از سالهای زیر ۵ سالگیام بیاد دارم مادرم را که پشت دارهای قالی در یکی از اتاقها مینشست و قالی میبافت که من نیز از اصول قالی بافتن بهرهمند میشدم. وقتی با رنگهای مختلف، یک خط از نقشهی قالی را پیاده میکردیم با وسیلهای بنام «دفتین» میزدیمش تا تار و پودها بهم بچسبند و سفت شوند. میخواهم از حرارت و هیجان زیاد مادرم صحبت کنم که در جمع خانواده ادعا میکرد که میتواند با وجود کارهای مختلف خانه، در کمتر از شش ماه، قالی ۱۲ متری را ببافد. که وقتی با شک و تردید بقیه مواجه میشد، هیجان زدهتر میشد و با تلاش بیشتری به قانع کردن بقیه نسبت به تواناییهای خود میپرداخت. در نهایت هم با شاهکاری که عرضه میکرد، میتوانست تواناییهای خود را اثبات کند. میخواهم بگویم همهی اینها بشرطی صورت میگیرد که بیشتر از بقیه، خودت خودت را باور داشته باشی. وقتی انسان ادعایی میکند باید خودش بیشتر از بقیه نسبت به درستی ادعایش باور داشته باشد. وقتی یقین و باور ما نسبت به قابلیتهایمان بیشتر از اطرافیانمان باشد، دیگر برایمان فرقی نمیکند که نظر آنها چیست و باور داشتن یا نداشتن آنها برایمان اهمیت نخواهد داشت.
۱ دیدگاه در “بیشتر از بقیه”
دیدگاهها بسته شده است.
باور به خود تولید نوعی انرژی می کند که می توان به هر آن چه که می خواهی برسی.