چادرم را خودم سر کردم

سردمداران فرانسه و بعضی کشورهای اروپایی وقتی می‌خواهند زورگویی‌شان را در مخالفت با حجاب دختران مسلمان توجیه کنند می‌گویند: حجاب، نشانه‌ی این است که این پوشش از طرف مردان خانواده به دختران تحمیل شده. بعد می‌خواهند سوپرمن‌بازی در بیاورند و این دخترکهای بیچاره را از چنگال پدر و برادر و همسر نجات بدهند!

حالا هرچه این دخترها پلاکارد دست می‌گیرند و فریاد می‌زنند که بابا به کی قسم این لباس انتخاب خودمان است. کسی هم زورمان نکرده بیاییم ازش دفاع کنیم؛ اما گوش آن جنابان سردمدار بدهکار نیست که نیست.

ما در کشورمان حجاب اجباری داریم – که البته دلایل شرعی و عقلی خودش را دارد- بسیاری از کشورهای دیگر هم دارند به سمت بی‌جابی اجباری پیش می‌وند. حالا کسی بخواهد کمی منصف باشد حداقلش این است که همه را به یک چشم ببیند و بگوید اجبار نوع خاصی از پوشش یا منع نوع خاصی از پوشش در همه‌ای دنیا مذموم است.

اما جالب اینکه بهانه‌ویی‌ای رئیس روسای فرانسه طرفدارانی هم برای خودش پیدا کرده است. هنوز خیلی مانده تا حضرات بفهمند بسیاری از دختران مسلمان پوشش خود را با فکر و علاقه انتخاب می‌کنند.

منکر نمی‌شوم که بعضی خانواده‌ها و جوامع سنتی ممکن است نوع خاصی از پوشش را – مثلا چادر در ایران یا روبنده در کشورهای عربی- تحمیل کنند اما به نظرم اصل حجاب را نمی‌شود تحمیل کرد. چه اینکه حجاب فقط یک لباس سرتاسری نیست که روی زن بیندازی و خیالت راحت باشد که دیگر این خانم محجبه است. حجاب فرمول پیچیده‌ای از رفتار و گفتار و افکار است که اگر همه اینها در جهت یک عقیده نباشند محصول نهایی آنقدرها هم محجبه نیست!

محجبه شدن به نظر من یک فرایند تدریجی است. می‌تواند از حداقل حجاب شروع شود تا برسد به جایی که آدم مطمئن شود می‌تواند خودش را محجبه بنامد. البته این سیر انتهایی ندارد! همیشه راهی برای محجبه‌تر شدن هست. منظورم این نیست که روبنده بزنیم و دستکش.

حجاب – همان ترکیب جذاب و پیچیده از فاکتورهای مادی و معنوی- ظرفیت انکشاف بالایی دارد. هر روز می‌توانی خودت را محک بزنی و حجب و حیاءت را بسنجی. به وسواس نیفتی! فقط این پرونده حجاب را برای همیشه در ذهنت باز بگذاری و هر روز یک کلمه به آن اضافه کنی. بعد ببینی که چه زیبا همین حجاب، معنویتت را بالا می‌برد. رفتارت را موقر و شخصیتت را مقبول‌تر می‌کند.

من این سیر حجاب را از ۵-۶ سالگی شروع کردم. آن روزها که با تعریف و تمجیدهای مادر روسری نصفه نیمه‌ای سر می‌کردم. حجاب برای آن روزهای من فقط عامل تشویق بود نه تنبیه! اگر حجاب داشتم تشویق می‌شدم ولی کسی هم مجبورم نمی‌کرد. در ازای برداشتنش هم توبیخی در کار نبود.

از هفت هشت سالگی روسری، رفیق لحظه‌های بیرون خانه‌ام بود. بلوز و شلوار شاید آستین کوتاه هم می‌پوشیدم. می‌دویدم، بازی می‌کردم. بزرگتر که شدم روسری هم با من بزرگ شد. آستینم بلند شد. بلوزم هم قد کشید تا مانتو شد. شیطنت‌های دخترانه اما سر جای خود بود.

یادم هست یک روز مادر از من پرسید چرا حجاب داری؟ خب من آن روز توی جواب این سوال ماندم. می‌دانستم حجاب را دوست دارم. می‌دانستم دارم به حجاب پناه می‌برم تا بتوانم آزادانه بازی و شیطنتم را داشته باشم؛ اما به زبانم نیامد. از آن روز پرونده حجاب خیلی جدی برایم باز شد.

به سن تکلیف که رسیدم حداقل واجب حجاب شرعی را داشتم؛ اما کیفیتش تفاوت می‌کرد. مسجد و زیارت چادر سر می‌کردم؛ تفریح و باغ و بوستان مانتو می‌پوشیدم. چند سالی هم به همین منوال گذشت. یک روز جو زده می‌شدم که در باغ و بستان هم چادر بپوشم بعد که می‌دیدم نمی‌توانم مثل همیشه بازی کنم درش می‌آوردم.

چشمم البته به چشم مادر بود که مرا تایید می‌کند یا نه. آن وقت‌ها سکوت مادر برایم آزاردهنده بود. می‌گفت هرچه خودت دوست داری بپوش. من دلم می‌خواست که بگوید چادر یا مانتو تا خیالم را راحت کند. تا بعد هرچه به سرم آمد بگویم خودت گفته بودی! اما نگفت. راستش هیچ‌وقت نگفت. تا من بزرگ و بزرگتر شدم.

دوگانگی پوشش در محیط‌های مختلف –هرچند که اختلاف زیادی هم بینشان نبود- مرا به فکر وا می‌داشت. دوست داشتم در زندگی سیاست پوششی واحدی داشته باشم. تا بالاخره یک روز کنار دریای جنوب در سن ۱۵-۱۶ سالگی همینطور که کنار ساحل قدم می‌زدم و نسیم ملایمی پایین روسری و مانتویم را تکان می‌داد تصمیم گرفتم که با چادر دوست‌تر بشوم. از آن روز به بعد چادرم را خودم سر کردم. با فکر و عشق.

پرونده‌ی حجاب شما در کدام مرحله است؟ تا حالا بهش فکر کردید؟

۵ دیدگاه در “چادرم را خودم سر کردم”

  1. سلام؛
    ممنون بابت این متن خوب. اما در نهایت نگفتید چرا حجاب چادر رو انتخاب کردید.
    یعنی در واقع از زیر پاسخ دادن به به سوال سخت متن در رفتید.
    از روی علاقه بوده یا عقلانیت ؟
    چون نسیم ملایم و کنار ساحل و قدم زدن، دلیل خوبی برای اینکه بتوانید دیگران رو هم قانع بکنید که چادر بپوشن نیست …
    سربلند باشید.

  2. متاسفانه این دوگانگی نه فقط درحجاب بلکه در رفتار و ایدئولوزی و همه موارد زندگی ما ایرانی ها است ! چرا ؟ نظر شما چیه ؟

  3. بسم الله
    آفرین، آفرین آفرین به شما خواهر گرامی…
    ان شاءالله که همیشه زهرا وار باشید…
    یا زهرا

  4. سلام
    ممنون از دیدگاه زیبا و دوست داشتنی شما نسبت به حجاب امیدوارم در پرتو این فریضه به کمال برسید.
    التماس دعا

  5. سلام
    پرونده حجاب من توی مرحله چادره…
    ۵ساله که وارد این مرحله شده با یه تصمیم و یه استخاره توی مسجد محل و لبخند روحانی اونجا و البته اخم مادر و پدرم که ناشی از نگرانی از این بود که نتونم این امانت بزرگ رو خوب حفظ کنم!
    زیبا بود ممنون.

دیدگاه‌ها بسته شده است.