از سری متنهای «بیبهونه»؛ قسمت دوم
کولهبار سفرم را هنوز باز نکردهام که نشستهام و دارم اینها را برای شما مینویسم. راستش اینقدر این سفر زیبا بود و خوب که یقین دارم برای همیشه توی ذهنم میماند. بهقول همسفریها میشود چهره ماندگار…
خیلی حرفاست ها … خیلی حرفاست که وقتی از اتوبوس پیاده میشوی بگویند با کمال شرمندگی سوئیتها هنوز آماده نیست. تشریف ببرید حرم و رأس ساعت ۱۰ صبح اینجا باشید … توی راه که میروم حرم با خودم فکر میکنم: چهخوب! خودش همین ابتدای امر خواسته اول جمال مبارکش را ببینیم و بعد برویم پی کارهای دیگرمان!
توی راه فکرم مشغولاست. دارم فکر میکنم این همه میآیم حرم علیبن موسیالرضا و زیارتنامه میخوانم و دعا و مناجات … راستی از کجا بفهمم زیارتم قبول شدهاست؟ …
هر روز برای خوردن صبحانه و ناهار و یا شامی فقط به محل اسکانمان برگشتهام و گاههم در برنامههای گروه شرکت کردهام. بقیهاش را همهاش توی حرم بودهام. حالا از کجا بفهمم زیارتم قبولاست یا نه؟ …
شب آخر سفر یکی از برنامههای گروه نشست صمیمانه همسر یکی از شهدا با بچههاست. میخوام ببینمش و پای حرفهایش بنشینم. لب به سخن که باز میکند با خودم فکر میکنم کاش خدا همه مرادها را این طور میداد!
از نشانههای قبولی زیارت میخواهد برایمان حرف بزند …
…
یکی از نشانهها همین فراخشدن دلتاست که وقتی میخواهی بیایی، فقط پدر و مادرت و سایر اعضای خانوادهات را به یاد داری که برایشان دعا کنی، اما همین که پایت را توی حرم میگذاری ناخودآگاه یکییکی یادت میآید، از دوستان و آشنایان، اقوام و فامیل و همسایهها و …
از هیچکسی دیگر کینهای به دل نمیگیری، رئوف میشوی … که زائر باید به مزور تبدیل شود و از مزور الگو بگیرد … زیارت امامرضا که آمدهای یادت باشد یکی از صفتهای امامرضا، رئوفاست؛ پس باید به امام رئوف نزدیک شوی، از او الگو بگیری و ببخشی … وقتی هم بخشیدی نه به زبانت که به همه دلت بخشیده باشی …
یکی دیگر از نشانههای قبولی زیارت هم معرفت یافتن به امام است … دیدهایشان. میآیند حرم با هزار زحمت و فشار خودشان را میرسانند به ضریح مبارک، چقدر هم داد و فریاد راه میاندازند توی فشار جمعیت، چقدر هول میدهند همدیگر را … دستش که به ضریح میرسد آنچنان شبکههای ضریح را میگیرد که گویی آمده که همینجا بماند … صدای اعتراض همه بلند میشود … بیا عقب بگذار ما هم زیارت کنیم و او همچنان محکم سر جایش ایستاده … باز برای بیرون آمدن آش همان آش و کاسه همان کاسه … وقتی هم که بیرون میآید، کلی ذوق دارد که زیارت کردم …
نه جانم این زیارت نیست … تو از همان لحظه ورودت به حرم مطهر که نماز میخوانی و دعا و قرآن داری زیارت میکنی … زیارت که فقط رفتن و رسیدن به مضجع شریف نیست؛ اگر چه هر چه نزدیکتر باشی بهتراست … یادت باشد تو اگر به زیارت آمدهای، آمدهای که جواب سلام امام را بدهی … این اماماست که اول به تو سلام کردهاست و مقدمات سفرت را هم خودش آماده کرده و تو توی حرم که میرسی و دست ادب بر سینه میگذاری که السلام علیک یا علیبنموسیالرضا؛ یعنی داری جواب سلام میدهی …
دلم را به این حرفش شادمان میکند که وقتی امام سلامت نمیکند و دعوتت برای زیارت، عدهای از ملائکه را مأمور میکند که همراه تو باشند. به حرم که میرسی، ملائکه اذن رخصت میگیرند و امام اذن نمیدهد که ملائک زوارش را رها کنند. به آنها امر میکند که تا پایان سفر همراه زوارش باشند…
زائر وداع که میکند، ملائکه باز اذن رخصت میخواهند و امام باز اذن نمیدهد که ملائکه باید زائر را تا رسیدن به خانهاش همراهی کنند و زائر به خانه که باز میگردد، باز ملائکه اذن رخصت میطلبند و باز هم امام اجازه نمیدهد و ملائکه را مأمور میکند که تا پایان عمرت توی حرم برایت زیارت کنند …
جالا با این امام رئوفی که داری، حیف نیست بیایی مشهد و فقط دنبال گردش و چرخیدن توی بازارها باشی … حیف نیست از این نقطه الهی بیشتر و بیشتر بهره نبری …
با سلام
شرمنده اما فکر کنم جمله درست این است: » وقتی امام سلامت می کند و دعوتت برای زیارت»
لطفا اصلاحش کنید
جالب بود
ممنون
خیلی خوب بود