نقدی بر بی‌هنری‌ ها در تبلیغ حجاب

به همه اجزای جهان هستی می‌توان دو گونه نگاه کرد: رسمی و در چارچوب؛ یا تازه و باطراوت. نگاه اول برای مخاطبان تحت قاعده خوب و حتی لازم است. اما برای بسیاری از مخاطبان که دوست دارند در فضاهای تازه بگردند و هواهای تازه را استشمام کنند، نگاه دوم مطلوب و بلکه لازم است.

این مقدمه را از آن رو آوردم که بگویم: به اعتقاد من، نوع نگاه کلیشه‌ای همه جا هم بد نیست؛ گاهی هم لازم است؛ اما مخاطبان محدودی دارد. مثلا در بحث حجاب، بعضی از مخاطبان ترجیح می‌دهند که بگویند و بنویسند و بخوانند: بی‌حجابی زن از بی‌غیرتی شوهر اوست. یا مثلا: ای زن به تو از … . اما بسیاری از مخاطبان، دیگر حوصله این حرف‌ها را ندارند. این بدان معنا نیست که این حرف‌ها لزوما بد است. ممکن است بعضی از این حرف‌ها بد و بعضی هم خوب باشد. مسئله این است که بسیاری از مخاطبان از کلیشه خسته‌اند.

حالا اگر بنا باشد درباره حجاب یا هر موضوع دیگر کلیشه‌ای حرف نزنیم، باید اول طرز تلقی‌ ما نو شود. نو شدن طرز تلقی به معنای دست‌کشیدن از اصول فرهنگی و باورهای دینی نیست، بلکه یعنی انعطاف کافی در تلقی از اصول.

مثلا اگر طرز تلقی ما از زن چنان باشد که نباید هیچ مرد نامحرمی او را ببیند، معلوم است که نمی‌توانیم با دختر و زن امروز که وظایف اجتماعی‌اش کاملا با حضور پررنگش در جامعه آمیخته شده، به درستی سخن بگوییم.

انکار نمی‌کنم که چند و چندین حدیث در همین سمت و سو روایت شده؛ اما آیا همه حرف دین همین است؟ آیا نمی‌توان از مجموعه باور و فرهنگ قرآنی به این نتیجه انعطاف‌پذیر رسید که متناسب با فرهنگ و شرایط زمانه، حضور عفت‌مندانه زن در اجتماع باید تعریف شود؟

برای همین تأکید دارم که نخست باید طرز تلقی ما انعطاف یابد. این انعطاف برگرفته از خود باورهای دینی است. آن‌گاه نوبت به زبان بیان می‌رسد. از میان انواع زبان‌ها برای بیان این نوع موضوعات، زبان هنر از همه نیرومندتر و مفیدتر است؛ زیرا به فطرت آدمی بسیار نزدیک است.

هنر هرگز ابزار نیست. هنر برای خودش یک زبان مستقل است. این زبان مستقل می‌تواند با دین و فرهنگ و دانش و اخلاق نسبت مستقیم برقرار کند. اصلی‌ترین وجه تمایز زبان هنر، لطافت و شناوری آن است. لطافت هنر سبب می‌شود که بتوانیم خودمان را در جهان درونی مخاطب قرار دهیم و به جای موعظه و نگاه از بالا، او را جای خودمان و خودمان را جای او بگذاریم. یعنی گوینده و شنونده یکی شوند. این جاست که می‌توانیم یافته‌ها و باورهای مخاطب را ارج بگذاریم و دیگر به او به چشم موجودی نگاه نکنیم که خدا به دست ما سپرده تا تربیتش کنیم!

زبان هنر از مبانی دینی اثر می‌پذیرد، اما آن‌ها را از دریچه‌ای ارائه می‌کند که مخاطب احساس توهین نکند. بسیاری از شعارهایی که ما بر در و دیوار درباره حجاب می‌نویسیم، به گونه‌ای است که مخاطب احساس می‌کند به شخصیتش یا شعورش یا فرهنگش یا انسانیتش یا حریم خصوصی‌اش توهین می‌کنیم. و همین سبب می‌شود که از ما فاصله بگیرد و به اصل حرف ما هم گوش ندهد.

تنها این مهم نیست که تمثیل‌های زیبا به کار ببریم. وقتی مثلا از تمثیل صدف استفاده می‌کنیم، به دختر و زن امروز می‌گوییم باید پنهان باشد، مثل صدف. البته که این تمثیل قشنگ است؛ اما نوعی توهین به او را در بر دارد؛ زیرا از او می‌خواهد که به گوشه‌ای برود و پنهان شود تا یک وقتی صیادی بیاید و توری بیندازد و او را صید کند و بشکافد و صدف را ببیند و ذوق‌زده شود! من نمی‌گویم کسی که چنین تمثیلی به کار می‌برد، لزوما چنین باوری دارد. ممکن است خیلی از ما بدون توجه به این ظرافت‌ها چنین حرف‌هایی بزنیم.

آری؛ زبان هنر به ما می‌آموزد که باید به جهان درونی مخاطب بسیار احترام نهاد و با او یکی شد. این جاست که به کلی از نصیحت و موعظه پرهیز می‌کنیم. در گام بعد، باید به سراغ تکنیک‌ها رفت. وقتی تلقی انعطاف بیابد و سپس زبان لطیف برگزیده شود، آن‌گاه نوبت به تکنیک می‌رسد. حالا اگر کسی واقعا اهل هنر است، باید به میدان بیاید. این جاست که ما بسیار به اشتباه رفته‌ایم.

معمولا اصلا تلقی‌مان را انعطاف نداده‌ایم. اگر داده‌ایم، زبان لطیف برنگزیده‌ایم. اگر برگزیده‌ایم، تکنیک درست را به کار نگرفته‌ایم. به سینمای خودمان نظر کنیم. چند فیلم داریم که حتی یک سکانس آن، با این سه شرط، به موضوع حجاب پرداخته باشد؟ چند نقاشی؟ چند شعر؟ چند نمایش؟ چند تندیس؟

وقتی این سه شرط حاصل شود، حتی اگر هر پنج سال یک بار، یک فیلم خوب، یک شعر اثرگذار، یک نمایش قوی، یک تابلوی مؤثر، و یک تندیس باورآفرین در موضوع حجاب خلق کنیم، باید به خودمان ببالیم.

باید اعتراف کنیم که ما در موضوع حجاب شعار داده‌ایم و شعارهامان از این هر سه ویژگی بی‌بهره بوده است. حالا انتظار داریم دختران و زنان این جامعه به حجاب بگرایند یا از آن فاصله بگیرند؟

لطفا برگردید و این نوشته را یک بار دیگر با انصاف و بدون پیشداوری بخوانید. سپس هرچه خواستید، بر آن نقد بنویسید. خاکسار همة نقدهایم.

۱ دیدگاه در “نقدی بر بی‌هنری‌ ها در تبلیغ حجاب”

  1. سلام سرکار خانم یحیوی؛

    امیدوارم ماه مبارک امسال براتون مملو از برکات معنوی و مادی باشه و طاعاتتون مقبول آقا امام زمان (عج) و خداوند قرار بگیره.

    متن روان و تأمل برانگیزی نوشته‌اید. ممنون از شما. اما باز هم این متن، مثل باقی صحبتهای انتقادی ما، متأسفانه کارشناسانه نیست، فقط و فقط به بیان مشکل می‌پردازه و راه حلی ارائه نمی کنه. ظرافت در انتخاب کلمات، انعطاف‌پذیر شدن در برخورد با شرایط جامعه، هنروری و هنرپروری در بیان موضوع، همه زیبا و خوشایند هستن اما آیا راه حلی برای مشکلات موجود در جامعه ارائه شد در متن شما؟

    چیزی که الآن نیاز داریم «باید اینگونه می‌بود» و «چرا اینگونه نشد» و «باید چگونه باشد» نیست. اینها همه موجوده و میلیونها ساعت حرف و مطلب در مرودشون زده شده. چیزی که جامعه امروز ما نیاز داره اینه که بگیم «چه کار بکنیم که بشود». ما الآن با نوجوونهایی سر و کار داریم که در عین خوب بودن، در عین عزیز بودن و ارزشمند بودن، کلّه شق هم هستن و حرف رو گوش می‌کنن اما نمی‌شنون. شما باید بگید چه جمله‌ و مثالی به جای اون مثال صدف و مروارید باید براشون بزنیم. برای نوجوانی که اصلا دغدغه مطالعه نداره، دغدغه واجبات و محرمات دین نداره، دغدغه رعایت حریم حجب و حیا رو نداره و توی خیابون بلند بلند حرفایی که برای آدم بزرگا هم تابو هست رو می زنه جلوی مردم، این رو چه جوری می‌خوایم متوجهش بکنیم که قراره پدر باشه، قراره مادر باشه و قراره انسان‌سازی بکنه… البته نمی‌گم که نوجوونهای ما دین ستیز هستن، بلکه عرضم اینه که آداب زندگی رو نمی دونن و اگر بفهمن آداب درست زندگی کردن و اخلاقی زندگی کردن، بخشی از این هستش، به دین و حجابش و اخلاقیاتش و واجباتش هم پایبند می‌شن.

    به نظرم اگر در متن خوب و مفید شما، مثالهایی به عنوان راه حلهای مد نظر شما ارائه می‌شد، متن بسیار مفیدتر و کاربردی‌تر بود.

    باز هم ممنون بابت زحماتی که در چارقد به عنوان سرباز خط مقدم جبهه جنگ نرم می‌کشید. خدا قوت

دیدگاه‌ها بسته شده است.