هیام عطوی از اولین نیروهای پیوسته به جنبش امل بود که در ۱۳ سالگی عضو این جنبش شده و در ۱۵ سالگی به عنوان جوانترین شاگرد چمران در جبل عامل شناخته شد.
هنگامی که برای تعیین وقت گفتگو با او صحبت کردم، تازه از لبنان و از ملاقات مادر بیمار خود بازگشته بود. با این حال با روی خوش از این گفتگو استقبال کرد.
هنگامی که به منزلشان رفتم، شخصا با رویی گشاده از ما استقبال کرد. نکته جالب اینجاست که تازه زمانی که با خرما و شیرینی عزا از ما پذیرایی شد، متوجه شدیم هیام عطوی سه روز است در عزای مادر فداکار خود نشسته است.
هیام نه تنها این گفتگو را به دلیل داغ مادر به وقتی دیگر موکول نکرد، بلکه زمانی که خواهران و برادرانش از لبنان برای تسلیت تماس گرفته بودند به راحتی به دخترش گفت بگویید مهمان دارم و بعداً صحبت میکنیم.
در طول گفتگو هر زمان در مورد شهید چمران سئوال می کردم برقی در چشمانش و طربی در کلامش موج می زد. لحن شور انگیز صحبتش در مورد دکتر مصطفی (هیام عطوی، شهید چمران را با عنوان دکتر مصطفی صدا می زد) باعث میشد که با تمام وجود باور کنی که او چمران را زنده و حاضر میداند.
یک مقدار برای ما از کودکی خود و زمانی که هنوز با شهید چمران آشنا نشده بودید بگویید.
کودکی من در جنوب لبنان مصادف بود با مسئله «توطین» – اسکان آوارگان فلسطینی در جنوب لبنان- و دغدغه ی این نکته در میان مردم جنوب لبنان. آن زمان مردم ما در لبنان با فرهنگ بی فرهنگی دینی خصوصا شیعه روبرو بوده و تماما در فقر به سر میبردند. آن زمان دوران ظلمت مطلق و ضعف مطلق بود. گروههای عربی در آن منطقه بیداد میکردند و خب به نوعی جنوب لبنان مرکز گروههای مختلف سیاسی کشورهای مختلف عربی بود و آن کشورها هر کدام اقلا دو گروه در جنوب داشتند. اموال زیادی صرف این گروهها میشد تا جوانان بیکار لبنانی را که دغدغه کار داشتند را جذب نمایند. و جوانان ما برای اندکی حقوق و یا اسلحهای که بتوانند اقلا حافظ ناموس خود در آن شرایط باشند جذب این گروهها میشدند.
بدنبال جذب اینها در آن مراکز، سعی در بی هویتی دینی جوانان و جذب و سرگرم نمودن آنان میشد تا از مبارزه و فکر مبارزه آنان را دور کنند. در کنار تمام اینها مسئله توطین بود. اسرائیل، طرح اسکان تمام آوارگان مختلف فلسطینی را در جنوب لبنان داده بود. من از هفت سالگی برایم سئوالات مختلف وجود داشت و اینکه «چرا؟!».
چرا باید به جای اینکه وطن فلسطینیان را به آنان باز پس دهند، وطن ما شیعیان لبنان را هم غصب کنند. چرا به جای اینکه ما مبارزه کنیم و فلسطین را آزاد کنیم به مسئله توطین تن میدهیم. من با این دغدغهها بزرگ شدم. شاید بتوان گفت یکی از دلایل دزدیدن امام موسی صدر همین مسئله توطین بود. ایشان مخالف این مطلب بود و میگفت چرا باید این کار انجام بشود و مردم این منطقه کجا بروند و آنان با بیشرمی میگفتند: به دریا بروند. یعنی بمیرند. و امام موسی صدر با این دیدگاه و مسئله توطین مبارزه میکردند.
با دکتر چمران و اهداف ایشان چگونه آشنا شدید؟
در آن زمان شرایط بیهویتی در جنوب لبنان حاکم بود و به هیچ عنوان ما را به رسمیت نمیشناختند. امام موسی صدر آمدند و مرکزی را تاسیس نمودند که محل جذب جوانان و کودکان مستضعف لبنانی بود. بچههای شیعه لبنانی در این مرکز رشد کرده و با تعالیم انسان ساز، این مرکز بزرگ میشدند. اعتماد به نفس میگرفتند و آماده می شدند برای اینکه روی پای خود بایستند و اسرائیل را هیچ حساب ننمایند. دکتر مصطفی یکی از فعالین این موسسه بود که بعد از آنکه برای ملاقات با امام موسی صدر به لبنان آمد، اینجا ماند و برای بچههای جنوب کار کرد. در آن شرایط من از نزدیکان خود در مورد ایشان شنیدم و اینکه عصرهای جمعه کلاس دارند. من برای اول بار در این کلاسها شرکت کردم و با مردی روبرو شدم که با لهجهی شیرین فارسی _لبنانی ، «تفضل» گفته و ما را دعوت به ورود به جلسه میکرد. من در این جلسات و در آن موسسه با دیدگاههای دکتر و همسر بزگوارشان خانم غاده آشنا شدم. در واقع من ثمرهی کوچکی از مبارزات دکتر در جنوب لبنان هستم که می توانید در میان بزرگان مبارزه امروز لبنان از سید حسن نصرالله تا خیلی از مجاهدین دیگر، شاگردان دکتر را ببینید.
این روزها در ایران بحث بر سر این مطلب هست که نمیشود جوانی کرد. تعریف شما از «جوانی کردن» چیست؟
سئوال بسیار زیبائی پرسیدید. در یک جمله میگویم که جوانی کردن آن چیزی است که امروز که آن را انجام دادی و با انجام آن شاد بودی اگر در آینده بازگشتی و به آن نگاه کردی، به آن افتخار کنی و باعث سرافکندهگی و فرار تو از خاطرات آن دوران و جوانی کردنت نباشد.
نظر شما در خصوص جایگاه دختران و زنان ایرانی چیست؟
زنان ایرانی در طول زمان خصوصا سالهای پس از انقلاب اسلامی دارای پیشرفتهای زیادی در زمینه های علمی، فرهنگی و هنری بودند. و از تدبیر و مدیریت بالایی برخوردار بوده و در رتبه های عالی مدیریت شاهد موفقیت زنان ایرانی هستیم.
جایگاه زنان و دختران ایرانی را در کشورهای مسلمان چگونه میبینید؟
مشکل در ضعف تبلیغات است. ما شاهد پیشرفت زنان هستیم اما میبینیم که تبلیغات ضعیف بوده و این موفقیتها را در اخبار جهانی مشاهده نمیکنیم . ضعف تبلیغات به حدی هست که الان در برخی کشورها زنان ایرانی را همپای زنان سعودی متحجر میدانند در صورتی که ما میدانیم که این چنین نیست. ما باید سرمایه و وقت بگذاریم و زن ایرانی را به همراه تمام موفقیتهایش در تمامی جوانب به دنیا معرفی کنیم.
با توجه به تعداد دختران زیادی که در میان شاگردان چمران بودند، نحوه ی رفتار دکتر با آنان چگونه بود؟
چمران نگاه جنسیتی به افراد نداشت. برای چمران خدمات آنان مهم بود. او هرگز از این دید نگاه نمیکرد که بخواهد فردی را به دلیل دختر بودن کوچک بشمارد و یا به کار کسی به خاطر دختر بودن انقلت الکی وارد کند. من بارها بعنوان کوچکترین شاگرد دکتر از جانب افرادی در همان جلسات مورد خطاب قرار گرفتم که دیگر در جلسات دکتر شرکت نکنم و حتی یک بار من ناراحت شده و دیگر به جلسات نرفتم. دکتر از طریق خانمشان مسئله را متوجه شده و مجددا من را به جلسات دعوت نموده و عنوان کردند: «چنانچه کسی از حضور شما در جلسات ناراحت هست، می تواند خود در جلسات شرکت نکند اما نمیتواند شما را از جلسات منع نماید…..»
گذراندن دوره های مختلف و سخت آموزش نظامی برای دختران نوجوان و جوان و خصوصا مسلمان با تمام قیودات شرعی، آیا با جنسیت آنان ناسازگار نبود؟
ما لباس کامل نظامی میپوشیدیم با رعایت حجاب کامل. البته مردها سختتر از ما دوره میدیدند. بودند کسانی که ما را از این دورهها نهی میکردند و میگفتند که تعداد مردان زیاد هست و نیاز به حضور شما نیست. اما ما دورهها را با رعایت حدود گذراندیم. عشیرهها و طایفههایی بودند که خب دیدشان نسبت به دختران این نبود و آنان را از این قبیل مسائل نهی میکردند و ما را از این حرکات باز می داشتند. در هر حال مشکل بود اما ما طی میکردیم.
با توجه به سابقه مبارزاتی شما آیا بوده زمانی که شما آرزو کنید که ای کاش پسر بودید؟
هرگز. من خیلی لذت میبردم و میبرم از اینکه یک دختر و یک خواهر و یک مادر بودم و در عین حال مبارزه هم میکردم. من اکنون با نگاه به گذشته از این که یک دختر بودم و با وجود تمامی سختیها و قیوداتی اعم از دینی شرعی و عرفی که ممکن است برای خیلیها دست و پاگیر باشد، توانستم به مبارزاتم ادامه بدهم لذت میبرم.
من از خدا ممنونم که مرا یک زن آفرید. زن میتواند منبع خیر یا منشاء شر مطلق باشد. فاطمه زهرا که بود؟ در یک خانه کوچک اما هنوز همه میگوئیم اهل بیت. حدیث کسا را میخوانیم و میبینیم که از او نام برده شده و سپس پدر و همسر و فرزندان. همیشه به خاطر جنسیتم از خدا شاکر بودم.
به نظر شما دختر ایرانی چگونه میتواند در مسائل مختلف سیاسی اجتماعی و حتی نظامی حضور داشته باشد؟
ببینین یک دورهای ما خیلی در ایران خراب کردیم و دائم با گفتن این مسئله «تو یک دختر هستی»، دختران را از برخی مسائل سیاسی اجتماعی جامعه دور کردیم. اسلام این را نمیگوید. باید آن هویت اصلی و اعتماد به نفس از دست رفته را به دختر ایرانی داد تا بتواند در مجامع سیاسی- اجتماعی حاضر گردد. و در عین حال بداند که میتواند هم مومن باشد و هم محجبه و هم یک عضو فعال سیاسی.
علت علاقه ی دختران لبنانی به جوانان ایرانی و ازدواج با ایرانیها چیست؟
برای یک دختر لبنانی زندگی سالم خیلی مهم است. شاید یک دختر لبنانی به این باور رسیده که مرد ایرانی به دنبال زندگی سالم و کانون صحیح خانوادگیست که به این مدل ازدواج راغب است. البته منکر اختلاف زیاد فرهنگی نیستم و شاهد بودم که خیلی از این مدل ازدواجها به انجام نرسیده است.
شما حجاب دختر ایرانی را میپسندید یا دختر لبنانی را؟
من حجاب دختران محجبهی ایرانی را نمیپسندم.
(با تعجب می پرسم) حجاب محجبهها را نمیپسندید؟ چرا؟
من حجاب دختران محجبه ایرانی را به خاطر رنگ حجابشان نمیپسندم. رنگ مشکی، حاکم بر حجاب دختران ایرانی است. البته خب رنگ مشکی برای از بین بردن جلب توجه خوب است و در دین اسلام هم تاکید شده اما من میبینم دختران و زنان جوان ایرانی حتی در مهمانیهایشان نیز از رنگ مشکی استفاده میکنند.
حجاب دختران لبنانی متنوع و رنگارنگ بوده و من رنگ حجاب دختران لبنانی را ترجیح می دهم. مقنعه چهره را زیباتر میکند. اما به نظر من مشکی نباشد بهتر است.
این روزها روسری بستن مدل لبنانی هم که خیلی مورد علاقه ی زنان ایرانی است.
علتش را نمیدانم. شاید زن ایرانی، زن لبنانی را زن محجبهی مدرن میداند. البته این استنباط من است.
نظر شما در خصوص این چادر ملیها چیست؟
با عرض پوزش باید بگویم من اصلا این چادر ملیها را نمیپسندم و به نظرم زشت است. همان مدل چادر معمولیها قشنگتر است. چادر ملیها زن را مثل شبح میکند! نه غربی است و نه ایرانی. در واقع پوشش اصیل زن ایرانی مسخ شده با این چادرهای مختلف.
آیا با شهید چمران رفت و آمد خانوادگی داشتید؟
اولین بار بعد از ازدواج دکتر را در اهواز وقتی مجروح بودند زیارت کردم و یک ماه بعد دکتر شهید شدند و مهلت رفت و آمد خانوادگی در ایران دست نداد.
آیا همسر شهید چمران را از نزدیک میشناختید؟
اخیرا در سفر به لبنان به دیدارشان رفتم. برای تسلیت فوت مادر بزرگوارشان. من در سالهای مبارزه ایشان را میشناختم و درس های زیادی از ایشان گرفتم. ایشان دختری از یک خانواده متمول بودند که به زندگی ساده با چمران تن دادند و یک کمد شکسته داشتند که وسایلشان را در آن جا میدادند و هرگز تجملات دنیوی گریبانشان را نگرفت.
الان مشغول چه کاری هستند؟
الان مقیم صور بوده و آنجا یک حوزه مخصوص خواهران را سرپرستی میکنند. حوزهای بزرگ با کارهای فرهنگی و تدریس علوم دینی.
رفتار شهید چمران با همسرشان چگونه بود؟
شهید چمران بسیار خانمشان را دوست داشتند. حرمت خاصی برای ایشان قائل بودند. به او میگفتند «پرنده قدس» یعنی صدا میزدند «یا طائره القدس».
خانم غاده قبل از آشنایی با چمران یک زندگی بسیار مرفه داشتند و بعد از ازدواج در تمام سالها یک زندگی ساده و خداگونه را با هم گذراندند.
از خصوصیتهای رفتاری ایشان بفرمائید.
ایشان خصوصیتهای عظیمی دارند. همه چیز در دست خودشان بود. با وجود اینکه میتوانستند از مواهب مادی بهره مند شوند اما علقه و تعلق مادی نداشتند. همه چیز را کنار گذاشتند. کتاب ایشان به نام «صرخت زینب – فریاد زینب» در تمام لبنان چاپ و بارها تجدید چاپ شد. در کل لبنان تمام دخترها فقط دنبال این کتاب و خواندنش بودند. دختر شیعه با خواندن این کتاب خود و آزادی اسلامی را شناخت. ایشان یک ادیب هستند. اول چیزی که در ایشان دکتر را جذب نمود قلم ایشان بود. زنان لبنانی ایشان را یک عالمهی بزرگ میشناسند. ایشان به عرفان رسیدهاند.
بهترین تفریح شما در زمان جوانی و اکنون چیست؟
خاطرات سالها مبارزهی من در جبل عامل و سالهایی که شاگرد دکتر چمران بودم بهترین خاطرات من هستند و بهترین تفریحات من بود و اکنون هم من یک مادر بزرگ هستم که حضور در کنار فرزندان و نوهام بهترین تفریح برای من است.
و … کلام آخر
مثل چمران به گونهای زندگی کنیم که برکات آن عمر تا سالها باقی بماند و خود نیز از نگاه به آن زندگی لذت ببریم. دکتر مصطفی با خدماتش به اسلام و شیعیان جنوب لبنان برای همیشه زنده است.
ممنون.
عالی بود.
خیلی جالب بود برای من، که با طرز تفکر یکی از تربیت شدگان دکتر چمران آشنا شدم، متشکرم
من هم بعنوان یک دختر ایرانی با نظر خانم عطوی موافقم ما زنان ایرانی فقط به رنگ مشکی عادت کرده ایم وحاظر نیستیم آنرا تغییر دهیم شاید هم عرف این اجازه را به ما نداده
برای من هم موضوع رنگ حجاب موضوع جالبیه و دوست دارم بیشتر درباره این همه تاکید بر رنگ مشکی را بدونم. فکر کنم بد نباشه شماره بعدی دخت ایران رو بخونیم، موضوع شماره بعد رنگ حجاب!
www.dokhtiran.com
من کتاب «چمران به روایت همسرش» را خواندم
از اون روز به بعد خیلی تغییر کردم نگاهم به زندگیم تغییر کرد دنیام دیگه ی بوی دیگه ای میده خیلی دوست دارم خانم غاده چمران رو ملاقات کنم به محض این که رد پایی پیدا کنم دنبالش میکنم تا به اون روح بزرگ برسم
شهید آوینی:مردم فکر میکنند شهدا رفته اند و ما مانده ایم حال آنکه شهدا مانده اند و گذر زمان ما را با خود برده است
باسلام خدمت شما:
من خیلی مشتاق دیدارخانم عطوی هستم لطفاراهنماییم کنید
مصاحبه خوبی بود با نظرشون در مورد حجاب خانمهای ایرانی کاملا موافقم خیلی دوست دارم ایشونو ملاقات کنم و با ایده های دکتر چمران بیشتر اشنا شم.
خیلی مصاحبه خوبی بود مرسی از لطفتون.با نظراتشون کاملا موافقم.مرسی
سلام
از اینکه در مورد این مرد خالص گفته اید ممنونم .
ای کاش درباره ان رادمرد عاشق سریالی در خور او ساخته می شد.