بچههای چارقد و بعضی خوانندهها، سهشنبهٔ چارقد را به خاطر بلاگچه خیلی دوست دارند. اما سهشنبهٔ هفتهٔ گذشته برای هیئت تحریریهٔ چارقد در قم دوستداشتنیتر شده بود. بعد از مدتها توانستیم دور هم جمع بشویم و میزگرد ۸ نفرهای تشکیل بدهیم.
تصمیم گرفتیم به جای بازتاب خبری نشست، صحبتهای گعدهٔ دخترانهمان را به تفصیل منتشر کنیم. از هر دری که شروع میکردیم، از درِ دیگر خارج میشدیم. اینشد که حرفهای چارقدیمان گل انداخت و دو ساعت نشستنمان مثل برق و باد گذشت اما تصویر زیبای سهشنبه، شبیه شیرینیهای خوشمزهٔ آن روز همیشه در ذهنمان مانده.
حجتالاسلام احمد نجمی، مدیرمسوول نشریه الکترونیک چارقد نیز دقایقی در این نشست حضور پیدا کرد و از حاضران و اعضای تحریریه با تقدیم هدایایی تقدیر کرد.
از بحث یک راننده با دختر چادری حرف زدیم تا مزاحمتهای خیابانی و عکسالعمل دختران. از پوشش جلوی پدر و برادر صحبت کردیم تا پوشش جلوی دایی و عمو؛ و در نهایت هم ازدواج. این صحبتها گوشهای از بحثهای دخترانهٔ ماست.
زنان خانهدارند یا مدیر ِ خانه؟
سمیه: بچهها بحث را از مدیریت نشاط در خانه شروع کنیم. همگی موافق هستید که این مدیریت دست دختر یا زن خانه است؟
مهیا: من معتقدم وقتی میگوییم مدیریت خانه، منظور این نیست که خانمها فقط مسئول پخت و پز و چیدن و نظافت و رسیدن به بچهها هستند. خیلی از زنها بدون اینکه بدانند مغز متفکر زندگی هستند. کارهای زیادی از تنظیم برنامههای اعضای خانه گرفته تا چیدن برنامه سفر و گرفتن بلیت از آژانس هواپیمایی انجام میدهند که هیچ ارتباطی با آشپزخانه ندارد. اینکه دختران ما چطور به نقش زن در زندگی نگاه میکنند، تا حد زیادی به محیطی ارتباط دارد که در آن بزرگ میشوند.
لااقل برای من اینطور بوده. پدرم معتقد است زن باید از عهدهٔ تمام کارهای مربوط به خودش بربیاید؛ از انداختن لاستیک زاپاس زیرماشینش گرفته تا کارهای اداری و بانکی و خرید. البته خانمها دربارهٔ خرید، تمریننکرده حرفهای هستند!
البته نمیدانم چقدر این شیوه تربیتی پدرم درست است، یا چقدر جامعه تاییدش میکند، ولی نتیجهاش برای من این بود که داخل و خارج خانه از عهده تمام کارهای مربوط به خودم در درجه اول، و دیگران در صورت لزوم، برمیآیم. البته بدیهایی هم دارد که یکی از آنها این است که عمرا کارهای مربوط به آشپزخانه را دوست ندارم.
من که با این طرز تفکر بزرگ شدم و با انجام کارهای بیرون از خانه تا حد زیادی آشنا هستم، با صدای بلند میگویم که کار خانه یکی از سختترین کارهای دنیاست؛ البته بعد از کار در معدن!
همیشه از خودم میپرسم چرا خیلیها فکر میکنند کار خانه راحت است. ما زنها عادت کردهایم بگوییم همه چیز تقصیر مردهاست؛ در صورتی که خود ما قبل از همه به این موضوع دامن میزنیم، آن هم با تکرار حرفهای تکراری قدیمی.
آیا همهٔ شغلها در شأن زن مسلمان است؟ فقر و فحشا واقعیت دارد؟
رضاییان: به نظر من بعضی شغلها در شأن زنان نیست. درباره شغل ما دو دیدگاه داریم. عدهای میگویند چرا همیشه کار خانه مال زنهاست؟ و میگویند کار باید نصف نصف بشود؛ نیمی به عهده زن و نیمی به عهده مرد. از آن طرف قضیه، چون زن یک انسان است و توانایی خیلی کارها را دارد پس میتواند هر کاری را انجام بدهد. اما به نظر من زن یا دختر مسلمان باید ارزش خودش را بشناسد. نباید دست به کاری بزند که با آن کار ارزشش پایین بیاید. نباید هر کاری را انجام بدهد. اصلا هر کاری در شأن دختر مسلمان نیست.
به نظر من دختر یا زن مسلمان، آنقدر شأنیتش بالا است که برای رزق حلال تن به فحشا ندهد. یعنی اینقدر برای خودش ارزش قائل هست که راه بهتری را برای روزی حلال پیدا کند. اسلام به هیچ عنوان به یک زن یا دختر مسلمان اجازه نداده که برای به دست آوردن روزی تن به فحشا بدهد. عوضش راههای مختلفی جلوی پاش گذاشته. راههای زیادی که میتواند از آن راهها رزق حلال داشته باشد.
زینتسادات: با زهرا موافقم. یعنی آن زنی که از فقر تن به فحشا میدهد نمیتواند خیاطی کند، گلدوزی کند، یا حتی خانهٔ مردم کار کند؟
رضاییان: آفرین. ببینید ما یک دختر مُسلمانیم. وضعیت من با دیگران فرق میکند. اگر همهٔ دستورات را رعایت نمیکنیم، بسیاری از آن را که انجام میدهیم و باور داریم. زندگی و دستورات ائمه را نگاه کنیم. گفته شده که چطور میتوانیم کسب روزی داشته باشیم.
مادرهایمان همیشه حرف خوبی به پسرها میزنند و آن اینکه «برو دنبال کار حلال، ولو اینکه آجر بالا بندازی.» برای مثال من رانندگی توی جاده را برای یک زن نمیپسندم. یعنی هیچ راهی برای زن حتی اگر سرپرست خانواده باشد، وجود ندارد جز اینکه بخواهد راننده کامیون یا اتوبوس باشد؟ اسلام برای من دختر مسلمان شأنیت ویژهای قائل شده، پس نباید تن به کاری بدهیم که در شأن ما نباشد.
مهیا: در رابطه با لزوم همشأن بودن شغل، با خصوصیات زنان موافقم. برابری حقوق زن و مرد را با تحمیل هر شرایطی به زنان قبول ندارم. برای یک زن حتی در بدترین شرایط هم کار متناسب با شخصیتش پیدا میشود. یک زن نیاز نیست راننده کامیون بشود تا زمانیکه توانایی انجام هنری مثل خیاطی یا گلدوزی دارد، یا تا زمانی که میتواند در خیلی از کارخانهها و کارگاهها مشغول فعالیت بشود.
پوشش زنان و دختران در خانه
طبق معمول اول مهیا صحبت میکنه: خانه امنترین جای دنیا، و پدر دوست داشتنیترین آدم دنیاست. چه اشکالی دارد اگر در خانه لباس راحت بپوشیم؟ منظورم البته لباس خواب نیست، لباسی متناسب با فرهنگ خانواده. چه ایرادی دارد اگر با بغل کردن و بوسیدن پدرمان بهشان نشان بدهیم که چقدر دوستشان داریم، که میدانیم چقدر برایمان زحمت کشیدهاند، که تا ابد تکیهگاه ما هستند. من با وجود فاصله بین دخترها و پدرها مخالفم.
زهراسادات: من کلا چه در منزل جلوی پدر و برادر و حتی در میهمانی و مجالس زنانه، با لباسهای پوشیدهای که بدننما نیستند راحتتر هستم و تنها از باب راحتی خودم اینطوری لباس میپوشم. البته حتما احساس راحتی با این نوع پوشش، دلایل روانشناسی و آموزشی دارد که به کودکی بر میگردد.
دهقانی: آمار فحشا و جرایم را که نگاه میاندازیم، میبینیم بعضی از فسادها سر منشأش همین بیحجابی خواهرهاست، یا مادرهایی که جلوی پسر و برادر بزرگترشان پوشش درستی ندارند!
زهرا: به طور قطع باید پوشش یک دختر مسلمان در مقابل محارمش حالا چه پدر و برادر باشد، چه عمو و دایی و پدربزرگ، باید طوری باشد که سبب نشود برای خودش یا دیگران محیط گناه فراهم کند. اینکه متأسفانه آمار جرائم با محارم زیاد شده به طور قطع یکی از علتهایش همین پوشش نامناسب مقابل محارم است.
مخاطرات اجتماعی و خیابانی برای دختران و زنان
مهیا: سوال من این است که اصلاً چرا باید خودمان رو در شرایطی قرار بدهیم که به خاطرش با کسی دعوا کنیم؟ رفتار مطمئن، پوشش مناسب، -البته با تمام وجود معتقدم پوشش در چادر خلاصه نمیشود- و متانت در رفتار یک دختر هرگز او را در شرایط درگیری قرار نمیدهد. بیتفاوتی نسبت به کسانی که دچار بیماریهای رفتاری هستند، نشانه ضعف نیست،بیتوجهی به انسان پوچی است که ارزش توجه ندارد.
زهرا: در شأن یک دختر مسلمان نیست واقعا. من واقعا معتقدم که اسلام شأنیت ویژهای برای زن و دختر مسلمان قائل است. به خاطر همین شأنیت است که از نظر من اصلا درست نیست یک دختر با راننده تاکسی مثلا سر کرایه بیشتر یا کمتر بحث کند یا با فروشنده یک مغازه سر بالا بودن یک قیمت و تخفیف گرفتن بحث کند. این کلکل کردن و بحث کردن یعنی اجازه بدهی مرد به حریم تو وارد بشود.
وقتی مردی ناسزایی به زبان میآورد، بهخصوص توی این طور مواقع این منِ دختر مسلمانم که شأنیت خودم را رعایت نکردهام، بحث کردهام و حرمت ویژه خودم را شکستهام. اما حالا یک وقتی هم هست که مرد واقعا بیدلیل زبان به ناسزا باز میکند. اینجا فرق میکند.
سمیه: درباره برخورد با مزاحمان خیابانی هم همینطور فکر میکنید؟
زهرا: این دختر است که با نوع رفتار و پوشش به مرد اجازه میدهد مزاحم او بشود. من یک بار صبح زود که اغلب آن موقع هم مترو شلوغ است میخواستم سوار مترو بشوم. واگن مخصوص خانمها جا نداشت. صبر کردم متروی بعدی بیاید. اما متروی بعدی هم همینطور بود.
ناچار وارد واگن آقایان شدم. اگر چه برای خودم خیلی سخت بود اما برایم جالب بود که چون چادر به سر داشتم و پوششم با چادر کامل بود، مردها خودشان حریم را حفظ میکردند. از چهار طرفم تا حدودی فاصله گرفته بودند و کسی به من نزدیک نمیشد. باز هم میگویم من خیلی سختم بود وسط آن همه مرد؛ اما آنها خودشان حریم را رعایت کرده بودند. هیچکس مزاحم من نشد. علت این امر فقط پوشش کامل من بود و رفتارم.
تضادهای سیستم خواستگاری با لزوم آشنایی خواستگار با خصوصیات دختر
سمیه: خب حالا وارد زیرمجموعههای ازدواج بشویم. اینکه در اسلام آمده که دختر میتواند از مرد خواستگاری کند را که شنیدهاید. اما واقعا عرف در این مورد طور دیگری برخورد میکند. معضلی در این بین به وجود میآید که خیلی از خصوصیات دختران مذهبی ناشناخته است. اگر دقت کرده باشید، در خیلی از موارد خانوادهٔ خواستگار در مجلس خواستگارییکباره با انبوهی از ابتکارات و خلاقیتهای دختر مواجه میشود در حالی که شاید فقط به خاطر پرستیژ خانواده، دختر را پسند کرده باشند.
حالا یک دختر مذهبی چه کاری میتواند انجام بدهد که قبل از ازدواج حُسنهایش دیده بشود تا به فردی که میخواهد برسد، نه اینکه شرایط به گونهای باشد که از برخی دخترها میشنویم که میگویند «ناچار شدیم جواب بله بدیم.» به نظر شما یک دختر چه کاری برای معرفی حسنهایش میتواند انجام بدهد؟
مهیا (با خنده): به نظر من یک پوست موز بیندازد جلو آقاپسری که دوست دارد، تا بخورد زمین، شاید دختر را ببیند!
زهراسادات: این همیشه دغدغهٔ ذهنی من هم هست که یک دختر مذهبی با وجود خط قرمزهای اخلاقی و مذهبیاش چطور میتواند خودش را آنطور که هست، با همهٔ حسنها و بعضا تفاوتهایی که با خانوادهاش دارد، در جامعه معرفی کند تا پسری که قرار است به خواستگاریاش بیاید تنها روی شرایط خانوادگی اقدام نکند و خود آن دختر را با تمام تفاوتهایش پذیرفته باشد.
چون همانطور که میدانیم حتی در خانوادههای مذهبی تا حد نسبتا زیادی بچهها از نظر فکری با خانوادههایشان فاصله گرفتهاند و معلوم نیست ملاکها و طرز فکر یک دختر برای انتخاب، با پدر و مادرش یکی باشد و متاسفانه همین نادیده گرفتن اختلافها و «بله گفتن» تنها بر اساس ملاکهای خانواده، باعث شکلگیری ازدواجهای ناموفقی میشود که یک عمر هم ادامه پیدا میکند یا با طلاق و شکست مواجه میشود. و متاسفانه این بین خانوادههای مذهبی بیشتر اتفاق میافتد؛
که مطمئنا پیامدهای سنگینی هم دارد و گاهی هم میبینیم که تنها به همین دلیل، دخترها با چنین شرایطی و در چنین خانوادههایی کلا دور ازدواج را خط میکشند و با تمام خوبیهایی که دارند به دلیل نبودن خواستگار دلخواه خودشان، سن ازواجشان بالا میرود. این مسئله خیلی حساس است و به نظر من به ساعتها صحبت و همفکری نیاز دارد.
دهقانی: خیلی از مشکلات را خود خانوادهها به وجود میآورند که باعث میشود سن جوانها برای ازدواج بالا برود؛ مثل بهانههای بیجا و فرهنگها و سنتهای نادرستی که رواج دارد.
رضاییان: حرف مهیا را قبول دارم. خانوادهای که اجازه نمیدهد دخترش با فرد خواستگار هیچ ارتباطی داشته باشد، فکر نمیکنم راهی هم برای بروز خلاقیتهای دخترش داشته باشد، مگر اینکه هی خودشان هر جا مینشینند از آن خلاقیتها حرف بزنند. اما این را هم بگویم؛ اسلام دین سختگیری نیست. اسلامی که به ما اجازه داده وقتی همه مراحل خواستگاری انجام شد و خانوادهها به توافق کامل رسیدند
و به قول معروف «همه چیز اوکی شده» و قرار برای آزمایش خون و خرید بازار و محضر گذاشته شده، زن میتواند برای لحظهای بازم میگم برای لحظهای چادر از سرش بردارد تا فرد خواستگار او را بدون پوشش ببیند، به یقین اجازه داده دختر و پسر قبل از ازدواج با همدیگر به گفتوگو بنشینند.
البته این را هم باید در نظر بگیریم که اسلام فقط به دختر و پسری که قصد ازدواج دارند چنین اجازهای داده. این حرفمان مورد سوءاستفاده قرار نگیرد که اسلام کلا به دختر و پسر اجازه داده با هم در ارتباط باشند. این اجازه فقط توی بحث ازدواج است.
امیدواریم این مباحثهٔ دوستانه بتواند بابی باشد برای گفتگوهای دامنهدارتر دربارهٔ مسایل زنان و دختران در جامعه. با تشکر از دوستان حاضر در نشست، و شما خوانندگان گرامی که حتی این کلمههای آخر را نیز نخوانده نمیگذارید.
عکس از معصومه سادات موسوی
بد نیست نظرسنجی مثبت و منفی هم برای هر پست بگذارید
سلام.
توضیح: من به درستی حکم حجاب معتقدم.
نظراتی دربارهٔ متن بالا دارم:
۱.
در بین صحبتها گفته شده که «آمار فحشا و جرایم را که نگاه میاندازیم، میبینیم بعضی از فسادها سر منشأش همین بیحجابی خواهرهاست… » و «اینکه متأسفانه آمار جرائم با محارم زیاد شده به طور قطع یکی از علتهایش همین پوشش نامناسب مقابل محارم است.»
اولاً چطور به این نتیجه رسیدین؟ صرفاً با دیدن آمار که نمیشه این نتیجه رو گرفت.
ثانیاً آیا واقعاً آمار «جرائم با محارم» زیاد شده؟ منبعتون چیه؟
۲.
گفته شده که «این دختر است که با نوع رفتار و پوشش به مرد اجازه میدهد مزاحم او بشود. » خیر! خانم های محجبهای هم هستن که علیرغم رعایت همهٔ مواردی که می فرمایید لازمه، بازهم براشون مزاحمت ایجاد می شه. از طرف دیگه گزارشهایی هم از کسانی که در خارج از ایران زندگی میکنن شنیدم که بعضاً مزاحمت براشون خیلی کمتره، بااینکه حجاب رو به معنایی که انتظار دارین، رعایت نمیکنن.
امیدوارم در بحث هاتون مستدلتر نتیجهگیری کنید.
من این گزاره را قبول ندارم که «این دختر است که با نوع رفتار و پوشش به مرد اجازه میدهد مزاحم او بشود.». دست کم با این قطعیت و کلیت قبولش ندارم. برای شما پیش نیامده که به خاطر چادرتان و دقیقا درباره چادرتان متلک بشنوید؟ به نظر من متلک هم مصداقی از مزاحمت است و یکی از آزاردهندهترین مصداقهایش.
موفق باشید انشالله.
با افتخار لینک شدید
http://sajjadrahimimadiseh.blogfa.com
دوستی با حضور همیشه نهان…
صحبتهای خوب و مفیدی بوده، خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید. انشاءالله
نکتهای را خواستم بگویم که فعلاً از خیرش گذشتم. یاعلی http://hesan.ir