هوای کودکی

دلم می خواد برگردم

به اون روزای کودکی

باز دوباره رها کنم

تو آسمون بادبادکی

دلم می خواد باز دوباره

کلاس اول بشینم

کیف خودم رو پر کنم

پر از مداد نقاشی

دلم می خواد باز ببینم

حس قشنگ خط خطی

تو دفتر مشق شبم

دلم می خواد، دلم می خواد، دلم می خواد

باز بسازم از این روزا به اون روزا

یک دونه پل

باز بچینم از باغچه های خونمون

یک شاخه گل

باز بشینم کنار حوض خونه ی مادر بزرگ

ماهی هارو بادمپایی این ورو اون ورببرم

دلم می خواد ، دلم می خواد، دلم می خواد

شب غیبت

مثل برگی که می رود روزی از حضور درخت می ترسم

از عبور دقیقه ها امشب در نبود تو سخت می ترسم

از غم و درد و سوز آه تو از سقوط من از نگاه تو

مثل افسانه ای که می ترسد از سیاهی بخت می ترسم

زیر باران گلایه می کردم از خودم از برادرم آقا

از همانی که بعد از این قصه دل به غیر تو بست می ترسم

» وقت داری دعای ندبه ؟ فعلا نه، درس دارم مگر نمی بینی «

از خیالی که در شب غیبت می شود تخت تخت می ترسم

آرزو کردم تو را

آرزو کردم تو را

باورت شاید نبود

آرزو کردم تو را

روزی شبی در یاد خود:

» کاشکی

شاهد دستان پر مهر تو باشم کاشکی «

کاش ای عابر تو را

بار دیگر بینمت

دست تو ای کاش روزی یا شبی

تکه نانی ارزنی اندک غذا

هدیه ی دستان سرشار از تهی هایم کند

لحظه ای شک هم نکن

من برای خود نمی خواهم ولی حتی کمی

من برای آن پرستو های زخمی خواستم

هان همان هایی که از کوچ رهایی مانده اند

می شناسیشان اگر

هدیه ی آنها نما

ورنه من خود می شناسم خانه ی آنها کجاست

من خودم پیش از اقاقی دیده بودم

بال های پاکشان افسرده و زخمیست

حال اگر می خواستی

تکه نانی ، ارزنی ، اندک غذا

اهدا کنی

من همین جا گوشه ی این کوچه ی تنهایی ام

شال زردی مندرس روی سرم

میزنم فریاد بر هر عابری

» تکه نانی ، ارزنی ، اندک غذا

هدیه ی دستان سرشارم کنید!!! «

وقتی تو به دل آیی

وقتی تو به دل آیی

می رفت همه پستی

می رفت همه سستی

بوی نفست ای جان

گر بی دل و شیدایم

گر بی کس و تنهایم

تا تو به دلم آیی

بی خویشتنم این سان

در عشق تو من مستی

در راه تو می جستم

این جسم من آرامی

این ذات من،آرایی

یاد تو به دل آمد

جانم همه در خون شد

سوزم همه می دانی

دردم همه درمانی

برگفت به منش خسته

با عشق شوی رسته

این نیست شود هستی

آن هست شود مستی

این شور شود آتش

این شیفته هم حیران

ای جان ز ،منم رستی

ای دل ز ،منم جستی

برایم دعا کن

من در برزخ افکارم زندانی شده ام
زندگی مثنوی تلخی سروده است
و دلتنگی هایم به ناکجاآباد دنیا رسیده اند
میدانی خودت …
توانش را ندارم
ایمانم سست تر از گلبرگ شقایقهاست
روحم در بیگاری آرزوهایش غوطه ور شده
و اعتقاداتم در تلاطم سیلابهای زمین گرفتارند
برایم دعا کن …
دعا …
ادامه برایم دعا کن

مسجد سهله

جمعه بود .

خورشید در حال غروب کردن بود و هوا در حال تاریک شدن .

و من در یکی از بهترین مکانهای روی زمین بودم ؛

در مسجد سهله ، در منزل امام عصر (روحی لتراب مقدمه فداه) .

در جایی تقریبا در مرکز مسجد که نگاهت به اطراف مسجد را به احاطه در می آورد .

و چه تصاویری ، به وسعت آسمان و به حلاوت خورشید .

دعا ، نماز ، نجوا ، زمزمه ، نیاز ، نگاه ، اشک ، فراق ، هجران ، درد و …

و همه چیز برای تو ؛

برای صاحب مسجد ، نه صاجب منزل ، نه صاحب زمین ، نه صاحب زمان …

برای آمدنت ، برای …

ادامه مسجد سهله

مادر یعنی…

موقعی که داری آلبوم بچگی ات رو ورق می زنی ، حس خوبی داری. داری بزرگ شدنت رو می بینی، هر عکسی برات جذاب و قشنگه با یه دنیا خاطره. یه کم بیشتر که دقت کنی تازه می فهمی یه کسی داره بی هیچ چشم داشتی همه ی لحظه های خوب زندگی اش رو برای بزرگ شدنت صرف کرده اما خیلی وقتا تو اینو ندیدی!

بالندگی امروزت رو مدیون لطف یه موجود خیلی مهربونی هستی به نام مادر .حالا امروز که روز تولد حضرت زهرا(س) است و روز مادر نامیده شده باید به عظمت وجود مادر ایمان آورد و به یاد داشته باشی که ترنم ظریف و با احساس زندگی ات رو همیشه مدیون مادرت هستی.

باید گفت که مادر یعنی صبوری، مهربونی، گذشت ، آرامش ، فداکاری…یعنی یه موجود لطیف با روحی به اندازه همه دنیای تو

جامعه در نگاه حافظ

در حالی که دسترسی به جوامع گذشته و آگاهی ازوضعیت زندگی آنان به روشنی مشخص نیست، کتاب‌ها و دستونشته‌های آن دوران بهترین گواه برای بیان تصویری از زندگی گذشتگان است.

در این میان کتاب‌های شعر به دلیل صراحت در بیان، منابع خوبی به شمار می‌آیند که البته خود آنها نیز به خاطر خلاقیت شاعر موجب نارسایی در فهم درست آنها می‌شود. غنای ادبیات فارسی امکان ارزیابی نظام قوانین وارزش‌های اجتماعی و فرهنگی مردم آن روزگار را فراهم می‌آورد.

یکی از این قبیل کتاب‌ها «دیوان حافظ شیرازی» است که در اینجا گزارشی از وضعیت گروه‌های اجتماعی در شعر حافظ مورد مطالعه قرار گرفته است. بررسی این گروه‌ها و تحولات آنان در فهم و درک موقعیت فعلی گروه بندی‌های اجتماعی موثر است. موقعیت اجتماعی فقیران، حاکمان، ثروتمندان، عارفان و … در شعر حافظ با تمثیل آمده است.

ادامه جامعه در نگاه حافظ

روایت حماسه زنان عاشورایی

معرفی کتاب:

یاوران حرم: روایت حماسه زنان عاشورایی

تالیف: فریبا انیسی

ناشر: کتاب آشنا

مشخصات کتاب: ۲۸۰ صفحه – وزیری (شومیز) – ۱۴۰۰۰ ریال – چاپ ۱ – ۳۰۰۰ نسخه

تاریخ نشر: ۱۳۸۴

تا کنون کتابهای گوناگونی در رابطه با واقعه‌ی عاشورا نوشته شده اما این کتاب به قلم یک بانو و به روایت سرگذشت زنان عاشورایی، خواننده را با قلم روان و شیوای خود بسیار سریع جذب می‌کند.

هرچند که مخاطب در کتاب حضرت زینب«سلام‌الله‌علیها» هستند اما خواننده به صورت شخص سوم در تمام جریان کتاب حضور خود را به عنوان یک شاهد می‌تواند حس کند و همچون مسافری که همراه کاروان امام حسین«علیه‌السلام» به راه می‌افتد، او در کربلا شاهد مصیب‌هاست، در غروب عاشورا مویه سر می‌دهد، همراه اسیران در کوفه و شام تحمل شدائد می‌کند و در مدینه برای شهدای کربلا عزاداری بپا می‌دارد.

در این حین با سرگذشت زنانی همچون: خوله دختر منظور، رقیه دختر امیرالمومنین و همسر مسلم‌ بن عقیل، ماریه دختر منقذ عبدی، زینب دختر عقیل، و ام‌لقمان، آشنا می‌شود.

ادامه روایت حماسه زنان عاشورایی