جنس دوم

شاید کسی باور نمی‌کرد آن زمان‌که سیمون بودووار کتاب جنجالی خود را در فضای فکری و اجتماعی جامعه پیرامونش منتشر می‌سازد، اندیشه‌های پر زرق و برق این نویسنده گمنام آن روزها به تدریج سرآغاز فصلی نوین و جهانی گردد، آن هم در حوزه تفکر درباره نیمی از جمعیت چند میلیاردی جهان که او نامشان را گذاشت جنس دوم.

جنس دوم در حقیقت آرام طوفانی‌ای بود در آب و هوای سیاسی اجتماعی آن روز که بعدا به فمنیسم معروف شد طوفانی که نه تنها دانشگاه‌ها و مراکز علمی را درنوردید بلکه به درون خانه‌ها و خانواده‌ها نیز نفوذ کرد و سواحل فکری و رفتاری دختران و زنان اجتماع را آن چنان متلاطم ساخت که راهی جز همراهی بی‌چون و چرا برای بسیاری از این طوفان زدگان بیچاره باقی نگذاشت.

موج فمنیسم به یکباره افکار عمومی دختران جوانی را در برگرفت که در آن دوران -البته از نگاه خودشان- قهرمانان پیاده نظام این نهضت بودند این رنسانس اجتماعی دهه ۶۰ میلادی با همه سر و صدایی که به راه انداخت بود بیش از یک حرف برای گفتن نداشت: تبعیض درباره دختران و زنان ممنوع!

با این شعار خیلی خوب می‌شود علیه تمامی مکاتب، افکار، فرهنگ ها و بالاخره اعتقادات دینی مردمان آن روز قیام کرد و آنان راه به راحتی، به ترتیب سنتی و نگاه متحجرانه به عرصه های فرا رو متهم ساخت.

نیم نگاهی به تعالیم دینی و اعتقادات مردمی سرزمین ما هم اتفاقا این ادعای فمنیست‌ها را به درستی اثبات می‌کند و علامت‌های تبعیض درباره دختران را در جای جای آیین ما –اسلام- به روشنی نشان میدهد یک تبعیض فاحش و غیر قابل انکار.

آن هم از سوی مرد شمار اول دین یعنی پیامبر خدا محمد مصطفی (ص) آن جا که می‌فرماید: بیشترین خوبی‌ها و نیکی‌ها در زنان است.(۱) و یا آنجا که دختران را دلسوز مددکار و با برکت می‌خواند،(۲) مگر پیامبر خدا نمیدانست که ما یک روز علیه تبعیض درباره زنان قیام خواهیم نمود؟ پس چرا پدران و مادران را تشویق به تربیت دختر نمود و گفت: هر کس دختر داشته باشد و او را تربیت کند بهشت بر او واجب می‌شود.

و یا در جای دیگر نماز پدری را که خدا نعمت دختر به او داده هم‌سان با ثواب عبادت یک سال می‌داند و یا آن که در سفارشی به پدران به هنکام ورود به منزل و آوردن هدیه برای اعضای خانواده، آنان را به رعایت حق تقدم دختران توصیه می‌کند.

آیا فرق گذاردن بین پسران و دختران از این آشکارتر هم می‌شود؟

پسران نعمتند و دختران حسنه و خداوند از نعمت‌ها بازخواست می‌نماید و برای حسنات پاداش می‌دهد.

و بالاخره در جای دیگر می‌فرمایند: المراه ریحانه… زن گل خوشبوست…(۳)

جالب آنجاست که در ادبیات پیشوایان دینی ما برای صدا کردن دختران از لفظ کریمه استفاده می‌کرده‌اند یعنی دختر موجودی با رازش با شخصیت و با کرامت است که حتی برای بردن نام او هم تشریفات و احترام خاص لازم است.

دیگر چرا خدایی که خالق و آفریدگار ماست هم مراعات تساوی بین زنان و مردان را نکرده و دختران را آیینه دار جمال خود قرار داده است و چرا زیبایی آنان را جلوه تمام نمای شکوه و زیبابی خویش قرار داده‌است؟

چرا از مهر و رحمت خویش بیشترین سهم را به آنان بخشیده و دختران و زنان را کانون عاطفه و محبتی قرار داده که خود فرموده هستی را بخاطر آن محبت خلق کرده‌‌ام؟

آبا این یک تبعبض همه حانبه نیست؟

و در آخر تیر خلاصی را برما نشانه گرفته و بوسیله پیامبر رحمت و مهربانی اش به صراحت فرموده: ان الله تبارک و تعالی علی الاناث ارئف منه علی الذکور: خداوند مهر و رحمتش به زنان بیش از مردان است.

۱. من لایحضره الفقیه ج۳ ص ۳۸۳

۲. منتخب میزان الحکمه ص ۶۱۲

۳. نهج البلاغه نامه ۳۱