کدام بهانه تو را از خانه فراری داده است؟!

مشاور دانش‌گاه‌های تهران، علم و صنعت، امیرکبیر و علوم پزشکی ایران‌است و البته از همان ابتدای گفت‌و‌گوی‌مان لحن صمیمی و مادرانه‌اش حکایت از سال‌ها تجربه‌ی مشاوره با دخترانی داشت که خودش آن‌ها را فراری نمی‌خواند و هربار که می‌خواست از آن‌ها بگوید می‌گفت؛ دختران ویژه!

پس اگر منصف باشیم حرف‌های «شهلا حکاری» را در مورد این پدیده‌ی شوم و بدعاقبت؛ یعنی فرار دختران از خانه به مصداق واقعیت‌هایی تلخ اما واقعی خواهیم شنید و خواهیم خواند!

باشد که به قول خود خانم حکاری، با بازگشت به معنویت، ارزش‌گذاری بر ارزش‌های اسلامی و مذهبی در خانواده‌ها و ایجاد ازدواج‌های آسان و سریع هر چه بیش‌تر و بیش‌تر، شاهد کم‌شدن آمار دخترانی باشیم که جامعه و حوادث ناگوار و بی‌رحم آن را، امن‌تر از محیط خانه می‌دانند و در کمال تأسفی گاه جبران‌ناپدیر فرار می‌کنند!

خانم حکاری! اگر بخواهیم عوامل مؤثر در فرار دختران را نام ببریم، کدام گزینه‌ها را می‌شود پررنگ‌تر نام برد؟

اجازه بدهید قبل از این‌که موارد را نام ببریم، این را بررسی کنیم که آیا این عوامل تنها در کشور ما وجود دارد و باعث فرار دختران می‌شود یا در سایر کشورهای دیگر هم وجود دارد. باید گفت که امروزه در اکثر کشورهای جهان، پدیده‌ی شوم فرار از خانه به یک معضل و آسیب جدی اجتماعی تبدیل شده است، آسیبی که هم به اجتماع و هم به خانواده آسیب می‌زند و یک آماری را سازمان بهداشت جهانی ارائه کرده است که تقریباً از یک میلیون نوجوان که در سن ۱۳ تا ۱۹ ساله‌گی هستند و فرار کرده‌اند، ۷۴ درصدشان متعلق به دختران است و متأسفانه این آمار در حال افزایش هم هست.

پس این یک اپیدمی جهانی است. و اما در مورد عوامل باید گفت که عوامل زیادی منجر به فرار دختران می‌شود. من در ابتدا عاملی را که باعث این پدیده می‌شود را ناشی از نابسامانی‌های روحی و روانی خانواده می‌دانم. مثل محرومیت‌ها در محبت و عاطفه. به شخصه وقتی با این دختران هم‌صحبت شده‌ام بیش‌تر آن‌ها از نابسامانی خانواده و تنش‌ها و کمبود محبت‌ها از طرف خانواده می‌گفتند و اضافه می‌کردند که برای رهایی از این موقعیت و رسیدن به موقعیت به‌تری از خانه فرار کردیم.

از جمله‌ی عوامل دیگر؛ رواج و شیوع گناه در ملأ عام است، وقتی قبح گناه برای یک جوان ریخته شود آن‌وقت او با شوری که دارد با شدت بسیار زیادی سوق پیدا می‌کند به مسائلی که او را به آمالش برساند در حالی که نمی‌داند روشی که انتخاب کرده همه‌ی او را از او می‌گیرد. عوامل دیگری هم مثل محدودیت‌های زیاد و یا آزادی‌های بی حد و مرز هم موجب بروز چنین پدیده ای در دختران می شود.

یا در مواردی که ما دیدیم در کمال تعجب که برخی مادران خودشان بستر مناسبی را برای فرار دختران‌شان فراهم کردند آن‌هم به دلیل این‌که مثلاً این مادر چون خودش دچار یک ازدواج اجباری و یا مشکلات عدیده‌است پس فکر می‌کند با فرار دادن دخترش او را از سرنوشت شوم خودش رهایی می‌دهد پس عدم آگاهی کافی هم یکی دیگر از عوامل است. همین‌طور رفاه‌زدگی که وقتی ما حد و مرز نیازهای فرزندمان را نمی‌دانیم و او را دچار رفاه زدگی می‌کنیم عاقبت هم این فرزند رفاه‌زده از خانه می‌زند بیرون تا این رفاه غالبی را که داشته باز بتواند از جای دیگری تأمین کند.

خب تا این‌جا عوامل گفته‌شده، حول محور خانواده بود حال این سؤال پیش می‌آید که اجتماع و جامعه تا چه حد در بروز این پدیده‌ی نابهنجار فرار مؤثر است؟

ببینید وقتی ما حقیقتاً می‌خواهیم این نظام اجتماعی مؤثر بر این پدیده را بررسی کنیم باز تأثیر خانواده در مسائل اجتماعی، نقش پررنگی دارد. مطالعات نشان می‌دهد؛ تضاد خانوادگی، عدم ارتباط خوب و صحیح بین اعضای خانواده عامل بسیار موثری است در جامعه. چرا که هر فردی که در اجتماع حضور دارد به واقعیت مسائلی که در خانواده آموخته است را دارد پیاده می‌کند و همین‌ها جامعه را می‌سازد پس مهم‌ترین عامل فرار در حقیقت خانواده و تضادهای درون آن مثل طلاق والدین است.

اگر چه با همه‌ی این‌ها ما نمی‌توانیم از عوامل بیرونی هم نادیده بگذریم به هر حال ما عوامل موثر اجتماعی داریم در این زمینه، مثل دیدنی‌ها و شنیدنی‌ها و هر چیزی که قبح گناه و محرک قوه‌ی خیال و فکر جوان هست مانند عکس‌ها و موسیقی‌ها و فیلم‌های مستهجن که همگی از عوامل اجتماعی هستند که می‌توانند تاثیرگذار باشند.

تقویت‌های باورهای دینی و تربیت مذهبی تا چد می‌تواند در کاهش این پدیده مؤثر باشد؟

یقیناً بسیار زیاد مؤثر است. اگر ما یک تربیت صحیح دینی داشته باشیم و آن‌را در خانه و خانواده اعمال بکنیم قطعاً با استحکام این هویت‌های دینی، فضای داخل خانه را آرام کرده و در نتیجه انگیزه‌ای برای فرار از خانه باقی نخواهد ماند. بنابراین یکی از به‌ترین عوامل برای مبارزه با فرهنگ بیگانه همین باورهای دینی است چرا که بیگانگان توانسته‌اند با تقابل فرهنگ سنتی با فرهنگ مدرنیزه، جوانان ما را دچار یک تعارض کنند که به‌نظرم می‌رسد برای برون رفت از این چالش ما نیز باید در قالب‌های خیلی شکیل مثل تیزرها، فیلم‌ها، عکس و برگزاری جشنواره و … این دو قطب را به صورت واضح به جوانان‌مان بشناسانیم. البته ما نیاز به یک‌سری آموزش‌ها هم داریم، آموزش‌هایی که ایجاد عادت‌های مناسب بکند.

در این حیطه چه کسانی مسئولند و باید چه راه‌کاری را پیش بگیرند تا شاهد نتایج به‌تری باشیم؟

این حیطه مسئولیت حکومتی‌است و البته ما نیاز به عزم ملی و هم‌گانی داریم که هم خانواده و هم اجتماع و همه‌ی ارگان‌ها و سازمان‌ها وارد این فعالیت‌ها بشوند تا بتوانیم ایجاد عادت‌های مناسب را جای‌گزین عادت‌های زشت کنیم. باید با یک اتحاد همگانی یک موج عفاف شکل بگیرد و در کنار این در جامعه جا بیفتد که گناه و گناه‌کار هر کدام مشمول رفتار و شرح وظایف مشخصی می‌شوند که همه‌ی این موارد در شکل‌گیری نتیجه‌ی به‌تر راه‌گشا خواهد بود.

پس آیا با این تفاسیر می‌توانیم بگوییم در بین خانواده‌های مذهبی، فرار صورت نمی‌گیرد؟

متاسفانه این هجمه، امروزه به جایی رسیده است که ما در بین خانواده‌های مذهبی هم شاهد فرار هستیم. من در هفته مواردی از دختران فراری را می‌بینم که این‌ها در خانواده‌های کاملاً مذهبی بوده‌اند. من خیلی صریح بگویم؛ تنهایی و نداشتن یک هم‌راز برای یک دختر عامل مهمی‌است که با افراط‌های شدید خانواده‌های مذهبی این تبدیل به یک معضل خطرناک می‌شود.

از طرف دیگر هم گاهی اطمینان‌های بیش از حد خانواده‌های مذهبی به فرزندان‌شان معضل دیگری است که آن‌قدر به این‌ها اطمینان دارند که همین باعث می‌شود از یک جایی به بعد دیگر کنترل از دست‌شان خارج شود. این خانواده‌ها فکر می‌کنند اگر دخترشان نماز بخواند و یا محجبه باشد پس همین کفایت می‌کند برای اطمینان به او و خب کنترلش را هم از دست می‌دهند.

یا برخوردهای شدید و افراطی که مثلاً یک دختر برای خارج شدن از این محیط پرفشار وقتی از خانه خارج می‌شود چادرش را تاکرده و داخل کیفش قرار می‌دهد و این می‌تواند زنگ خطر شروع یک معضل جدی باشد. البته بی‌محتوایی کتاب‌های درسی و متن‌های آموزشی هم تأثیر به‌سزایی دارد در مکمل نبودن تربیت مذهبی خانواده‌ها. و در این بین داشتن دوستان نامناسب هم در فرزندان خانواده‌های مذهبی عامل دیگری برای به انحراف کشیده‌شدن به حساب می‌آید.

جای‌گاه رسانه‌ها در این بین چه‌قدر می‌تواند مفید و یا مضر باشد؟

ببینید آن‌چه که در بین همه‌ی اقشار چه مذهبی چه غیر مذهبی و طبقه‌ی متوسط و ضعیف و غنی وجود دارد، فرق طبقاتی است که خود صدا و سیما که نقدهای جدی به این رسانه وارد است، به‌عنوان نمونه در نشان‌دادن این معضل بسیار نقش دارد.

یا ما می‌بنیم که فساد اجتماعی در حوزه‌ی رسانه‌ها بسیار پررنگ دیده می‌شود مثلاً در حوزه‌ی رسانه که در ظاهر می‌آیند یک بزهکاری و عواقبش را نشان می‌دهند در حالی که این یک نوع آموزش خلاف است. ما در بعضی از فیلم‌ها، سریال‌ها، نمایش‌ها و در سطح شهر می‌بینیم که می‌آیند با شیوه‌ی سیاه‌نمایی و با شیوه‌ی تخریب اعتقادات و مذهب و فرهنگ اصیل و انسانی ما، به شکل گزافه، مسیر ذهنی جوانان را به سمت تجدد، تمدن و آزادی‌هایی که خودشان تعریف کردند از موضع خودشان، سوق می‌دهند.

بدین ترتیب برای جوان تعارض و گم‌گشتگی به وجود می‌آید و وقتی که جوان در این تعارض قرار گرفت با این‌همه تعارض و تقابل چه می‌تواند بکند وقتی می‌بیند و می‌آموزد که؛ خوشی‌های زندگی‌اش را می‌تواند از هر راهی به دست بیاورد، هر چه بی بند و بارتر باشد در جامعه مقبول‌تر و مورد توجه‌تر است، در عصر نو باید خودنمایی و خودآرایی کرد و عاقبت همه‌ی این‌ها این می‌شود که خودش را عرضه می‌کند.

شما خودتان قضاوت کنید وقتی همه‌ی فیلم‌ها و سریال‌های ما پر شده از روابط گرم دختران و پسران نامحرم، دیگر چه طور می‌شود از یک جوان خام بی‌تجربه با هزار و یک مسئله‌ی خانوادگی و روحی و مالی و اجتماعی، توقع داشت که خیلی هم سالم بماند آن‌هم با این تحریکات جنسی که ما خودمان داریم اجرایش می‌کنیم برای او با رسانه‌های اسلامی‌مان! من با صراحت می‌گویم ما با این بدآموزی‌هایی که از طریق رسانه‌های‌مان داریم به جوانان‌مان می‌دهیم به طور مستقیم دست‌مان را در دست دشمن گذاشته‌ایم.

در کمال تأسف باید گفت که جلوگیری از این پدیده با این شرایطی که شما فرمودید و به واقعیت هم وجود دارد، خیلی سخت به نظر می‌رسد پس اجازه بدهید این‌طور بپرسم؛ وقتی با معضل فرار یکی از اعضای خانواده یا جامعه روبه‌رو شدیم، پس از آن باید چه کنیم؟

متأسفانه یکی از عمده‌ی مشکلات در جامعه‌ی ما این‌است که بعد از وقوع فرار، خانواده و اجتماع این افراد را طرد می‌کنند. این طردشدگی خودش عامل بسیار وحشت‌ناکی است که این‌ها دوباره دست به فرار بزنند.

اگر بگذریم از درصد کمی از دخترانی که عامدانه و عادلانه این کار را انجام می‌دهند اما من وقتی با بیش‌تر دخترانی که فرار کردند صحبت می‌کنم، می‌بینم که این‌ها از ساده لوحی و غفلت زیاد دست به این کار زده‌اند و با این‌که پشیمان هستند ولی می‌گویند ما دیگر حاضر نیستیم برگردیم به خانه چرا که می‌دانیم اگر برگردیم ما را خانواده نابود می‌کنند.

در هر صورت این راه‌ندادن‌ها، طرد کردن و تهدیدکردن خانواده‌ها کار را به‌تر که نه یقیناً بدتر خواهد کرد. گاهی حتا دیده شده که دخترانی هستند که حاضرند در بهزیستی با هر شرایطی ماندگار شوند ولی دوباره به خانه بازنگردند.

من خودم موردی داشتم که دختری که یک بارداری نامشروع هم داشت و می‌گفت من را اعدام کنید ولی دوباره به خانه نبریدم در حالی که همین دختر عامل فرارش، زیاد بودن تعداد فرزندان خانواده و در نتیجه بی‌توجهی و کمبود محبت شدید از طرف خانواده‌اش بوده و باز هم نمی‌تواند به کانون خانواده‌اش برگردد و این بداخلاقی و خشونت به خصوص توسط پدر خانواده، خودش معضل بسیار بزرگی است برای دخترانی که نیازمند محبت و عاطفه هستند که در هر حال این دختران هم مثل ما انسان هستند و از اول هم که منحرف نبودند، ما نسبت به اینان وظیفه داریم. این موردی است که باید به خانواده‌های این‌چنین، آموزش داده شود.

البته من این‌را هم اضافه کنم که تمام سعی دشمنان اسلام از سال‌ها پیش ایجاد ضعف و سستی در اعتقادات و ریشه‌های مسلمین است. من همیشه به جوانان و مراجعه‌کنندگانم توصیه می‌کنم کتاب مستر همفر را بخوانند و آگاهانه با دست‌های پنهانی دشمنان در تهاجم فرهنگی روبه‌رو شده و مقابله کنند.

چرا که وقتی پایه‌های عفاف و اعتقادات مذهبی سست بشود، شاهد شروع مفاسد بیش‌تر و بیش‌تری خواهیم شد. لازمه‌ی مقابله با دسیسه‌های دشمن بر نابودی جوانان ما، بازگشت به اصالت‌های انقلابی و مذهبی‌مان است چه در خانواده و چه در جامعه که با برخوردهای صحیح و مجازات‌های به موقع جلوی این پدیده‌های نابهنجار گرفته شود.