جوگیری در روز اول دانشگاه

6روز شروع دانشگاه بود ولی برای من انگار روز اول عید بود؛ چه‌قدر آواز بلبل‌ها زیبا و دل‌نشین بود! وای هوا را بگو. چه‌قدر تمیز و روح انگیز شده بود. آدم می‌خواست صبح تا شب در آن هوای تمیز، نفس عمیق بکشد. هر چند الان که فکر می‌کنم می‌بینم چه خوب شد در آن لحظه نفس عمیق نکشیدم.

مانتوی قهوه‌ای سنگین و با وقاری داشتم به همراه یک جفت کفش مشکی براق که دور تا دورش نوار باریک قرمز رنگی کشیده شده بود. واسه خودم خانمی شده بودم.

ساعت ۱۰ صبح اولین واحد درسی دانشگاهی‌م ارائه می‌شد. «مقدمه علم حقوق». روی زمین بند نبودم. نمی‌دانم چه‌طور مسیر خانه تا دانشگاه را طی کردم. دلم می‌خواست از خوشحالی پرواز کنم.

در طول مسیر با خودم فکر می‌کردم که چه‌قدر اتوبان چمران زیباست؛ چه‌قدر تاکسی‌های نارنجی رنگ و رو رفته‌مثل زانتیا حرکت می‌کنند روان و ارام مثل تایتانیک. اصلا همه چیز چه‌قدر زیبا بود چه قدر رنگ داشت.

آخر می‌دانی! من برای اولین بار داشتم می‌رفتم دانشگاه. می‌فهمی؟ دانشگاه.

وقتی رسیدم دلم می خواست ده بار، نه بلکه بیشتر، صد بار از زیر آن سردر پنجاه تومانی‌اش رد بشوم. وای که حتی چه‌قدر دلم می‌خواست مثل گلی که خداداد عزیزی به استرالیا زد به صورت اسلو موشن ( تا قبل از رفتن به دانشگاه همان صحنه آهسته می‌گفتم) صدبار حرکت ورودم به دانشگاه را ببینم.

بگذار راحتت کنم. حس رد شدن از گیت فرودگاه بود وقتی که بووق نمی‌زند. همان موقع که صداقت تو به همه ثابت می‌شود و با کلی غرور و پیروزمندانه رد می‌شوی.

ادامه جوگیری در روز اول دانشگاه

بدون کنکور فارغ التحصیل شوید

34بعضی از این دخترا رو دیدی سر جلسه کنکورهمدست از سر آینه بر نمی‌دارن. دهروز بعد از کنکور سراسری بود. کنکور ازاد رو می‌گم. وارد سالن امتحان که شدیم به دوستم گفتم من که جون تو فقط به افتخار ساندیسو کیکش اومدموگرنهاصلا به تیریچه‌ی قبام بر می‌خوره اگهبرم دانشگاه ازاد.
اخه می‌دونی چیه مامانم گفته پولی رو که گذاشته بوده کنار تا برام جاهاز بخره روداده واسه کلاس کنکور تا من دولتی قبول بشم حالا اگه برم آزاد هم انگ دانشگاه ازادی بودنروومه هم شوهر گیرم نمی‌آد.

حرفی که زدم از نظر خودم عادی بود ولی نمی‌دونم چرایهو دیدمکه از خنده سیاه شده، دوستمو می‌گم. زیر زبونی بهش زهرماری گفتم ورفتم سراغ صندلی‌ام. چشمم به صندلی‌هاو عکس‌ها و نام داوطلب‌هایی بود کهباید می‌یومدن و رو صندلی‌هامی‌نشستن. یکی چشاش ریز بود یکی اخمو بود یکی از زور آرایش مجهول‌الهویه شده بودبه خودم که رسیدم اول عکسمو نشناختم با خودم گفتم واه واه چهآدم ضایع و چپرچلاغی. تو بشین توو خونهکسی چشت نکنه دانشگاه رفتنت چیه؟که یهوفهمیدم خودمم.سریع نشستمو کارتو برداشتمتا کسی غیر خودمعکس مزخرفمرو نبینه. اتفاقا جای دوستم همردیف بغل من یه صندلی عقب‌تر بود خوشحال و خندوننشستیمو عین از قحط برگشته‌هابه امید کیک و ساندیس.

قران در حال پخش شدنبودو من به یاد کنکور سراسری که هفته قبل داده بودم افتادم.یادم اومد که چه‌قدر استرس داشتمو بارها نزدیک بود سر جلسه حالم به هم بخوره. چه قدر حالم از کیک و ساندیس سر جلسه بهم خورده بود. ولی امروز برای رسیدن وقت توزیع کیک و ساندیس لک زده بود.برگشتم یه نگاهی به دوستم کردم دیدم داره عین کرم خاکی به خودش میپیچه.گفتم چته؟ گفت نمی دونم!انگار مداد ندارم. بیا مدادتو نصف کنتهشو بده به من. نگاهی به مدادمکردم و گفتم به درک بیا اینم مال توو با جدیت هرچه تمام تر سعی کردم بشکنمش که ناگهان مراقبسالن که متوجه کشتی گرفتن من با مداد بیچاره شده بوداومد بالای سرم و رو کرد بهم و با لبخندی گفت دخترم مثل اینکه خیلی درس خوندی ها نه؟ منم که اون موقع ها بچه‌تر بودم و دیرتر منظور آدم رو می‌گرفتم لبخندی تحویلش دادم و گفتم بله و در همان لحظه ناگهان مداداز کمر به دو نیم شد.

ادامه بدون کنکور فارغ التحصیل شوید

کلیدهای طلایی انتخاب رشته

در مورد موفقیت در زندگی تعاریف مختلفی وجود دارد. اما یکی از تعاریف بسیار معمول آن «دستیابی به امکانات محدود موجود در جامعه» است . نحوه‌ی دستیابی به آن از دو حال خارج نیست، عالم شدن یا ثروتمندشدن! این نگاه بسیار مغرضانه است که کسب علم را فقط مخصوص افراد محروم از ثروت‌های مادی بدانیم. چه بسیارند افرادی که از تمکن مالی برخوردارند اما به جهت علاقه‌ی ذاتی به علم و یا کسب وجهه و پرستیژ اجتماعی، به علم‌آموزی روی ‌آورده‌اند.

12

ادامه کلیدهای طلایی انتخاب رشته

فراز و نشیب‌هایی کوتاه، از یک زندگی خوابگاهی

51قدم اول؛ دلتنگی

دخترک خوشحال است؛ خوشحال و کمی ناباور! و میان این همه خوشحالی و ناباوری برایش سخت است که پاسخ‌گو باشد. سؤال های پی‌درپی مادرش را که مثل همیشه‌ی همه‌ی مادرها، پر از دل نگرانی و دلهره و دلشوره‌های رنگی بی دلیل است. دخترک در پاسخ سؤال‌های مادر که هیچ، در جواب لبخند پر مهر پدر و نگاه دلتنگ برادرش نیز می‌ماند! حتی هنوز جعبه‌ی شیرینی را از دست مسافرانش نگرفته است. مسافرانی که از راهی دور برای دیدن او آمده اند.

من مقابل خوابگاه دخترانه‌ی دانشگاه صنعتی شریف ایستاده‌ام و قبل از ورود، صحنه‌ی رمانتیک و دوست داشتنی فوق‌الذکر را، برای آغاز گزارشم، کنجکاوی می‌کنم.

بعدتر که داخل خوابگاه می‌شوم و داخل حرف‌ها و زندگی و دلتنگی‌های عادی شده‌ی بی‌جوابشان، می‌شنوم که این آمدن خانواده‌ها، برای دیدار دختر خوابگاهی‌شان، اغلب به ندرت روی می‌دهد؛ آن هم میان خوابگاهی‌های تازه‌کار!

آن «دلتنگی‌های عادی شده» را انسیه می‌گوید که دانشجوی ارشد است و قدیمی محسوب می‌شود. این عادی شدن البته به همین سادگی‌ها هم که می‌گوید، نیست؛ درد هم دارد، گاهی وقت‌ها اشک هم! چه می‌شود کرد؟! می‌توانی تلفن بزنی. اما تلفن که آغوش پرمهر مادر نمی‌شود! باید به دلتنگی‌های زندگی خوابگاهی عادت کنی، حتی به زور!

ندا می‌گوید: «گاهی می‌بینی که یکی از بچه‌ها، تنها، توی حیاط نشسته و رفته در لاک خودش. شاید اشک هم بریزد. معمولاً اینجور وقت‌ها دوستانش می‌روند و با شوخی و دلجویی حال و هوایش را عوض می‌کنند.

ادامه فراز و نشیب‌هایی کوتاه، از یک زندگی خوابگاهی

نصف مال من، نصف مال تو

15یکی از پدیده‌های اجتماعی در سالیان اخیر و در کشور ما، اقبال و موفقیت دختران در ورود به دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی است. افزایش ورود دختران اگر چه به خودی خود قابل تأمل می‌نماید، اکثریت یافتن دختران به نسبت پسران در ورود به مقطع تحصیلات آموزش عالی چشم‌گیرتر به نظر می‌رسد. نسبت ورود دختران به کل جمعیت دانشجویان از ۲۸ درصد در سال ۱۳۵۷، به ۳۷ درصد در سال ۱۳۷۴ و ۶۲ درصد در سال ۱۳۸۱ رسیده است.

توزیع جمعیتی دو جنس در رشته‌های مختلف اگر چه کاملاً با درصد جمعیتی دو جنس نسبت به کل ورودی‌ها به دانشگاه تطبیق نمی‌کند، اما گویای افزایش تدریجی و گاه جهش‌دار نسبت جمعیتی دختران در تمامی رشته‌ها است. در سال تحصیلی ۸۱،۵۳ درصد دانشجویان در رشته‌های علوم انسانی، ۶۱ درصد در علوم پایه، ۴۳ درصد در کشاورزی و دامپزشکی، ۱۳ درصد در فنی و مهندسی، ۷۴ درصد در پزشکی و ۷۵ درصد در رشته هنر را، دختران تشکیل می‌دادند. این در حالی است که در سال تحصیلی ۸۲، درصد ورودی دختران در علوم انسانی ۶۱ درصد، در علوم پایه ۶۳ درصد، و در گروه هنر ۷۴‌ درصد اعلام شده است.
طبیعی است ورود دختران به آموزش عالی و اکثریت یافتن نسبی آنان مانند بسیاری از پدیده‌های دیگر اجتماعی، خود معلول و برآمده از علل و عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دیگری است که توجه به این دسته از عوامل در تحلیل چیستی و چرایی این پدیده اجتماعی راهگشا خواهد بود. از سوی دیگر در مقابل این رویداد مهم، موافقان و منتقدانی نیز وجود دارند که هر کدام از منظر و جایگاه متفاوتی به تحلیل، تفسیر، توجیه و بیان بایسته‌های آن می‌پردازند.

ادامه نصف مال من، نصف مال تو