از زر، با زور، به تزویر

خدا بیامرزد دکتر علی شریعتی را که چه با سوز و گداز از این سه عنصر و نقش ویرانگرش در جوامع بشری سخن می‌گفت: زر و زور و تزویر. و من آن روزها نوجوانی بودم که قطره قطره گفتار او را می‌نوشیدم. حالا بعد از نزدیک چهل سال، وقتی پدیده‌های جامعه خودم را می‌بینم، حس می‌کنم چقدر نزدیکند ماجراهای اجتماعی به هم. امروز که می‌خواهم یکی از جلوه‌های دردناک آلودگی فرهنگی را به بحث بگذارم، می‌بینم هم جنسش از زر است، هم رسمش با زور، هم باطنش به تزویر.

سخنم بر سر حلقه‌افکندن‌های دروغین خانم‌هایی است که یا قدری از سن ازدواجشان گذشته یا طلاق گرفته‌اند و یا همسرشان به رحمت خدا رفته و حالا می‌خواهند آرام زندگی کنند و هر وقت و بی‌وقت با تقاضای عقد و صیغه و مثل آن مواجه نشوند، برای همین، مجبورند حلقه‌های دروغین در انگشت کنند. آدم دلش می‌گیرد از این همه رنگ و نیرنگ که جامعه ما را تهدید می‌کند.

البته در این میان، خود این خانم‌ها معمولا کمترین تقصیر را دارند. اگر بیوه شده باشی، جامعه باید آن قدر اهلی و پاک و نجیب باشد که مجبور نباشی دم به دم جواب این نگاه تمناگرانه و آن کلام نامربوط را بدهی. اگر به هر دلیل از سن عرفی ازدواج رد شده باشی، باید مردان این دیار آن قدر مرد باشند که سر هر پیچ مزاحمت نشوند.

جامعه پر شده از پیچ و واپیچ: محل کار، محل درس، محل زندگی، محل عبور و مرور و … و معمولا سر هر پیچ کسی ایستاده و تقاضایی دارد! چقدر باید جان‌سخت باشی که مرتبا پاسخ‌های معقول مؤدبانه بدهی: آمادگی ازدواج ندارم، فعلا شرایطم مساعد نیست، می‌خواهم فرزندم را بزرگ کنم، مدتی نیاز به آرامش و تنهایی دارم، و … .

معلوم است که یک جا کم می‌آوری و مجبور می‌شوی تظاهر کنی که همسر داری. پس این حلقه زر را به انگشت می‌اندازی. با زور این کار را می‌کنی؛ چون اگر مجبور نباشی‌، هرگز تظاهر به چیزی نمی‌کنی که نیستی. و در این میان البته قدری تزویر و دورویی هم لازم است!

بعضی‌ها بیشتر پاپیچت می‌شوند و تو مجبوری از سلاح تزویر و فریب استفاده کنی تا آن دروغ را باور کنند. راستی که جالب است. یک جامعه دینی که باید عناصر اصلی اخلاق و فرهنگش را راستی و درستی و یکرنگی بسازد، سرشار شده از این اجبارهای تعفن‌آور!

روزی می‌رسد آیا که مجبور نباشیم خودمان را پشت این ماسک‌ها پنهان کنیم؟ روزی می‌رسد آیا که مردان ما آن‌قدر بالغ شوند که وقتی به خانم مجردی می‌رسند اول عقلشان کار کند و بعد چشم و زبانشان؟

البته پیشنهاد ازدواج در اصل چیز بدی نیست؛ اما این شیوه‌ای که اکنون میان ما رایج شده، هیچ نسبتی با روابط انسانی ندارد. مردی که خودش همسر دارد، در محل کار و … چشم می‌چرخاند تا خانم مجردی ببیند، مخصوصا اگر بیوه باشد. بعد سراغش می‌رود و با هر فوت و فنی که بلد است، می‌خواهد تنهایی و بی‌کسی و احیانا نیازش را وجه‌المعامله‌ی هوس سازد.

نمی‌گویم همه چنین هستند؛ اما این فاجعه آن قدر دامنگیر شده که بوی تعفنش این سو و آن سو را پر کرده است. ما که این همه دم از پاکی و انسانیت می‌زنیم، وقتش نشده که فکری اساسی برای این بداخلاقی‌های رسواگر کنیم؟

۴ دیدگاه در “از زر، با زور، به تزویر”

  1. سلام
    همه اونها که به نفس شون گوش میکنند اما وجدانشون نمیشنوه مقصرن. مرد وزن نداره.
    بیاین خدارو این قدر خشک نشنویم.

  2. اساس جامعه خانواده است ، ما برای ثبات بنیان خانواده چه کرده ا یم ، آیا این رکن اساسی مهم تر است یا ورزش که این همه بودجه های مملکت را بی حساب و کتاب خرج می کنند و فریاد هیچ کسی از آنان که می دانند در اعتراض به آن بلند نمی شود.

دیدگاه‌ها بسته شده است.