تصورش را بکن، در یک شب ظلمانی و تاریک توی جاده در حال حرکت از کنار مزرعهای هستی و صدای دلنواز حرکت برگهای درختان را با باد میشنوی. از دور آتشی میبینی که رقص شعلههایش در آسمان، شکوه زیبایی را آفریده؛ آنچنان که چشمها را مبهوت خودش میکند و حتی شاید دوست داشته باشی که ساعتها بایستی و خیره خیره آن را بنگری اما یادت نرود که این رقص شعلههای آتش تنها از دور زیباست، نزدیکش شوی اگر؛ ممکن است شعلههایش تو را ببلعد و نابودت کند …
حکایت جامعه آمریکا، حکایت رقص شعلههای آتش در باد، در شب تاریک و دیدن آن از دور است. اگر نزدیکش بشوی، همین شعلههای زیبا تو را میبلعند و نابودت میکنند. حالا این را که گفتم داشته باش، کمی هم تا اندازهای به ذهن من کمک کن اگر میتوانی. حقیقتش هر چه فکر میکنم؛ نمیتوانم رابطه بین متمدنشدن و فساد را بفهمم.
این سخن ما نیست ها، خروجی مؤسسههای آماری جامعه خودشان است که زنان وضعیت برابری از نظر اجتماعی و سیاسی با مردان ندارند. کاری ندارم که زنان جامعه آمریکایی چند درصد هستند و از آنطرف در کنگره و سنا چند درصد کرسیها مال زنهاست و یا آنها در یافتن شغل چقدر دچار مشکلند و از درآمد پایین و وضعیت بد مالی رنج میبرند!
حرف اصلی من تجاوزات جنسی در جامعه آمریکایی است که امروز شاید بهنوعی دارد صفت متمدنترین کشورها را با خود یدک میکشد. واقعیتی که حاصل همین خروجی مؤسسههای آماری این جامعه است میگوید که در میان کشورهایی که آمار تجاوزات جنسی را ارائه میکنند، ایالات متحده آمریکا بالاترین آمار را به خود اختصاص داده است که ۱۳ برابر انگلیس و ۲۰ برابر ژاپن است!
باز هم من نمیگویم؛ حرف، حرف پنتاگون است. اینجا که دیگر اعتبار دارد نه؟ … گفته در سال ۲۰۰۸ در حوزه نیروهای نظامی آمریکا، ۲۹۰۰ مورد تجاوز جنسی گزارش شده است که نسبت به سال گذشتهاش، ۹ درصد افزایش نشان میدهد! بهنظرت برای یک سال خیلی زیاد نیست این افزایش؟ … گفته از هر سه زن در ارتش آمریکا، یکی هدف تجاوز به عنف نظامیان قرار میگیرد. خودشان اذعان کردند که جرائم جنسی در ارتش آمریکا به امری عادی تبدیل شده است؛ زیرا عاملان آن بهندرت تحت بازجویی و تعقیب قضایی قرار میگیرند.
یاد روزهای شروع جنگ تحمیلی افتادهام. روزهای جنگ تن به تن و درگیریهای خرمشهر … این روزها که سالگرد پیروزی خرمشهر هم هست. کتاب دا را که خواندهای به حتم، نه؟ … دارم فکر میکنم که چه تفاوتی بین دیدگاههای جوامع وجود دارد که یک جامعه اینگونه است و جامعه دیگری آنگونه … یاد آرامش روانی زنان رزمنده خودمان افتادهام؛ توی کتاب دا، آنجا که خانم زهرا سادات حسینی با چه آرامش خاطری از همرزمانش حرف میزند، وقتی همراه آنها راه میافتاد توی شهر تا اجساد شهدا را جمع کند و با چه جسارتی و شجاعتی از پلههای آن آسیاب بالا میرود و پیکر متلاشی شده پیرمرد کارگر آسیاب را جمع میکند …
دارم فکر میکنم یا جامعه متمدن را غلط اندر غلط معنا کردهاند وقتی آن را جامعهای دانستهاند که انسانها در آن آزادند و این آزادی به چنین فجایع انسانیای ختم شده و یا جامعهای که از این فجایع انسانی به دور است، جامعه غیرمتمدن است! بهرحال من هنوز رابطه متمدنشدن و عادی شدن این فجایع انسانی را نفهمیدهام. تو فهمیدهای؟ ….
سلام
دقت کردین هیچ تناسبی بین تصویر و متن وجود نداره؟
تصویر سربازان زن اسرائیلی رو نشون میده اونوقت شما از جامعه زن امریکایی صحبت میکنین.
فوق العاده بود
خیلی ممنون