[ms 0]
عکس : معصومه سادات موسوی
حتما شما هم دیدهاید که وفتی نوزاد جدیدی به جمع خانواده اضافه میشود، کودک بزرگتر خوشحال میشود. ذوق میکند که از تنهایی بیرون آمده است؛ اما وقتی محبت و قربان صدقه رفتنهای اطرافیان را میبیند، حرصش میگیرد. احساس میکند دیگران به او توجهی نمیکنند. احساس میکند کسی تحویلش نمیگیرد. میفهمد که این بلاها همهاش زیر سر نوزادِ جدید است. ناخودآگاه کینهاش را بهدل گرفته، تصمیم میگیرد که به هر بهانهای نزدیکش برود و بهجای بوسیدن، گازش بگیرد. پیش بیاید، بدش نمیآید بچه را از پنجره به بیرون پرت کند!
پدر و مادرها هم از روی خیرخواهی، التماسش میکنند که «نزدیکش نرو! بهش دست نزن. او را نبوس. بگذار بخوابد.» اما اینها وضع را بدتر میکند.
پدر و مادرها با نگرانی صبح را به شب میرسانند. مدام باید چهارچشمی مراقبش باشند. غافل از اینکه این دردسر، برای خودش چارهای دارد.
اینقدر لذتبخش است که مادر، نوزادش را بلند کند و زیر بغلش را بگیرد و او را جلوی صورتش بیاورد. خودش پشت نوزاد پنهان شود و تصور کند که نوزاد، عروسکی است که باید بهجایش حرف بزند. به این صورت که مادر لحنش را کودکانه میکند و بهجای نوزاد، خطاب به کودک که خواهر یا برادرش است، حرف میزند.
مثلا بهجای نوزاد با لحن بچهگانه بگوید: «داداشی! قربونت برم! منو دوس داری؟ میبینی چقدر کوچیکم؟ میبینی خدا یادش رفته بهم دندون بده؟ حالا من چطوری غذا بخورم؟ به مامان بگو یه خرده بیشتر آبمیوه بخوره تا بتونه بهم شیر بده. باشه؟ قول میدی سروصدا نکنی تا من یه کم بیشتر بخوابم؟ آخه من شبا تا صبح گشنمه و نمیتونم بخوابم و همش باید شیر بخورم. تازه بعدشم دلم درد میگیره، چون بلد نیستم درست بمکم؛ اونوخ باد میاد توی دلم و منم دلدرد میگیرم. دیشب تو خواب بودی، اما من تا صبح اینقدر گریه کردم که مامان و بابا هم نخوابیدن…»
اگر این کار را کردید، کودک بزرگتر را به یک بازی لذتبخش دعوت کردهاید. اینجور مواقع کودک بزرگتر که معمولا ۳ تا ۶ سال بزرگتر از نوزاد است، ماتش میبرد. مدام به صورت نوزاد نگاه کرده و سعی میکند که صدای مادرش را با میمیک صورت نوزاد تطبیق دهد. مادر هم از این طریق، بدون اینکه به کودک بزرگترش، نصیحت کند و یا او را امر و نهی کند، حسادت او را تبدیل به یک محبت دلسوزانه میکند.
دیدید! مادر بودن زیاد هم سخت نیست. فقط کافی است راهش را پیدا کنید!
سلام
مادر بودن «زیاد سخت نیست»!
راست گفتین
اگر راهش رو پیداکنیم!
چقدر خوبه که عدالت رو از اول بین بچه ها با طعم محبت تقسیم کنیم:)
ممنون خانم آقاجانی
mareke bood! vaghean hamine ke migin:)))l
سلام؛
خیلی عالی بود. هم روش حل مسأله ی حسادت کودک بزرگتر به کوچکتر و هم نوع بیان زیبا و مهربانانه و مادرانه ی جملات.
رعایت این نکات ریز، خیلی از مشکلاتی رو که در زندگی خانوادگی ما ممکنه پیش بیاد از بین می بره و به ما مجردها یاد می ده که چطور می شه از تجربه بزرگترها برای شیرین تر شدن زندگیمون و گرمتر شدن کانون خانواده هامون (در آینده!!!) استفاده کنیم.
ممنون از نویسنده محترم و چارقد بابت این مطالب کاربردی
سربلند باشید.
علیک سلام خانم موسوی
خواهش می کنم.
خانم یاسمین:
ممنون
علیک سلام آقای پاک نیت
خواهش می کنم.