سال ۱۳۴۰ در پیشوای ورامین چشم به جهان گشود. از همان اوان کودکی یاد گرفته بود که مردانه زندگی کند. شجاعت و حقطلبی از ویژگیهای بارزش بود. شجاع و حقطلب بود. آنهایی که میشناختندش، دوست داشتند همانند او زندگی کنند. خوب صحبت میکرد. زندگیش همواره مملو از تلاش و کوشش بود. نا امیدی در وجودش راه نداشت و توکل به خدا بزرگترین حسنش به شمار میرفت.
« هرچه خدا بخواهد» تکیه کلامش بود و اعتقادش. صبور بود مقاوم، مهربان و دلسوز و حقطلب … هیچوقت خودش را بر دیگران ترجیح نمیداد و همیشه غم دیگران دل رحیمش را به درد می آورد و رنجش دیگران، رنجش میداد.
حساس بود و تلاشگر … چیزی که برای او حق نام نداشت، باوری محال بود. میگفت هیچوقت زیر بار حرف زور نمیروم. به فرزندانش هم یاد داده بود که باید راست گفت و درست گفت و نباید اجازه داد دیگران نیز به ما جز این بگویند.
دومین سال تحصیلش در دبیرستان بود که انقلاب به اوج خودش رسید. او که از فعالترین دانشآموزان بود، با مدیریت دبیرستان درگیر شد و هر روز با شعار دادن و پاره کردن عکسهای شاه و خانوادهاش، مدرسه را به هم میریخت.
مدیر مدرسه که مبارزات مریم را علیه رژیم طاغوت باور نکرده بود، چند قاب عکس متعلق به شاه و فرح و اشرف پهلوی را به منزل مستخدم مدرسه برد تا سالم بماند. مستخدم مدرسه از خواهر مریم میخواهد که با مریم صحبت کند که او برود و عکسها را به مدرسه برگرداند.
وقتی مریم ماجرا را شنید، با دوستانش به منزل مستخدم مدرسه رفت و عکسها را آورد و در حیاط مدرسه شکست و آتش زد. مدیر مدرسه هم یکی از شاگردان را به پاسگاه ژاندارمری پیشوا فرستاد و برای آرام نگهداشتن مدرسه از ژاندارمهای شاه کمک گرفت.
اولین فرزندش «علی» در شب اول جنگ به دنیا آمد و بعد از تولد «محمد» دومین فرزندش، به همراه همسر و فرزندانش به بندر عباس نقل مکان کرد و مدتی در آنجا به تدریس در کلاسهای نهضت سواد آموزی پرداخت.
شش سال در غربت جنوبیترین شهر مرزی ایران، بندرعباس به سر میبرد و تابستانهای وحشتناک بندرعباس را با عشق در کنار همسرش میگذراند. بیماری آسم آزارش میداد؛ ولی یک لحظه عقب نمینشست.
آخرین روزهای زندگی پر تلاشش همراه بود با روزهای پایانی بارداری سومین فرزندش. به پیشنهاد یکی از دوستان که از کارکنان فرودگاه بندرعباس بود، راهی سفری بیبازگشت شد. ایران ساعت ۱۰ صبح روز یکشنبه ۱۲ تیر ماه ۱۳۶۷ در پی اصابت موشک ناو آمریکای جنایتکار به هواپیمای مسافربری پرواز شماره ۶۵۵ ایران ایر هواپیمایی جمهوری اسلامی، شهید مریم اسدی جعفری به همراه همسر شهید سیروس کشکولی و فرزندانش علی و محمد از آسمان نیلگون خلیج فارس به سوی بهشت پر کشیدند.
مریم هرگز بازنگشت و در وسعت بیکران خلیج فارس جا ماند. روح بزرگ و لطیفش آب را بر خاک ترجیح داد که هرگز بازنگشت و اینگونه آرامگاه ابدیش به وسعت خلیج فارس گشت.