چای او مزهی چای مامان را دارد. هر وقت او نباشد استکانم نصفه میماند. آنقدر میماند که یخ میشود. بعد رویش قیماق میبندد…
این روزها نیستش. چند روزاست که این پسر شصت و سهای ِ فضول سینی بهدست توی اتاقها میگردد. خوشانصاف مثل فلاشمموری میماند. هی ویروس با خودش میبرد اینور و اونور! ویروس شایعات جدید و پچپچههای خالهزنکهای مذکر و مؤنث را. اسمش را گذاشتم «فلانینیوز»!
خیلیسال از ازدواجشان میگذشت. بچهدار نمیشدند. اوایل مهر بود انگار که گفتند نوزادی را از یک خانواده آوردهاند که بشود بچهشان. دوسه روزه بود آنوقت. اسمش را گذاشتهبودند امین. مرخصیاش فقط یکهفته بود. گفتند زایمان که نکردی. مرخصی زایمان ۶ماهاست.
مدام فکر میکردم خب زایمان نکردهباشد ولی الان یک نوزاد توی خانه دارد. نوزادی که مراقبت میخواهد. گوش به زنگبودن میخواهد. دوسه بار هم گفتم … کارگر نیفتاد. لجام گرفتهبود. چرا توی کتشان نمیرفت. شوخی نبود …از صبح میآمد تا ۵ عصر …روم نمیشد حال «امین»اش را بپرسم. میترسیدم بگوید منکه صبح تا عصر چایی میریزم توی حلق تو! کجا از حال بچهام خبر دارم.
این شصت وسهای خبرنگار برای من افه رازداری میآید. میگویم چرا خانم فلانی نیست؟ چرا تو به جایش چای میآوری؟ خیلی رسمی میگوید مشکلی برایشان پیشآمده … میگویم حال بچهاش بهتر نشده؟ از بیمارستان مرخص نشده؟ میگوید: به! شما که خودتان همهچیز را میدانید!
امین چند روزاست که بستریست. از یکطرف میگویم بچه را میخواستی چهکنی …از یکطرف ….
اما این مرخصیندادن اینها مثل یک لقمه گلوگیر مثل یک بغض، مانده توی گلویم …
این درک نکردنشان
این بها ندادنشان
این رباتبازیهایشان…
حالا اگر او مظلوماست و بهجز یکی دوبار اشاره ملتمسانه پیگیر قضیه نشدهاست شما هم باید از فرصت استفادهکنید؟
شاید اگر خدا سلامتی امیناش را دوباره هدیه دهد و من فردا یک استکان چای با طعم چای مامان روی میز ببینم، آنوقت تازه شاید این بغض گلوگیر، آب شود…
شانس آوردهام این فلانینیوز اهل وبگردی نیست وگرنه فردا منم و کمیته انضباطی و اردنگی و پنجره و آبی بیکران!
کم کم سه شنبه ها دارن خوش مزه میشن!
ولی ربط عکس چی بود؟آبی بیکران؟!
تیتر انتخابی، واقعا جدید و فوق العاده بود. گرچه اگر من این تیتر را می داشتم، محتوای متنم موضوع دیگری می داشت.
البته اینم موضوع جالبی بود.