اصولا از مادرانمان به ارث بردیم که برای تهیه ی شام و نهار، سری به یخچال و زیر و بم آشپزخانه بزنیم تا ببینیم چه چیزهایی دم دست داریم که با همان ها بتوانیم غذایی خوشمزه درست کنیم. معمولا بند این نمی شویم تا لیست غذای ماهانه ای بنویسیم و به خرید برویم و بعد که مواد اولیه فراهم شد، دست بکار شویم. هنر ما این است که مانند گوشیهای همراه، در حالت سایلنت کار میکنیم.
از اصول های دیگر آشپزی ست که روی اجاق کوچک، دیگ بزرگی از پلو را نمی گذارند تا بپزد، معلوم است که ظرفیتش را ندارد. ابزارهای زندگی هم ظرفیت این را ندارند که نقش رسالت نهایی انسان را بازی کنند. قابلمه را از طلا درست نمی کنند چون برای غذاپختن بکار میرود. متنم صریح شده است یا باید رک بگویم؟: هدف از اشپزی غذاپختن نیست، هدف زندگی، زنده بودن نیست؛ بلکه هدف از اشپزی، غذای خوشمزه درست کردن است و ….
چرا بجای چسبیدن به رسالت نهایی زندگی به ابزارهای زندگی می چسبیم و بعد از آن به اهداف زندگی مان؟