زنان ایرانی دارند دیوانه می‌شوند!

مقدمه:

در یادداشت قبل به بررسی عکس‌هایی پرداختیم که روایتی متناقض از زن ایرانی را به اذهان عمومی جهان پیشکش کرده است. در این یادداشت روایتی دیگر را بررسی خواهیم کرد که قسمتی دیگر از پازل قبل را کامل می‌کند. امّا پیش از آن تذّکر چند نکته پیرامون یادداشت قبل ضروری است. تا پاسخی باشد به نقدهایی که بر آن روا شد.

اولاً نگارنده هیچ مشکلی با عکاس ندارد؛ مشکل بر سر عقیده است و وقتی پای عقیده در میان باشد، نه جای تعارف است و نه حبّ و بغض شخصی.

ثانیاً در تمام یادداشتی که گذشت و یادداشت پیش رو، من از کلمه‌ی حمایت استفاده کرده و می‌کنم. و واضح است که حمایت اعم از بودجه است. من ادعای صرف مستقیم بودجه برای فعّالان فمینیست نکردم که برای آن سند مالی ارائه دهم؛ گرچه آن‌هم به جای خود قابل بررسی است.

ثالثاً تمام آنچه که درباره‌ی عکاس و عکس‌هایش گفته شد عینی و موجود است. سابقه و تخصص نگارنده و دیدگاه‌های عکاس نیز در شبکه‌ی اینترنت موجود است و با یک جستجوی ساده می‌توان از این ابهام در آمد که این حرف‌ها غیرتخصصی یا غیرواقعی است.

رابعاً ما در این سلسله یادداشت‌ها قرار نیست درباره‌ی فمینیسم صحبت کنیم. صحبت از عکس‌ها و پیام‌های آن است. و چون بناست بحث غیرتخصصی نکنیم، لذا تعریف ما از فمینیسم هم یک تعریف جامع نیست. و بنا هم نداریم چنین باشد.

وحشت خودخواسته

شیرین نشاط در سال ۳۶ در ایران متولد شد. به گفته‌ی خودش در خانه‌ای رشد کرده که همه اهل الکل بوده‌اند و خواهرانش اهل فرار با مردان همسایه. او مدعی است در میان همه، مذهبی‌تر بوده است. خانواده‌ی او که از روند رو به رشد انقلاب وحشت داشته‌اند، او و خواهرش را در سال ۵۳ به خارج از کشور راهی می‌کنند. او در آمریکا هنر می‌خواند. نشاط پس از سال ۶۸ به ایران برمی‌گردد.

او در روایتی تحریف‌شده و غلوآمیز که از این سفر در ذهن خویش پرورانده است، اوضاع ایران را وحشتناک تعریف می‌کند. در ایرانی که او برای خود ساخته و برای مخاطبانش روایت می‌کند، زنان مسخ شده‌اند و اسلحه به دست می‌گیرند. رفتن به رستوران‌ها توسط دولت ممنوع شده. زنان را به واسطه پوشیدن جوراب نازک دستگیر می‌کنند. جلو تاکسی‌ها را می‌گیرند و زنان آرایش کرده را پیاده می‌کنند. زنان به اجبار باید چادر بپوشند. اما زنان ایرانی سعی می‌کنند در داخل خانه طوری دیگر باشند. حتّی در زندان هم حاضر نیستند نماز بخوانند. و به این ترتیب مقاومت می‌کنند…

او ایران را این‌گونه روایت می‌کند. چون می‌خواهد این‌چنین روایت کند. و اولین خصلت یک هنرمند را که باید صداقت باشد، زیر پا می‌گذارد.

نشاط اینک سال‌هاست عکس می‌گیرد و فیلم می‌سازد و موضوع او همواره زنان ایرانی است؛ زنانی که محکوم، محروم و منفعلند. و تلاش‌هایی محکوم به شکست دارند. در نگاه او زنان ایران هیچ‌گاه به عنوان تأثیرگذارترین و سرنوشت‌سازترین قشر جامعه دیده نمی‌شوند. زندگی سیاهی که در آثار او دامنگیر تمام زنان ایران است، زاییده عینک سیاهی است که خود بر چشم نهاده.

او که خود می‌گوید در جوانی جنون لاغری داشته و دیوانگی را از صفات کسانی می‌داند که از آنان تأثیر هنری گرفته است، معتقد است زنان ایرانی دارند دیوانه می‌شوند!

اگر چه آثار ویدیویی او جای صحبت بیشتری دارد، اما در این یادداشت قصد داریم عکس‌های او را مورد بررسی قرار دهیم. یکی از معروف‌ترین مجموعه عکس‌های او مجموعه‌ی «زنان الله» (Women of allah) است که پس از سفر دوباره‌اش به ایران عکاسی شده است.

در این آثار که با فیگورهای خود او در برابر دوربین خلق شده، زنانی را نشان می‌دهد که از نگاه مات و چهره‌ی مبهوتشان مسخ‌شدگی می‌بارد. در این عکس‌ها، زنان چادر به سر دارند که به لحاظ فرم و رابطه‌ی فیگور و چادر، اجباری بودن آن کاملاً مشهود است. و گاه اسلحه‌ای دارند که گویا خود نمی‌دانند چرا آن را به دست گرفته‌اند! بر صورتشان اشعاری نقش بسته که هر کدام در جای خود قابل بررسی است.

او که ادعا دارد به اجتماعیات زنان ایرانی کار دارد نه به سیاست، و همچنین مدعی است خیلی هم با اسلام مشکل ندارد، در تمام فریم‌های خود به دو مسئله‌ی حجاب و یا دفاع مقدس تاخته است.

در یکی از عکس‌ها او نقش زنی را دارد که بر اسلحه خود تکیه دارد و دست‌هایش تا مرفق غرق در خون است، و در پس‌زمینه‌ی او ابیاتی از مثنوی شهادت نقش بسته. او زنان را قربانی بی‌تقصیر جنگ، و جنگ ما را به عنوان یک جنایت خون‌بار می‌بیند. البته توقعی هم از او نیست که بتواند روحیه‌ی جهادگری و شهیدپروری زنان ایرانی را درک کند.

زنی که با چادر رنگی‌اش نماینده‌ی قشر زنان سنتی است و دست دختربچه‌ای را در دست دارد که کاملاً برهنه است و نمادی است از نسل نو دختران ما، می‌خواهد بگوید نسل نو اگر چه به ظاهر تحت کنترل نسل قبل است، اما به سوی برهنگی خواهد رفت.

زنی که چادر رنگی به سر دارد و دست‌هایش به کلماتی از قبیل نام قمربنی‌هاشم تزئین شده، با حالتی وحشت‌زده دست بر دهان دارد یا دست زنی با همین نوشته، هویت مذهبی گرفته اما آن را به علامت سکوت بر لب گذاشته، سعی دارد بگوید زنان مذهبی و سنتی ما دچار یک خودسانسوری شدید هستند که معتقداتشان آن را فراهم آورده است.

این تاخت و تاز او به ارزش‌ها، به‌عنوان یک زن ایرانی بسیار مورد توجه محافل بیرون از کشور و گاه مورد حمایت برخی از داخلی‌ها قرار گرفته است. او نمایشگاه خود را به صورت کارناوال به کشورها و ایالات مختلف برده است و از شرایط ویژه‌ای برای اکران آن برخوردار شده است. همچنین توسط رسانه‌های داخلی نیز مورد پشتیبانی تبلیغاتی قرار گرفته است. آثار او حتی در تهران نیز اکران شده است.

او اینک به جهت زن بودن و ایرانی بودن، جدای از اینکه عمر خود را بیرون از ایران گذرانده و به زعم خود وحشت دارد که به ایران برگردد، یکی دیگر از شاهدان ناحقی است که سه دهه علیه ایران در رسانه‌ها و محافل دنیا ترتیب داده شده است.

فمینیسم هم یک بهانه است

تفاوت آثار او با آثار شادی قدیریان در آن است که مستقیماً به موضوعاتی مانند حجاب، انقلاب و دفاع مقدس می‌پردازد. و شاید این تفاوت ناشی از محل زندگی او باشد که خارج از ایران است و نیاز کمتری به حمایت‌های داخلی از خود می‌بیند.

به هر حال با مطالعه‌ی او و آثارش می‌توان به این یقین نزدیک‌تر شد که دفاع از حقوق زن، و حکایت محدودیت‌های اجتماعی و سیاسی‌اش تنها بهانه‌ای است تا به نوعی هزینه‌ی حمله‌ی همه جانبه‌ی دشمن را بر ارزش‌های ما و انقلاب ما و بزرگترین پشتوانه‌ی آن یعنی زنان ما، فراهم آورد.

در حقیقت این هنرها و تکنیک‌ها، خط خوشی است که امان‌نامه‌ی آل مروان را بازنویسی می‌کند. و سعی دارد با اعلام حمایت، جذب و گرفتن استوانه بزرگ جامعه‌ی ما یعنی زن، خیمه‌ی انقلاب را به زانو درآورد.

بارزترین حرکت سیاسی شیرین نشاط، موضع‌گیری او در جریان فتنه‌ی ۸۸ بود. او که به لحاظ خوش‌خدمتی‌اش در ساخت فیلمی دیگر از همان دست که گفته شد، به گرفتن شیر نقره‌ای جشنواره بین‌الملل سینمایی «ونیز» نائل شد… در هنگام گرفتن جایزه نیز حمایت خود را اعلام کرد.

او که می‌خواهد نشان دهد کاری به سیاست ندارد و خود را منتقد بی‌طرف نشان دهد، در گفتگوهایش بدون اینکه سلاح اتمی را در دست آمریکا خلاف انسانیت بداند، فقط می‌گوید «خودخواهانه است که بگوییم فقط خودمان سلاح اتمی داشته باشیم. اما شکی هم ندارم که ایران در این رابطه نقشه‌هایی دارد. من از سلاح اتمی ایران غافلگیر نخواهم شد!». این‌ها همه نشان می‌دهد چه چیزی بهانه‌ی چه چیزی قرار گرفته است.

تکه‌ی بعدی این پازل

روایت‌های مغرضانه از زن ایرانی به این‌جا ختم نمی‌شود. در کنار آنانی که زن ایرانی را محصور در سنت‌های اجتماعی و محروم از رشد و تعالی معرفی می‌کنند و آنانی که او را مسخ شده و قربانی خشونت‌بار انقلاب می‌دانند، نگاه سومی هم هست که سعی دارد از درون جامعه‌ی ایرانی چراغ سبزهایی به بیرون نشان دهد و بگوید اینک شروع برون‌رفت زنان ما از حجاب و ارزش‌های انقلاب است.

به شرط حیات در یادداشت بعد، تکه‌ی سوم این پازل را تماشا می‌کنیم.

۱۵ دیدگاه در “زنان ایرانی دارند دیوانه می‌شوند!”

  1. درست مثل قسمت اول این یادداشت ، فوق العاده بود. تشکر از شما

  2. از نوع حرف زدنتان کاملا معلوم است که خواستگاه اجتماعی شما و وابستگیهایتان چیست. این باعث می شود حرفهایتان حتی اگر راست باشد توسط اکثریت خوانندگان دروغهایی تلقی شود که عادت کرده ایم از هم مسلکانتان بشنویم.
    البته با توجه به اینکه آزادی بیان برای شما تعریف نشده است انتظار ندارم نظرم تایید شود ولی گفتم تا بدانید در کجای کارید.

  3. عجیبه ! از شما توقع نبود ! این چه عکسیه که گذاشتین . لااقل با فتو شاپ کمی لباسها رو پوشیده تر میکردین .

  4. شما گفتید که:
    «اولاً نگارنده هیچ مشکلی با عکاس ندارد؛ مشکل بر سر عقیده است و وقتی پای عقیده در میان باشد، نه جای تعارف است و نه حبّ و بغض شخصی.»

    اما به نظر من، مطلب پر از تعصب و بغض شخصی! یک نوشته بدون طرف و بدور از تعصب افراطی هیچ وقت نمی گوید:

    «او در روایتی تحریف‌شده و غلوآمیز که از این سفر در ذهن خویش پرورانده…»

    شما سخن این خانم را اینطور نقل کرده‌اید:

    «…زنان مسخ شده‌اند و اسلحه به دست می‌گیرند. رفتن به رستوران‌ها توسط دولت ممنوع شده…»

    من اطلاعی در باره صحت این گفتار ندارم و خوب نداشت هیچ گونه مرجع در مقاله شما کمکی به من در این مورد نمی کند ولی در صورت صحت این نقل قول‌ها بی شک بدون داشتن زمینه‌ای که خانم شیرین در باره آن سخن می‌گفته، هدف شما به سادگی می‌تواند فریب خواننده باشد:

    «او معتقد است زنان ایرانی دارند دیوانه می‌شوند.»

    مسلما کسی بدون دادن زمینه کافی این جمله را نمی گوید. در نوشتار شما این جمله به معنی بی ادبی وی است در حالی که با داشتن کمی زمینه ممکن است درک خواننده ۱۸۰ درجه برعکس شود و این روش نقل قول خلاف اخلاق است.

    شما می گویید:

    «او … یکی دیگر از شاهدان ناحقی است که سه دهه علیه ایران در رسانه‌ها و محافل دنیا ترتیب داده شده است.»

    اگر اسم این را نظر شخصی (به احترام شما نمی گویم بغض شخصی)، اسم این را چه می‌توان گداشت؟ واقعیت مسلم (از نظر شما)؟

    «فمینیسم هم یک بهانه است»
    «…با مطالعه‌ی او و آثارش می‌توان به این یقین نزدیک‌تر شد که دفاع از حقوق زن، و حکایت محدودیت‌های اجتماعی و سیاسی‌اش تنها بهانه‌ای است…»

    من نمی دانم شما واقعا آثارش را خوانده‌اید یا نه (من که نخوانده‌ام!). ولی این‌ها مسلما برداشت شخصی شماست و نمی توان آن را عمومیت داد.

    «…روایت‌های مغرضانه از زن ایرانی به این‌جا ختم نمی‌شود…»

    در مجموع، خراب کردن یک شخص، هزاران بار ساده تر از تحلیل یک جامعه است (در نظر من، کاری که شما کرده‌اید در برابر کاری که «او» سعی کرده انجام دهد).

    ضمنا فراموش نکنید که از دید اکثر مردم روی زمین (تعداد نامسلمان ها بیشتر از مسلمان هاست، نه؟) وقتی تصویر یک زن بی حجاب را نگاه می کنند در نظرشان بسیار عادی تر می آید تا زنی که در حجاب پنهان شده است. من به شخصه برای عقیده هر دو دسته احترام قائلم و از افردای که عقیده خود را برتر از دیگران می‌دانند بیزار.

  5. من از متن های بسیار زیبا و پراز نکته اتون ممنونم.واقعا تشک میکنم. این مشکل روز به روز در حال وخیم تر شدنه و دخترانی که روز به روز در حال رسیدن به این حرفهای امثال زنان خارج نشین الکلی هستند.
    امیدوارم از فعالیت نیفتید واین فعالیت را به سایتتون محدود نکنید ودر شبکه های اجتماعی هم حضور فعال داشته باشید.واقعا اوضاع خوبی نیست.ممنون

  6. نه فقط زنان که مردان ایرانی هم دارند از دست امثال شما دیوانه میشوند.
    شما افراط می کنید و امثال این خانم تفریط
    آنها یکجور به دین آسیب می زنند و شما هزار جور
    بقول دکتر شریعتی : اگر می خواهید حقیقتی را خراب کنید ، به آن حمله نکنید، بد از آن دفاع کنید.
    این دقیقا همان بلایی است که امثال شما بر سر اسلام و جوانان این کشور آورده اید

  7. سلام. خیلی عالی بود تحلیل تون. حتی اگه همراه با جهت گیری هم باشه هیچ اشکالی نداره. هیچ آدمی توی دنیا بدون جهت گیری نیست. یکی این طرفی. یکی آن طرفی. به هر حال خوبه که جهت آدم در مسیر حق باشه. اصلا هم ما زنان ایرانی، در حال دیوانه شدن نیستیم. کسانی با این چیزا دیوانه می شن که جنبه ی دین و دینداری رو ندارن و دوست دارن همش به اسم آزادی، هر کاری دلشون می خواد بکنن. (هر غلطی بگیم بهتره)
    شما کار خودتون رو بکنید آقای میری و کاری به حرف آدم های باطل نداشته باشید. این خانوم رسما اومده با این عکسا به افراد باحجاب توهین کرده. هیچ کس هیچی بهش نمی گه. بعد شما که اونو نقد می کنید همه شاکی می شن. چه دنیای وارونه ای شده.

  8. چندش آورید با این طرز تلقیتون از افکار آزادانه هر انسان آزادی!.. طریقت تفکر انسانها به اندازه بازه تفکر شما و امثال شما نیست.. هر کس در ایران آزاد با هزاران گونه تفکر و تنوع فکری و قومی و دینی و… جایگاه آزاداندیشی و رهایی خود را دارد. شک نکنید و شک نکنید و باز هم ذره ای شک نکنید رنسانس در اکثریت جامعه و از همه مهمتر تر قسمت تاثیرگذار و صاحب فکر و کار و سرمایه و تولید کننده خرد ، اتفاق افتاده!! رنسانس در ایران اتفاق افتاده و شما که هیچچچچچ لشگر مغول و عرب و عثمانی و … نتوانستند و آینده که دیگر محال است بتوانند این تغییر ژرف و بنیادی را تغییر دهد! فتنه!!!! ۸۸ حاصل باور نکردن این تغییر و این تنوع فکری موجود است که از شاهرگتان بشما نزدیکتر است در همسایگی شماست و در خانه شما!!! پس فرار کردن و کتمان آن در گذر زمان و به گواهی تاریخ بسیار بسیار ناشیانه و نابخردانه خواهد بود!…… زودتر از آنچه فکر کنید خواهید دید! …

  9. مقالتون بسیار مقرضانه بود
    ایران اون بهشتی نیست که شما می گید .
    فقط کافیه یه سری به خیابان ها برید به چهره خانوم ها از همه قشر نگاه کنی جز نا امیدی چیزی نمی بینی
    متاسفم با این نگاهتون به این مسائل

  10. سلام
    نمی دونم که این رو می گذارید روی بلاگتون یا نه ولی محض رضای هدا تا اخر ایت متن رو یه بار بخون قوب می دم بهت توهین نکنم، می خوام بهت یگم خانوم فاطی کوماندو شما با توشتن امثال این حرف ها آبروی خودت و امثال خودت رو بیشتر می بری، فقط به خودت فکر کن آیا نمی ری سر کوچه های تهران وایسی به دختر های بیچاره گیر بدی پس اون تفنگ با دست های قرمز من رو به یاد اون کارهای تو می اندازه، آیا غیر از اینه که زن ایرانی توی چادر یا چارقد جنابعالی گیر افتاده و نمی تونه کاری بکنه؟ پیش خودت فکر کن به اون دونده ای که به خاطر عقاید حضرت علیه باید از مسابقات حذف بشه، ای خدا یک روز به این دوستان لطف کن و بفهمون بهشون که چادر مصونیت نمی آره بلکه ذهن ها هستن که بیشتر منحرف می شن که زیر این پارچه رو می کاوند، من تابستون به ایران سفر کردم(ساکن ایران نیستم) و دیدم که در آزاد ترین جاهای دنیا هم اینقدر که در ایران به سکس فکر می کنند کسی به سکس توجه نمی کنه ، دلیلش هم همونه که خودت بهتر می دونی ، آخ چی می شه یه روزی راه راست رو پیدا کنیم، منظورم راهی هست که به پیشرفت ایران برسیم و قطعا اون راه از مسیر چادر و حرف های شما نخواهد گذشت

  11. البته این خانم یک خرده حسابی شخصی با انقلاب دارد و مشکلش فقط اجتماعی نیست۰۰۰ ایشان دختر سرتیپ محمد نشاط فرمانده لشکر گارد شاهنشاهی که در ۲۲ بهمن توسط مردم به واسطه مبادرت در به شهادت رساندن هزاران نفر از تظاهر کنندگان در حکومت نظامی تهران، معدوم و به سزای جنایاتش رسید۰ این زن از انقلاب کینه و عداوت شخصی دارد۰

دیدگاه‌ها بسته شده است.