[ms 0]
وقتی از خط چشمی سخن میگفت که به هیچ وجه من الوجوه پاک نمیشود -این «هیچ وجه من الوجوه» یعنی نه آب، نه دست کشیدن، نه دستمال کاغذی و نه حتی گذر زمان- بیش از آنکه پاکنشدنی بودن آن خط چشم تعجبم را برانگیزد، عکسالعمل دختر کناری متعجبم کرد؛ وقتی از میان تمام جمعیت حاضر در قطار با تعجب به دوستش گفت: «پس چطور وضو بگیریم؟!»
واقعیت این است که آن سؤال، هم بهجا بود و هم بیجا. بهجا بود از آنرو که واقعا با این خط چشمِ عجیب چطور میشود عملی را بهجا آورد که حداقل روزانه محتاج سه بار و حداکثر پنج بار دست و روی شستن از همه چیز و همه کس است؟ و این یعنی رها بودن از همه چیز و همه کس؛ یعنی بیتعلق بودن. و بیجا بود، چرا که جمع میان این دو ساحت که یکی عین تعلق و وابستگی و دیگری رها شدنِ محض است، ممکن نیست.
در حقیقت آن خط چشم، پیش و بیش از آنکه یک خط چشم ساده باشد، معلول و محصول شرایطی است که از ابتدای صنعتیشدن، بهتدریج خود را نه تنها بر غرب، که بر کل جهان تحمیل کرد. برگزیدن زاویهای دیگر برای نگاه به زندگی، از عوامل همان شرایط خاص و تحمیلی است که به ظهور سبکهایی از زندگی منجر شدند که ریشهی خود را در ارائهی تعاریف جدید از مفاهیم ریشهای، چون احساس مسئولیت فردی و اجتماعی، ارتباط با همنوع، دوستی و همچنین تحول در مبانی لذت فردی و اجتماعی و دیگرگونه شدن تعریف رضایت از زندگی و… میجستند.
پُرواضح است که تغییر در مفاهیم کیفی و معنوی، تأثیری شگرف بر جهتگیری حیات افراد مختلف و در نتیجه اجتماع انسانی خواهد داشت. (علل و چرایی این تحولها نه در این مقال میگنجد و نه مد نظر نگارنده است.)
یکی از مفاهیم مهمی که از دستکاری نگاه جدید بینصیب نماند، مفهوم زیبایی است. جایگاه خاص این مفهوم و نسبتی که با مفاهیمی چون لذت و رضایت دارد و البته ارتباط خاص آن با قشر تأثیرگذار و محوری جامعه یعنی زنان، اهمیت زیبایی را دوچندان میکند. چه اینکه یکی از منابع لذت از زندگی و در نتیجه بالا رفتن میزان رضایت از حیات خویش و البته جامعه، مسئلهی زیبایی است.
زیبایی به علت عرضی بودن یعنی ذاتینبودن آن نسبت به اشیا و پدیدهها، میتوان با ایجاد مبانی نظری جدید برای تعریف آن و تغییر ذائقه و سلیقههای فردی و اجتماعی و نهادینه کردن آنها، در جوامع و فرهنگهای مختلف تعریف نمود یا تعاریف موجود را دستخوش تغییر کرد. شاهد آنکه در دورههای مختلف و در فرهنگهای متفاوت، مثالهای زیبایی با یکدیگر فرق میکردهاند.
نکتهی اساسی، تلاش غرب برای یکپارچه کردن تعریف زیبایی و یکسان کردن ذائقههای مختلف با مبانی غیرالهی و غربی است که با تمرکز در دو حوزهی «ارائهی الگوهای جدید در قالب مدلها» و «بازارهای هزار و یکرنگ» به جهتدهی جامعهی جهانی مشغول است. کارکرد الگوهای جدیدِ زیبایی و مدلهایی که توسط رسانههای جمعی به خانوادهها و بهویژه زنان و دختران ارائه میشوند، گرم کردن مصرف در بازارهایی است که تولیداتشان پایانناپذیر است.
مدلهای مختلف با استفاده از اصل همهجایی و همصدایی، حس بهترین و زیباترین بودنِ خود را به مخاطب القا کرده و با ازبین بردن فضای ارائهی دیگر مدلها و حتی فکر کردن به دیگر امکانات زیبایی، مخاطب را وادار به همراهی با خود کرده و سپس او را به نزدیکترین بازار فروش کالاهای خود راهنمایی میکنند و مصرف او را جهت میدهند. آنها با تغییر در مبانی تعریف زیبایی و با استفاده از کالاهای تولیدی خود، آنها را زیباکننده معرفی میکنند و ولع مصرف آنها را بالا میبرند.
[ms 1]
ولی سؤال اساسی این است که آیا واقعا مدلهای غربی، زیباترین هستند؟ چگونه میشود که از دورهای، نه تنها در ایران بلکه در کل جهان، موی بلوند، هیکل لاغر، چشمهای آبی، لباسهای خاص و حرکاتی متفاوت، زیبا تصور میشوند و تمام تلاش زنان برای نزدیک شدن به این الگوها صرف میشود؟!
نکتهی جالب اینکه در همین ایران خودمان پیش از الگو شدن این شمایل، چاقی، ابروهای پیوندی، پشت لب، چشم و ابروی مشکی و موی زاغی برای زنان، زیبا فرض میشده و بهراحتی میتوان بهسخره گرفتن برخی از آن ملاکها را توسط امروزیها دید و یافت.
ملاکهای زیبایی ریشه در فرهنگ، آداب و رسوم هر قوم و جامعهای دارد و البته این ملاکها تنها در ظاهر خلاصه نمیشوند. بهطور مثال، حجب، حیا، عفاف و مواردی از این دست در زنان ایران ملاکی برای زیبایی و وجاهت و محبوبیت آنها نیز فرض میشده و همواره در این فرهنگ ممدوح بوده است.
به تصریح حافظ: «شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد/ بندهی طلعت آن باش که آنی دارد» و این نکته نشاندهندهی اهمیت ویژهی انسانیت و اصل عبودیت در تعریف زیبایی رایج در این مرز و بوم است.
حال آنکه غرب با بصری کردن ملاکهای زیبایی و خلاصه کردن زیبایی در ظاهر، آن هم با شمایلی خاص و تنها منوط بر جنسیت، تغییری شگرف در زیبایی و جایگاه آن پدید آورده است و از سوی دیگر، اسباب آرایش جدید به گونهای طراحی میشوند که زن بهعنوان نیروی کار جامعه با یکبار استفاده از آنها تا حداقل یک روز نیازی به تکرار آن مواد و تجدید آرایش نداشته و همواره با ملاکهای زیبایی فعلی همخوانی داشته باشد. اما میزان قرابت این نگاه به زن و زیبایی با فرهنگ ما و البته فرهنگ دیگر ملل جای تأمل دارد.
در حقیقت غرب با سوءاستفاده از حس زیباییدوستی انسان، مخصوصا زنان، به جامعهی مصرفی خود میاندیشد و درصدد کسب سود بیشتر از این راه است.
در این راستا نکتهی مهمی که رخ مینماید، فاصلهی اساسی مصرف با نیاز است. مصرف در جوامع امروزی نسبت دقیق و صحیحی با نیاز ندارد و تنها به رفع نیازهای کاذبی که به مصرفکننده القا شده است میپردازد. این نیازها از آن رو کاذب خوانده میشوند که گاه نه با فرهنگ جامعه نسبتی دارند و نه حتی با نبودشان زندگی آسیبی میبیند. تنها کارکردشان ایجاد تبِ کمبود و بالا رفتن میل به خرید و داشتن است؛ داشتنی که هیچ تعریف منطقی و درستی را با خود به همراه ندارد.
اخلاق و کردار زیبا ، ماندگارترین زیبایی ها.
بستگی داره زیبایی کجا بخواد استفاده بشه و به چه منظور ….
…
عکس دوم بسیار قشنگ بود …
من به عنوان یک مرد زیبایی طبیعی رو بیشتر دوست دارم و بیشتر میپسندم
ابزار شیطانی غرب در دست ماست…
اول فکر،دوم عمل
این یک اصل است تا تقاضا نباشد عرضه هم نیست. یه کم فکر کنید جرا سن آرایش کردن دختران به ۱۰ و ۱۱ سالگی رسیده؟آیا واقعا جهره ی دختر ۱۱ ساله اون طراوت و زیبایی طبیعی را ندارد؟جه جیزی باعث می شود مادران به راحتی برای لوازم آرایش دخترشان هزینه کنند؟
به راحتی نمی شود از این مساله گذشت
عکس ها جالب بودن و خوب….فقط یه نکته بهداشتی درون عکس اول رو بگم حتما رعایت کنید….این خانم ناخن هاشون بلنده باید کوتاه کنن:))…..(قصد بدی نداشتم…فقط یه شوخی بود):دی…..(میدونم براچی این مخاطب رو انتخاب کردید….
سالم مطلب جالب و قلمت خوب بود. یک سوال داشتم یادداشت به قلم خودت بود یا کپی؟ می شه برام یه ایمیل بفرستی چند تا سوال دارم
بچه ها عالیه
سلام به همه و به الهام…
بله خوشبختانه یا متاسفانه قلم خودم بود….
هستم خدمتتون
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت، تو به صورت و معانی
کیفیدیم درست و حسابی
عالی بود
خیلی قشنگ بید.دستت درد نکنه سادات جونم.اوووووووه عکساشم محشر بید:)
خط چشم همش مصنوعیه دیگه،چه فرقی میکنه با خط باشه با مداد باشه با قالب باشه یا با تتو؟وقتی آدم یه خط چشم بهش میاد و قشنگترش میکنه چرا دائم نباشه؟ به نظر من که خیلی هم خوبه ربطی به غربی و شرقی هم نداره…..
ضمناً ملاک زیبایی اصلاً ربطی به آداب و رسوم نداره ، ملاک زیبایی یه ملاک کاملاً فردیه،چرا مجنون عاشق لیلی شد در صورتی که خودش خیلی زیبا بود اما لیلی سیاهو لاغرو زشت بود؟چون لیلی از نظر ما زشت بود اما از نظر فردیه مجنون خیلی هم زیباتر از خودش بود.من خودم هیچ علاقه ای به چشم آبی و موی بلوند ندارم، من زیبایی ظاهری رو توی مو مژه و ابروی سیاه و چشمای مشکیه برّاق اما پوست سفید و شفاف و استایل کاملاً باربی میدونم