من ویولتسا فزا هستم؛

وقتی با همکارم بعد از هماهنگی نیم ساعته وارد هتل خانم‌های دعوت شده به همایش زنان قرآن‌پژوه -که در تهران برگزار شده بود- شدیم‌، شماره اتاق‌شان را گرفتیم و آماده‌ی یک دیدار صمیمی در زدیم. مسئول گروه‌شان، با چهره ی مهربان به استقبال‌مان آمد و بعد از آشنایی مختصری خودمان را برای مصاحبه‌ای که فقط ۲۰ دقیقه برایش وقت داشتیم آماده کردیم‌.
ابتدا گزارش را با خانم متین و خوش‌برخوردی که از خواهران اهل تسنن بودند آغاز کردیم؛ او تنها گوینده رادیویی محجبه آلبانی بود‌. ادامه من ویولتسا فزا هستم؛

وقتی می‌خواستم شاغل بشوم‌

هنوز صدای بابا توی گوشم است‌: «اصلا هر کاری دلت خواست برو بکن‌!‌»
پایم را روی آن پا می‌اندازم و یادم می‌آید که گفتم‌: «‌من دیگر بزرگ شده‌ام‌! دلم می‌خواهد دستم توی جیب خودم باشد‌!‌» مامان لبش را گزید و بابا غران زیر لب لا اله ‌الا ‌اللهی گفت‌. خانم منشی اسمم را می‌خواند‌. از جا بلند می‌شوم‌. چندین نگاه مسیر حرکتم را تعقیب می‌کنند‌؛ آن‌ها هم مثل من منتظر هستند‌. فرم را از دست منشی می‌گیرم‌. نگاهم روی ناخن‌های لاک‌زده‌اش ثابت می‌‌ماند‌. با بی‌قیدی آدامس می‌جود‌: «‌این فرم را پر کنید و به من تحویل بدهید». سرم را به نشان تاکید تکان می‌‌دهم و برمی‌گردم سر جایم‌. فرم را سریع پر می‌کنم‌؛ شبیه باقی فرم‌ها است که جاهای دیگر پر کرده‌ام‌.

ادامه وقتی می‌خواستم شاغل بشوم‌

بی کاری یا بی‌عاری

» زن جماعت اگه بلند شد باید بزنی تو سرش تا همون جا بشینه «

این جمله قصار از پدر بزرگ خدا بیامرزم بود ( خدا رفته گان شما را هم بیامرزد! ) که، گه گاه برادرم برای اینکه اعصابم را به نقطه جوش برساند، یاد آواری می کند !!!

شاید بعضی ها فکر می کنند کار خانم ها تنها پختن و شستن و رُفتن است! یعنی همان کار هایی که ماشین لباس شویی و ظرف شویی و جارو برقی انجام می دهد. اما وقتی همه اینها را در یک کفه ترازو می گذاری و زن را در کفه دیگر، می بینی کفه زن تومنی ثنار با آن یکی توفیر دارد.

موضوع پرونده این هفته نشریه وزین (!) چارقد، اشتغال بانوان است. قرار نیست در این گزارش زیاد حرف بزنیم فقط انعکاس نظرات مردم، در مورد اینکه مشغله اصلی زن چه باید باشد یا چیست؟ و آیا کار بیرون از خانه با نقش او در خانه تضاد دارد؟ یکی می تواند دیگری را کم رنگ کند؟

ادامه بی کاری یا بی‌عاری

پری دریایی

«‌خوب که نگاه می‌کنی، می‌بینی جز قلبت همیشه در تو چیزی هست برای تپیدن، برای پروانه شدن. لحظه‌های نابی که احساس می‌کنی مخاطب وحی خداوندی و کلمات بر قلبت الهام می‌شوند و شور هستی با همه پستی‌ها و بلندی‌هایش، غم‌ها و شادی‌هایش، کلمه می‌شود و از زبان تو می‌تراود.

این صفحه متعلق به همه بر و بچه‌هایی است که کودکان احساس‌شان اهل بازی و جست‌و‌خیزند؛ برای همه کسانی که سر ریز احساس‌شان را کلمه می‌کنند و بر کاغذ می‌آورند.

اولین‌های صفحه دو شعر از دو شاعر جوان است که تراوش احساس‌شان در یازدهمین کنگره شعر جوان بر گزیده شد. ما لذت بردیم امید شما هم لذت ببرید!

ادامه پری دریایی