کجایی

این جمعه های گوشه و کنار تقویم ها چقدر بیتابی می کنند!

مثل تمام لحظه‌های دل سپردهٔ تو…

سفر کرده به غربت در کدامین آدینه سکونت گزیده ای؟

کجایی خورشید عالم‌تاب و ماهتاب درخشان؟!

کجایی ؟

چند جمعه ی دیگر باید سپری گردد!

سطر سطر این نفس های آشفته و ثانیه های زخم خورده عطش التیام تو را دارند…

ستاره ی سهیل آسمان بشریت چقدر تا یلدای ظهورت مانده ؟

چقدر ؟

یعنی زمین هنوز هم از مفسده و تباهی لبریز نشده ؟!

از ظلمت و تاریکی…

تا بیایی!

بیایی و بر کنی این ریشه جور و عداوت را

بر پا کنی سنت نیاکان درد کشیدهات را

و بر افرازی پرچم قسط و عدالت را

به خدا سوگند اقیانوس عصیان زمین طغیان کرده و گمراهی و ضلالت قاموس دینداری علم کرده است!!!

در کدامین جمعه فتح می‌کنی این روزگار ستم کشیده را ؟