آن زمان ما را بعنوان خواهر می‌شناختند

زن ایرانی در دوره های مختلف غیرت و حمیت خود را به نمایش گذاشته است. یکی از آن عرصه ها جنگ تحمیلی بود که به عنوان تاریخی روشن، در سوابق زن مسلمان و محجبه ایرانی درج شد و یادآور زنان صدر اسلام گردید و نشان داد که حجاب و متانت مانع حضور اجتماعی زنان نیست.

در همین راستا گفتگویی داشتیم با خانم مرضیه علیخانی . ایشان متولد سال ۱۳۴۱ می باشند. در سالهای ۶۶ تا ۶۹ در حوزه علمیه مشغول به تحصیل بوده اند. در سال ۷۵ در رشته حقوق از دانشگاه شیراز را فارغ التحصیل می شوند و در حال حاضر وکیل پایه یک و همچنین مشاور رئیس دانشگاه شیراز؛ جناب آقای دکتر مؤذنی در امور بانوان می باشند. در دی‌ماه سال ۶۰ ازدواج کرده و الان دارای چهار فرزند هستند..

در زمان انقلاب چه فعالیت هایی داشتید؟

زمان انقلاب ۱۶ سال داشتم و کلاس دوم دبیرستان بودم. مثل همه مردم در راهپیمایی‌ها و تجمعات مدرسه شرکت می‌کردم و در ساماندهی راهپیمایی‌ها حضور فعال داشتم.

چند ماه جبهه بودید؟ کجاها رفتید؟ چه اتفاقاتی افتاد؟

بلافاصله بعد از تشکیل اولین گروه‌های جهاد سازندگی در سال ۵۸ ، عضو شدم و خدمات پزشکی بهداشتی درمانی برای روستاها انجام می دادم. در شهریور ماه سال ۱۳۵۹ که جنگ شروع شد تازه دیپلم گرفته بودم. در آن زمان به کمیته امداد درمان و جهاد مراجعه کردم و درخواست اعزام و حضور در جبهه کردم. در مهر ماه ۱۳۵۹ از طریق کمیته امداد درمان جهاد سازندگی به منطقه اعزام شدم.

۱۸ مهر ماه وارد اهواز شدم اوایل جنگ بود. اوج درگیری‌های نظامی در مناطق اهواز آبادان و خرمشهر. تا خرداد ماه ۶۰ چند ماه اهواز بودیم. در اهواز در ستاد پشتیبانی جهاد، کارهای خدماتی انجام می‌دادیم. سریع وارد بیمارستانمان نکردند. حدود یک ماه در ستاد پشتیبانی جبهه در اهواز ماندیم که با اصرار خودمان و یکی دیگر از دخترها، ما را به سوسنگرد فرستادند.

آبان‌ماه همزمان با دهه اول محرم بود. یک ماه اول در اهواز، فعالیتمان بیشتر خدمات پشت جبهه بود. تدارکات و آماده‌سازی آذوقه، برای تهیه و تعمیر لباس‌های رزمنده ها و کلا کارهای پشتیبانی انجام می دادیم. در ستاد پشتیبانی استان فارس، شش نفر بودیم. سه نفر به سوسنگرد، منتقل شدند و سه نفر هم به آبادان. به اهواز که اعزام شدیم سوسنگرد در محاصره بود و وضعیت منطقه خوب نبود. به اصرار خودمان از بیمارستان اهواز به بیمارستان سوسنگرد اعزام شدیم.

چند روزی از آزادسازی سوسنگرد گذشته‌بود و تقریبا منطقه آرام بود. اما مجددا حملات دشمن شروع شد و مجددا منطقه محاصره شد و قبل از محاصره ما به دلیل حملات دشمن و بیم اسارت منطقه را ترک کردیم و به اهواز برگشتیم. در سوسنگرد کار امداد و نجات انجام می دادیم. رزمنده‌هایی که در مناطق اطراف مجروح شده بودند و می‌آوردند یا افرادی که در روستاهایی که بمباران شده بود و مجروح بودند را می‌آوردند، ما هم در کنار کادر پزشکی بیمارستان به پرستاری از این مجروحان می پرداختیم.

روز سوم چهارم بعد از شدت حملات دشمن، کارهای ما هم خیلی سنگین‌تر شده بود. یک هفته سوسنگرد بودیم مجددا به اهواز برگشتیم. در اهواز در بیمارستان های سینا و گلستان و فجر اسلام به کار امداد و نجات مشغول بودم. یکی دو بار هم به آبادان منتقل شده بودیم و دوباره اهواز برگشتیم. فعالیت های امدادگری داشتیم و کارهای فرهنگی هم داشتیم.

از روابط عمومی سپاه، تراکت‌های تبلیغاتی می‌گرفتیم و در بیمارستان پخش می‌کردیم. مناسبت‌های خاص را جشن می‌گرفتیم و برنامه می‌گذاشتیم. شب های جمعه دعای کمیل داشتیم. مراسم دعای توسل و زیارت عاشورا می گرفتیم. مراسم‌ها و فعالیت‌های تبلیغاتی هم برای مجروحین بود و هم برای پرسنل بیمارستان. خرداد سال ۶۰ به شیراز برگشتم. دی ماه سال ۶۰ ازدواج کردم و مجددا با همسرم به اهواز برگشتیم. ایشان جبهه بود و من هم در اهواز در ستاد پشتیبانی جبهه فعال بودم.

پس باید خاطرات زیادی داشته باشید.

بله؛ چند روزی که سوسنگرد بودیم همه اش خاطره بود. یعنی مسائل و اتفاقاتی که می افتاد برخوردهایی که با رزمنده ها داشتیم همه به یادماندنی است و مکتوب شده است. مخصوصا خاطرات چند روز محاصره سوسنگرد برایم همیشه به‌یاد ماندنی‌است و به‌جرأت می‌توانم بگویم که مسیر زندگی من را همان خاطرات و همان روزها مشخص کرده است.

در محور معنویت و صحنه‌های ایثار و فداکاری دختران زمان جنگ، چیزی هست که شما شاهد بوده باشید و بخواهید برای خوانندگان نشریه بفرمایید؟

حضور خواهران در جبهه برای رزمنده‌ها نقش مثمرثمری داشت. رشادت و ایستادگی زن‌ها را که می‌دیدند دلگرم می‌شدند و رزمنده‌ها از حضور و فعالیت‌های خواهران در پشتیبانی جبهه و در بخش امدادرسانی روحیه می گرفتند.

در هشت سال دفاع مقدس زنان، درس‌هایی دادند که هیچ کس انتظار انجام آن‌را نداشت. زنان در زمان جنگ ثابت کردند که زن مسلمان صاحب توانایی‌هایی‌است که می تواند معرف پایگاه و جایگاه زن در اسلام باشد. در زمان جنگ و هشت سال دفاع مقدس دیدیم که اگر مردان در عرصه نبرد و رویارویی با دشمن فعال بودند زنان در سه محور فعال بودند.

اول حضور مستقیم زنان در جبهه پشتیبانی و جبهه خدمات رسانی ، دوم فعالیت هایشان در امداد رسانی بود و سوم دختران و زنان بسیاری بودند که در روستا یا شهر خود تا آخرین لحظه جنگیدند و بعضا اسیر یا شهید یا مجروح شدند. دیدن دختران جوانی که به دور از ترس و واهمه از مرگ و معلولیت در زیر بمباران و انفجار توپ و خمپاره به فعالیت و امداد رسانی مشغول بودند روحیه رزمندگان خسته را تقویت می کرد.

چه شباهت‌هایی بین دختران امروزی با دختران زمان دوران دفاع مقدس می بینید؟ آیا آن روحیه ایمان و رشادت و پشتیبانی در دختران کنونی هم هست؟

ارزش‌هایی که ما به آنها معتقد بودیم باعث می‌شد که ما علاقمند و پی‌گیر به مسائل انقلاب و اسلام و نظام باشیم. در دختران امروزی هم در بین دانشجوها، مذهبی‌ها و هیئتی‌ها، ایده‌ها عالی‌است. دیدگاه عالی‌است. ما خیلی از مسائلی که مورد توجه جوان‌هاست، برایمان مهم نبود.

روزمرگی‌هایی که الان خیلی‌ها درگیرش هستند، مهم نبود. مسئله لباس و مُد مطرح نبود. لباسمان باید فقط حجاب می‌داشت. اما امروز حتی دختر مذهبی هم میخواهد روی مُد باشد. لباس‌هایش با هم سِت باشند. برای خیلی از مذهبی‌ها روی مُدبودن اولویت است.

اگر جنگ بشود یا شرایط کنونی عوض بشود و در حالت اضطرار و آماده‌باش قرار بگیریم آیا فکر میکنید اولویت همین قشر از بچه های مذهبی ممکن است عوض بشود؟ امکان دارد که تنها اولویت و دغدغه‌شان بشود دفاع از کشور و نظام و انقلاب؟

در همان زمان ۱۵-۱۶ سالگی دوستان ما سرگرمی‌های دیگری داشتند که برای ما جذاب نبود. ما دوست داشتیم یک سری فعالیت‌هایی داشته باشیم که واقعا نقش مثبت داشت و می خواستیم مثمرثمر و سودمند واقع بشویم. الان هم باید دید هر کس چقدر می تواند از خودش مایه بگذارد. مقایسه کنیم ببینیم آیا بچه‌های امروز هم حاضرند از خودشان مثل جوان‌های آن زمان مایه بگذارند یا فعالیت هایشان در حد فعالیت‌های روزمره و در حد نشست و سمینار و همایش هست؟

آیا اگر موقعیتش باشد حاضرند خودشان رو به آب و آتش بزنند؟ یک وقت میبینی یک برنامه‌ای‌است ودر حالت عادی انسان مشتاق هست به انجامش. اما در حالت اضطرار چه؟ آیا حاضرند؟ مثلا ما آن‌موقع با گروهک‌ها درگیر می‌شدیم و از اسلام دفاع می‌کردیم. الان هم همین شرایط هست. خیلی از مذهبی‌ها هستند که در مسائل اجتماعی و سیاسی دخالت نمی‌کنند و وارد نمی‌شوند. الان هم میتوان تشخیص داد که هر کس چقدر حاضر است از ایده و خواسته‌های شخصی خودش برای حفظ انقلاب و نظام و اسلام، بگذرد.

دختران امروز چگونه می توانند این علاقه و آرمانگرایی را در خودشان به وجود بیاورند. این بصیرت را در خودشان به وجو بیاورند که اگر شرایط عوض شد و نیاز بود مثل شماها مرد میدان باشند؟

روی خودشان کار کنند. از نظر اخلاقی روی خودشان کار کنند. مثلا مساله حجاب که الان مطرح است. الان بدحجابی است آن زمان بی‌حجابی بود. انقلاب شد که بلافاصله همه چیز عوض نشد. در اداره‌ها و بیمارستان‌ها، هنوز پرسنل بی‌حجاب بودند. ما که حجاب داشتیم را مسخره می‌کردند. این‌گونه فشارها روی ما بود، ولی ما تحمل می‌کردیم، هیچ تأثیری این حرف‌ها روی ما نداشت. برای خودمان حل کرده بودیم. اصلا کسر شأنمان نمی‌شد. در اوج بی‌حجابی ما حجاب داشتیم، از اسلام و حجابمان دفاع هم می کردیم.

ما مقید بودیم به تقوای چشم. معتقد بودیم که این چشممان همه جا را نگاه نکند. این چشممان هر چیزی را نبیند. هر جایی نچرخد. چون چیزی که از کانال چشم وارد ذهن شود، روی ذهن انسان تأثیر می گذارد. دیگر ذهن نمی‌تواند آمادگی برای مسائل معنوی داشته باشد. واقعا مقید بودیم به تقوای چشم.

ما مقید بودیم به تقوای چشم که حتما این مساله را رعایت بکنیم. در برخورد با نامحرمان حتما حریم را حفظ می‌کردیم. اما این الان یک چیز بی‌مفهومی‌است بین قشر جوان. بازگو شود خیلی‌ها حتی از قشرهای مذهبی می‌خندند. ما به حریم خیلی مقید بودیم.

مورد دیگر مسأله کنترل زبان بود. روزه سکوت می‌گرفتیم. خودمان را تعلیم می‌دادیم که همه حرفی نزنیم. مورد بعدی نماز بود. نمازهای با سجده‌های طولانی که زن‌ها و دخترها آن‌زمان به‌جا می‌آوردند، همه در جهت انتخاب درست و در راه راست قدم گذاشتن تأثیر داشت. خودسازی از نظر ما اولویت اول بود که مهمترینِ آن، کنترل زبان و کنترل چشم است.

ما باید مساله حیا و عفاف را در نظر داشته باشیم. محجبه بودن به ظاهر، اما بدون در نظر گرفتن حیا و عفاف در گفتار، ارزش چندانی ندارد. اما اگر ما حیا و عفاف در رفتار را بپذیریم، حدود و حریم رو بپذیریم و ظاهر محجبه هم داشته باشیم؛ این مثمر ثمر است. این ارزش دینی دارد. اصل مطلب، حفظ حریم زن و مرد است.

یعنی زن باید طوری رفتار کند که نگاه فرد مقابل، نگاه به قدرت انسانی او، نگاه به طرز تفکر او و نگاه به اندیشه او باشد. اگر نگاه بخواهد به یک نگاه دیگری تبدیل شود؛ خود زن باعث شده است. این یا از جانب رفتار خودش است و یا به دلیل رعایت نکردن مسأله حجاب است.

حالا که بحث به حجاب کشید، فکر می کنید نقش حجاب در ایجاد روحیه حماسی در عده ای از مردان چگونه بوده است؟

من این را آن‌زمان به‌عینه می دیدم. آن‌زمان حجاب هنوز در جامعه مرسوم نبود. اما ما آن‌زمان که در جبهه در بیمارستانهای مرزی حضور پیدا می‌کردیم مشخصه‌ی ما حجابمان بود. آنجا مشخصه نیروهای امدادی حجابشان بود. روسری یا مقنعه های اسلامی با حجاب کامل و مانتو و شلوار می‌پوشیدند و این‌ها را به عنوان خواهر می‌شناختند. بقیه پرستار‌ها و پرسنل بیمارستان‌ها، آن‌زمان کلاه داشتند. و در اوایل جنگ، حجاب خاصی نداشتند.

تا اینکه مرحوم شهید رجایی در سال ۶۰ حجاب را اجباری کرد. در حدی که روسری‌های معمولی می‌زدند. ولی اوایل جنگ عده‌ی زیادی از پرسنل بیمارستان حجاب نداشتند و پوششان پوشش قبل از انقلاب بود.

ما را به عنوان خواهر می شناختند. به خاطر دارم در بیمارستان سوسنگرد رزمنده ای بود که مجروح بود و حدودا ۲۴_۲۵ ساله بود. هر دو پایش از زانو قطع شده بود و به پوسته‌ای آویزان بود. وقتی داخل بیمارستان آوردندنش فریاد می‌کشید و یا حسین می‌گفت. می‌گفت یا حسین من هیچ وقت نمی‌توانم عطش تو را درک کنم. چون خونریزی شدید داشت و تشنه بود فقط می‌توانستیم دهانش را با گازِ خیس، نمناک کنیم و نمی‌شد به او آب دهیم.

آن‌زمان من ۱۹ ساله بودم. من نزدیک او که شدم گفت خواهر، ما فقط به خاطر شما داریم می‌جنگیم. به خاطر حجاب شما. حجابت را حفظ کن. به‌خاطر خدا به همه‌ی زن‌ها بگو حجابشان را حفظ کنند. من دو فرزند دارم دلم می خواهد بچه‌هایم مثل شما تربیت شوند. محجبه باشند. در مسئله دارو دادن یا آمپول‌زدن، ررخی از زرمنده‌ها اعلام می‌کردند ما نمی خواهیم پرستار‌ها به ما دارو بدهند به خواهرها بگویید بیایند. چون پرستارها اکثرا حجاب درستی نداشتند؛ رزمنده‌ها سختشان بود.

احساس می کردند ارتباط با پرستارها و هم‌کلام شدن با آن ها چون حجاب نداشتند برایشان گناه محسوب خواهد شد. مسئله این بود که بچه‌های رزمنده، مسئله حجاب برایشان خیلی مهم بود و حتی پیام‌رسانی به خانواده‌هایشان و دیگر خواسته‌هایشان را به خواهرها که محجبه بودند، می‌سپردند. از طرفی از حضور خواهران محجبه، روحیه می‌گرفتند.

در بیمارستان‌ها قشر پزشکی و امدادی که اعزامی می‌آمدند محجبه بودند. حجاب در روحیه رزمنده‌ها خیلی تأثیر داشت. خود حجاب می شود عاملی برای رفع حجاب. رفع حجاب بین خدا و بنده. ارتباط بهتر با خالق. ظاهر و باطن روی هم تأثیر دارند. ظاهر نمودی از باطن انسان است. اگر دل پاک باشد کلام خدا رویش اثر می کند که گفته حجابتان را حفظ کنید و در عمل هم می آید.

می گویند جهاد بر زن واجب نیست، پس تکلیف زن در جنگ چیست ؟

جهاد به زن واجب نیست یعنی حضور و رویارویی با دشمن به زن واجب نیست. در تاریخ اسلام از صدر اسلام آنچه می‌بینیم در تمامی جهات زنان در کنار مردان بوده‌اند. حضور زنان را در تمام جنگ‌ها می‌بینیم. صفیه، عمه گرامی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، در یکی از جنگ‌ها سر یک یهودی را جدا کرد. و زنی به اسم ام‌عماره، دشمنان زیادی را به هلاکت رسانید.
نصیبه، یکی از زنان صدر اسلام زمانی که در جنگ احد مردان برای جمع آوری غنائم رفتند؛ او یکی از ده‌نفری بود که از جان پیامبر دفاع کرد و برای حفظ جان پیامبر شمشیر زد و شانه‌اش هم مجروح شد و همیشه افتخار می‌کرد که در راه پیامبر مجروح شده‌است. نقل می‌کنند که پیامبر وقتی آمد مدینه کسی را فرستاد تا حال نصیبه را بپرسد. نصیبه از پیامبر خواست تا دعا کند که او در بهشت همنشین پیامبر باشد و پیامبر هم این دعا را در حقش کردند.

درجنگ خودمان، هم زن‌ها حضور فعال داشتند. اگر مردها فقط در عرصه رویارویی با دشمن حضور داشتند، زن‌ها در عرصه‌های مختلف فعال بودند. راهی‌کردن هر رزمنده به جبهه، مادری که اینطور تربیتش کرده بود و به جبهه فرستاده بود. الان هم مادرها باید فرزندانشان را طوری تربیت کنند که روحیه دلاوری و ایثار و گذشت داشته باشند. همسرانشان که صبوری کردند. اکثر این همسران تازه عروس بودند و یا یکی، دو بچه کوچک داشتند. و این زنان واقعا صبوری کردند و ایستادگی و مقاومت کردند.

همسرانشان را به جبهه می‌فرستاند و از مال و بچه‌های همسر هم نگهداری می‌کردند. زنان امروز هم باید همین‌گونه باشند. آمار طلاق در سالهای ۶۰ تا ۶۲ به حداقل رسیده بود. زن‌ها آن‌موقع به شوهرشان دلبسته بودند اما اسلام را و دفاع از اسلام را واجب‌تر می‌دانستند. پای شوهر و زندگیشان هم می‌ایستادند. طلاق به حداقل رسیده بود چون معیارهای انتخاب همسر در آن زمان در بین جوانان، فقط معیارهای اسلامی بود. اما الان آمار طلاق بالاست.

دلیلش هم اول انتخاب بر اساس معیارهای ناصحیح و غیراسلامی‌است و دوم به دلیل دلبستگی‌های زوج جوان به حاشیه‌های زندگی و دلبستگی‌های غیر خدایی و غیر الهی است.

این تفاوت‌ها بین دخترانان آن‌زمان و دختران کنونی هست اما رسیدن به نقاط مثبت و قوت جوانان آن‌زمان، هدف دست‌نیافتنی نیست. امام‌خامنه ای در صحبت‌های اخیرشان فرمودند که جوانان امروز اگر ایمانشان از جوانان نسل گذشته بیشتر نباشد نمیتوان گفت کمتر است. اما این ایمان باید پرورش پیدا کند و به عرصه زندگی کشیده بشود. برای ازدواج، معیارها باید معیارهای آن دوران باشد. مسئله مادی برای ما معیار نبود. فقط رضای خدا و معیارهای اسلام مهم بود.

علیرغم اینکه به زن جهاد واجب نبوده اما کوتاهی هم نکرده است و در کنار مرد و حتی موفق تر از مرد هم بوده‌است. در تاریخ اسلام هم هیچ‌گونه ممانعتی از جانب پیامبر و آقا امیرالمؤمنین برای حضور زنان در جامعه و در جبهه و در مسائل سیاسی، اجتماعی نمی‌بینید. منع که نمی کردند هیچ، تشویق هم می‌کردند. زن، مادر شهید و همسر شهید بوده‌است و در عین حال فعالیت‌های پشتیبانی جبهه و فعالیت‌های امدادی هم داشته است.

شما با رعایت چه مسائلی در جبهه حضور پیدا کرده بودید؟ دختران امروز با حفظ چه مسائلی در جامعه حضور پیدا کنند؟ همرزمان شهیدتان اگر زنده بودند از دختران امروز چه می‌خواستند؟

انسان ارتباط بین خودش و خدا را باید تقویت کند. هر گونه فعالیتی می کند ببیند خدا از این عملش چقدر راضی‌است. وقتی انسان در مسیر رضای خدا قدم می‌گذارد از آن‌طرف سعی می‌کند عملی که او را از خدا دور می‌کند انجام ندهد.
دختران امروز هم باید وظیفه انسانی اسلامی‌شان را رعایت کنند. امام خمینی گفت امت ما از امت صدر اسلام برترند. چون آنها پیامبر بینشان بود و از اسلام دفاع و اسلام را یاری می‌کردند اما مردم ما پیامبر را ندیدند اما از اسلام دفاع می‌کنند. این یک ارزش است که یک کشور داعیه‌وار اسلام شده و چشم همه جهان به این کشور دوخته شده‌است.
با توجه به زن‌بودنم یک سری محدودیت‌هایی داشتم که این را رعایت می‌کردم و فعالیت می‌کردم. خطرات بود. در سوسنگرد بیم اسارت بود. اما خواست خدا و دعای خانواده حفظمان کرد. آن‌زمان اگر جنگ بود جنگ الان خیلی خطرناک‌تر است. به عنوان یک انسان مسلمان وظیفه داریم این ارزش ها را حفظ کنیم.

چگونه؟

اینکه اول خودمان به این ارزش‌ها معتقد بشویم و بعد در خودمان ارزش‌ها را حفظ کنیم. بعد الگوی عملی برای دیگران بشویم. انقلاب ما صرفا عکس شهید و خیابان به اسم شهید نمی‌خواهد. شهید این را نمی‌خواهد. شهید راهش را میخواهد. شهید ارزش‌ها را می‌خواهد. شهید در حین خونریزی شدید ناشی از مجروحیت قبل از شهادتش فریاد می کشد، حجابتان را حفظ کنید. این حجاب را باید در همه مسائل تعمیمش داد.

شهید این را میخواهد. بسیجی همه جا دیده نمیشود. بسیجی به هر مجلسی نمی‌رود. دختر مسلمان، چشمش هر جا نمی‌چرخد. دختر مسلمان هر حرفی به زبانش نمی‌آید. دختر مسلمان ارزشش همان ارزشی هست که خدا برای حضرت زهرا سلام الله علیها قائل است انشاءالله. با اینها در هر جبهه‌ای می‌شود ایستادگی کرد.

نقش زنان و دختران امروز در مقابله با جنگ نرم چیست؟

دشمن میخواهد قداست فرهنگ اسلام را از بین ببرد. اول خودشان به ترفندها و شیوه‌های دشمن آگاهی پیدا کنند و بعد آگاهی بدهند. پایداری فرهنگی و ثبات فرهنگی الان مهمترین مسئله است. زن نقشش در این زمینه خیلی زیاد است. مادر اگر مادر صالح و با حیا و عفیفی باشد فرزندی که در دامن این مادر پرورش پیدا میکند فرزند صالحی خواهد بود. دشمن هم الان این را خوب فهمیده است.

بیشترین تلاش دشمن الان روی قشر زنان هست. استفاده ابزاری از زن می‌کند. اینطوری که برای زن‌ها برنامه دارد برای مردان ندارد. پس دشمن تمام توانش را آورده روی این مقوله گذاشته است که از زن برای انحطاط و انحراف جامعه، استفاده ابزاری بکند. اگر دشمن این برنامه را دارد اجرا می‌کند ما هم باید برخورد مناسبی داشته باشیم. امروز دشمن همه توانش را برای نتیجه‌گرفتن روی این روش و جنگ نرمی که شروع کرده ، گذاشته‌است.

مُرداکِ یهودی از مسئولان شبکه فارس‌نیوز فارسی‌وان، اعلام کرده که بقا و ثبات خانواده در ایران از عواملی هست که ما نمی‌توانیم در شکست جامعه ایران و نظام ایران موفق باشیم. گفته‌است که سه‌سال به من مهلت بدهید من کاری میکنم که ثبات خانواده در ایران دچار تزلزل بشود. فیلمهایی که نمایش می دادند اقشار معمولی را جذب خودش کرد و اینها می خواهند ارزش‌ها را بی‌ارزش کنند.

برای همه قشرها دشمن برنامه دارد. از این طرف ما زن‌ها چقدر روی فرزندانمان خودمان کار میکنیم. چقدر برنامه داریم؟ چقدر از مادران زمان جنگ در تربیت فرزندانشان الگو می گیریم. الان ارزش برای دختران در چه مسائلی است؟ وظیفه خودمان را به‌عنوان یک‌زن، یک مسلمان، بایدانجام بدهیم.

چارقد از خانم مرضیه علیخانی که فرصت این مصاحبه را به ما دادند، کمال تشکر را دارد .

۱ دیدگاه در “آن زمان ما را بعنوان خواهر می‌شناختند”

  1. سلام و درود بر خانم علیخانی-قطعا خانم علیخانی خاطرات زیادی دارند پیشنهاد میکنم ایشان خاطرات خود را بنویسند و تاریخ مکتوب دفاع مقدس و ادبیات ان را به قلم شیوای خود مزین کنند =این پیشنهاد را بهایشان بازگو کنید انشاالله که بپذیرند-تیمورزمانی:همکلاسی این خواهربزرگواردر دانشکده حقوق شیراز

دیدگاه‌ها بسته شده است.