سلام بر نیمه شب سنگرها، پیمان نامهها، شفاعت نامهها، وصیت نامهها یا حرفهای آخر…..
گل لاله هنوز بوی تو رو داره/هنوز دل،از غم غربت هزاران گفتگو داره//شب سرد جدایی را غریبانه سحر کردیم/از آن دشت شقایق، ما کنار هم گذر کردیم//سفر، شعر جدایی بود/ولی ماندن تباهی بود//سفر،عشق و رهایی بود/به جز رفتن چه راهی بود// گل لاله هنوز بوی تو رو داره/ هنوز دل،از غم غربت هزاران گفتگو داره//
کیست که بگوید بر سربازان خمینی چه گذشت؟ قلمت بشکند ای تاریخ از نه نگاری حدیث آزادگی سربازان خمینی را.
آنجا که عاشقان در پیشگاه دوست همواره حاضرند،آنجا که گل ها پیوسته عاشقند: تویی تجلی دیدار،تو ای آزاده ای صاحب ایثار!
اسیر اما آزاده، تو دریایی و دریای بیکرانی،تو عشقی و معنای راستین عشقی، تو خلوتگه رازی و محراب مناجاتی، تو از تبار هابیلی، تو رکاب مرکب خورشیدی،تو قرین آلاله هایی بودی که ره صد ساله را یک شبه پیمودند،ای ستاره باران یلداترین شبهای من! تو را دیدم که از دل آیینه آمدی. به من بگو به چه اندیشیدی که عاشقانه رفتی، بعد از تو روزها، روزهای تنهایی بود.چه زیبا گفت سهراب: «کار ما چیست؟ کار ما شاید این است که میان گل نیلوفر و خاک، پی آواز حقیقت بدویم» و چه زیبا پی آواز حقیقت دویدند آزادگان شهید.
وقتی کلمه آزاده رو میشنوم، فوری چهره نورانی آزاده نستوه: سیدعلی اکبر ابوترابی جلوی چشمام میاد، کسی که تحمل درد فراق و شکنجه رو به بقیه می آموخت، به بعثیها میگفت: «منو شکنجه کنید، اون بسیجی کم سن و ساله، اون وقت بعثیها هر کاری تونستن کردن، رو سرش میخ میذاشتن و میکوبیدن و……….
ابوترابی چه کسی بود؟؟؟؟ کسی که سنت پای پیاده رفتن به زیارت رو که چند صد سال بود فراموش شده بود، احیا کرد و کسی که آزادهها از تمام وجودش صبر میگرفتن و صبر می آموختن. یادش بخیر شهید شهسواری، با تن مجروح پر از زخم اسیر شد،در موضعی که دست و پا و چشم اسرا رو بسته پودن و سربازها بالای سرشون آماده شلیک: شهید شهسواری فریاد زد:<مرگ بر صدام ضد اسلام>
خدایا اینهمه شجاعت از کجا؟ جز از مکتب عاشورا؟خدایا کیا بودن اونا؟
شهید شهسواری رو بردن و شکنجه و شهادت.او مصداق کامل حدیث » افضل الجهاد قل کلمه الحق عند سلطان جائر » شد. بالاترین جهاد از آن کسی است که نزد حاکم ستمگر،حق را بگوید.
یا شهید محمد جواد تندگویان، وزیر نفت شهید رجایی که زیر وحشیانه ترین شکنجه ها شهید شد.
یادم اومد یه خبرنگار غربی که با اسرا دیدار و مصاحبه داشته گفته بود: من با اسرای جنگهای زیادی دیدار داشتم،همه اونها دچار افسردگی میشن،اکثرا خودکشی میکنن،با روشهای مختلف سعی میکنن که از اردوگاه ها فرار کنن و دست آخر هم کشته میشن و یا اینکه به انواع انحرافات از جمله انحرافات جنسی دچار میشن، اما شما ایرانی ها با همه فرق دارید چرا؟ و بچه ها در جوابش میگن: » ایمان » ،رهبری امام خمینی، مکتب عاشورا و باز همه اینها یعنی ایمان ،ایمان و ایمان.
البته اون خبرنگار چندان قانع نشد و مبهوت رفت.
سپاس آزادگان!سپاس.جز سپاس چه می توان گفت؟کلمات ناتوانند.
و تو ای هموطنم! هیچ میدانی که کوچه های همدلی انتها ندارند، پس تو را به لاله ها قسم به خاطر ایران، به خاطر شهدا به همدلی بیندیش.
روزهای اسارت، درد بود و رنج، خون بود و شکنجه، غربت بود و غربت بود و غربت :
و اینهمه جز برای وطنم نبود،برای ایرانم.
پس اگر روزی روزگاری سر زدی به کربلا، قصه غربت ما رو به مولا بنویس.
من دنبال شعر گل لاله بودم از سریال حاج رسول رستگاری یادم بودم و بعضی وقتها با همان آهنگ می خوانم امروز از طریق گوگل با سایت شما آشنا شدم از اینکه یاد آزادگان وشهدا را زنده نگه میدارید ممنونم اجرتان با سالار شهیدان
سلام لطفا آهنگ گل لاله را روی سایتتان بگذارید