند مدرسه یک ارگان دولتی است، در ارگان دولتی ایدئولوژی‌های دینی و مذهبی نباید به صورت ظاهری نشان داده بشود.

 

خانواده‌های مسلمان توانسته‌اند راهی برای این مشکل پیدا کنند یا تسلیم شده‌اند و در مشاغل دولتی حضور ندارند؟

خانم‌های مسلمان کماکان فعال هستند، چون در قسمت‌های دیگر جامعه هیچ ممانعتی وجود ندارد. خودم با روسری در دانشگاه تدریس می‌کنم. چون دانشگاه ارگان دولتی نیست، هیچ مسئله‌ای نیست و تا حالا مشکلی هم پیش نیامده است.  در برخی ارگان‌های خصوصی هم به خاطر عقاید شخصی  کارفرما، حاضر نیستند خانمی که با پوشش است را استخدام کنند.

 

گفتید مخالفت دولت آلمان با حجاب در مدارس به دلیل مخالفت با مسلمانان نیست اما کلا دلیل مخالفت با حجاب در برخی جوامع اروپایی چیست و اصلا حجاب چه مشکلی برایشان درست می‌کند؟

حجاب هیچ مشکلی به وجود نمی‌آورد و این از برداشت غلطی است که جوامع اروپایی از حجاب دارند. برداشت غلطی‌ که گاهی خودمان مسببش هستیم. یعنی می‌شود اینطور گفت که به خاطر رفتارهایی است که در برخی کشورهای اسلامی نسبت به حق و حقوق زنان مسلمان می‌بینند، که حق و حقوقی برابر با مردان ندارند. اینها  حجاب را یک نشانه‌ و ملاکی می‌بینند برای اینکه خانم‌ها تحت سلطه مردان باشند و از این نظر حق و حقوقی برابر و مساوی بهشان ندهند.

دلیل دیگرشان این است که می‌گویند ما دهه‌های زیادی با مردسالاری در کشورهای اروپائی مبارزه کردیم و موفق شده‌ایم که به برابری حقوق زنان با مردان به صورت کنونی برسیم. با برداشت از حجاب بعنوان سلطه‌گری مرد بر زن آنها از این بیم که این  بازگشتی به دوره مردسالاری باشد، به این خاطر مخالف سرسخت این امر هستند.

ما نباید این کار را مخالفت با اسلام و مسلمانان بدانیم. بلکه باید ببینیم برداشت آنها از حجاب چیست، بعد پی به دلیل مخالفتشان ببریم. ما در آلمان کنفرانس اسلامی داریم که در آن مسئولین دولتی و مسلمانان برای حل مشکلات مسلمانان با هم به بحث و گفتگو مینشینند. این یک فرصتی‌است که خود مسلمانان درباره مشکلاتشان حرف بزنند. این یک نمونه برای این‌ست که مسلمانان در جامعه آلمان امکاناتی برای مشارکت در بحثهای اجتمائی و سیاسی دارند.. این بستگی به رفتار خود مسلمانان دارد که چگونه عقایدشان را نشان بدهند و فعال باشند.

 [ms 1]

در این کنفرانس اسلامی، بیشتر به چه مشکلاتی در بین مسلمانان اشاره می‌شود؟

موضوعاتی که در حال حاضر مورد بحث است، صحبت درباره کلام اسلامی و تأسیس کرسی‌های الهیات اسلامی در دانشگاه‌ها و تدریس دین اسلام در مدارس آلمان است. چون طبق قانون اساسی آلمان تدرس دین در مدرسه الزامی میباشد. برای همین صحبت می‌شود که طبق قانون آلمان چه امکاناتی برای ادیان دیگر من‌جمله اسلام وجود دارد.

 

خود شما از ابتدای ورود به آلمان تا امروز که به موقعیت امروزتان رسیده‌اید، آیا به خاطر پوشش اسلامی برخورد نامناسبی از مردم کوچه و بازار و یا در ادارات دولتی دیده‌اید؟

به هیچ عنوان. من در حدود ۳۴ سالی که در آلمان زندگی میکنم، هیچ نوع رفتار بدی ندیدم. من فکر می‌کنم که رفتارهای شخصی سهم مهمی در برداشت دیگران  دارد. من هیچوقت اینطور نشان ندادم که این روسری من لباس خیلی خاصی است. خیلی عادی با این پوشش در صحنه جامعه فعالیت دارم و با مردم صحبت می‌کردم. متأسفانه یکی از مشکلات، عدم توانایی در برقراری ارتباط با مردم و جامعه آلمان، و خوب صحبت نکردن است. هنوز تعداد زیادی از مسلمانها که در آلمان هستند، زبان بلد نیستند.

اما ویژگی همه جای دنیا این است که افرادی وجود دارند که نگاه کج داشته باشند.من  این رابعنوان حمله و توهین نمیبینم.  من بعنوان عضو کنفرانس اسلام با مقامات سیاسی  به گفتگو مینشینم و تا کنون مشکلی نداشته‌ام.

اخباری که ما از اینجا درباره برخورد جوامع غربی با مسلمانان می‌شنویم، کمی برخلاف گفته‌های شماست. و متأسفانه برخی حامیان دفاع از حقوق زنان نیز به این قضیه دامن می‌زنند و اخبار داخلی ایران را معکوس جلوه می‌دهند. به طور نمونه حتما با اصطلاح حجاب اجباری آشنا هستید. اگر شما به عنوان قانون‌گذار یک کشور اسلامی بودید، حجاب اجباری را در جامعه قرار می‌دادید یا خیر؟

اول از شما خواهش می‌کنم به عنوان کسانی که وظیفه خبررسانی دارید، اینگونه اخبار نسبت به جوامع غربی را تغییر و تعدیل کنید. مشکلات در همه جای دنیا وجود دارد. اینکه بگوییم یک جامعه‌ای سرشار از خوبی است و جامعه‌ای سرشار از بدی، اشتباه است. مسلم است که در آلمان و جوامع غربی نیز مشکلاتی وجود دارد. در کشورهای اروپایی آزادی فردی و دینی، اصل قانون اساسی و زندگی اجتماعی است. و هر فردی خودش مختار است که چه دینی داشته باشد و با آن چگونه زندگی کند.

از نظر قانون جمهوری اسلامی، همین‌طور که می‌گویید من هم حجاب را قرار می‌دادم ولی نه به عنوان یک قانون. خداوند با این دستور خواسته است تا روابط بین انسان‌ها براساس عفاف و سلامت باشد ولی این موضوع نباید یک قانون و اجبار باشد که از بالا به همه دستور داده شود. این باید قانونی باشد که هر کس با شناخت و درک خودش برای خودش میگذاردذ. . اینکه آیا کسی  گناه می‌کند یا نه، الحمدلله مسئله‌ای است که دست ما نیست و تنها خداوند است که داوری میکند.

هر امری که با فشار باشد، نتیجه معکوس خواهد داشت و به عقیده من هیچ نوع اثر اخلاقی نخواهد داشت.  اجبار باعث می‌شود که  مردم  نفهمند چرا باید این کار را انجام دهند. اسلام یک دین عقلی‌ و منطقی‌ است و ما همه دستوراتش را می‌توانیم با عقل و منطق به افراد جامعه ارائه دهیم.

 

آیا با آزادی مطلق پوشش، می‌شود از جامعه انتظار داشت که سالم بماند؟

به‌عقیده من بله؛ چون آزادی پوشش مستلزم این است که انسان‌ها را از اول تربیت کنیم که پوشش و حجاب درونی داشته باشند. یک از اشکالات این‌ست که ما در امور دینی در ظواهر زیاد دقت می‌کنیم و نه به باطن و معنا را. حجاب اجباری نمیتواند مسئولیت‌زا باشد. در وهله اول باید پوشش درونی را نهادینه کرد.

غیر از آن پوشش اجباری متأسقانه فقط برای خانمها میباشد. آقایان هر طوری‌که دوست داشته باشند لباس می‌پوشند. این نشان می‌دهد که تربیت واقعی و پوشش درونی صورت نگرفته است.

 [ms 2]

غیر از تربیت، چه راه‌های دیگری فکر می‌کنید خوب است؛ هم برای رواج‌نیافتن فساد در جامعه و هم بالا رفتن فرهنگ مردم؟

من فکر می‌کنم باید به انسان‌ها از همان اول فهماند که زندگی برای چیست و ما برای چه در این دنیا هستیم. و چه مسئولیت‌های فردی و اجتماعی در مقابلش داریم. و این را سعی کنیم از اول پرورش دهیم.

من به عنوان کسی که با عشق و علاقه در این جامعه هستم، می‌بینم که  در ایران در مورد خیلی مسائل ساده مثل انضباط و نظافت که بسیار در اسلام سفارش شده است، سهل‌انگاری میشود. حتی در برخی از  موسسات مذهبی که می‌روم  حالتی می‌بینم که آدم خجالت می‌کشد بگوید این یک موسسه فرهنگی و مذهبی است. از طرفی گفته میشود که باید چادر  پوشید و  کفشهایتان را درآورید با وجود اینکه این محل یک محل عمومی برای ارباب‌الرجوع میباشد؛ از طرف دیگر حالت این اماکن بصورتی است که  دلتان نمی‌آید حتی کفشتان را دربیاورید. اینها تربیت‌های اخلاقی و اجتمائی است که باید در تمام جامعه جایگزین شود. دین و مذهب باید با عشق و علاقه درون انسان‌ها رشد کند. نه اینکه هر روز بگویند این کار را اجازه ندارید بکنید و این کار را باید انجام دهید. برای اینکه چرا باید کاری انجام بشود وقت و هزینه‌ کمتر صرف میشود.

 

با این تفاوتی که میان دولت‌ها در گفتگومان مشخص کردید، چرا در دولتی مثل آلمان، که آزادی پوشش وجود دارد و انضباط و تمیزی هم هست، معلمان غیرمسلمان آلمانی از دست دانش‌آموزان پسرشان به دلیل رفتارهای نابهنجارشان شاکی بودند؟

یکی از ریشه‌های این مشکل، اجتماعی است. کسانی که این رفتارها را دارند معمولا از خانواده‌هایی هستند  که آمادگی قبول ارزشها را ندارند و با سنتهای چالشی زندگی میکنند.

من این حرف را  قبول ندارم که چون یک مرد و پسری نمی‌تواند خودش را کنترل کند، همه زن‌ها باید خودشان را بپوشانند. پسر و مرد وقتی که با خانمی روبرو میباشد باید او را بعنوان یک انسان ببیند که از کرامت خداوندی بهره‌مند است. در هر موقعیت و مقامی باید به این انسان احترام بگذارد، خصوصا وقتی معلم است.

 

این یک فکر بسیار غلط ا‌ست که چون مردها نمی‌توانند خودشان را کنترل کنند، زن‌ها باید خود را بپوشانند. اینطور نیست. در قرآن آمده است که اول مردها باید چشمشان را پائین بیندازند. معمولا بر عکس است و گفته میشود که چون مردها نمی‌خواهند و نمیتوانند مراقب نگاه و چشمشان باشند، زن‌ها باید خود را بپوشانند.

در جامعه ایران من لباس‌هایی تن برخی مردان می‌بینم که واقعا خجالت‌آور است. غیر از اینکه قشنگ نیست، از نظر عفت خیلی لباس بدی ا‌ست. چطور این‌ها اجازه دارند آزادانه لباس بپوشند و زن‌ها را اجبار به پوشش می‌کنند؟ مشکل ما این است که زن به عنوان یک بازیچه دیده میشود؛ یک وسیله برای هوس. و این فکر غلطی است

 

و این مشکلی است که در آلمان نیز هست. برخی پسرهای مسلمان تندرو می‌گویند چون معلم من باحجاب نیست، من اجازه دارم به چشم یک روسپی به او نگاه کنم و هر کاری دلم بخواهد با او انجام بدهم. این فکر بسیار زشتی است.

 

شما چه مشاوره‌هایی به این معلمان می‌دهید که برخورد کنند؟

این معلم‌ها اینطور فکر می‌کنند که این جزء دین و مذهب این پسرهای مسلمان است که اینگونه با زن‌های غیرمسلمان برخورد کنند؛ من در وهله اول می‌گویم نه، این جزء مذهب ما نیست. مذهب ما ارزش و احترام برای هر فردی قائل است که بارها در کتاب آسمانی ما قرآن هم آمده. با افرادی که چنین رفتاری دارند، باید اول از طریق گفتگوی مسالمت‌آمیز با خودشان و خانواه‌شان وارد بحث شد و در صورت شدت عمل حتی از طریق قانونی برخورد کرد..

 

در جامعه غربی خانواده‌های مسلمان در مقابل دعوت‌های مکرر به حرام، چگونه فرزندشان را آماده حفظ ‌شدن می‌کنند؟

در کنار آموزش خوبی و بدی باید به آنها اجازه تجربه و اختیار تصمیم‌گیری داده شود. تنها ممنوع‌کردن کارساز نیست. برای من شخصا درستی و راستی در روابط با فرزندان بسیار مهم است. حتی اگر راه اشتباهی هم می‌روند این اعتماد وجود داشته باشد که میتوان آن را با والدین در میان گذاشت. پنهان‌کاری و دوروئی آفت خانواده است.

 

آیا تفاوتی میان نقش زن در خانواده‌های اسلامی و خانواده‌های غربی می‌بینید؟

من مقداری با این عمومی کردن‌ها مشکل دارم. چون ما نه خانواده‌های اسلامی داریم و نه خانواده‌های غربی که به‌طور متحد و یک‌شکل باشند. در برخی خانواده‌های غربی مشکلات فراوانی وجود دارد اما در برخی دیگر شاهد زندگی‌های مقدسی هستیم و همچنین در خانواده‌های مسلمان خانواده‌هایی داریم که بسیار ایده‌آل زندگی می‌کنند و یا بالعکس، با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می‌کنند.

اما مسئله‌ای‌ که شاید اختلاف اساسی و دغدغه اصلی باشد و دغدغه کشورهای غربی هم هست، همین ارزش خانواده در بین افراد است که سعی می‌کنند با تمام توان حفظش کنند. در کشورهای اروپایی بسیار انفرادگرائی رواج دارد. ارزشی که ما برای خانواده قائل هستیم، کمتر در این جوامع دیده میشود. البته خانواده‌های اصییل که ارزش‌های خانوادگی‌شان برایشان بسیار مهم است.

نکته دیگر نقش زن در خانواده میباشد:  هیچ‌جا گفته نمی‌شود که وظیفه زن این است که خانه‌داری کند اما در عمل  وقتی هم مرد و هم زن کار می‌کنند، وقتی وارد خانه می‌شوند، این زن است که کار خانه را انجام می‌دهد و برای بعضی از کارها هنوز دید سنتی در تقسیم کار وجود دارد.

بعنوان مثال در دستشویی‌های عمومی، قسمت بانوان، اتاقک‌هایی برای تعویض کودک وجود دارد. این اتاق همیشه در دستشویی زنانه است. این اواخر اعتراض آقایان بلند شده که میگویند ما هم گاهی عهده‌دار فرزندمان هستیم، چرا نباید در دستشویی‌های مردان هم چنین امکانی برای آنها وجود داشته باشد.

چیزی که من می‌بینم این است که این تقسیم‌بندی سنتی در همه جوامع دیده می‌شود. حالا در جامعه‌ای کمتر و در جامعه‌ای بیشتر. زن نماد یک انسان است اما متاسفانه این فرهنگ‌های سنتی، زن را نماد خانه و خانواده باقی گذاشته است.

 

یعنی به‌نظرتان نمی‌توان بین یک زن به عنوان مادر و همسر با تمام مسئولیت‌هایش، با یک فعال اجتماعی، ارتباطی به وجود آورد و یا یک زن نمی‌تواند مدیریت این دو را به عهده داشته باشد؟

چرا. می‌شود اما هر دو مسئولیت، مسئولیت سنگینی است و باید به کمک و همکاری هم باشد. یعنی نمی‌شود هم مدیر خانه و مادر و همسر نمونه و هم  مدیر محیط کار و شاغل بود. همکاری و همدلی از پایه‌های اصی زناشوئی میباشند.

 

در کنار هم؛ از نو

[ms 0]

چارقد را که آغاز کردیم حواسمان بود با روزهایی سر و کار خواهیم داشت که شعارهای بسیاری درباره دختران مسلمان و حق و حقوق‌شان زده می‌شود… روزهایی که ما باید مراقب باشیم و شعار ندهیم.

از خود دختران جامعه بودیم و شروع کردیم و دست به قلم شدیم. از رشته‌های مختلف دانشگاهی و حوزوی در سراسر کشور دست به دست هم دادیم و یا علی گفتیم و چارقد را دخترانه ساختیم… یادمان بود که چقدر خسته بودیم از شعارهای تکراری.

بارها به خودمان یادآوری کردیم که دختر ایرانی یعنی خیل عظیم دخترهای توی روستا، دختران شالیزار دور و برم، دختران ایلیاتی تحصیل‌کرده و فرهیخته. همه‌شان دختر بودند با عظمت دخترانگی؛ اما زندگی‌های ساده که هیچ جایی برای شعار نداشت!…

سعی کرده بودیم با کسی دعوا نکنیم. به پر و پای کسی نپیچیم. فقط گفتیم دختر ایرانی همانی است که در همه‌جای این کشور برای رسیدن به آرزوهایش تلاش می‌کند؛ قالی می‌بافد، نخ می‌ریسد، گوسفند به چرا می‌برد، در مطبخ آشپزی می‌کند، دست به قلم می‌شود، در محیط‌های دانشگاهی تلاش می‌کند، در مدیریت و سیاست‌های کلان جامعه دخیل است و هزار فعالیت و تلاش دیگر. حرف خودمان را زدیم؛ آن هم به ساده‌ترین شکل.

همه‌جا هستند؛ با هر سلیقه‌ای، با هر شکلی از زندگی. مهم این است که دختر ایرانی‌اند. کسی حق ندارد دختر ایرانی را دسته‌بندی کند.

یادمان باشد آسمان بسیار بزرگ است. حتی بزرگتر از هزاران کهکشان و سحابی که ما نقطه‌ای در برابر عظمتش نیستیم و البته پای‌مان هم از همین چادر و چارقدمان به زور فراتر می‌رود. اما این آسمان، تعلقش به ما، نه به اندازه طول و عرض نوری کهکشانی‌اش، که به بزرگی آرزوهای دور و دراز و خواسته‌های ماست. آسمان رویاها و آرزوهای دخترانه‌مان هزاران کهکشان دارد و میلیاردها ستاره.

چارقد با تکیه به تعالیم اسلام عزیز که روز به روز عزت و شکوهش بیش از پیش می‌شود، نه به دست صرفا دختران و یا صرفا پسران بلکه به دست عده‌ای دغدغه‌مند در حال فعالیت است. چارقد اشتهای سیری‌ناپذیری برای قلم‌های دخترانه و حرف‌ها و دردها و غرور و امید و توانایی‌هایشان دارد.

حالا همین دختران قرار است دوباره دور هم جمع شوند  و حرف بزنند؛ در کنار همه‌ی مردان و زنانی که فکر می‌کنند می‌توانند عضوی از این راه ساده اما چارقدی باشند. …

قرارمان روز جمعه در نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال، ورودی شماره‌ی ۱۷، انتهای راهرو، سالن نشست‌ها، ساعت ۱۴ تا ۱۶.

سایتی برای رهایی از همیشه املت خوردن

[ms 0]

وقتی تبلیغ سایت را دیدم، خیلی خوشحال شدم و به فکر خودم به بانویی که این سایت را مدیریت می‌کند، کلی آفرین گفتم. حتی دوست داشتم با بانوی این سایت که به گفتگو می‌نشینم، از وقت‌های خوردن غذا در کنار اعضای خانواده بشنوم؛ یکی از لذت‌بخش‌ترین ساعاتی که همسران می‌توانند در کنار هم سپری کنند. دوست داشتم بگوید به عنوان یک زن می‌داند که مرد ایرانی خیلی به غذا اهمیت می‌دهد و غذای خوب هم بهترین روش برای پایدار کردن علاقه‌های خانوادگی و گرم ماندن رابطه‌ی خانوادگی است.

دوست داشتم بگوید به عنوان یک زن و مادر، چون غذا را ماده‌ای می‌دانست که رابطه‌ی مستقیم با سلامتی روحی و جسمی خانواده دارد، دست به کار شد.

دوست داشتم بگوید یکی از وظایف زن، فقط آشپزی نیست، تنظیم رژیم غذایی خانواده و به تبع آن ضامن سلامت جسمی بودن آن‌ها نیز هست و این وظیفه حساس را نمی‌شود به عهده‌ی فست‌فودها گذاشت تا انواع بیماری‌های دیابت و چربی و کلسترول و فشار خون و چاقی را نصیب شریک و میوه‌های زندگی‌مان کند.

همه‌ی اینها بماند. تا حالا فقط از دوست‌داشتن‌ها و حس اولیه‌ام بعد از دیدن «چی بپزم» حرف زدم. ولی وقتی موضوع گفتگو را با مدیر سایت مطرح کردم، اینها را از زبان یک مرد شنیدم. مردی با چاشنی همسر. و حتی گفت: «چی بپزم» در نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال قسمت وب‌سایت ها؛ بخش خانواده و سرگرمی غرفه گرفته و حضور دارد.

سایت‌های آشپزی زیادی در اینترنت هست. «چی بپزم» چه تفاوتی با بقیه سایت‌های مشابه دارد؟
بسیاری از سایت‌ها و وبلاگ‌های فارسی که با موضوع آشپزی در اینترنت وجود دارند تقریبا به صورت دوره‌ای به روزرسانی می‌شوند و غذاهای جدید به آنها اضافه می‌گردد و تقریبا همه یک روال کلی دارند. سایت «چی بپزم» اصلا شبیه به آنها عمل نمی‌کند و در حقیقت هیچ دستور آشپزی فعلا در آن وجود ندارد. بلکه به نوعی جمع‌آوری و دسته‌بندی کننده غذاها از جای‌جای وب فارسی است. ایده‌ی اصلی این است که به محض ورود یک غذا به مخاطب پیشنهاد می‌شود. در کنار آن مواد اولیه، ویژگی‌ها، زمان پخت، امتیاز کاربران به غذا، تصویر نهایی و . . . هم در اختیار او قرار می‌گیرد تا به تصمیم‌گیری کمک کند.

منابع شما چیست؟ تک‌تک غذاها را پختید که می‌دانید زمان پخت هر کدام چقدر است یا از سایت‌های دیگر برمی‌دارید؟
منابع ما به صورت بالقوه می‌توانند همه سایت‌های آشپزی فارسی باشند. هر کدام از صاحبان این سایت‌ها می‌تواند در اسلوب تعیین شده، غذاهای خود را ارائه کند و آنها طی چند روز بعد به دیتابیس سایت اضافه می‌گردد. زمان پخت غذاها به این شکل توسط خود وبلاگ‌نویس‌ها و آشپزها و بر حسب تجربه تعیین می‌شود. در عین حال سایت از مشاوره و نظر نهایی چند کارشناس در این حوزه هم بهره می‌گیرد.

رویکرد خاصی در نوع غذاها دارید؟ مثلا ایرانی باشند یا سالم باشند یا فرقی برایتان ندارد؟
از یک سو جامع و مرجع بودن سایت برای ما مهم است و از سویی هم تنوع در ارائه پیشنهادهای متفاوت. به همین منظور تقریبا غذایی را رد نمی‌کنیم. در عین حال سلامت غذایی مساله مهمی است و به آن توجه می‌شود. در طرح تکمیلی سایت و در فازهای بعد قسمت‌هایی به همین منظور به سایت اضافه خواهد شد. مثلا به کاربران ثبت نام شده به صورت هوشمند پیشنهاد داده می‌شود چه غذاهایی با ذائقه آنها سازگارتر است و مواد لازم برای ایشان را در خود دارد.

دسته‌بندی ندارید در سایت؟ مثلا نمی‌خواهید به جای این تصادفی آمدن غذاها، حق انتخاب بر اساس دسته‌بندی غذاها از لحاظ مواد لازم، بدون گوشت، با گوشت، سرخ‌کردنی یا گیاهی یا حتی سریع بودن یا نبودن قایل بشوید؟
چرا. این موضوع در طرح مراحل بعدی دیده شده و به سایت اضافه خواهد شد. اینکه مثلا شما بتوانید از بین دسته‌ای خاص از غذاها پیشنهاد دریافت کنید. یا اینکه کاملا با توجه به مواد موجود در خانه جستجو کنید و پیشنهاداتی متناسب با آنها دریافت کنید. درباره ویژگی‌هایی که در مورد غذاها گفتید هم به همین شکل.

توضیحات مربوط به هر غذا را خودتان می‌نویسید؟
بله. همکاران ما با توجه به دستور پخت غذا و مواد سازنده و ویژگی‌های آن و البته با درون‌مایه طنز، این جملات را می‌نویسند.

در خانه شما چه کسی غذا می‌پزد؟
معمولا همسرم زحمت این کار را می‌کشد. در عین حال من هم کمک می‌کنم یا گاهی بعضی غذاها را کاملا خودم تهیه می‌کنم. غذاهایی مثل املت، سالاد الویه، حلوا، نان و پنیر و سبزی.

چه کسی می‌گوید «چی بپزم»؟
این معمولا سوال خانم خانه است. در خانه ما همسرم این سوال را می‌پرسد که البته قبل از ایده این سایت، ما برای آن فکر کرده بودیم و من یک بار لیستی از غذاهایی که معمولا می‌خوردیم نوشتم و روی در کابینت چسباندم و مشکل کمی حل شد. بعدا که اسباب‌کشی کردیم، آن نوشته را جا گذاشتیم و مجبور شدیم این بار سایت تاسیس کنیم که با جابجایی سرجای خودش بماند! همچنین به غیر از مشکل خودمان مشکل بقیه را هم حل کنیم. در سایت بعدا ثبت‌نام اضافه خواهد شد و هر کس می‌تواند از بین غذاهای سایت برای خودش چنین لیستی آماده کند.

این سایت برای خانم‌هاست فقط؟
نه. برای هر کسی است که آشپزی می‌کند. این سایت برای آقایان هم هست تا برای یک بار هم که شده مثلا در روز تعطیل عهده‌دار تهیه غذا شوند و همسرشان را غافلگیر کنند. برای مردان مجرد هم هست، که بتوانند ایده بگیرند و چیزی غیر از املت برای خودشان درست کنند. یا همیشه به غذای بیرون و فست‌فود رضایت ندهند. برای تازه‌عروس ها هم هست تا هزینه تلفن در ماه‌های شیرین اول ازدواج بالا نرود و برای درست‌کردن یک قیمه‌ی خوشمزه یا یک سالاد ماکارونی ناقابل به مادرشان تلفن نکنند!

نوشته‌اید نیمی از درآمد سایت صرف عذای کودکان گرسنه می‌شود. درآمد سایت از کجاست؟
این بنای اولیه در راه‌اندازی سایت گذاشته شده که به سبب موضوع سایت، این حرکت انجام شود. فعلا سایت منبع درآمدی ندارد. اما امیدواریم در آینده این اتفاق بیفتد و ما بتوانیم به این خواسته و نیت مان جامه عمل بپوشانیم. حس کمک به هم‌نوعان طبیعتا در هر انسانی وجود دارد.

درباره این سایت از اول کار و تصمیم به راه‌اندازی، با دوستان این بنا را گذاشتیم که همه نیازمندان را در هرگونه عواید مالی آن سهیم کنیم. بعدتر به ذهنمان خطور کرد که با توجه به موضوع سایت چه خوب است که نیمی از درآمد به کودکان گرسنه تعلق گیرد. تصورش را بکنید تعداد زیادی خانواده‌های ایرانی از این سایت ایده می‌گیرند و غذاهای رنگارنگ و خوشمزه طبخ می‌کنند و در کانون گرم خانواده آنها را میل می‌کنند و همین حضور آنها در سایت کمک می‌کند به مطرح‌شدن سایت و به طبع آن رغبت برخی صاحبان کالا در تبلیغات و درآمدهایی که به دست کودکان گرسنه خواهد رسید.

جمله‌ای که می‌گویید دقیقا به آدرس سایت «برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی» لینک شده که بازدیدکنندگان می‌توانند از همان جا مستقیما هم به این کودکان کمک کنند.

چند وقت از تاسیس سایت می‌گذرد؟ چقدر بازدید دارد؟
سایت به نسبت اینکه تازه تاسیس شده بازدید بالایی دارد و این بسیار باعث امیدواری در ادامه کار است. به نظر می رسد این سایت باید راهگشای خیلی از مردم باشد و بتوانند از آن خیلی استفاده کنند. در راه شناساندن سایت هم تقریبا دوستان ما در بخش تبلیغات به شکل خوبی فعالیت داشته‌اند، اما قسمتی از موضوع را هم باید به دست گذر زمان سپرد و منتظر بود تا رفته رفته این سایت به جایگاه واقعی خود برسد و بتواند بیش از پیش مثمر ثمر واقع شود.

الان چند عنوان غذا در سایت است؟
همین حالا حدود ۲۵۰ غذا در سایت وجود دارد که تقریبا هر هفته به این میزان افزوده می‌شود. ما همین الان ۵۰۰ غذای دیگر به تفکیک مواد اولیه برای وارد کردن در سایت داریم که در مرحله کنترل نهایی و تهیه تصویر است. همچنین از همین‌جا باز اعلام می‌کنیم که صاحبان سایت‌ها و وبلاگ‌های آشپزی با رعایت اسلوب تعیین شده می‌توانند لیست غذاهای خود را برای قرار گرفتن در سایت برایمان بفرستند. فایل توضیحی مربوط به این موضوع در قسمت درباره ما برای دانلود قرار گرفته است.

امکان سفارش ندارید احیاناً؟
هنوز که چنین امکانی در سایت وجود ندارد. هیچ بعید نیست بعدا به امکانات سایت اضافه شود. امکانات پیش‌بینی شده در طرح تکمیلی سایت بسیار زیاد هستند اما اجازه بدهید فعلا از آنها صحبتی نکنم تا تازگی خودشان را برای مخاطبان در وقت خودش از دست ندهند.

به جز رأی‌گیری امکان تعامل و مشارکت مخاطب وجود ندارد؟ لازم نمی‌بینید؟
چرا. غیر از رای‌گیری، امکان ارسال نظرات به صورت متن درباره هر غذا وجود دارد و کسانی که از سایت ایده گرفتند و غذایی را تهیه کردند می‌توانند دوباره به صفحه همان غذا برگردند و نظرشان را به عنوان یک تجربه جدید به سایت اضافه کنند.

این سایت مشابه خارجی دارد؟
خیر. فکر نمی‌کنم.

مادر، روزه، دختر

در اکثر مواقع، یکی از مطمئن‌ترین راه‌های شناخت و درک ویژگی‌های یک دختر، نگاه به ویژگی‌های ظاهری و رفتاری مادرش است که هم شخصیت و هویت دختر در کنارش شکل گرفته و هم به سادگی و روشنی، اندیشه‌های مختلف در رفتار و برخورد و حتی نگاهش مشخص است.

فهم درست ویژگی‌های عاطفی، اجتماعی و فکری یک دختر در اکثر اوقات بدون شناخت مادرش به دست نمی‌آید؛ همین مادرانی که بیست و چند سال کنار ما در تلخی‌ها و شادی‌ها، میزان و سنجشمان بودند و هستند، درست مانند روزهای اول روزه‌داری هر دختر نُه ساله‌ی مسلمانی. مادرانی که قبل‌تر از نُه سالگی، یکی دو باری با روزه‌گرفتن‌های کله‌گنجشکی تمرین‌مان دادند تا بدنمان عادت کند. گرچه اولین روز روزه‌ی کله‌گنجشکی را آنقدر گریه کردم برای اینکه فکر می‌کردم باید کله‌ی گنجشک بخورم. و تمام ناراحتی‌ام این بود که دلم نمی‌آید کله‌ی گنجشک را بخورم و اصلا باید چگونه خورد. مثل ماهی؟

ادامه مادر، روزه، دختر

چارقد و بازخوردهای شکلاتی

دوسه هفته بیشتر نیست که ستون آشپزی چارقد راه افتاده و به صورت هفتگی به روز می‌شود. در این دو سه هفته واکنش‌های جالبی به این ستون داده شد و بازخوردهای خوبی گرفتم.

از این بازخوردها، نکات خوبی دستگیرم شد:

اول این‌ که فهمیدم چقدر تئوری‌نویسی و ادبی‌نویسی، با ژست متفکر و نظریه‌پرداز و شاعر و … راحت‌تر است از وارد متن زندگی شدن. چقدر نوشتن از تفاوت‌های زن و مرد، از مبانی فکری فلان، از انتقاد به طرح بهمان، گزارش از همایش بیسار، راحت‌تر است تا به زاویه‌های مختلف زندگی واقعی پرداختن. به متن جامعه وارد شدن، از کالاهای موجود در بازار استفاده کردن، در خانه شخصی خودمان عکس گرفتن.

ادامه چارقد و بازخوردهای شکلاتی

برگزاری اردوی طهورای ۲!

فقط یک‌ماه از سال جدید را گذرانده‌ایم؛ سالی که وقت داریم به تمام برنامه‌ریزی‌ها و اهداف بزرگتر چارقد برسیم. شاید دیگر مجالی نباشد به چارقد سال گذشته فکر کنیم؛ به چالش‌ها و امیدهایش، به مخاطبان و مزاحمانش؛ اما از طرح چارقد جدید و نویسنده‌هایی که دیگر نیستند نمی‌شود گذشت؛ حتی نویسنده‌هایی که قول همکاری را برای چارقد جدید داده‌اند. و نمی‌توان گذشت از ستون‌هایشان که خیلی گیج می‌خورند و از متن‌های آماده‌ای که در ذهن دارند اما هنوز نتوانسته‌اند جایی از چارقد بنویسند.

فقط یک‌ماه از سال جدید را گذراندیم؛ یک سال دیگر که ستون‌ها مال ما هستند، آن هم برای چند ماه متوالی. باز هم ما هستیم و دخترانگی‌هایی که به سراغ رسانه و جامعه‌مان می‌آید. غافل شویم اگر و از یکی‌شان بگذریم، دیگران در هوا می‌قاپندش و با برچسب جنس چینی به فروش می‌رسانند و پُزش را در رسانه‌های بیگانه خواهند داد.

ادامه برگزاری اردوی طهورای ۲!

آخرین یادداشت روز بهارانه‌ی سال ۱۳۸۹

هیئت‌تحریریه‌ی نشریه الکترونیکی چارقد برآن شده‌است به‌دور از تمام هیاهوی چارقدی‌اش، برای حُسن ختام سال سخت و نفس‌گیرِ ۱۳۸۹ از حس و حال بهارانه‌ی این‌روزهایشان بنویسد.

ادامه آخرین یادداشت روز بهارانه‌ی سال ۱۳۸۹

جای خالی دختران و ورزش؛ تکوان!

رئیس کمیسیون تکواندوی بانوان قرار است تا چند لحظهٔ دیگر بیاید. از همهٔ باشگاه‌ها، دختران تکواندوکار به همراه مربی‌شان آمده‌اند. به یک ساعت نمی‌رسد اما زورخانهٔ استان مملو از دختران ورزشکار می‌شود. دختران کودک و نوجوان و جوان، همگی با لباس فرم تکواندو و کمربندهای رنگی جمع شده‌اند و هر کسی، گوشه‌ای مشغول تمرین است تا در یک حرکت دسته‌جمعی، فرم‌ها را به‌ نمایش بگذارند.

امسال کمربندهای قرمز بیشتری به‌ چشم می‌خورد. بند کمربند‌ها را به صورت تخصصی می‌بندیم و مقنعه‌ها را توی لباسِ فرم جاسازی می‌کنیم تا آرم تکواندوی دختران استان مشخص باشد.

ادامه جای خالی دختران و ورزش؛ تکوان!

چادر مشکی‌های‌مان را باد برد!

زمانی که سیما، انیمیشن آموزشی پلیس رو نشون می‌داد، همون انیمیشنی که بازیگر نقش اول‌ش داداش سیا بود و لهجه‌ی خاصی داشت. شاید لهجه‌ش رو یادتون باشه. یکی از قسمت‌ها که داداش‌سیا با پسرخاله‌ی شمالی‌ش تو یه روز بارونی کنار خیابون ایستاده بود، راننده‌یی با سرعت از جلوشون می‌گذره و کلی سروپاشون رو خیس می‌کنه. بعد داداش‌سیا با همون لهجه‌ی مخلوط شمالی و فارسی‌ش میگه این واقعا ما رو ندید؟

ادامه چادر مشکی‌های‌مان را باد برد!

جای دختران ایرانی در کاروان شکست ِ حصر ِ غزه خالی‌ست!

این دو سه پاراگراف را خطاب به مسئولان کشورم می نویسم: ما چارقدیان، دو مصاحبه‌ی «حجاب ِ با دیانت زیباتر از حجاب با سیاست است!» و «در کشور ما زن‌بودن مساله‌ است!» را که به‌اتمام رساندیم، حسابی جای ِ خالی دختران ایرانی را در این کاروان حس کردیم.

کاروان شکست ِ حصر ِ غزه هم آمد و رفت. آنچه برایمان باقی ماند خاطره ‌ای زیبا از همراهی و هم‌رأیی مردمی از قاره بزرگ آسیا برجای ماند. مردمی که نه ادیان مختلفشان آنها را از هم دور کرده و نه ملیت‌های گوناگون‌شان. در این میان سنی و شیعه و کاتولیک و هندو و … ، از هند و پاکستان و ایران و چین و اندونزی و دیگر ملت‌ها همراه شده و همه با هم برای آزادی انسان‌هایی در سرزمینی دیگر هم‌صدا شدند.

ادامه جای دختران ایرانی در کاروان شکست ِ حصر ِ غزه خالی‌ست!

جنبش زنانهٔ چای و قهوه!

جنبشی به نام حجاب

نام جنبش «چای» را شاید خیلی‌ها شنیده‌ باشید و شاید بدانید که جدیدا در مقابلش، جنبشی بنام «قهوه» نیز ‌پا گرفته‌است تا بتواند در پروسه‌ی دموکراتیک شرکت کند و با چالش‌هایی که درمقابل آمریکایی‌هاست، حسابی روبه‌رو شود.

ادامه جنبش زنانهٔ چای و قهوه!

دغدغه‌یی که مقدس‌ست

من‌هم مثل خیلی‌های دیگر تنبل هستم. دوست‌دارم مانند بلاگچه، ستون‌های دیگری را هم ترتیب‌دهم و بعهده‌ی نویسنده‌ی خوبی مثل شادی رمضانی بگذارم و بخوانم و لذتش را ببرم. اما یا نویسنده‌ی خوبی را که گیر می‌آورم برخلاف اصول‌روانشناسی که درباره‌ی مغز دختران می‌گوید: مغزشان قادر‌است در آن ِ واحد چندین‌کار را انجام‌دهد، عمل می‌کنند و یا کلا با چارقد حال نمی‌کنند و نمی‌پذیرند.

ادامه دغدغه‌یی که مقدس‌ست

آسمان به‌جای زمین

هر آنیموسی، آنیمایی دارد. هسه، هرمینه دارد. داستایوسکی «آناگریگوریونا» و دختران سرزمین من‌هم به‌واقع «مادر»شان را. آنیمای مادران ما نیز، دخترانشان هستند. زهرا باقری که سال گذشته، سردبیری نشریه‌ی الکترونیکی چارقد را به‌عهده داشتند، چند صباحی‌ست در از دست‌دادن مادر عزیزش، غم‌ناک‌ست.

ازدست‌دادن مادر، اندوهی جان‌کاه‌ست
زهرا باقری عزیز
برای دلت زیباترین صبوری را دعا می‌کنیم و برای روح مادر نازنینت بهترین رحمت‌های خدا را
ما را در غمت شریک باش.