اوایل می‌گفتیم نکند این دعواست، بعد فهمیدیم نه؛ این گفتگوست!

در اولین روزهای اسفند، امواج رادیویی با یک صدای جوان همراه شد. صدای جوانی که توانست در همان روزهای اول شنونده‌گان زیادی را جذب کند. می‌توان به جرات گفت نرگس فتحی و حامد جوادزاده زوجی هستند که بهترین برنامه‌های این شبکه را هم‌راهی کردند. همین بهانه‌ای شد تا به سراغ این زوج مهربان رادیویی که اتفاقا هر دو سردبیر شبکه رادیویی جوان هستند، برویم.

نرگس فتحی ۲۷ ساله؛ کارش را از نویسندگی برای رادیو آغاز کرد. بعد به دستور مدیران شبکه به عنوان سردبیر برنامه‌های رادیویی انتخاب شد. تا کنون برنامه‌هایی چون «روی خط جوانی، پارازیت، یک صبح یک سلام، جوانی آزاد، آلاچیق، سفید مثل شب، جوان ایرانی سلام و… » را برنامه سازی کرده است.

حامد جوادزاده متولد مرداد ماه سال ۱۳۶۰، کارش را از رادیو جوان در سال ۸۲ با گروه ورزش شروع کرد. او برنامه‌ای در مورد قرص‌های اکستازی برای بخش آزاد جشنواره‌ی رادیویی ساخت. سه اثر در بخش گزارشگری منتخب شدند که در این میان کار حامد جوادزاده برتر شد. به دستور دکتر نوری مدیر رادیو جوان کارت سازمان برای او صادر شد. و به پیشنهاد مدیر گروه ورزش آقای سیفی برنامه‌ی «و اما ورزش» را در کنار امیر حسین بابازاده اجرا کرد و گزارش‌های زنده‌ی فوتبال را انجام داد. برنامه‌هایی چون «روی خط جوانی، برنامه ویژه افطار وخدایی که در این نزدیکی ست، پارازیت،جوانی آزاد، ساعت۲۵، ویژه برنامه های شب قدر و سفید مثل شب و….» از جمله فعالیت های او در امر برنامه سازی است.

نرگس فتحی کارش را از کجا شروع کرده؟

نرگس فتحی- باشگاه رادیو جوان‌ کلاس نویسندگی گذاشته بود؛ آقای زریباف آنجا آموزش می‌دادند. من دوره‌‌ی نویسندگی را آنجا گذراندم. آقای زیباف برنامه‌ای را گرفتند و چند نفر از دانشجوهایشان را انتخاب کردند که من هم جزئی از آنها بودم

.

خانم فتحی شما سردبیر برنامه‌ی «یک صبح سلام» بوده‌اید. به نظرتان «یک صبح سلام» چه تفاوت‌هایی با برنامه «جوان ایرانی سلام» دارد؟

نرگس فتحی- تغییر آن‌چنانی نکرده. هدف این برنامه مثل گذشته است فقط یک سری آیتم‌های جدید اضافه شده. البته تا چندماه آینده این برنامه تغییر می‌کند.

این که برنامه‌های صبح «رادیو جوان» با حضور خانم‌ها پیش می رود، تصادفی بوده؟

نرگس فتحی- بله خیلی اتفاقی بود. قبلا آقای جوادزاده و خانم سید غفور این برنامه را سردبیری می‌کردند. بیشتر نیروی شبکه جوان خانم‌ها هستند. خانم‌ها محدودیتی دارند، فکر می‌کنم شب‌ها تنها تا ساعت ۲۳:۳۰ می‌توانند در شبکه باشند. برای خانم‌ها هم خیلی راحت‌تر است که صبح‌ها بیایند. چون عصر، می‌توانند به زندگی‌شان برسند.

با این حال شما چند ماه گذشته سردبیری برنامه‌ی «آلاچیق» را به عهده داشتید؛ از یک فضای صبح‌گاهی خارج می‌شدید و یک برنامه‌ی عصرگاهی و اجتماعی را می‌ساختید. برای‌تان سخت نبود دو برنامه‌ی کاملا متفاوت را سردبیری کنید؟

نرگس فتحی- نه! کمی برایم سخت بود. چون یک هفته درمیان هم برنامه‌ی صبح را کار می‌کردم هم عصر.ما برای برنامه آلاچیق پیش‌تولید نداشتیم. خوب از نظر زمانی هم گذشته بود و نمی‌شد.

شما با گوینده‌های مختلفی کار کردید کار کردن با کدام‌شان برای شما راحت‌تر بود؟

نرگس فتحی- خانم نسیم رفیعی. چون فوق‌العاده مهربانند. البته بقیه‌ی دوستان هم خوب‌اند اما شاید به خاطر نزدیک بودن فاصله سنی که با هم داریم با خانم رفیعی راحت‌تر هستم.

سردبیری رادیو برایتان جذاب تر است یا گزارشگری ؟

حامد جوادزاده- سردبیری! چون اجزای مدیریت دارد. البته گزارشگر هم نویسنده است، هم سردبیر و هم ادیتور. من به بچه‌ها و شاگردانم می گویم، اگر برنامه درست کردید نویسنده نداشتید خودم می‌آیم، گزارشگر نداشتید، خودم می‌آیم همه کارها را کردم و بلدم. ببنید برای برنامه‌ی «چهار راه جوانی» به من گفتند گزارش بگیر، اما من قبول نکردم چون دوست داشتم خط فکری را خودم بدهم .اما برای برنامه «روی خط جوانی» گزارش می‌گرفتم؛ چون خودم مشاور برنامه بودم و هم‌اینکه از فن گزارشگری کاملا برخوردار بودم و موضوع را خودم انتخاب می‌کردم.

آقای جوادزاده! سال گذشته دقیقا فکر می‌کنم همین روزها بود که شما برنامه‌ی «سفید مثل شب» را سردبیری می‌کردید، برنامه‌ای که فکر می‌کنم همان روزهای اول مخاطب خودش را پیدا کرد و یکی از بهترین برنامه‌های گروه اندیشه شبکه جوان بود. چه شد که این گروه بدون هیچ خداحافظی برنامه را رها کردند و گروه دیگری برنامه را ادامه دادند؟

حامد جوادزاده- برنامه‌ی «سفید مثل شب» برنامه‌ی مورد علاقه‌ی من بود ولی برنامه مورد تاییدم نبود. وقتی پیشنهاد برنامه «سفید مثل شب» به من داده شد، قرار شد شنبه این برنامه را به روی آنتن ببریم. در صورتی که چهارشنبه گذشته آن برنامه‌ی «جوانی آزاد» را داشتیم با حجم سنگین موضوعی «هری پاتر». حالا باید برنامه‌ای را می‌ساختیم که خیلی سنگین و اندیشه‌ای بود. آن زمان گروه اندیشه خالی از محتوا و فرم بود. ما وسط یک حوض معرفتی-اندیشه‌ای شدیم که با دین مردم سر و کار داشتیم. مدیرگروه اندیشه هیچ جهتی به ما نمی‌داد و ما مدام خودمان تحقیق می‌کردیم. دیگر نمی‌توانستم با این گروه کار کنم. به آقای گیل‌آبادی گفتم. ایشان گفتند تحمل کن. گذشت و آقای گیل‌آبادی رفتند، اتفاقاتی افتاد که باعث شد گروه اندیشه را ترک کنم.

شما در قالب‌های مختلف برنامه ساختید. هنری، اجتماعی، مذهبی و… . ساختن برنامه در کدام‌یک از این قالب‌ها برای شما راحت تر و دوست‌داشتنی‌تر بوده؟

حامد جوادزاده- برنامه‌های مذهبی را خیلی بیشتر دوست دارم و برایم راحت‌تر است چون خودم در یک خانواده‌ی مذهبی به دنیا آمدم. اما اگر یک نفر برنامه‌ساز باشد، برای آن فرقی نمی‌کند و در تمام قالب‌ها موفق عمل می کند. برنامه‌ی «ساعت ۲۵» برنامه‌ای سیاسی بود و موفق. «جوانی آزاد» هم اجتماعی بود وموفق. ولی برنامه‌ی حضور ما در رسانه تکلیف و عشق و علاقه‌ی من است. ما به صورت تکلیفی آمدیم و داریم برنامه می‌سازیم. ببینید ما یه مانعیت داریم در برنامه‌سازی؛ اینکه ندانیم داریم چه کاری می‌کنیم و با هر نظری که می‌دهند جهت‌مان را عوض کنیم. حدیثی از حضرت‌علی»ع» است می‌فرمایند: «این‌ها مثل نهال‌های تازه رشدند که با هر بادی تکان می‌خورند.» وقتی برنامه‌سازی تکلیف تو باشد، برای تو فرقی نمی‌کند. چه ورزشی بسازی چه اجتماعی. مثلا همین برنامه‌ی «جوانی آزاد» یا «روی خط جوانی» اواخر آن خلاف رسانه بود. گفتم شما از تکلیف خارج شدید. این آنتن، آنتن بیت المال است. شوخی که نیست؛ چهل میلیون نفر دارند این برنامه را می‌شنوند. حق‌الناس را ۶۰ دقیقه به بطالت بگذرانیم و حرفی بزنیم که مردم را از زندگی ناامید کنیم. آقای خجسته همیشه می‌گفتند از شماها روز حساب اول از کارتان می‌پرسند نه از نمازتان.

برویم سراغ برنامه «کات»؛ فکر این برنامه از چه کسی بود ؟

حامد جوادزاده- فکر این برنامه از وحید جلیل‌وند بود. من به آقای‌جلیل‌وند پیشنهاد دادم با هم برنامه بسازیم، ایشان گفتند برنامه‌ای مذهبی نباشد. چون همه آقای‌جلیلوند را با برنامه‌های مذهبی می‌شناسند. در صورتی که وحید لیسانس کارگردانی دارد و تصویر را خوب می‌شناسد. ما طرح برنامه‌ی نود سینمایی را به آقای گودرزی «مدیر گروه فرهنگ» دادیم. گذشت و آقای گیل‌آبادی از شبکه رفتند و همه چیز عوض شد. نام این برنامه شد «کات». از یک برنامه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای تبدیل شد به یک برنامه ۶۰ دقیقه‌ای و تولیدی . وحید جلیلوند هم با این شرایط نیامد.

خب کمی برویم سراغ سوالات شخصی. خانم فتحی چه‌طور با آقای جوادزاده آشنا شدید؟

نرگس فتحی- بعد از تمام شدن برنامه‌ی «کاملا جوانانه»، جلسه‌ای داشتیم برای مقدمات برنامه‌ی «روی خط جوانی». در دفتر مدیر گروه ورزش نشسته بودیم که آقای جوادزاده با آقای سیفی «مدیر گروه ورزش» کاری داشتند؛ آمدند در دفتر. آقای جوادزاده به آقای زریباف گفت جلسه دارید؟ که ایشان گفتند: «آره! تو هم بیا». جلسه‌ی اولی که هم‌دیگر را دیدیم، یک خرده من را اذیت کرد، طوری که همه خندیدند. دوتا پنجره کشویی باز بود، من بلند شدم آن را ببندم که حامد گفت: «از اون یکی بیشتر صدا می‌آد.» درصورتی که هیچ فرقی باهم نمی‌کردند. همه به من خندیدند. آن جلسه حامد هی الکی بحث می‌کرد. بعد از آن روز من برای برنامه‌ی «روی خط جوانی» گزارش می‌گرفت. منتها آن زمان -سه سال پیش- میکس کامپیوتری بلد نبودم که پیش حامد یاد می‌گرفتم. آنجا برای کارهای‌مان نظر می‌دادیم و بحث می‌کردیم. روال گذشت تا اینکه ماه رمضان شد. من و آقای جوادزاده خیلی مذهبی هستیم. با هم بحث‌های مذهبی می کردیم. بعد از ماه رمضان حامد خیلی متفاوت شد، فضا دیگر عوض شد. حامد با خانم زهره هاشمی در مورد من صحبت کردند. خانم هاشمی هم با من حرف زدند. بعد از آن زمان یک سفر کاری و تفریحی با بچه‌های «روی خط جوانی» به مشهد آمدیم، آنجا با هم حرف زدیم و بیشتر با هم آشنا شدیم و …

در برنامه‌هایتان از هم مشورت هم می‌گیرید؟

نرگس فتحی- آره به شدت. حامد خیلی اهل مشورته، من هم هستم. منتها من بیشتر دوست دارم کارم سریع‌تر راه بیفتد و پیش برود. نمی‌توانم مثلا سه ساعت صبر کنم، تا نیم‌ساعت منتظر می‌مانم، اگر حامد نیامد خودم انجام می‌دهم!

باهم بحث هم می کنید؟ کدام‌‌یک از شما زودتر کوتاه می‌آید؟

نرگس فتحی- آره خیلی زیاد! تا وقتی متقاعد نشیم ول کن نیستیم. البته وقتی فکر می‌کنم می‌بینم دیگران خیلی راحت‌تر زندگی می کنند. بعد از این سه سالی که گذشته، هنوز با هم بحث می‌کنیم وهیچ‌کداممان هم کوتاه نمی‌آییم. این بحث کردن ما اصلا دعوا نیست. می‌دونید من هم خودم اهل فکرم، هم حامد. شاید کار زن‌های سنتی خیلی راحت‌تر باشد. مثلا شاید یک خانومی که دائم با همسرش بحث می‌کند، یک جیغ می کشد تا بحث تموم شود! یا مردی که به همسرش زور می‌گوید تا او کوتاه بیاید. ما درمورد هر چیزی باهم بحث می‌کنیم اما اگه درمورد یک چیزی با هم بحث کردیم دیگر آن قضیه تمام می‌شود و درمورد آن با هم بحث نمی‌کنیم. اوایل خیلی بود، شاید به خاطر اینکه ذائقه‌هایمان متفاوت بود. مثلا با هم سه ساعت بحث می‌کردیم. اوایلش خیلی نگران می‌شدیم. می‌گفتیم نکند این دعواست، بعد فهمیدیم نه؛ این گفتگو که ما با هم انجام می‌دهیم!

با توجه به اینکه شما یک زوج سردبیر در رادیو هستید، چه‌قدر شغل‌تان در زندگی‌تان تاثیر گذاشته؟

نرگس فتحی- خیلی زیاد. یک وقت‌هایی خسته می‌شویم. ما از زمانی که با هم ازدواج کردیم، شاید فقط پنج بار شده که تنها بودیم و حرف کار نزدیم. اصلا ما تنها نمی‌شویم. چون بالاخره یا همکاران‌مان هستند یا خانواده‌مان. یا اگر هم نباشند، دائم درمورد کارمان حرف می‌زنیم.

حامد جوادزاده- اینکه حرفه‌مان در زندگی‌مان تاثیر گذاشته، هم خوب است هم بد.خوبی‌اش، زبان مشترکی است که با هم داریم. می‌دانیم درمورد چه داریم حرف می‌زنیم. الحمدالله خدا به من همسری عطا کرد که وقتی با او حرف می‌زنم تا دین قضیه را متوجه می‌شود. من یک‌بار از خانم دکتری چیزی شنیدم، ایشان خارج از کشور زندگی می کردند، شوهرشان فوت می‌کند و برمی‌گردند ایران ایشان می‌گفت: من یک‌بار خدمه و کلفت شوهرم بودم، یک مدت فاحشه شوهرم بودم، یک مدت مشاور شوهرم بودم. شوهرم به من نقش های جدیدی داد که من عرضه اجرای تمام آنها را داشتم. زنی که دوستت باشد، کنیزت باشد. حالا من منظورم این نیست که نرگس کنیز من باشد، نه. اصلا من خاک پای نرگس هم هستم. ببنید حضرت فاطمه»س» هم همدرد حضرت علی»ع» بودند و هم مشاورشان . الحمدالله نرگس هم دوست خوبم است، هم مشاورم و هم صحبتی خوبی است. اما این حرفه مشترک، یک بدی هم دارد. این که یک نفر به شما بدی کند، شما متوجه بشوی ولی نمی توانی در کارش دخالت کنی .می‌مانی بین دو راهی. مثلا مدیر گروه نرگس بیاید، به من چیزی بگوید و من فکر کنم درحق این خانم دارند اجحاف می‌کنند. من و نرگس اصلا در کار هم دخالت نمی‌کنیم. نمی‌گوییم کدام نویسنده و گوینده را انتخاب کن، مشورت می‌کنیم اما دخالت هرگز.

در زندگی‌تان فکر می‌کنید تا چه حد توانستید از زندگی حضرت علی»ع» و فاطمه»س» الگو بگیرید؟

حامد جوادزاده-. «وای مگه می شه!؟» ما اگر بتوانیم یکی از رفتار و اعمال حضرت علی»ع» و فاطمه»س» را الگوی خودمان قرار دهیم به کل زندگی و نفسمان تعمیم دادیم. خیلی دلمان می خواهد؛ انشاالله که بشود.

قلم زندگی‌تان چه رنگی است؟

نرگس فتحی- دوست دارم سفید باشد، اما اگر بگویم سفید، سفید وقتی روی سفید بیاد کسی آن را نمی‌تواند بخواند. پس باید زمینه سیاه باشد. اما سیاه را دوست ندارم. اما اگر به زمینه کاری نداشته باشم دوست دارم سفید باشد.

حامد جوادزاده- زندگی بالا و پایین دارد، بنابراین قلم من طیفی‌است از تمام رنگ‌های هفت رنگ، هم سیاه دارد هم سفید. اما سبزش خیلی پر رنگ است. بعضی اوقات هم هیجان دارد و قرمز است.

نرگس فتحی و حامد جوادزاده اگه بخواهند با قلم‌شان برای هم بنویسند چه می‌نویسنند؟

نرگس فتحی- با اینکه من زن قدرتمندی هستم اما دوست دارم تو همیشه آقا شیره‌ی من بمانی!

حامد جوادزاده- دوستت دارم!

کلام آخر

نرگس فتحی- چون نشریه‌ی شما نشریه‌ای برای دختران است، می‌خواهم به دختران بگویم هر جایی کار می‌کنند از استعدادشان استفاده کنند و نترسند. یادشان نرود که زن هستند و در عین حال از زن بودنشان برای پیشرفت کاری‌شان استفاده نکنند. و زن بمانند. فقط قدرتمند برخورد کنند. آن طوری آدمی ماندگار می‌شوند.

حامد جوادزاده- دلم خیلی تنگ شده برای همه شنونده هام ونویسنده هام …

ممنون از اینکه وقت‌تان را در اختیارم قرار دادید. آرزو می‌کنم سالیان سال در کنار همدیگر عاشقانه زندگی کنید.