این بخش را با معرفی یک وبلاگ خوشمزه آغاز میکنیم. در این وبلاگ میتوانید طرز تهیه انواع سالاد، ساندویچ، کیک و شیرینی و خلاصه انواع خوردنیها را یاد بگیرید. قابل توجه دخترخانمها و خانمهای کدبانوی ایرانی. مثلن همین پستی که مد نظر ماست طرز تهیه کیک هویج را یاد داده است. عکسش که خیلی خوشمزه است!
***
یکی از نویسندگان وبلاگ روزهای عاشقی متنی ادبی را اینگونه به مولا و مقتدای خویش تقدیم میکند:
باز به ولایت و معنای آن فکر میکردم
اگر بخواهیم داخل خیمه شما باشیم چه باید بکنیم؟
راستی ما چقدر مطیع شما هستیم؟
چقدر به یاد شما هستیم؟
چقدر پیرو شماییم؟
با همه حالات شما کی ما را در خیمه خود جا می دهید؟
آقا جان نظری فرمایید
این یادداشت را در اینجا بخوانید.
***
با اینکه چند روز از ۸ مارس (روز جهانی زن) میگذرد اما همچنان مباحث زنان داغ و به روز است. گلدختر در وبلاگ خود با طرح مسئلهای جدید از حضور یا عدم حضور بانوان در عرصهی اجتماع سخن میگوید و با بیان اینکه ملاک، حضور اجتماعی نیست، فکر و اندیشه است که همه جا میتوان آن را ورز داد و تقویت کرد، اینگونه مینویسد :
شما مطمئنید که یکی از شاخصههای ارزش زن حضورش در اجتماع است که اینقدر هم از آن دفاع میکنید؟ مگر همیشه برای دفاع از حقوق زنان، از قول اسلام نمیگوییم که ان اکرمکم عند الله اتقاکم. یعنی گرامیترین شما نزد خدا با تقواترین شماست. حالا چگونه برای زنان تفسیرش کردید که ارزشمندترین شما اجتماعیترین شماست؟ (همان حضور اجتماعی) مگر تنها راه پرهیزکار شدن فعالیتهای اجتماعی است؟ تا آنجا که عقل من قد میدهد حضور اجتماعی حضوری خارج از چارچوب خانه است. با این اوضاع و احوال جامعه چه بسا انسان با خانهنشینی با تقوا تر هم بماند. حالا چرا شما اصرار دارید به زور ثابت کنید که زنان از اول اسلام حضور اجتماعی داشتند و هنوز هم باید داشته باشند؟ حضوری فیزیکی که نه چرخی از اقتصاد و صنعت مملکت را بچرخاند و نه یک اپسیلون رشد فکری داشته باشد چه فایدهای دارد؟
برعکسش هم خوشایند نیست. اینکه به زور بخواهیم زنان را راضی کنیم به اندرونی خانه محدود شوند و حضور اجتماعیشان را به صفر برسانند. اینکه به بهانهی فساد جامعه فکر زنان را محدود به پخت و پز و رفت و روب بکنیم، یک تربیت فرزند هم پشتبندش بگذاریم و بگوییم نهایت کاری که یک زن میتواند بکند همین است. استعدادهایش را نادیده بگیریم و عوامل پیشرفتش را خفه کنیم.
متن کامل این یادداشت را از اینجا بخوانید.
***
مژگان عباسلو هم که دغدغهاش ادبیات است و مشغلهاش پزشکی، خوانندگان وبلاگ خود را به خواندن غزلی که خود سروده مهمان کرده. مطلب این هفته را با این غزل به پایان میرسانم:
شبیه باد همیشه غریب و بی وطن است
چقدر خسته و تنها، چقدر مثل من است
کتاب قصه پر از شرح بی وفایی اوست
اگرچه او همه ی عمر فکر ما شدن است
چه فرق می کند عذرا و لیلی و شیرین؟
که او حکایت یک روح در هزار تَن است
پناه خستگی خاطری که آزرده ست
مجال ِ بی سر ِ خر، یک بغل گریستن است
قرار نیست معمای ساده ای باشد:
کمی شبیه شما و کمی شبیه من است
کسی که کار جهان لنگ می زند بی او
فرشته نیست، پری نیست، حور نیست؛
زن است
لینک وبلاگ و یادداشتهای خود را برای معرفی، در بخش نظرات این یادداشت ارسال فرمایید.
سلام.
دهنم آب افتاد عجب کیک خوشکل و حتما خوشمزه ای…!
نوشته ی گل دختر هم خیلی زیبا بود…
شعر بیت آخرش خیلی تاثیر گذار بود :دی
ممنون از بخش زیبای رسانه به خاطر ارائه این مطالب زیبا.
موفق باشید
جالب بود.
از اشنا شدن با چنین وب هایی خوشحال میشم ممنون