آزادی ما در زن بودنمان و آزادی پیروان فمینیسم در نبودنشان است

[ms 0]
در دومین کمیسیون برگزار شده در نشست نشریات مکتوب زنان مسلمان کنار خانمی از تونس نشسته بودم. در زمان استراحت بین نشست، سر صحبت باز شد و با هم آشنا شدیم. این آشنایی تا چند ساعت بعد به جایی رسید که انگار سال ها یکدیگر را می‌شناختیم. آرمان‌های مشترک، طرز تفکر یکسان، فعالیت‌های مشابه و یکی بودن در اعتقادات مذهبی و باورهای خانوادگی از دلایل این صمیمت زودهنگام بود.

پس از اتمام برنامه کمیسیون از «نورهین» خواستم که با او در رابطه با حرف‌هایی که بینمان رد و بدل شد مصاحبه‌ای داشته باشم. مصاحبه‌ای که مقداری از آن در اتاق کمیسیون، مقداری از آن در آسانسور، قسمتی از جواب سوال‌ها در حین راه‌رفتنمان، همه اینها در حالی که رکوردر دست خود نورهین بود، انجام شد.

پس از پایان مصاحبه هم آنقدر سرگرم صحبت بودیم که با تذکر چندباره مسئولین برنامه، مبنی بر اینکه نورهین باید برای حضور در برنامه بعدی حاضر شود، بالاجبار از هم خداحافظی کردیم. نورهین مسلط به زبان عربی و فرانسه و تا حدودی نیز انگلیسی بود. یکبار دیگر هم در یکی از برنامه‌های همین همایش او را دیدم و عکس‌هایی که شاید برای همیشه خاطره شدند….

لطفا خودتون رو معرفی کنید.

نورهان بیزید هستم از کشور تونس؛ سردبیر نشریه‌ی نور با موضوع حقوق زنان. دانشجوی دکترای اقتصاد می‌باشم و ۲۶ سال سن دارم.

تاریخچه‌ی مکتب فمینیست به حدود ۲۰۰ سال قبل بر می‌گردد. شعار این مکتب، برابری حقوق زن و مرد می‌باشد. اما اکنون می‌بینیم که نقش زنان غربی پیرو فمینیسم، به عکس‌های روی مجلات مختلف، حاضر شدن آنها در تبلیغات، حضورشان در مراکز تفریحی و …. محدود شده است. از نظر شما چرا آن شعار آزادی و برابری حقوق به این نابرابری و بی‌عدالتی منجر شده است؟ آیا این شعار حقوق برابر برای مردان غربی سومند بوده یا برای زنان غربی؟

شعار برابری زن و مرد آنها یک دروغ است. آنها می‌خواهند زنان این دروغ را باور کنند. با این برابری که آنها می‌گویند، زنان شرایط و موقعیت بهتری نخواهند داشت. زنان و مردان مکمل یکدیگرند. آنها هرگز مانند هم نیستند. ما در مقابل عدالت برابریم. اما حقوقی وجود دارد که برای زن و مرد مساوی نیست.

زنانی که پیرو مکتب فمینیست هستند همانطور که میبینیم، ظاهرشان شبیه مردان است. مانند مردان سخن می‌گویند. آنها از واقعیت خود که همان زن بودن است فاصله گرفته‌اند. فمینیسم برای جامعه ما به خصوص اصلا مناسب نیست زیرا برای جامعه اسلامی قرآن کریم حقوق زن و مرد را تعریف کرده است. قرآن از زنان و ارزش و حقوق آنها در حین مادر بودن، همسر بودن، سرکار رفتن و مشغول بودن به فعالیت اجتماعی حمایت می‌کند و از همه اینها با توجه به زن بودن آنان حمایت می‌کند.
[ms 1]
چند سال پیش رسانه‌ها خبری را منتشر کردند مبنی بر اینکه زنان پارلمان انگلیس از هورمون‌های مردانه برای قوی‌تر شدن در منازعات سیاسی‌شان استفاده میکنند. چرا زنان غربی در این حد احساس حقارت می‌کنند که تلاش می‌کنند فیزیک بدنیشان را به فیزیک مردان تبدیل کنند؟

مشکل این است که زنانی که به شعار برابری فمینیسم اعتقاد دارند، تصور می‌کنند که پیروی از این مکتب برای آنها بهتر است. اما برای مثال یک زن که مادر است بعد از دوران بارداری نیاز دارد که برای چند ماهی از نوزادش مراقبت کند. اگر او با مردان مساوی باشد او را به عنوان یک مادر نخواهند دید و به او خواهند گفت حتی اگر الان در دوران استراحت پس از زایمان هم هستی، باید اکنون کار بکنی. اما زنان در مسائل کاری، زمان‌هایی را نیاز دارند که مردان به آن نیازی ندارند. در زمان‌های به خصوصی زنان به حقوق متفاوتی نسبت به مردان نیازمندند.

اینگونه است که فمینیسم زنان رامحدود و محروم میکند و آنان را تبدیل به مردان می‌نماید. بنابراین زن تلاش می‌کند حتی فیزیک بدنی‌اش را تغییر دهد زیرا احساس می‌کند که زنانگی، او را تضعیف می‌کند.
[ms 2]
آیا وجود سازمان یا موسسه‌ای برای حمایت از نشریات مکتوب زنان مسلمان جهت برقراری روابط صمیمانه‌تر و تخصصی‌تر مسئولان و نویسندگان نشریه‌ها و در راستای توسعه یک ایده‌ی خاص در جوامع اسلامی ضروری است؟

بله، از نظر من این ایده‌ی جالبی است زیرا زنان در هر نقطه‌ی جهان عقاید متفاوتی دارند. بنابراین ما باید با هم تبادل اندیشه کنیم و این برای انسانیت و زنان بسیار مفید خواهد بود.

دیدگاه مردم کشور شما درباره‌ی انقلاب اسلامی ایران چگونه است؟

در تونس، ما فرقه‌ای از شیعیان را داشتیم که خلیفه فاطمیه نامیده می‌شد. این فرقه از شیعه اسماعیلیه بودند یعنی معتقد به امامان معصوم (ع) تا هفتمین‌شان بودند. اما اکنون مسلمانان جهان روی شیعیسم متمرکز شده‌اند به خصوص از زمانی که آنها در مورد انقلاب اسلامی ایران شنیده‌اند و می‌بینند که بسیار هم موفق بوده است.

موفقیت انقلاب اسلامی باعث شده که مردم شیعه را بهتر بشناسند و به آن گرایش پیدا کنند. بعد از آنکه صلاح‌الدین ایوبی کشته شد تعداد شیعیان بسیار تقلیل یافت. اما پس از انقلاب اسلامی ایران تعداد شیعیان افزایش چشمگیری داشته و هنوز هم این مسئله ادامه دارد و بسیاری از خانواده‌های تونسی نیز شیعه شده‌اند.

آیا یک زن روزنامه‌نگار باید مجرد باشد تا در کارش موفق شود یا می‌تواند متاهل شود، خانواده داشته باشد و فرزندانش را به خوبی تربیت کند و در عین حال در کارش نیز موفق باشد؟

نه، لزوما نباید مجرد باشد بلکه می‌تواند همسری و مادری کند و در کارش نیز موفق باشد. مثالهایی بسیاری از زنان روزنامه‌نگار داریم که هم در کارشان و هم در زندگی خصوصیشان بسیار موفق‌اند. مهم این است که بدانیم چگونه بین مسئولیت‌های خانه و کاری هماهنگی به وجود بیاوریم.

بسیار از شما متشکرم. در آخر بحث اگر مطلبی برای زنان و دختران جوان ایرانی مد نظرتان است، آن را بفرمایید.

من به زنان و دختران ایرانی بگویم که شما در بهشت زندگی میکنید. از دولت‌مردانتان حمایت کنید. ما زنان در تونس از ممنوعیت و غدغن بودن حجاب بسیار رنج می‌بریم و اذیت می‌شویم. نماز خواندن غیرممکن است زیرا آنها ما را کنترل می‌کنند هنگامی که به مسجد می‌رویم، بابت آن در محل کار و یا تحصیل ما را بازخواست می‌کنند.

حجاب بسیار مهم است زمانی که ما در مورد حقوق زنان صحبت می‌کنیم. مثلا وقتی شما در خانه هستید باید جذاب باشید ولی زمانی که در خیابان حضور پیدا می‌کنید باید مو و بدن خود را بپوشانید تا انسانیت شما مورد احترام واقع شود. شما خودتان باید حقوق خود را با اجرای آنچه می‌خواهید، تعریف کنید. شما در ایران برای داشتن حجاب آزاد هستید. زنان تونسی به خاطر داشتن حجاب بسیار رنج دیده‌اند ولی اکنون پس از انقلاب تونس، زنان از حقوق بیشتری برخوردار شده‌اند و میتوانند حجاب داشته باشند و اوضاع تا حدودی بهتر شده است.

از مجله شما سپاسگزارم و همچنین از اینکه ما را به ایران دعوت کردید بسیار خوشحالم.

 

درهمین رابطه: Exclusive Interview

 

در کشاکش دال و مدلول؛ او دلیل راه است

[ms 0]

چند هفته گذشته فکر و ذکرم دال و مدلول دوستم بود و این‌که تغییرشان بدهم. گفته بود تغییرشان نمی‌دهد یا هم‌چه چیزی! و منِ بی‌سواد اصلا نمی‌دانستم چه می‌گوید؛ چه برسد به این‌که برای تغییر تلاش کنم!
در فرهنگ‌لغت نوشته شده دال یعنی دلالت‌کننده و راهنمایی‌کننده، اسم فاعل است؛ اسم مفعولش می‌شود مدلول یعنی دلالت‌شونده. مدلول در پس دال قرار دارد و فقط از طریق دال می‌توان به آن دست یافت. نکته دیگر اینکه دال تغییر نمی‌کند، مدلول تغییر می‌کند. کشمکش ذهنی من این بود که راه تغییر مدلول چیست؟ مسئول تغییر کیست؟ من یا او؟
مصداقی پیدا کردم تا موضوع را بهتر تفسیر کنم. اگر شهید دال باشد؛ برداشت ما از شهید و شهادت مدلول است. در این سال‌ها شهید تغییر نکرده است؛ وصیت‌نامه همان است اما ما تغییر کرده‌ایم تا جامعه زنده بماند. پس مسلماً مدلول تغییر کرده است. چگونه؟ این تغییر و تعبیر به دلخواه شخص است یا آداب دارد؟
این‌ها سوالاتِ بی‌جوابم بود. و وقتی دیدار با خواهر شهید حاج محمدابراهیم همت، سردار خیبر رزقم شد؛ سوال‌ها را پرسیدم البته در کنار سوالاتی که کنجکاوی‌ درباره زندگی شخصی خواهر اسطوره دفاع مقدس ایجاب می‌کرد.

مینا همت متولد اول آبان هزاروسیصدوسی‌ونه در شهرضا فرزند آخر خانواده‌ای با پنج فرزند هستند که خدا فرزند سوم یعنی محمدابراهیم را در دوازده فروردین هزاروسیصدوسی‌وچهار به‌شان بخشید. خانم همت در حال حاضر مادر سه فرزند موفق و معاون دبیرستان شاهد زینب ناحیه ۳ اصفهان است. شغل تعلیم و تعامل‌شان با نسل جدید امیدوارم کرد برای سوالاتم جواب خوبی داشته باشند.

با قرار تلفنی قبلی در محل کارشان حاضر شدم. بعد از سلام و احوالپرسی؛ بالای کاغذ سفیدم بسم‌الله نوشتم و ایشان با سلام به ارواح پاک امام خمینی (ره) و کلیه شهدا، آیه «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» را قرائت کردند.
و این آغاز مصاحبه بود:

 

شما پنج‌سال از حاج همت کوچک‌تر بودید، پس خاطره‌ای از تولدشان ندارید. آیا مادر برای‌تان تعریف کردند؟
مامان تعریف کردند که خانواده عزم سفر کربلا داشتند و من در ماه چهارم بارداری بودم؛ با وجود مخالف‌های پدربزرگ‌(پدر مادر) خودم را به کربلا رساندم. روزی شکمم درد گرفت و دکتر گفت جان مادر و بچه در خطر است. شب به حرم ‌رفتم و سرم را به ضریح گذاشتم و گفتم من فرزندم را از تو می‌خواهم. گریه کردم تا خوابیدم و خانمی آمد بچه‌ای را توی دست من گذاشت و گفت این بچه تو! خوب نگه‌اش دار. لرزان بیدار شدم و رفتم دکتر. دکتر گفت این خانم باکی‌ ندارند. برگشتیم شهرضا و پنج‌ماه بعد دوازده فروردین محمدابراهیم به دنیا آمد.

 

بعد پنج ساله شدند و شما به دنیا آمدید و خاطرات‌تان شروع شد. رابطه خواهر برادری شما چطور بود؟ دعوا و قهر هم می‌کردید؟
من بچه آخر خانواده هستم. حاج محمدابراهیم مهربان بودند. اخلاق‌شان عجیب خوب بود و سعه‌صدر داشتند. هوای خواهر آخری را داشتند. با بقیه بچه‌ها هم خوب کنار می‌آمدند اما انگار عادت‌شان شده بود هربار که سفر می‌رفتند مثلا زمان تحصیل؛ برایم سوغاتی می‌آوردند.
فقط برای شما؟
بله! مادرم به‌م می‌گفتند سوگلی محمدابراهیم. یادم هست یک‌بار دکتر یک صابون نوشته بود و شهرضا پیدا نشد. آخر هفته که محمدابراهیم از دانش‌سرای اصفهان برگشته بودند؛ این را پیدا کرده بودند.
سوغاتی‌ها چی بودند؟ آن‌ها را هنوز دارید؟
ایشان به مناطق مختلف می‌رفتند و هرچیز متناسب با شهری که می‌رفتند؛ می‌آوردند. همه‌ را یک‌جا جمع کرده بودم؛ متأسفانه در یکی از اسباب‌کشی‌ها گم شدند.

 

با شما که این‌قدر مهربان بودند؛ با بقیه خانم‌ها رفتارشان چطور بود؟ خانم‌های فامیل که خانه‌تان می‌آمدند؟ در مهمانی‌ها؟
در فامیل، ما مقید بودیم که در مهمانی روسری و چادر سر کنیم و حد و حدود رعایت می‌شد. اگر برای شام و ناهار بود سفره‌های خانم‌ها را از آقایان جداگانه می‌انداختند. از نظر حجب و حیا زبانزد بودیم. همه می‌دانستند. دعوت که بودیم می‌گفتند امشب حاج علی‌اکبر(نام پدر شهید) می‌آیند و میزبان و بقیه مهمانان رعایت می‌کردند.

 

پس با خانم‌های فامیل تعامل نداشتند؟
ایشان به غریبه‌ها هم احترام می‌گذاشتند. برای سلام کردن کوچک‌تر و بزرگ‌تر نمی‌گفتند. اخلاق‌شان سنگین بود اما خشک نبودند که خودشان را دور بگیرند. خانم‌ها که می‌آمدند سلام و تعارف می‌کردند و از اتاق بیرون می‌رفتند.

[ms 1]

کم حرف بودند؟
نه این‌که حرف نمی‌زدند. به جا حرف را می‌زدند. یک‌دفعه آمده بودند شهرضا و امامزاده شاهرضا سخنرانی داشتند. به ما نگفتند. من از همسایه شنیدم و پای سخنرانی رفتم. وقتی برگشتند گفتم ابراهیم توی خانه که حرف نمی‌زنی و این‌قدر قشنگ سخنرانی می‌کردی؛ چرا به من نگفتی؟ گفتند نمی‌خواستم زحمت بدهم.

 

 

در مورد حجاب و رفتار خواهر و اطرافیان واکنش خاصی نشان می‌داند که پیشنهاد کنند یا اجبار داشته باشند؟
حجاب ما طوری نبود که احتیاج به تذکر داشته باشد. سال سوم یا چهارم دبیرستان بودم که باید مسافت طولانی را تا مدرسه پیاده می‌رفتم. یک روز به مادر گفته بودند:«امروز دنبال مینا رفتم و او متوجه نشده بود. احسنت به این تربیت‌تان که او به این طرف و آن طرف نگاه نمی‌کرد.» وقار، سنگینی، متانت و حجب‌وحیا بود و اگر تذکری هم داده می‌شد قبول می‌کردیم.

 

(با خواندن کتاب همسفران می‌دانستم حاج همت با خانمی از نیروهای کانون فرهنگی سپاه پاوه ازدواج کردند؛ شیطنت خواهرشوهری‌ام گل کرد؛ پرسیدم:) درباره ازدواج‌شان خاطره دارید؟ شما کسی را معرفی نکردید؟ نظرتان راجع به ازدواج ایشان چی بود؟
اتفاقا دو نفری از دوستان معرفی کردم اما ایشان می‌گفتند این‌ها همراه من نیستند و خانم موردعلاقه‌ام را برای همسری انتخاب کردم و همه‌جا همراه من است. خانواده همسرشان نجف‌آباد بودند و ازدواج‌شان ساده و سریع برگزار شد. دو سال و دو ماه بعد از ازدواج شهید شدند. در این مدت خودشان بیشتر جبهه بودند. خانم‌شان جنوب اندیمشک و اهواز، غرب پاوه و اسلام‌آباد، خانه ما شهرضا و خانه پدری‌شان بودند.

 

وقتی خبر شهادت‌شان را آوردند، شما کجا بودید؟ واکنش شما چی بود؟ واکنش پدر و مادر و همسایه‌ها چطور؟ همه را بفرمایید.
آن سال‌ها به خاطر کار همسرم ساکن شیراز بودیم. اسفند ۶۲ بود که از شیراز آمدم کمک مادر خانه‌تکانی کنیم. آن روز خانه را نظافت کردیم و قبل از دو بعدازظهر به حیاط رفتیم. عصر قرار بود به خانه دوستم سر بزنیم. وقتی به خانه دوستم رفتیم آن‌ها گفتند اصلا فکر نمی‌کردیم خانه‌مان بیایید! اما نگفتند چرا. رادیو در اخبار ساعت دو اعلام کرده بود حاج همت به درجه شهادت نایل شدند و ما نشنیده بودیم. به پدر هم تلفن زده بودند و گفته بودند ابراهیم زخمی شده است. از حالات پدر معلوم بود که خبری شده؛ با زانو راه می‌رفتند. مادر دعا می‌کردند خدایا از عمر من بگیر به عمر بچه‌ام بگذار. می‌گفتند بگویید کدام بیمارستان است.

 

(اینجای سخن اشک‌هایشان جاری می‌شود و من سرم را زیر می‌اندازم و به خودم نهیب می‌زنم مصاحبه‌گیرنده که گریه نمی‌کند… ادامه می‌دهند:)

دو برادر دیگرم تهران رفتند و یک برادرم برگشت و به مادر گفت:«خدا امانتی را می‌دهد و هروقت که می‌خواهد امانتی را پس می‌گیرد. خیلی علاقه به ابراهیم داشتی اما…» دیگر نتوانستند ادامه دهند و مادر غش کرد. بعد هم که بچه‌های لشکر می‌گفتند شهدای ما فرمانده می‌خواهند و باید در تهران دفن شوند اما با پافشاری مادر در شهرضا به خاک سپرده شدند و در بهشت زهرای تهران سنگ یادبودی برای عرض ارادت بچه‌های لشکر گذاشتند.

[ms 2]

شما جنازه شهید را دیدید؟

من چون باردار بودم نگذاشتند جنازه را ببینم اما مادر گفتند صورت نداشت و دست چپ نداشت و فقط کمی از ریش‌اش را مادر دیده بودند و شناخته بودند. شهید در تهران، اصفهان و شهرضا تشییع شد. برای خاکسپاری رزمندگان و از همه ارگان‌ها منت گذاشتند و آمدند. حاج بخشی با همان گلاب‌پاش پای پیاده از تهران آمده بودند. تا شب شام غریبان که پادگان شهرضا، خانه خودمان و خانه همسایه‌ها در اختیار رزمنده‌ها بود. تا چهل روز عزاداری بود.

 

از فرزندان ایشان، پدر و مادر و بقیه اعضای خانواده بگویید.
ایشان دو پسر به نام محمدمهدی و محمدمصطفی دارند که همراه مادرشان در اصفهان زندگی می‌کنند و رابطه فامیلی‌شان را با ما قطع کرده‌اند. پدرم در سال هشتادوسه به رحمت خدا رفتند. دو برادر و یک خواهر دارم. پسر خواهرم وقتی که هفده‌‌سال‌ونیم داشت به عشق دایی به جبهه رفت و سر سال حاج ابراهیم شهید شد. مادر در شهرضا هستند؛ یک لحظه از فکرشان دور نمی‌شود. اسفند که می‌شود می‌گویند کاش اسفند نمی‌شد و اصلا عید نمی‌آمد.

 

مادر از فکرشان دور نمی‌شود؛ زنان و دختران امروز چطور؟ آن‌ها را ادامه دهنده راه شهید می‌دانید؟
خانم‌های امروز مثل قبل الگوگیری ندارند. از حضرت زهرا، حضرت زینب و شهدا الگوگیری ندارد. شهدا چرا شهید شدند؟ نباید ما هرکار دل‌مان خواست بکنیم چون آن‌ها حجت را بر ما تمام کردند و اگر چشم‌مان را ببندیم؛ ظلم بزرگی در حق‌شان کردیم و دل خانواده شهدا به درد می‌آید. از خودمان بپرسیم مادر شهید نمی‌خواسته فرزندش برای خودش بماند و لباس دامادی به تن او بپوشاند؟ برای چی فرستادش؟ برای ادامه دادن راه امام حسین علیه‌السلام؟ و یا جانباز شیمیایی مگر نمی‌توانست خوب زندگی کند؟ تا چه حد امام را شناختیم؟

 

(طاقتم تمام می‌شود.) می‌گویم: من امروز اینجا آمدم تا ابهامی رفع شود. شهید امروز همان شهید دیروز است. جامعه امروز همان جامعه دیروز نیست پس باید برداشت ما از شهید تغییر کند. دختر امروز نمی‌تواند مثل دختر دیروز راه شهید را ادامه دهد. به نظر شما راه شهدا یعنی مدلول تغییر نکرده؟ (نفس راحتی می‌کشم؛ حرف دلم را زده‌ام! لبخند می‌زنند و می‌گویند:)

جواب این سوالات به خود انسان برمی‌گردد. جوان باید در عمل خودش را نشان بدهد…

 

درست است اما می‌گویم با گذر زمان مدلول مسلماً باید فرق کند! شاید زیادی با کلمات بازی می‌کنم. لطفاً مثال بزنید.

همه ما باید بدانیم هدف‌مان چیست. نه به زبان، همه این‌ها در عمل می‌تواند خودش را ثابت کند. دانش‌آموز با درس‌خواندن، دانشجو با حضور در کلاس، معلم با تعلیم دادن و استاد به همین شکل باید به وظیفه خود عمل کنند. خیلی‌ها خون شهید را در هر زمان زیر پا می‌گذارند. با کار نکردن، تهمت زدن، برخی نگاه‌ها. باید راه شهدا را ادامه بدهیم. در طول زمان نباید ولی‌فقیه را تنها بگذاریم. شهید همت شجاع بودند و مدبر به تمام معنا بودند و همیشه بر پیروی از ولی‌فقیه تأکید داشتند. ولی‌فقیه ستون مملکت هستند و اگر نباشند هیچ جایی نداریم. پس بخواهیم خدا ایشان را برای ما نگه دارد.

 

آخرین توصیه و مطلب خاصی اگر هست؛ بفرمایید.

به عنوان کوچک‌ترین خواهر شهید از کلیه جوان‌ها می‌خواهم که راه شهدا را ادامه دهند. با درس خواندن و در سنگر علم و دانش بودن. نگذارند دشمن بر ما غلبه کند. ترسِ دشمنان داخلی از دشمنان خارجی بیشتر است. راه با ولی‌فقیه است. ان‌شاءالله خدا همه را به راه راست هدایت کند.

احساس می‌کنم راهی برایم باز شده و آن دانستن عمل به وظیفه اصلی و پیروی از ولی‌فقیه در همه زمان‌ها است. فکر می‌کنم در حال حاضر چون هل‌الدین‌الّا‌الحب را خوانده‌ام؛ وظیفه من دوست داشتن دیگران است. در این راستا از خانم مینا همت می‌خواهم با دست‌خط خود قسمتی از وصیت‌نامه شهید را برای دوستانم؛ مخاطبان نشریه دختران و برای محدثه که دال‌ومدلول‌هایش انگیزه این مصاحبه بود؛ بنویسند تا پیشکش ببرم. با خوش‌رویی می‌نویسند و مصافحه و خدانگهدار…

خانم‌های چادری، ایران را آندلس نکنید!

[ms 0]
عکس: محمد دهقانی

اوایل سال ۱۳۹۰ در سطح شهر که تردد می‌کردیم، در خیابان و مترو و اتوبوس و غیره تعداد انگشت‌شماری از خانم‌هایی را میدیدیم که چادر به سر داشتند اما تفاوت‌هایی نسبت به قشر چادری جامعه در آنها دیده می‌شد که عجیب بود. امروز که در ماه‌های پایانی سال ۱۳۹۰ هستیم متاسفانه تعداد این خانم‌ها افزایش چشمگیری داشته است.

در کوچه و خیابان دخترهایی دیده می‌شوند که چادر به سر دارند و موهایشان هم پوشیده است اما گردی صورت را آرایش کامل کرده و در معرض دید گذاشته‌اند. از طرف دیگر موهای خود را (آنطور که همه می‌دانیم با همین کلیپس‌هایی که مد شده، همان‌ها که در دوطرفش پُر از پَر یا پارچه‌ی انباشته شده است) از زیر چادر آنچنان بالا برده و حجمی را نمایان کرده‌اند که انسان را یاد حدیث پیامبر(ص) می‌اندازد که می‌فرموند:

دو صنف از مردم اهل آتش هستند که من آنها را می‌بینم گروهی که با آنها تازیانه‌ای مانند دم گاو بود که باآن مردم را میزنند. دوم زنانی که لباس در تن دارند و برهنه‌اند و به شهوترانی متمایل سرهای ایشان مانند کوهان شتر باشد داخل بهشت نمی‌شوند و بوی بهشت را نخواهند یافت (کتاب سفینة البحار) و از این صنف حدیث از پیامبر (ص) درباره‌ی نحوه‌ی پوشش زنان آخرالزمانی که جهنمی هستند بسیار است.

اصل مطلب این است که دشمن و حزب شیطان دریافته است که یکی از بزرگترین نمادهای ایمانِ ملتِ ایران زنهای محجبه و چادری هستند. به همین دلیل اخیرا افرادی در سطح شهر با چادر، اما با پوشش زیر آن اعم از مانتوهای تنگ و روسری‌های رنگارنگ و جذاب و صورتهای آرایش کرده و موهای حجیم شده و نمایان و شلوارهای تنگ و بعضا پاچه‌های داخل بوت شده، به راه افتاده‌اند و چه خوب هم در کارشان موفق بوده‌اند که اکنون پس از گذشت چند ماه خانم‌های جوان بسیاری را می‌بینیم که از همین پوشش به همراه چادر، دارند استفاده می‌کنند.

در اندلس اسپانیا که در تاریخ حکایتش آمده است، عده‌ای از مسلمانان بسیار رو به پیشرفت بودند و خار چشم حزب شیطان. اما آخرین حربه‌ای که شیطان‌پرستان به این قوم زدند و کارساز شد و نابودشان کرد، به فساد و فحشا کشاندن زنان و دختران آندلسی و به تبع آن سرگرم شدن جامعه به فساد بود و همین مسئله هستی و آبرویشان را به باد داد و اکنون دیگر اثری از آندلس اسلامی وجود ندارد.

خانم‌های محجبه و مومن! هوشیار باشید که استکبار و شیاطین تیرهایشان را به سمت حجاب نشانه گرفته‌اند اما اینبار با خود حجاب می‌خواهند حجاب را ناحجاب کنند.

حجاب اسلامی یعنی در مقابل نامحرم، فقط آشکار ساختن گردی صورت و دست از مچ تا انگشتان بدون وجود زینت و آرایش و بدون استفاده از لباس‌های چسبان یا بدن‌نما و به همراه رفتار و گفتاری که حجاب ظاهری را کامل کند.

آن آخرین حرف شهیدان که در وصیتنامه‌هایشان است که می‌گوید: «خواهرم سرخی خونم را به سیاهی چادرت به امانت می‌سپارم» و می گوید: «خواهرم سیاهی چادرت تیری است در چشم دشمنان»، این چادر را باید حفظ کنیم و این را باید امانت‌دار باشیم نه آن چادری که شیطانیان برایمان طرح زده‌اند چادری بر سرهای کوهان‌شتری و صورت‌های نقاشی شده و نه چادری که قرار است رفته رفته از هر طرف آب برود و رفته رفته ایمان صاحبش را با خود به تاراج دشمن ببرد.

مادرشوهر شما را نمی‌خورد!

[ms 0]
عکس: محمد دهقانی

آن اوایل همه چیز گل‌وبلبل است. شما با نام «عروس گل» مورد خطاب قرار می‌گیرید و مادرشوهرتان را «مادرجان» صدا می‌زنید. اما امان از این روزگار که بعد از چندین ماه، کم کم جنگ سرد شروع می‌شود و شما «چشم‌سفید» خطاب شده و مادرشوهرتان «جادوگر» نام می‌گیرد! و کلا هم کسی یادش نمی‌آید این وسط چه شد که این‌طور شد و مشکل از کجا شروع شد؟!

بسیاری از مشکلات بر پایه‌ی سوءظن شکل می‌گیرند. صحبت‌های شما و طرف مقابل طور دیگری تعبیر می‌شود؛ پس تا حدّ امکان باید حواسمان به همه چیز باشد. طرف مقابل ممکن است هر اقدامی از سوی ما را نوعی بی‌احترامی تلقی کند، حتی هُرت ‌کشیدن یک لیوان چای!

مادرشوهر شما را نمی‌خورد!
می‌گویند دخترها همواره با این ۲ ترس زندگی می‌کنند: اول اینکه اگر خواستگار نداشتند، در چه کوزه‌ای سُکنی گزیده و از چه سرکه‌ای برای تهیه‌ی ترشی استفاده کنند و دوم اینکه مبادا در صورت ازدواج، مادرشوهرش وی را بخورد!

در راستای فرهنگ‌سازی‌های صورت‌گرفته در طول سالیان متمادی در صدا و سیما و انواع و اقسام فیلم‌‌های تلویزیونی و سینمایی، «مادرزن» و «مادرشوهر» به‌عنوان دو دیو معرفی شده‌اند! البته تفاوت‌های کوچکی با دیو واقعی دارند؛ اول اینکه شاخ ندارند و دوم اینکه آدم نمی‌خورند و سوم اینکه دود از دهانشان خارج نمی‌شود! به‌هرحال باید به نویسندگان این سریال‌ها نیز حق داد. گویا برای نوشتن فیلم‌نامه‌ی سریال‌های خانوادگی، بحثی غیر از دعوای مادرشوهر و عروس و ایضا دعوای داماد و مادرزن نداشته، تجربیات شخصی خود را به‌صورت شونصد(!) درصد غلوشده و غرض‌ورزانه به خورد بینندگان می‌دادند!

برای رسیدن به خوشبختی، به تعداد انسان‌ها راه هست!
ای بابا! وقتی سال‌های سال در فرهنگ ما این دعواهای خانوادگی به‌صورت غلوشده نشان داده شده، از من توقع دارید با یک متنِ چندصدکلمه‌ای ذهنیت جوانان را درمورد این قضیه تغییر دهم؟! اما خب، نکات زیر را در نظر داشته باشید بد نیست:

بدون جبهه‌گیری وارد زندگی مشترک شوید. تمام داستان‌ها و سریال‌هایی را که درباره‌ی دعواهای خانوادگی دیدید فراموش کنید. مادرشوهر هدفی غیر از دیدن خوشبختی و شاد بودن هر دوی شما ندارد. هرچند، راهی که آنها در ذهنشان دارند تا شما به شادی برسید، با راهی که شما برای رسیدن به خوشبختی در ذهن دارید، در برخی مواقع از زمین تا آسمان فرق می‌کند! زیاد سخت نگیرید؛ برای رسیدن به خوشبختی به تعداد انسان‌ها راه هست! از تجربه‌های آنها بهره‌مند شوید، اما خودتان تصمیم‌گیرنده باشید.

گـُل گـُله دیگه!
روان‌شناسان توصیه می‌کنند که زن و شوهر پس از ازدواج باید تفاوت‌های میان والدین خود و والدین همسر را فراموش کنند و آنها را همان‌طور که هستند بپذیرند. خب! لطفا به توصیه‌ی روان‌شناسان احترام بگذارید و آنها را همین گونه که هستند بپذیرید. بپذیرید که مادرشوهر شما عادت دارد روزانه ۱۲ساعت تلفنی با پسرش صحبت کند و از سوراخ شدن لایه‌ی اوزون و اندازه‌ی پاشنه‌ی کفش شما ایراد گرفته و توصیه‌هایی در این خصوص داشته باشد!
بپذیرید که وقت و بی‌وقت بدون هماهنگی قبلی، فـِرتی صدای زنگ خانه‌تان شنیده شود و شما والدین همسرتان را جلوی در منزل مشاهده کنید! خب، اگر این ۲ مورد را بپذیرید، مطمئنا مورد سوم بسیار راحت‌تر است، و چیزی نیست غیر از همان زخم زبان‌ها! کلا بی‌خیالی طی کنید و سعی کنید تا می‌توانید به مادرشوهرتان محبت کنید. از خار که بدتر نیستند! بالاخره گل می‌شوند! مگر نشنیده‌اید که می‌گویند: «از محبت خارها گل می‌شود»؟! البته برخی از آنها در صورت گل شدن هم، گل خاردار و یا چیزی در مایه‌های کاکتوس می‌شوند، اما باز هم بهتر از هیچ است. شما هم زیاد سخت نگیرید؛ بالاخره «گـُل گـُله دیگه»!

ورود خانم‌ها بدون چادر ممنوع!

[ms 0]

خبری خواندم درباره رستورانی که به تازگی در تهران راه‌اندازی شده و از ورود خانم‌های بدون چادر جلوگیری می‌کند. ابتدا شاید خوشحال شدم که حرکتی به این شکل انجام شده است و به مبتکر آن آفرین گفتم. بعدتر که بیشتر به موضوع فکر کردم و البته نظرات ذیل آن خبر را خواندم کمی تردید کردم که اساسا چنین حرکتی خوب است یا خیر. اینکه اسلام رعایت حجاب را از زنان ما می‌خواهد یا دقیقا سر کردن چادر مشکی؟! و حالا که اسلام چنین چیزی نمی‌خواهد آیا باید به چنین ابتکاراتی آفرین گفت یا نه؟! یکی از نظر دهندگان گفته بود اینقدر بی‌حجابی و بی‌عفتی در اماکن رفاهی مختلف زیاد و افراطی شده که شاید گاهی لازم است اقداماتی تفریطی به این شکل هم انجام شود تا کم کم اعتدال به جامعه در این زمینه برگردد. به هر حال غیر از این بحث‌های تئوریک درباره این رستوران که همچنان هم در ذهنم در جریان هستند، بدم نمی‌آمد یک بار از نزدیک این فضا را ببینم.

متاسفانه به دستور اماکن یا هر ارگان دیگری هم اکنون سر در بسیاری از مغازه ها و پاساژ ها برچسب «لطفا حجاب اسلامی را رعایت فرمایید» یا «از پذیرش خانم‌های بدحجاب معذوریم» دیده می‌شود. ولی در عمل همه برچسب ها یا مقدار قابل توجهی از آنها برای فرار از جریمه‌شدن های احتمالی و اجرای دستورهای وارده بوده و در خیلی از موارد خود فروشندگان و کارکنان مجموعه حجاب درست و درمان اسلامی را رعایت نمی‌کنند. القای بدون ضمانت اجرای این قاعده ها، انصافا غیر از به سخره گرفتن حجاب هیچ اثر و کارکرد دیگری نداشته و نخواهد داشت. در این بین باید به امثال خودمان حق بدهیم که با دیدن چنین خبری خوشحال شویم و در تشویق و تایید این حرکت ها مطلب بنویسیم. انگار نه انگار که در جامعه اسلامی زندگی می‌کنیم. مثل حجاب‌ندیده ها و حکومت اسلامی نداشته ها خوشحال می‌شویم وقتی در جایی اسلام آن طور که باید اجرا می‌شود. چیزی که باید روال جاری و ساری در کشور ما باشد، تبدیل شده به آرزوهای کوچک و بزرگ ما مثلا متدینین که گهگاه به حقیقت می پیوندند!

این رستوران با نام مجتمع فرهنگی دشت بهشت (دهکده سلامت) در منطقه سعادت آباد تاسیس شده و تابلوی «ورود خانم‌ها بدون چادر ممنوع» آن واقعی است. به جهت منطقه ای که رستوران در آن واقع شده شخصا دوست داشتم ببینم غذاها و قیمت‌های آن در چه سطحی است و چه گروهی از متدینین را جزو جامعه هدف و مشتریان خود به حساب آورده است. عموما شاید این نگرش و اشکال در بین عامه مردم هست که اسلام دین پابرهنگان و فقراست و کلا دین ما دین گداپروری است که این البته خود بحثی جداست. اینکه انسان‌های واقعا معتقد نمی‌توانند چشمان خود را روی قسمت اعظمی از محرومان جامعه ببندند و با شکم‌سیری تمام، برای خود اردک شکم‌پر یا بره کباب شده سفارش دهند یا هزینه‌های گزافی برای تفریحات اینچنینی پرداخت کنند نکته حائز اهمیتی است که در این گزارش کوتاه نمی‌گنجد.

به هر حال برای ارضای حس گزارشگری و کنجکاوی و چندین حس دیگر تصمیم گرفتم با خانواده یک بار هم که شده به این رستوران برویم. محیط رستوران به شکل باغ است و در زمستان پوشیده از برف شده و زیبایی خاص خود را داشت. اما فضای آن احتمالا در تابستان بسیار قشنگ تر و سرسبزتر خواهد بود. یک حوضچه که گویا قرار است بعدا فواره و ماهی‌دار شود و قسمتی دکه مانند در فضای باز که شاید بعدها ذرت و چایی سرو کند و البته سرویس بهداشتی تنها چیزهایی بود که غیر از سوله اصلی رستوران دیده می‌شد. اصل رستوران هم همان طور که گفتم یک سوله است که سقف آن تماما با چوب پوشیده شده و البته در بین رستوران‌های سنتی که دیده‌ام می‌شود گفت خوب روی آن کار نشده است. مثلا می‌شد آب‌نما و مولفه‌های سنتی در آن بیشتر و زیباتر کار شود. یا دیوارهای و پنجره‌ها قشنگ تر باشند. مبلمان رستوران البته قهوه‌ای رنگ و شیک است. نکته جالب اینکه بعضی صندلی ها بسیار بلند تر از قد آدم‌های معمولی هستند و همین امر باعث می‌شود خانم های مذهبی در آن بیشتر احساس راحتی کنند و هر خانواده ای در حالت نشستن بر سر میز غذا فقط خودشان را ببینند و کاری به کار دیگران و محیط اطراف نداشته باشند و بالعکس. یادم می‌آید هروقت رستوران می‌رفتیم مرحوم مادرم همیشه صندلی را انتخاب می‌کرد که رو به دیوار باشد تا بتواند راحت‌تر غذا بخورد.

دشت بهشت در حقیقت نام یک مجموعه‌ای از این رستوران ها و باغ‌های سنتی است که همگی در کنار یکدیگر در همان منطقه واقع شده‌اند. سالن پذیرایی با همین نام هم هست که برای مهمانی‌های بزرگ تر و عروسی ها استفاده می‌شود. نکته جالب اینکه تابلوی مربوط به اجباری بودن حجاب برای خانم ها از ابتدای راهی که از اتوبان یادگار امام غرب جدا می‌شود و در حقیقت ورودی به همه این رستوران هاست دیده می‌شود اما بقیه رستوران ها چنین قاعده‌ای ندارند و سرشان هم حسابی با مشتری‌های نگنجیده در این قاعده شلوغ است! در همان شبی که ما تنها مهمان‌های دهکده سلامت بودیم (که با ورود ما برق‌های سالن روشن شد!) تقریبا در پارکینگ مجموعه بیست تا سی ماشین پارک کرده بودند که احتمالا در رستوران‌های دیگر حضور داشتند.

شاید مسئولین رستوران خوششان نیاید عکسی را که از کل منوی غذا گرفته‌ام منتشر کنم اما برای مثال چند غذا را با قیمت‌هایش ذکر می‌کنم تا حدود کلی قیمت و نوع غذاها دست تان بیاید (قیمت ها به تومان است!). غذای مخصوص دهکده سلامت ۲۵۰۰۰، شیشلیک با چلو ۲۲۰۰۰، مرغ ترش با چلو ۱۰۵۰۰، ماهی سفید با چلو ۲۲۰۰۰، ماهی قزل آلا شکم پر ۱۲۰۰۰، میگوکباب با برنج تند ۱۵۰۰۰، چلوکباب لقمه نگین‌دار ۹۸۰۰، جوجه کباب با استخوان ۱۳۵۰۰، اردک شکم پر با چلو ۲۵۰۰۰٫ روی منو نوشته شده که «طعم واقعی غذاهای شمالی را با سرآشپز محلی تجربه کنید» که این احتمالا موید این مطلب است که رستوران قرار است بیشتر غذاهای شمالی را سرو کند. راستی باقالاقاتوق ۸۷۰۰ تومانی هم جزو غذاها هست.

با این موضوع موافقم که مدیر رستوران حرکتی جهادی کرده و از قسمت اعظمی از درآمد خود به جهت همین سفت و سخت گرفتن مساله حجاب خانم ها صرف‌نظر کرده است اما شاید محل تاسیس رستوران و قیمت و نوع غذاهای آن کار را برای او مشکل تر از این هم بکند. در هر صورت بسیار تلاش کردم که در این مطلب قضاوت خاصی نکنم و فقط گزارشی بنویسم از کار نو و از جنس خدایی که ایشان انجام داده است. واقعا جامعه ما هم اکنون نیازمند تقوای در تحلیل‌ها و نوشته ها است. اینکه من به خودم حق ندهم که به راحتی درباره نیت‌های آدم ها و آنچه در ذهن‌شان می گذرد قضاوت کنم. و صرفا از منظر یک شنونده و ناظر بیرونی اتفاقات را رصد کنم و به تحلیل و نقد و نظر درباره آنها بپردازم. البته دین اسلام فراتر فکر می‌کند و از من نویسنده می‌خواهد حتی تا آنجا که محکوم به حماقت نشوم مثبت فکر کنم و بگویم کار از جنس خدایی بوده و نیت خیر بوده و به قصد خیر هم انجام شده است.

پیاده به آستان دوست

[ms 0]

[ms 1]
[ms 2]
[ms 4]

[ms 3]
[ms 5]
[ms 6]
[ms 7]
[ms 8]
[ms 9]
[ms 10]
[ms 12][ms 11]
[ms 13]
[ms 14]
[ms 15]
[ms 19][ms 18][ms 17][ms 16]
[ms 20]
[ms 21]
[ms 24][ms 23][ms 22]
[ms 25]
[ms 26]
[ms 27]
[ms 28]

اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم است!

[ms 2]

رضاشاه پهلوی در ۱۱ آذر ۱۳۱۴ به محمود جم رئیس‌‌الوزرا:
«نزدیک دو سال است که این موضوع -کشف حجاب- سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصا از وقتی که به ترکیه رفتم و زن‌های آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش‌به‌دوش مرد‌هایشان در کار‌های مملکت به آنها کمک می‌کنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم است».

داستان کشف حجاب مبانی ساده‌ای دارد؛ جرقه‌ای در ذهن شاه ایران زده می‌شود، آن هم پس از بازگشت از تنها سفر خارجی خود به ترکیه. در این داستان، رضاشاه محو پیشرفت ترکیه‌ی لائیک به رهبری «کمال آتاتورک» می‌شود و دلیل آن را ر‌هانمودن اعتقادات و سنت‌‌های دست‌وپاگیر مذهبی ترک‌‌ها می‌یابد، و زنانی که دوشادوش مردان کار می‌کنند و از حقوق اجتماعی برخوردارند.
اما این داستان‌سرایی روایت دومی هم دارد که آن، دیدار‌ رضا پهلوی با «امان‌الله‌خان» شاه افغانستان و همسر وی است. مسافرت امان‌الله‌خانِ افغان همراه همسرش ثریا به ایران (خرداد ۱۳۰۷) و حضور تعدادی از زنان افغانی همراه آنها که در میهمانی‌‌ها حجاب را رعایت نمی‌کردند و در بازگشت به افغانستان نیز با لباس و کلاه اروپایی از شهر‌های ایران عبور می‌کردند، از نشانه‌‌های گرایش دربار رضاخان به کشف حجاب بود. امان‌الله‌خان با تأسیس «انجمن حمایت از نسوان» در ۱۹۲۸، بانی مبارزه با حجاب زنان مسلمان آن کشور گردید؛ شیوه‌ای که مورد توجه رضاشاه قرار گرفت و سعی کرد که ایرانِ مترقی از همسایه‌ی افغانی‌اش عقب نماند.
اما تاریخ، روایت‌های دیگری هم دارد که در بطن خود و در اتاق تصمیم‌گیرندگان و برنامه‌ریزانش مدفون است و جز با گذشت زمان و یا تغییر رژیم‌‌ها بیان نخواهد شد. معروف است که تاریخ را فاتحان می‌نویسند و امروزه، تاریخ معاصر را باید از لابه‌لای اسناد و مدارک دوباره‌نویسی کرد.
داستان کشف حجابِ رضاخانی با داستان‌سرایی‌های تاریخی و سیاسی تئوریزه می‌شود و برای توجیه اجتماعی و عرفی شدن آن، به اصلاحات اجتماعی کمال آتاتورک و بازدید رضاشاه از جمهوری ترکیه و پیشرفت‌‌های ظاهری آن توسط مطبوعات و تاریخ‌نویسان ربط داده می‌شود، اما اسنادی که سال‌ها پس از سقوط سلطنت پهلوی انتشار یافت نشان از توطئه‌ی عمیق‌تر و قدیمی‌تری داشت.
برای بیان ریشه‌‌های این توطئه مایلم چند اتفاق را که پیش از کشف حجاب رضاخانی در کشور‌های مسلمان به همان سبک و سیاق اتفاق افتاد بیان کنم تا بیشتر با پیشینه‌ی تاریخی کشف حجاب آشنا شویم.

[ms 6]
رضا پهلوی و آتاتورک

۱- مصر، اسماعیل پاشا که در سرزمین نیل در سال ۱۸۶۳ میلادی بر تخت سلطنت نشسته بود، در ۱۸۷۰ میلادی به آزادی زنان با مفهوم اروپائیِ آن در کشورش رسمیت داد.
۲- الجزایر،‌ نیرو‌های اشغالگر فرانسوی برای در هم شکستن انقلاب مردم مسلمان، به مبارزه علیه حجاب زنان روی آوردند و تنها راه شکست انقلابیون را فاسد نمودن آنان و بی‌حجابی زنانشان دیدند.
۳- افغانستان، امان‌الله خان با تأسیس «انجمن حمایت از نسوان» در ۱۹۲۸، بانی مبارزه با حجاب زنان مسلمان آن کشور گردید و همسر و بسیاری از زنانش بی‌حجاب در جامعه ظاهر شدند.
۴- ترکیه، پس از فروپاشی خلافت اسلامی عثمانی و تکه‌تکه شدن سرزمین‌های عربی، مقابله با حجاب اسلامی از نخستین برنامه‌‌های کمال آتاتورک برای اسلام‌زدائی بود. این برنامه‌ای بود که در کنار سایر تصمیمات، از جمله منسوخ‌کردن دادگاه‌‌های شرعی، تعطیل مدارس علوم دینی، جایگزین کردن قوانین اروپایی به‌جای نظام شریعت، رواج رسم‌الخط لاتین، تغییر تاریخ هجری به میلادی، اعلام تعطیلی یکشنبه‌‌ها به جای جمعه‌‌ها و… به اجرا گذارده شد.
مستر همفر،‌ کارشناس و جاسوس معروف انگلستان در کشور‌های اسلامی که از فعالان رواج فرهنگ غربی در میان ملل مسلمان می‌باشد، در کتاب خاطرات خود به موارد متعددی از خصوصیات مسلمانان، از جمله اعتقاد به مبانی اسلامی، حفظ حجاب اسلامی، استحکام کانون‌های خانواده و تبعیت فرزندان از روش پدران و نیاکان اشاره کرده و لزوم مبارزه با این مبانی و ارزش‌‌ها را مورد تأکید قرار داده است. *

[ms 7]
اردشیر جی‌ریپورتر، رئیس سرویس اطلاعاتی بریتانیا در ایران

برای کشف و بیان تئوری توطئه‌‌های فرهنگی و سیاسی نیاز به اسناد و مدارک خاصی است که این مهم با سقوط رژیم پهلوی و باز شدن درهای مراکز امنیتی و مراکز اسناد محرمانه‌ی آنها تحقق یافت. منتخبی از وصیت‌نامه‌ی رئیس سرویس اطلاعاتی بریتانیا در ایران،‌ اردشیر ریپورتر، به خط خود وی ‌به‌دست آمد که با بیان گوشه‌‌هایی از چگونگی صعود رضاشاه به سلطنت،‌ نشان واضحی از برنامه‌ریزی جامع وزارت مستعمرات بریتانیا (جالب آنکه ایرانِ در ظاهر آزاد و دارای پادشاه و سلطنت، از نگاه بریتانیا جزو مستعمرات آن تلقی می‌شود) برای تغییر در شئون و کارکرد‌ها و حتی ساختار‌ها و مناسبت‌های اجتماعی و فرهنگی در ایران به دست تاریخ‌نویسان داد. **

قبل از به‌قدرت رسیدنِ رضاخان،‌ میرپنج ِ قزاق، نماینده‌ی وزیر مستعمرات انگلستان در ایران رضاخان را مورد ارزیابی قرار می‌دهد و برای برنامه‌ریزی تشکیل سلطنت پهلوی ساعت‌‌های بسیاری با او در نقاط خلوت، پنهانی به گفتگو و هدایت او می‌نشیند تا آنکه وی را مهره‌ی مطلوب انگلستان معرفی می‌کند.
طبق دست‌نوشته‌های اردشیر ریپورتر، در این جلساتِ شبانه، وی مطالب بسیاری را درباره‌ی علل عقب‌ماندگی ایران به‌سبب وجود قوانین اسلامی‌، وجود مُلاها (!) و محدودیت‌‌هایی مثل حجاب زنان و مراسم مذهبی، به‌صورت کاملا هدایت‌شده به رضاخان منتقل می‌کند و زمینه‌ی شستشوی فکری این قزاق بی‌سواد را برای اجرای طرح‌‌های خود فراهم می‌نماید.

« در اکتبر سال ۱۹۱۷ بود که حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا کرد… ملاقات‌‌های بعدی من با رضاخان در نقاط مختلف و پس از متجاوز از یک سال بیشتر در قزوین و تهران صورت می‌گرفت… به زبانی ساده، تاریخ و جغرافیا و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را برایش [یعنی برای رضاخان] تشریح می‌کردم… اغلب تا دیرگا‌هان به صحبت من گوش می‌‌داد و من به‌تفصیل برایش شرح داده‌ام که طبقه‌ی علما و آخوند‌ها و مُلاها چگونه در گذشته‌ی نه‌چندان دور آماده‌ی حتی وطن‌فروشی بودند… علما به‌طور کلی می‌خواستند که جیبشان پر شود و تسلطشان بر مردم پایدار بماند و همیشه بر چند بالین سر می‌نهادند [یعنی به چند دولت اجنبی وابسته بودند!]. خوب به خاطر دارم که… رضاشاه [پس از شنیدن داستانی از من در این زمینه] چندبار این کلمات را ادا کرد: …‌‌های بی‌همه‌چیز.
برای شاه گفتم که چگونه در شهر مقدس مشهد و در سایه‌‌های گنبد امام رضا (ع)‌ آخوند‌ها با مسافرین و زوّار تماس می‌گرفتند و بدون هیچ شرم و حیایی موجبات عیش و لذت آن‌ها را فراهم می‌کردند… اذعان دارم که در میان روحانیون ایران افراد شرافتمند و ایران‌دوست هم هستند که خود افتخار دوستی و مصاحبت‌شان را داشته‌ام، ولی این عده‌ی انگشت‌شمار را نمی‌‌توان نمونه‌ی واقعی جامعه‌ی روحانیت ایران دانست» ***

[ms 4]
صفحه‌ی اول وصیت‌نامه‌ی اردشیر ریپورتر به خط خودش

ژنرال آیرونساید در خاطراتش می‌نویسد:
«با رضا گفتگو کردم و مأموریتش را به او تفهیم کردم و با او شرط کردم که به بریتانیا خیانت نکند… رضا با خوش‌رویی پذیرفت. من دست او را فشردم و به اسمایس گفتم بگذار به‌تدریج راه بیفتد… » ****

به دلایل مختلف، طرح‌‌های استعماری و پنهان معمولا با دلیلی غیر از دلیل اصلی خود در تاریخ معرفی می‌شوند تا اهداف پنهان کانون‌‌های قدرت را لاپوشانی کرده و البته عرفی‌شدن آن در اجتماع با کمترین واکنش و مقاومت صورت پذیرد.
روایت‌‌های رسمی داستان کشف حجاب تنها به زور و اجبار رضاخان یا الگوبرداری از ترکیه خلاصه می‌شود و این توجیه می‌تواند از شخصی بی‌سواد اما ترقی‌خواه و میهن‌دوست و دلسوز سر زده تا به‌زعم خود (هرچند اشتباه و پذیرفتنی) ایرانِ زمانِ خود را به کشور‌های مترقی و پیشرفته برساند و این، بزرگترین راز تاریخی داستان کشف حجاب است.

[ms 3]

داستان برنامه‌ریزی توطئه‌ی پنهان از سوی دستگاه اطلاعاتی و سیاسی بریتانیای کبیر، آن زمان برای استحاله‌ی فرهنگی و عوض نمودن سبک زندگی مردم دین‌مداری بود که در حوادث مشروطه به سفارت بریتانیا نشان دادند با تأسی به علما و بزرگان دینی،‌ مشروطه را مشروعه می‌خواهند و هوشمندانه با ورود قوانین غربی به‌جای قوانین شریعت مخالفت خواهند نمود.

پس از مشروطه تمام همّ و غمّ بریتانیای کبیر این شد که نهاد‌های اجتماعیِ دین‌محور مانند هیئت‌ها و مراسم مذهبی، منابر وعظ و خطابه و کانون اصلی آن یعنی خانواده از طریق کشف حجاب از هم بپاشد و فراتر از آن حتی سیستم‌‌های حل اختلاف اجتماعی و محلی مبتنی بر احترام بزرگان و کدخدامنشی از بین بروند تا راه برای استعماری نوین از جنس عرفی شدن قوانین ضدمذهبی،‌ ترویج انسان‌محوری، سقوط جامعه و بی‌قیدی در برابر تجاوزهای بعدی آماده گردد؛ شیوه‌ای که ثمره‌اش در کودتای ۲۸ مرداد و پس از آن به‌خوبی توسط آنها برداشت شد.

پی‌نوشت

* «خاطرات مستر همفر، جاسوس انگلیس در ممالک اسلامی»
** «منتخبی از خاطرات مرحوم اردشیرجی…»، شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۲، ص ۱۴۷-۱۵۱.
*** ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۲، ص ۱۵۳
**** ژنرال سر ادموند آیرونساید – راه مرتفعی به حاکمیت (خاطرات ژنرال آیرونساید) – ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۲ – ص ۱۶۱

احیاگران نور؛ بانوان مبلغ

[ms 6]

دست روی دل زینب می‌گذارد تا بماند، که گویی می‌داند سنگینی این رسالت را، این بار جز شانه‌های یک زن بر دوش نمی‌تواند بکشد. و پیامبری برگزیده می‌شود از جنس آب و باران و آیینه. که کوه در برابر ایستادگی‌اش، و رعد و طوفان در برابر صلابت سخنش کم می‌آورند. بعد از حسین (ع) دنیا می‌ماند و یک زینب (س). یک زینب (س) می‌ماند و دنیایی از شکوه و صبر. زن این بار سلاحش اشک نیست و آنچه سر تعظیم همه را فرود می‌آورد معجر سوخته‌ایست و سخنی که به شعله می‌کشد آن دلی را که هنوز در تب سوختن بی‌تاب است.

[ms 3]

«احیاگران نور» نام همایشی‌ست که چهارمین دوره‌اش به همت امور فرهنگی بانوان شهرداری تهران و سازمان تبلیغات اسلامی، روز سه‌شنبه در سالن ایوان شمس برگزار شد. این همایش، بانوان مبلّغ تهران را هرساله در سطحی علمی-پژوهشی گرد هم می‌آورد تا هرچه بیشتر و جدی‌‌تر به مسئله‌ی تبلیغ و تربیت صحیح بانوان مبلغ پرداخته شود. در این دوره که با هدف افزایش سطح سواد رسانه‌ای مخاطبان و مبلغان برگزار شد، از ۸ مقاله‌ی برتر تجلیل شد.

در ابتدای گزارشی که خانم «معدنی‌پور»، مدیر کل امور بانوان شهرداری تهران، در آغاز این همایش ارائه داد، به این نکته اشاره شد که ورود افراد به عرصه‌ی امور دینی و معنوی بدون صلاحیت علمی و عملیِ لازم، هرچند ممکن است درابتدا چندان مشکل‌آفرین به‌نظر نرسد، اما به مرور زمان و با افزودلیغ، شناسایی راهکارهایی برای مقابله با عرفان‌های نوظهور، و بالا بردن سطح سواد رسانه‌ای مبلغاه شدن شاخ و برگ‌ها و حاشیه‌های فراوان به جلسات و محافل، کم‌کم حاشیه بر متن غلبه کرده و باعث پیدایش مشکلاتی جدی می‌شود که اصلاح آن‌ها اگر ممکن نباشد، بسیار دشوار و پرهزینه است. ضرورت نیاز به تغییر در چگونگی انتقال آموزه‌های دینی، افزایش تهاجم فرهنگی، در دسترس بودن رسانه‌های گوناگون، نیاز به همسو نمودن فعالیت‌های بانوان مبلغ و نیاز به فعالیت‌هایی در راستای کم‌رنگ نمودن عرفان‌های نوظهور از مواردی است که اهمیت پرداختن به امر تبلیغ در حوزه‌های تخصصی بانوان را بیش از پیش آشکار می‌کند.

همایش احیاگران نور با هدف شناخت صحیح و اصولی تبن به‌ویژه سطح آگاهی بانوان مبلغ در جهت تحکیم خانواده با فراخوان گسترده‌ی مقاله با محورهای گوناگون دینی و مذهبی، چگونگی و شیوه‌ی صحیح و اصولی پرداخت به موضوعات اقدام به جمع آوری و بررسی بیش از ۱۰۰ مقاله با برگزاری میزگرد و نشست تخصصی با حضور اساتید برجسته حوزه و دانشگاه از جمله آقای دکتر آرام، حجت الاسلام ابراهیم زاده، خانم دکتر مهدوی کنی، خانم دکتر وکیلی و خانم دکتر باباخانی انجام داده است که در طی برگزاری نتایج و ره‌آوردهای ارزشمندی از جمله تشویق و ترغیب نسل جوان مبلغ به پژوهش در حوزه‌های مختلف دینی و عرفانی و بنیان خانواده به همراه داشته است.

[ms 0]

در صحبتی کوتاه که در دقایق ابتدایی همایش با خانم دکتر«نیکوبرش» رئیس گروه بانوان سازمان تبلیغات اسلامی، مدرس حوزه و دانشگاه و مؤلف کتاب «هجرت کریمه»داشتم، ایشان نکته‌ی مهم در جذب قشر جوان غیرمذهبی به جلسات مذهبی را آشنایی مبلغ با زبان روز و جنس مخاطب دانستند.


چارقد: از موضوع مقاله‌‌ی خود بگویید و اینکه با چه نگرشی به آن پرداختید؟

دکتر نیکوبرش: بحث خانواده یکی از محوری‌ترین و اساسی‌ترین بحث‌هایی‌ست که در جامعه مطرح است، چون خانواده حیاتی‌ترین سلول اجتماعی و اولین نهاد اجتماعی‌ست و اگر این بنیان با شاخصه‌ها و ارزش‌های دینی یک جامعه همخوانی داشته باشد می‌تواند در تعالی و پیشرفت یک جامعه اثرگذار باشد. از این رو، در این مقاله نگرش به این صورت بوده که با توجه به اهمیت بحث خانواده در جامعه‌ی امروز از جهت اجتماعی و ارزشی خود، و از طرف دیگر تهاجم فرهنگی دشمن به این مسئله، این موضوع را نشان دادیم که اگر خانواده‌محوری با اهداف و کارکردهای خودش جایگزین شود، و اینکه چگونه مبلغان می‌توانند در بحث تحکیم بنیان آموزه‌های خانواده نقش داشته باشند و کار خود را در عرصه‌ی تبلیغ در گسترش آموزه‌های دینی در خانواده به‌درستی انجام بدهند.

چارقد: آیا کار تخصصی در بحث بنیان خانواده صورت گرفته و اصلا به این بحث پرداخته شده است؟‌

دکتر نیکوبرش: یکی از عرصه‌های آسیب‌پذیری ما همین عرصه‌ی تبلیغ است که با توجه به پیشرفت دانش روز، و اینکه جامعه‌ی ما از جامعه‌ی ساده‌ی دیروز تبدیل به یک جامعه‌ی پیچیده شده، کار تخصصی در این عرصه بسیار مهم است. شاید در بحث علمی تخصص زیاد باشد، اما در عرصه‌ی تبلیغ، هم خود مبلغان و هم متولیان امر هنوز دقت نکرده‌اند که ما با توجه به حساسیت و ریشه‌ای بودن بحث بنیان خانواده و بحث تبلیغ، لازم است که مبلغان متخصص در امر تبلیغ داشته باشیم و چون نداریم، هم عرصه‌ی کار تبلیغی دچار یک سری آسیب‌های خاص شده و هم با توجه به نبود مبلغان متخصص، نوع بیان‌ها و توجه نکردن به مهارت‌های تبلیغی، چون انتقال ارزش‌ها با زبان روز نیست، عملا این آسیب‌ها را در عرصه‌ی تبلیغ در بحث خانواده داریم.

[ms 7]
چارقد: مبلغانی که در جلسات خانوادگی می‌روند، عموما تخصص لازم را ندارند. نظر شما در این‌باره چیست؟

دکتر نیکوبرش: اتفاقا یکی از نکاتی که به‌طور خلاصه در چارچوب این مقاله مد نظرم بود، همین بحث بود؛ مبلغانی که تنها در همین جلسات محلی ورود و خروج داشته، ولی هیچ تخصص و کار تعلیمی لازم را در امر تبلیغ ندارند و تنها به‌سببِ داشتن صدای خوب یا قدرت بیان به جلسات وارد می‌شوند که خود همین، آسیب ایجاد می‌کند. مواردی که این افراد مطرح می‌کنند، بدون توجه به سن و جنس مخاطبان و بدون کسب مهارت‌های تبلیغی‌ست و فاقد محتوای غنی و در مواردی حتی غلوآمیز که آسیب‌هایی جدی در این جلسات وارد می‌کند و در واقع آن کارکرد لازم را در سطح جامعه ندارد.

چارقد: چه برنامه‌هایی برای این جلسات خانگی می‌توان در نظر گرفت که از پتانسیل‌های تأثیرگذار این جلسات در جهت مثبت در نهاد خانواده و اجتماع بهره ببریم؟

دکتر نیکوبرش: در ابتدا باید متولیان فرهنگی، کسانی که مرتبط با کار تبلیغ هستند، به این عرصه وارد شوند و بحث سازماندهی داشته باشند و با توجه به مهارت‌های مبلغان، آنها را به گروه‌هایی تقسیم کنند که آموزش‌های تخصصی را با محتوای غنی و مهارت‌های لازمبه آنها بدهند تا بتوانند با تقویت و تربیت افراد متخصص، عرصه‌ی محلی جامعه را اصلاح کنند. در کنار دستگاه‌های اجرایی، آگاهی دادن به مردم نیز هست که اگر این کار هم به‌درستی صورت بگیرد و مردم با مبلغان متخصص، آشنا و روبرو شوند، جلوی بسیاری از آسیب‌ها در این جلسات گرفته می‌شود.

چارقد: نسبت به این جلسات خانگی و محلی رسیدگی صورت می‌گیرد؟

دکتر نیکوبرش: بله. مهم‌ترین کار صورت‌گرفته از سوی سازمان تبلیغات این بوده که چند سالی‌ست بحث سازماندهی مبلغان را شروع کرده است. در ابتدا مبلغان حوزوی و دانشگاهی را سازماندهی کردند، و الآن در حال سازماندهی و رسیدگی به مبلغان سنتی هستند. اگر بتوانند بانک اطلاعاتی خوبی از این افراد تشکیل دهند و مبلغان را سطح‌بندی کرده و در این زمینه به‌سمت تعلیم لازم با توجه به نیازهای موجود حرکت کنند، می‌توانند مبلغان را بسیار مناسب سازماندهی کرده، از آسیب‌ها و آفت‌ها به‌صورت جدی جلوگیری شود. در کنار سازمان تبلیغات، مساجد و حوزه‌های علمیه نیز در بحث شناسایی مبلغان خوب و برگزاری دوره های تخصصی وارد شده‌اند، اما به نظر بنده بهترین راه این است که این کار در یک شبکه‌ی فراگیر تبلیغی صورت بگیرد و همه‌ی دستگاه‌ها یک‌جا و با یک متولیِ مشخص فعالیت کنند. اگر این سازماندهی جمعی صورت بگیرد، قطعا ما نتایج بسیار خوبی را در این زمینه خواهیم داشت.

چارقد: برای جذب دختران غیرمذهبی به این جلسات چه کارهایی صورت گرفته است؟

دکتر نیکوبرش: البته این جلسات تنها مخصوص افراد مذهبی نیست، یعنی اتفاقا با نهادینه شدن ارزش‌های مذهبی در مناسبت‌های خاص، فرصت خوبی فراهم شده که ما شاهد حضور جوانان در این جلسات باشیم. نکته‌ی مهم در این حضور، جذب این قشر از راه پیام‌رسانی دینی– تبلیغی‌ست که لازمه‌ی این کار این است که مبلغ، زبان روز و جنس مخاطب خود را بشناسد؛ یعنی در برخورد با یک جوانِ خاص، انتخاب نوع زبان، بیان و حتی متون با مهارت ویژه‌ای صورت بگیرد تا بتواند انتقال ارزش‌ها را در سطح همان جوان و نوجوان داشته باشد. باید هرچه بیشتر سعی شود از مبلغانی که این مهارت‌هارا دارا هستند استفاده شود تا تعداد بیشتری از مخاطب جوان را در مجالس مذهبی جذب کنیم.

یکی از کارهایی که الآن دارد صورت می‌گیرد و بسیار هم مؤثر بوده، بحث برگزاری گفتمان‌ها در سطح مدارس، مساجد و دانشگاه‌ها بوده است. در این جلسات، نوجوان یا جوانی که می‌خواهد آموزه‌های دینی را فرا بگیرد و پرسش‌ها و شبهات را با فرد متخصص در میان بگذارد، با مبلغی که کار تبلیغ را انجام می‌دهد ارتباط برقرار کرده و این شیوه در جذب مخاطب جوان بسیار تاثیرگذار بوده است. اگرچه نسبت به وسعت کار، کار کمی صورت گرفته، اما تأثیر خوبی داشته است.

[ms 1]
مدیریت تربیتی بانوان باید در نقطه‌ی اوج خانواده قرار گیرد

حجت‌الاسلام دکتر خاموشی، از مدعوین این همایش، در سخنان خود با اشاره به نقش تأثیرگذار افرادی که مکاتب اسلامی را بنیان نهادند، عنوان کرد که پیش از دوران انقلاب اسلامی فقط در دو شهر مشهد و اصفهان برای خواهران حوزه‌ی علمیه وجود داشت، اما پس از تشکیل حکومت اسلامی و تأسیس جامعة‌الزهرا (س) تعداد حوزه‌های بانوان پابه‌پای حوزه‌های علمیه‌ی برادران توسعه پیدا کرد که اگر نگوییم تعداد حوزه‌های خواهران کمتر است، لااقل با حوزه‌های برادران برابر است.

وی ادامه داد که در حال حاضر، بانوان ما علم را از سرچشمه‌هایش کسب می‌کنند و کسانی که در حوزه‌های علمیه پرورش می‌یابند، به علومی همچون فقه، فلسفه، کلام، تفسیر و غیره مجهز هستند. ازاین‌رو بانوان ما مجموعه‌ی بسیار فاضلی در جامعه‌ی ایران به‌شمار می‌روند و با توجه به اینکه بنده تصدی حوزه‌ی علمیه‌ی کوثر را در سازمان تبلیغات اسلامی برعهده دارم، وقتی به رساله‌ها و مقالات علمی بانوان می‌نگرم، توانمندی‌ آنها در پژوهش و ارائه‌ی وسایل گوناگون به‌وضوح دیده می‌شود.

وی با اشاره به آیه‌ی ۱۲۲ سوره‌ی مبارکه‌ی توبه، دانش‌افزایی را از سرچشمه‌های زلال دانش دانست. همچنین با اشاره به حضرت رسول (ص) به‌عنوان نخستین مبلغ و تذکردهنده در صدر اسلام، معنای تبلیغ را در لغت «رساندن پیامی تأثیرگذار و رسا» بیان کرد و اصرار پیامبر را در امر تبلیغ به حدی دانست که حتی می‌خواستند ابوسفیان، ابوجهل و ابولهب را نیز مسلمان کنند.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، بانوان را «مدیران تربیتی خانواده» خواند، به‌گونه‌ای‌که در هر خانه‌ای باید مدیریت تربیتی بانوان در نقطه‌ی اوج خانواده قرار گیرد. وی عنوان کرد که اگر مادر در خانواده سجاده پهن کند، روزه بگیرد و به عشق اباعبدالله‌الحسین اشک بریزد، حتما فرزندان او نیز تحت تأثیر مسائل دینی قرار خواهند گرفت.

وی از اعزام نزدیک به ۴۰ هزار مبلّغ آقا خبر داد و با اشاره به محدودیت‌های خواهران، درباره‌ی برنامه‌های تبلیغاتی برای سامان دادن آنها گفت و بیان کرد که تاکنون حدود ۷ هزار نفر از خواهران مبلغ را به نقاط مختلف اعزام کرده‌اند؛ مبلغانی که حوزه‌های علمیه آنها را به لحاظ علمی تأیید کرده‌اند، ولی رقم مورد نیاز برای تبلیغ دین را، بیش از ۴ یا ۵ برابر این تعداد دانستند.

ایشان در خصوص بیان اخبار و افق تبلیغ دین در فضای مجازی گفت: «دنیای امروز نیازمند ارائه‌ی مطالب علمی توسط کسانی است که دریافت وسیعی از دین اسلام دارند. متأسفانه در حال حاضر در دنیای مجازی آن‌قدر خلأ وجود دارد که هرچه کار شود و مطالب به هر زبانی بیان شوند، باز هم نیاز جامعه و جهان بیش از حد تصور است».

دکتر خاموشی از راه‌اندازی درگاه کنسرسیوم محتوای ملی به نشانی برای متحد کردن کتابخانه‌های موجود در ایران از جمله کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی، تبیان، مجلس شورای اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، دایرة‌المعارف و سامانه‌ی مقالات علمی دانشگاه تهران خبر داد و افزود که افراد مختلف به‌وسیله‌ی این سامانه می‌توانند هم‌زمان به میلیون‌ها صفحه‌ی تحقیقاتی دسترسی داشته باشند.


نیاز ما به نگارش مقاله و ارائه‌ی مطالب علمی در جهان «لحظه‌ای» است

حجت‌الاسلام خاموشی درباره‌ی نیاز به نگارش مقاله و ارائه‌ی مطالب علمی در جهان، خطاب به مبلغان گوشزد کرد که هیچ مبلغی گمان نکند که اگر محفلی بود می‌تواند به‌راحتی به ارائه‌ی مطالب بپردازد، و تأکید کرد که باید فضا شناخته شود و مبلغان به ابزار و زبان روز مسلح شوند.
ایشان درخصوص بحث مبارزه با فرقه‌ها و نحله‌های انحرافی گفت: «مبارزه با نحله‌ها فقط در شناخت آنها خلاصه نمی‌شود، بلکه بنده معتقدم نباید این فرقه‌ها در تمام محافل مطرح شوند، چرا که مبارزه با فرقه‌های انحرافی موضوع پیچیده‌ای است که نیازمند زمان و مکان خاص خویش است».

پس از سخنرانی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، مراسم اهدای جوایز به برگزیدگان همایش برگزار شد که در آن از ۸ بانویی که مقاله‌های برتر را به جشنواره فرستاده بودند، با اهدای لوح و تندیس جشنواره تقدیر شد.
بعد از استراحتی کوتاه برای اقامه‌ی نماز و پذیرایی از خانم‌ها دکتر نیکوبرش، سرکار خانم معین‌الاسلام، خانم دکتر کاظم‌پور و خانم سید محمد مقاله‌های خود را در حضور هیئت علمی داوران و جمع‌بندی نهایی آنها ارائه دادند.

[ms 2]
«حجاب» به‌عنوان حکیمانه‌ترین پیشنهاد خالق انسان‌ها برای حضور زن در عرصه‌ی عمومی

خانم معین‌الاسلام که به موضوع تبیین و ترسیم حجاب و ضرورت الگوپذیری زن امروز از فاطمه زهرا (س) پرداخته بود، در مقاله‌ی خود نیاز اصیل و فطری زنان به خودآرایی و تبرّج، و از سوی دیگر جذابیت جنس زن برای مردان را دلیل پیشنهاد حضور مؤثر، فعال و پویای زنان با رعایت حجاب در جامعه مطرح می‌نماید و از حجاب به‌عنوان حکیمانه‌ترین پیشنهاد خالق انسان‌ها برای حضور زن در عرصه‌ی عمومی نام برده و آن را پرچمی برای زن مسلمان ایرانی معرفی می‌کند که با آن اعلام می‌دارد که از کدام فرهنگ تبعیت می‌کند.

وی با استناد به آیات «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ» (۱) و «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً» (۲) و بیان روایات و داستان‌هایی از پیامبر و همسرانشان و همچنین حضرت فاطمه (س)، حجاب و پوشش کامل اسلامی یعنی مقنعه و چادر و رنگ مشکی آن را اثبات کرده، آن را بارزترین نمودِ حجاب اسلامی در عصر حاضر دانست.

[ms 8]

هر زن، یک مبلغ

دکتر فاطمه کاظم‌پور، عضوهیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و از برگزیدگان چهارمین جشنواره‌ی احیاگران نور، در معرفی خود می‌گوید: «مدت بیشتر از سی سال است که در زمینه‌ی تبلیغ، تحقیق و تألیف در محافل مذهبی مشغول هستم».

درباره‌ی نقش زنان در قیام‌ها و بیداری اسلامی که زمینه‌سازی برای ظهور می‌باشد بگویید.

نقش زن در فرهنگ اسلامی ما نقش بسیار حائز اهمیتی‌ست و نقش کلیدی در خانواده و جامعه ایفا می‌کند؛ چه در نقش دختر، چه در نقش همسر و مادر، و در سنین بالاتر به‌عنوان زنی که می‌تواند در بین فامیل، در بین خانواده، در جامعه از تجربیات خود در زمینه‌های مختلف اداره‌ی زندگی استفاده کند و این نشان‌دهنده‌ی این است که زن چقدر می‌تواند در جامعه، به‌خصوص در جامعه‌ی اسلامی مؤثر باشد.

اگر زن طبق وظیفه و اصالتِ زن بودن خود عمل کند، یعنی در خانواده احیاگر باشد، و پیش از خانواده روی خود کار کند و نفسانیات خود را به‌عنوان اینکه می‌خواهد یک عضو مؤثر در جامعه باشد، در صراط مستقیم قرار دهد و انگیزه‌ی خود را خالص کند و ابتدائا خودسازی داشته باشد، زمینه‌ی قیام را به‌وسیله‌ی تربیت صحیح اسلامی هموار می‌کند. بنابراین، الزاما به حضور مستقیم زن در جنگ و قیام‌هایی که خونریزی به همراه دارد نیازی نیست، کما اینکه جنگی که امروز درگیر آن هستیم فرهنگی بوده و نقش خانم‌ها در این برهه حساس‌تر و پررنگ‌تر از مردان است؛ به‌گونه‌ای که خانم‌ها با تجهیز خودشان به زبان و دانش روز،با همان نقش مهمی که در خانواده دارند می‌توانند در جامعه هم وارد شوند و نقش گسترده‌تری در این زمینه ایفا کنند.

زنان می‌توانند علت انتظار و فلسفه‌ی غیبت را برای جامعه، و در سطح اول خانواده مطرح و روشن کنند، بصیرت لازم را به فرزندان، خانواده و در سطح وسیع‌تری از جامعه همچون جلسات دینی و مذهبی به مخاطبان خودشان برای فراهم کردن شرایط قیام و ظهور بدهند، و این خود نقش مهم و غیر قابل کتمان هر زن را به‌عنوان یک مبلغ دینی در خانواده و جامعه بیش از پیش آشکار می‌کند.

۱- آیه‌ی ۳۱ سوره‌ی مبارکه‌ی نور
۲- آیه‌ی ۵۹ سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب

 

حجاب یدک کش!

[ms 0]
عکس: محمد دهقانی

بارها و بارها پای صحبت مادرم نشستم که از حال و هوای دختران ایران قبل از انقلاب اسلامی گفته. از سختی انتخاب حجاب، مدارسی که خود مروج بی عفتی بودند و دختران دانش‌آموزی که با زیبایی ظاهرشان نمره می‌خوردند. مادر می‌گفت که یکی از همکلاسی هایش در مسابقه ملکه زیبایی برگزیده شده بود و با همین امتیاز تا دربار شاه هم رفته بود. انگار که صدها سال گذشته باشد؛ من هم گوش می‌دادم و خدا را شکر می‌کردم بابت نعمت آزادی انتخاب حجاب.

فکرش را هم نمی‌کردم همین روزها در اینترنت بخوانم که مسابقه‌ی ملکه‌ی زیبایی برای دختران محجبه برگزار شود. ملکه زیبایی برایم مساوی بود با بی‌حجابی، تاج درخشان و لباس نیمه عریان و فیگورها و لبخندهای ملیح برای لنز عکاس؛ حالا سوال بزرگم این بود که چطور توانسته‌اند این دو را با هم جمع کنند؟

گفته‌اند که قرار است سومین روز از ماه ژانویه مسابقه ملکه زیبایی زنان محجبه در مراکش برگزار شود. کمیته برگزاری این مسابقه هدفشان را تلفیق معیارها، عادات و رسوم جدید و قدیم دانسته‌اند. ملکه زیبایی مراکش از طرف هیات ژوری و پیام‌های کوتاهی که مردم مراکش ارسال می‌کنند، انتخاب می‌شود. شرکت‌کنندگان مراکشی نیز با پوشش کامل و لباس‌های مدرن و سنتی در این مسابقه شرکت می‌کنند.

حالا مانده‌ام خوشحال باشم یا غصه‌دار که بالاخره دختران محجبه را فرشتگانی زیباروی دانسته‌اند؛ مثل وقتی که دختر خردسالی با آن پوست لطیف و چهره‌ی معصومش چادر گلدار صورتی سر کند و همه ذوقش را می‌کنیم که ماشالا چقدر خوشگل شده… نه! نباید هر دو به یک معنا زیبا شده باشند. آن صورت‌های هزار لایه آرایش کرده و لباس‌های پرزرق و برق – ولو پوشیده- کجا و آن معصومیت دخترک محجبه کجا؟ هر دو در زیبایی اشتراک لفظی دارند و تفاوتی زمین تا آسمان.

زیبایی به یک معنا جذابیت و گیرایی است و در نگاهی دیگر ملاحت و معصومیت. نه هر بی‌حجابی زیباست و نه هر حجابی نازیبا. عنوان حجاب – همان پوشش کاملی که برگزارکنندگان مسابقه ادعایش کرده‌اند- وقتی که با تعلیقاتی از آرایش و پیرایش، لباس‌های فاخر و جذاب و ژست و فیگورهای مانکن‌گونه عرضه شود به روشنی بر تن این دختران زار می‌زند!

در واقع پوشش مناسب، حیا و عفاف سه ضلع مثلث حجاب هستند که در نبود هرکدام رسیدن به بلندای شخصیت یک بانوی محجبه مسلمان ناممکن است.
از دیگر شروطی که برای شرکت‌کنندگان در این مسابقه قرار داده شده و بُعد «عفاف» زنان محجبه را بیشتر زیر سوال می‌برد این است که سن آنها باید ۱۸ تا ۲۵ سال باشد و ازدواج یا طلاقی در شناسنامه آنها ثبت نشده باشد!

در تعریف عفاف باید گفت که عفاف صفتی نفسانی و ارادی است که باعث می‌شود انسان به تمایلات و نیازهای جسمی و جنسی خود، پاسخی عقل‌پسند عرف‌پذیر و اخلاقی بدهد و هرگاه از تأمین نیازهای خود به شکل یادشده ناتوان ماند، خویشتن‌دار و شکیبا باشد و نفس خویش را از دست زدن به روشهای ناپسند و غیر منطقی و نامعقول باز دارد.

اگر در این معنا دقت شود، حقیقت عفاف، امری ارادی، عقلانی و منطقی خواهد بود که با سازمان وجود و طبیعت و سرشت انسانی سازگاری دارد. و این حقیقت در بستر اندیشه و رفتار متعادل تحقق می‌پذیرد.

به تعبیر دیگر عفاف در دو زمینه تحقق نمی‌یابد:
۱- درجایی که فرد گرفتار افراط در پاسخگویی به نیازهای جسمی و جنسی خود شده باشد و هر راه و روش و منشی را برای خود مجاز شمارد که نهایتاً به بی‌آبرویی و بی‌شخصیتی وی منتهی می‌شود.

۲- در زمینه‌ای که فرد گرفتار تفریط شده باشد، یعنی براساس یک باور و پندار و یا انگیزه‌ای واهی و غیر منطقی و یا به دلیل بیماری و ضعف قوای جسمی و جنسی، از هرگونه پاسخگویی به نیازهای خود اجتناب کند و قوای خویش را باطل و معطّل نگاه دارد. به این‌گونه رفتار هم عفاف نمی‌گویند.

حال این دختران زیبارویی که در اوج جوانی و طراوت هستند اگر بناست که با وجود شرایط ازدواج هیچ ازدواج یا طلاقی در کارنامه‌ی زندگی‌شان ثبت نشده باشد حکما در موضوع عفاف به افراط یا تفریط گرایش داشته‌اند.

خداوند در کتاب مبارکش می‌فرماید: «و کسانی که زمینه‌ای برای ازدواج نمی‌یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز گرداند.» عفت‌ورزی پیش از ازدواج و راه‌های مهار نفس در کتاب و سنت اسلامی سفارش شده است؛ اما به راستی چند درصد ممکن است که همگی آنها زمینه یک ازدواج مناسب برایشان پیش نیامده باشد؟ چرا باید شرط شرکت در مسابقه برای دخترانی در این رده سنی و طبعا با اعتماد به نفس قابل قبولی که حتی حاضرند ظاهرشان را به قضاوت بخوانند، تجرد باشد؟

و چرا یک خانوم متاهل – که عموما تاهل نشانه‌ی عفت و پایبندی به خانواده است- اجازه‌ی شرکت در این مسابقه را ندارد؟

سوال بر سر بالا رفتن سن ازدواج و عمل فردی هرکدام از شرکت‌کنندگان نیست؛ اینکه تجرد و عدم طلاق یکی از شروط برگزار کنندگان این مسابقه است سوالاتی و تردیدهای فراوانی در نیت خیر برگزارگنندگان ایجاد می‌کند.

نیتی که شاید در ابتدا گمان می‌کردم تکریم حجاب و زیبا انگاشتن آن است؛ اما اکنون آن را مسابقه‌ای مغرضانه بیش نمی‌دانم که شرکت‌کنندگان فقط عنوان محجبه را یدک می‌کشند بی‌توجه به دو رکن دیگر حجاب؛ یعنی حیا و عفاف..

مهریه‌ات چقدر است؟

[ms 0]

به نظر شما از نظر حقوقی کدام قسمت نکاح از همه مهم‌تر است؟ پاسخ بسیاری را می‌توان حدس زد: «مهریه». افکار عمومی، دوتا از نزاع‌هایی را که ممکن است بر سر ازدواج دو نفر شکل بگیرد، بیش از همه می‌شناسد: کشمکش بر سر طلاق و کشمکش بر سر مهریه. حالا اگر کسی بگوید دست کم قانون‌گذار برای ازدواج دائم افراد آن‌قدرها هم نقش کلیدی برای مهریه قائل نشده، حتماً تعجب خواهید کرد.

 

اگر بنا به نوشتن درباره مهریه باشد، عموم مردم بسیاری از نکات را به صورت خودآموز و به خوبی یک حقوق‌دان می‌دانند. حالا دیگر بیشتر مردم می‌دانند هر چیزی را نمی‌توان به عنوان مهریه قرار داد. مهریه باید ارزش مالی داشته باشد، عقلاً پرداخت آن ممکن باشد، دارای منفعت مشروع و عقلایی باشد و ….

 

به نظر می‌رسد گفتن این‌ها که نمی‌توان دست و پای کسی را به عنوان مهریه تعیین کرد، تکرار مکررات است. یا این که مهریه‌ای مثل هزار بوسه (اگر عقلایی بودن منفعت این تعداد بوسه را بپذیریم) در صورتی امکان تعیین دارد که در کنار آن چیزی هم که واجد ارزش مالی است در نظر گرفته شود.

 

مهرالمثل، مهرالمتعه، مهرالمسمی و… شاید تعجب کنید اگر بدانید می‌توان صیغه عقد نکاح دائم را جاری کرد، در حالی که هنوز مهریه تعیین نشده است! اگر زن و مرد بر سر مهریه‌ای توافق کنند که قانوناً امکان در نظر گرفتن آن به عنوان مهریه نیست و به عبارتی مهریه باطل و کان لم یکن باشد، بر سر ازدواج چه می‌آید؟ آیا ازدواج هم باطل است؟

 

مسلماً نه! می‌توان اساساً هنگام عقد مهریه را تعیین نکرد، آن را به توافق بعدی موکول کرد، یا تعیین آن را به عهده شخص دیگری گذاشت. هر چند امروزه دیگر دفاتر رسمی این‌جور عقدها را ثبت نمی‌دهند، اما اگر مهریه‌ای تعیین شد و بعد دادگاه تشخیص داد که این مهریه از اساس باطل بوده، تکلیف چیست؟

 

تعیین تکلیف نسبت به مهریه، تا حد زیادی به سطح روابط زناشویی پس از عقد ربط دارد: بین زن و شوهر نزدیکی جنسی صورت گرفته باشد یا نه.

 

چنان‌چه پیش از برقراری این رابطه، هنوز مهریه معین نشده (یا باطل اعلام شده باشد) با توافق می‌توان آن را مشخص کرد. در غیر این صورت «مهرالمثل» به عنوان مهریه زن در نظر گرفته می‌شود.

 

مهر‌المثل را دادگاه تعیین می‌کند و به معنای مهریه‌ای است که به صورت متعارف و معمول برای زن در نظر گرفته می‌شود. در تعیین مهرالمثل به شرایط زن، طبقه اجتماعی او، مهریه دیگران در خانواده‌اش و این قبیل مسائل توجه شده و به طور کلی بر اساس شخصیت زن این مهریه تعیین می‌شود.

 

اما اگر مهریه تعیین نشده باشد (یا باطل اعلام شده باشد) و زوج پیش از نزدیکی جنسی قصد جدایی داشته باشند، مهریه چگونه تعیین می‌شود؟ در این زمان «مهر المتعه» به عنوان مهریه زن در نظر گرفته می‌شود. مهر المتعه به مهریه‌ای گفته می‌شود که بر اساس شرایط مرد و تمکن مالی او تعیین می‌شود و عموماً میزان آن بسیار پایین‌تر از مهرالمثل است. (نیاز به توضیح نیست که جدایی پس از نزدیکی در شرایطی که مهریه تعیین نشده، تابع قواعد مهر‌المثل خواهد بود).

 

وقتی مرد از نصف مهریه معاف می‌شود
آخرین حالتی که باید در مورد آن توضیح داده شود این است که مهریه بدون ایراد و در زمان عقد یا پس از آن با توافق طرفینی تعیین و قطعی شده باشد.

 

باید توجه داشت که مهریه از هنگام برقراری عقد ازدواج بر عهده مرد است و اگر آن را نپردازد، به عنوان بدهی او به زن تلقی خواهد شد. به این مهرالمسمی گفته می‌شود که عموم مهریه‌ها از نظر حقوقی از این قسمند.

 

یک نکته بسیار مهم آن است که اگر زوج پیش از نزدیکی جنسی از همدیگر جدا شوند، زن تنها مستحق نصف مهریه است. حتی اگر مرد تمام مهریه را پرداخته باشد، زن ملکف به بازگرداندن نیمی از آن است و از آن مهم‌تر حتی اگر زن تمام مهریه خود را پس از عقد بخشیده باشد و طلاق پیش از نزدیکی اتفاق بیافتد، او موظف خواهد بود نصف مهریه را به شوهر بپردازد! پس بهتر است زن‌ها دقت کنند و اگر قصد بخشیدن مهریه خود را دارند، در این بخشش عجله نکنند.

 

سنگین بودن مهریه، مهم‌ترین ترفند فرار از پرداخت آن!
حتماً شنیده‌اید که می‌گویند مهریه عندالمطالبه است. یعنی مهریه از جمله بدهی‌هایی است که به محض مطالبه و درخواست طلبکار (در اینجا زن) باید پرداخت شود. از چند سال پیش به این طرف مرسوم شد که در ضمن عقد شرطی گذاشته شود که در حقیقت ابزاری برای فرار از پرداخت مهریه به شمار می‌رفت و آن این که مهریه تبدیل به یک بدهی عندالاستطاعه شود.

 

این به آن معناست که مرد هر زمان تمکن مالی لازم برای پرداخت مهریه را داشت آن را بپردازد. البته زن و شوهر می‌توانند بین یکی از این دو حالت انتخاب کنند و اگر هم در عقد راجع به این مسئله صحبتی به میان نیاید، مهریه عندالمطالبه خواهد بود.

 

اگرچه برخی حقوق‌دانان اعتقاد دارند گنجاندن چنین شرطی در عقد قانونی نیست، اما دفاتر ازدواج آن را ثبت می‌کنند، چون ابزار مناسبی برای کاهش زندانیان مهریه است. معنای دیگر آن این است که ابزار مناسبی برای فرار مردان از مهریه هم به شمار می‌رود.

 

یکی دیگر از نکاتی که معمولا از نظر بسیاری از زنان دور می‌ماند آن است که مهریه‌های سنگین، زمینه فرار مرد از پرداخت مهریه را بیشتر فراهم می‌کنند.

 

چنان‌چه مرد استطاعت کافی برای پرداخت مهریه را نداشته باشد، به دادگاه دادخواست اعسار می‌دهد. اعسار به معنای ناتوانی از پرداخت بدهی یا دشواری در پرداخت آن است.

 

چنان‌چه دادگاه‌به این نتیجه برسد که ادعای مرد صحیح است (که با مهریه‌های نجومی این روزگار اغلب این ادعاها صحیح هم هستند) اقدام به تقسیط مهریه می‌کند. قسط‌ها به گونه‌ای نخواهند بود که بخش عمده‌ای از درآمد معمول شوهر را به خود اختصاص دهد. این‌گونه، مهریه‌های پانصد سکه  و ششصد سکه به اقساط بلندمدتی با ماهی نیم سکه و ربع سکه تبدیل می‌شوند و زن در تمام مدت حیات خود تنها به بخش اندکی از آن می‌تواند برسد.

 

اگر تا پیش از این امکان داشت که مرد در فاصله محکومیتش به پرداخت مهریه تا پذیرش درخواست اعسارش و قسط‌بندی مهریه برای مدتی به زندان برود، با بخش‌نامه جدید رئیس قوه قضائیه این امکان هم از بین رفته است.

 

بر اساس این بخش‌نامه رسیدگی به درخواست اعسار از پرداخت مهریه نیز به صورت فوری و هم‌زمان با محکومیت صورت می‌گیرد و همین مدت کوتاه زندان نیز که خود می‌توانست ابزار تهدیدی مناسبی برای پرداخت مهریه به شمار برود، دیگر وجود نخواهد داشت.

 

پس هیچ گاه گمان نکنید مهریه بسیار سنگین که اصولاً از توان درآمدی و سرمایه‌ای شوهر خارج است، می‌تواند تضمین مناسبی باشد.

 

اگر نمی‌خواهید مهریه سبکی داشته باشید، دست کم آن را متناسب با تمکن و توان پرداخت مرد تعیین کنید، این برای شما بهتر است.

 

 

شــوی پوشـــشـ‌‌‌ـهای اســلامــی بــرای قــشــر جــوان نــداریـم!

[ms 0]

اگر اهل خرید هستید؛ آن هم مانتو، مانتویی که مدلش تک، مناسب و شیک باشد و بی‌ارتباط با اندیشه‌های دینی و اعتقادیمان هم نباشد، قطعا به مشکلاتی مرتبط با جنس، قیمت و الگوی مناسب برخورده‌اید؛ چنانکه بازار جوابگوی سلیقه شما نیست و در نهایت تصمیم می‌گیرید پارچه دلخواهتان را بگیرید و پیش یک خیاط خوب بروید تا آنچه می‌پسندید بر تن کنید. اما وقتی از قیمت دوخت و دوز باخبر می‌شوید، بی‌خیال مانتو می‌شوید و این مشکل همچنان باقی می‌ماند.

اینجاست که نیاز می‌شود در سطح شهر مکان‌هایی باشد برای ارائه مدها و طرح‌های گوناگون برای قشری که به دنبال این الگوها هستند. چندی پیش نمایشگاه مد و مانتو در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد و زنان پایتخت‌نشین از این فرصت خوشحال شدند که می‌توانند مدل‌های دلخواهشان را در آنجا پیدا کنند اما این نمایشگاه بیشتر برای افراد سن و سال‌ داری که در جستجوی مانتو مجلسی بودند مناسب بود و برای جوانان و نوجوانان جذابیت زیادی نداشت.

«آغاز خوبی است که از پوسته قدیمی خارج شویم. از انتقادات در جهت تکامل و ارتقا استفاده خواهیم کرد.» این را فاطمه رهبر، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی و عضو کمیته ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت که معتقد است برگزاری این نمایشگاه در انتهای پاییز، فرصتی برای تولیدکنندگان است تا از این مدل‌ها برای شب عید شهروندان استفاده کنند و با انتخاب تولیدکنندگان به فروشگاه‌های لباس و پوشاک ارائه شود.

[ms 1]

قــدرت خریــد بــرای مانــتــو
وی با اشاره به مانتوهای نمونه و اورجینال ارائه شده در نمایشگاه افزود: برای تولید انبوه و ورود به بازار، باید از این مانتوها حمایت‌هایی صورت گیرد تا با تولید انبوه، به قیمتی برسد که مردم قدرت خرید این لباس‌ها را داشته باشند.

حمایت از طراحان لباس، منجر به ساماندهی این بخش می‌شود
لاله افتخاری، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات و مخبر فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی گفت: با برگزاری اینچنین نمایشگاه‌هایی باید شاهد باشیم که نیاز مخاطبین تأمین شود و زنان ما در داخل کشور به خواسته‌های مورد نظر خود در زمینه پوشش برسند. قیمت‌ها نیز باید متناسب با بودجه افراد باشد و طرح‌های ارایه شده از  کیفیت لازم برخوردار باشند.

وی درباره اصول طرح‌های مانتوهای ارائه شده توسط طراحان اظهارداشت: عرضه طرح‌ها به عنوان مد و لباس باید طوری باشد که پوشش مناسب برای بیرون یا برای فضاهای مختلف را تامین کند. بهتر است لباس‌ها در عین متانت، دارای هارمونی و هماهنگی لازم در زیبایی، تنوع، رنگ و مدل باشند.

لاله افتخاری ادامه داد: باید پوشیدگی و زیبایی لباس، هم از نظر عرف جامعه و هم از نظر اسلام، حفظ و لحاظ شود تا به این ترتیب شرایط و ویژگی‌های یک لباس را بر اساس الگوهای واقعی ایرانی اسلامی داشته باشد تا بتواند در جامعه تأثیرگذار باشد.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: به منظور توسعه و گسترش این اقدام می‌توان کارهای طراحان را به صورت مجلات مد و لباس به نقاط مختلف توزیع کرد. در جهت ساماندهی مد و لباس نیز باید حمایت‌هایی از طراحان صورت گیرد که این امر را در مجلس هفتم به تصویب رساندیم تا در حفظ حقوق و ارایه توانمندی آنان به جامعه و حمایت از تولیدکنندگان و عرضه‌کنندگان اقدامات خوبی صورت گیرد. در واقع نیاز است آنان مانند حلقه‌هایی به هم پیوسته در جهت الگوی اسلامی ایرانی به یکدیگر متصل شوند.

لباس‌ها، متانت و عفت زنان ایرانی را کاملا تضمین کند
وی خاطر نشان کرد: در بعضی از کشورهای اسلامی لباس‌ها بسیار زیبا، متنوع و با رنگ‌های مختلف ارائه می‌شود که در عین حال بسیار متین و وزین و عفیف هستند و این در حالی است که بعضی اوقات می‌بینیم در کشور ما لباس‌هایی عرضه می‌شود که متاسفانه تنگ، کوتاه و یا بیش از حد بلند و دارای آستین‌های نامناسب هستند و یا اینکه قیمت با کیفیت جنس هماهنگی لازم را ندارند که هر شخصی بتواند بپسندد. به همین دلیل خرید برای افرادی که می‌خواهند لباس مناسب و عفیفانه‌ بپوشند خیلی سخت می‌شود. البته باید لباس‌ها آن حالت شهرت را نداشته باشد تا متانت و عفت زنان ایرانی را کاملا تضمین کند.

اما از خانه ملت به سوی طراحان می‌رویم تا از ارتباط بین طراحان و تولیدکنندگان و وضعیت پوشش‌های اسلامی برای قشر جوان بپرسیم:

[ms 2]

سهیل عباسی، ۲۷ سال در طراحی لباس فعالیت کرده و از سال ۲۰۰۶ هر سال در آی اف اف (فشن اسلامی) که به صورت بین‌المللی برگزار می‌شود شرکت می‌کند و ۴ سالی می‌شود که در ایران در طراحی مد و مولاژ و دوخت تدریس می‌کند و معتقد است «ما در ایران برای نوجوانان هنوز شوی پوشش‌های اسلامی نداریم و در نمایشگاه مد و لباس نیز نیازمند کلاسه‌بندی هستیم و نیاز است در شروع هر فصل، از اینگونه نمایشگاه‌ها برپا شود و تنها به یک بار در سال نباید اکتفا کنیم.»

قشر جوان نیاز دارد تا خوب دیده شود؛ نه ناهنجار
سهیل عباسی همچنین گفت: ما در ایران برای نوجوانان هنوز شوی پوشش‌های اسلامی نداریم. بیشترین قشر ما آنها هستند؛ که نیاز دارند خوب دیده شوند و نه ناهنجار. من همیشه سعی می‌کنم برای نوجوانان و جوانان طرح داشته باشم. شاید یک خانم خانه‌دار زمان زیادی در خارج از منزل نباشد اما نوجوان و جوان به خاطر موقعیت درسی و کلاسی بیشتر در فضای جامعه حضور دارد و می‌خواهد خوب دیده شود. درباره اینکه چطور بپوشند و دیده شوند ما نیاز داشتیم در این نمایشگاه سالنی به این سنین اختصاص بدهیم تا افراد ببینند که چه مدل لباس‌هایی را می‌توانند بپوشند و قدرت انتخاب داشته باشند. اما این نمایشگاه برای این سنین مدل‌هایی ارائه نکرده و لباس‌ها مربوط به بزرگسالان است. برای کشور ما که اینطور تنوع آب و هوایی و تنوع رنگ دارد، می‌توانیم طرح‌های بیشتری داشته باشیم.

ایجاد مثلثی از نساجی‌ها، طراحان و تولیدکنندگان
وی به دانشجویان طراحی لباس و ایده‌های خوب آنان اشاره کرد و افزود: در پوشش‌های آنان، خلاقیت ویژه‌ای دیده می‌شود، اما متاسفانه تولیدی‌های ما هستند که کار را از کالکشن‌های خارجی کپی می‌کنند. اگر تولیدکنندگان به جایگاه طراحان خودمان توجه و از آنها حمایت کنند، مطمئنا طرح‌های متنوع و ایرانی‌تری به بازار خواهد آمد. باید مثلثی بین نساجی‌ها، طراحان و تولیدکنندگان به وجود آید. هر وقت این ارتباط درست شود، مطمئنا ما تنوع بیشتری در پوشاک می‌بینیم؛ اما تا زمانیکه این مثلث وجود نداشته باشد یکی از اهرم‌ها می‌لنگد.

[ms 3]

زهره عظیمی که مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته مهندسی معماری دریافت کرده، علت اصلی کشش خود به طراحی لباس را علاقه بسیار زیاد عنوان می‌کند که حدود یک سال است که در این راستا مشغول به کار است.

منبع بصری را در زمینه ایده‌برداری مناسب می‌دانم
اولین هدف من برای اینکه وارد این کار شدم، پوشش اسلامی بود. خودم هم خیلی سخت می‌توانستم چیزی پیدا کنم که هم مطابق سلیقه‌ام و به روز باشد و هم مطابق با حجاب اسلامی باشد. بنابراین در طراحی، نکات اسلامی را کاملا رعایت می‌کنم اما در زمینه ایده‌برداری سعی می‌کنم یک منبع بصری خوب برای خودم ایجاد کنم و این کار را هم بیشتر با دیدن نمونه‌های خارج از کشور و داخل کشور، انجام می‌دهم.

جوانان امروز به مدل‌های جدیدتری احتیاج دارند
وی در ادامه درباره تولیدات سنتی گفت: خیلی وارد کارهای سنتی ایرانی نمی‌شوم؛ چرا که کار سنتی ایرانی کردن کمی کلیشه شده، چون معمولا در کار طراحی لباس، مفهوم به این شکل وجود ندارد؛ مثلا در کار معماری می‌توانیم یک مفهوم را به یک فرم معماری تبدیل کنیم و آن مفهوم را به مخاطب القا کنیم. ولی در کار طراحی لباس، شاید مفهوم خیلی تاثیر نداشته باشد؛ چرا که جنبه بصری کار بیشتر اهمیت دارد و بر این اساس چون در شرایط حاضر، طراحان ما -البته همه آنها نه، ولی یکسری از آنان،- از نمادهای ایرانی به صورت کلیشه‌ای استفاده می‌کنند، من ترجیح می‌دهم که این کار را نکنم چون معتقدم کمی تکراری شده و شاید جوانان امروز به مدل‌های جدیدتری احتیاج داشته باشند.

وی اظهار داشت: ضرورت وجود یک فضای مناسب برای ارائه کارهای طراحان جوان هر روز بیشتر احساس می‌شود. چون افرادی که در این زمینه به کار مشغولند، معمولا یا باید استخدام شرکت‌ها بشوند که برایشان طراحی بکنند، یا خودشان مزون داشته باشند و اگر هم بخواهند کار خودشان باشد، مطمئنا هزینه‌بر است و در واقع جایی برای ارائه ندارند. مشکل بعدی نیروی انسانی و گرانی آن است. کارها معمولا خیلی هزینه‌شان بالا در می‌آید و سخت می‌شود؛ مگر اینکه امکان بستن قرارداد با تولیدی‌ها فراهم باشد و معمولا الان هم تولیدی‌ها با هزینه خیلی کمی این طرح‌ها را می‌خرند. برای ما که طراحیم، شاید خیلی صرف نکند که به عنوان یک شغل روی این کار حساب کنیم.

[ms 4]

صحبت پایانی نویسنده: از آنجا که هنر همواره راهی موثر برای القای فرهنگ پوشش و عفاف در جامعه بوده، پس بهتر است از این هنر استفاده شایانی در جهت توسعه الگوهای مناسب و متنوع ببریم. این کار صورت نمی‌گیرد مگر اینکه حمایت و توجه دست‌اندرکاران جلب شود. اولین اقدام در این راه، شناسایی طراحان بنام است؛ اگر الگوهای هر جامعه شناسایی و مطابق با فرهنگ و اقلیم و خواسته‌های زنان طراحی شود، به تبع آن، تاثیرات بسیار فراگیری در پی خواهد داشت.

آتش زیر خاکستر!

[ms 1]

اعتیاد و گرایش به مواد دخانی یکی از مواردی است که به عنوان یکی از معضلات اجتماعی در کشورهای در حال توسعه مطرح می‌شود. کشور ایران نیز به شکل جدی با این معضل دست و پنجه نرم می‌کند. نکته دیگر در باب اعتیاد، تاثیر مستقیم آن بر سایر معضلات اجتماعی نظیر افزایش طلاق، بیماری‌های مختلف و غیره است که برای جامعه مشکلات بسیار جدی را به بار می‌آورد.

اعتیاد و گرایش به مواد دخانی به شکل بسیار جدی جامعه جوان کشور ما را تهدید می‌کند به گونه‌ای که آمار رسمی از کاهش سن اعتیاد و گرایش به مواد دخانی در ایران خبر می‌دهد. اما موردی که در این بحث کمتر بدان پرداخته می‌شود و اثرات مخرب آن به مراتب بیش از اعتیاد مردان در سطح جامعه است، اعتیاد و گرایش به مواد دخانی در میان زنان و دختران است که آمارها از افزایش آن حکایت می‌کند؛ برای نمونه می‌توانید دو خبر زیر را ببینید: اعتیاد زنان به مواد مخدر در تهران رو به افزایش است و شیوع مصرف قلیان بین دختران جوان؛ خانواده‌ها حساس نیستند

ساختار فیزیکی زنان و دختران، آنها را آسیب‌پذیرتر از مردان می‌کند. همچنین این مواد در دختران و زنان، بر جنین و فرزندان آنان اثرات شدیدتری می‌گذارد و این بدان معنی است که یک زن یا دختر علاوه بر اینکه خود را در معرض خطر قرار می‌دهد، بر نسل بعدی جامعه نیز اثرات مخرب می‌گذارد که این به معنی نابودی نسل‌های بعدی جامعه است.

آسیب‌شناسی این موضوع از جهات مختلفی قابل بررسی و ملاحظه است که در این نوشته به برخی از آنها می‌پردازیم.
۱. آموزش و پیشگیری:
متاسفانه به مانند بسیاری از معضلات اجتماعی دیگر موجود در کشور که نقش عدم وجود آموزش به شدت در آن به چشم می‌خورد، در این موضوع نیز به طور جدی نادیده گرفته شده و متاسفانه بسیاری از دختران و زنان ما با عدم آگاهی به مصرف این مواد روی می‌آورند. همچنین باورهای غلط درباره مواد مخدر به خصوص مواد مخدر صنعتی جدید، مساله را دشوارتر و حساس‌تر می‌نماید.
لذا ضروری است این مساله جزء برنامه‌های اصلی مدارس، آموزش عالی و رسانه‌ها قرار گیرد تا از سرعت رشد گرایش به مواد دخانی کاسته شود.
۲. مشکلات خانوادگی و فشار سرپرستان معتاد:
بخش دیگری از این طیف به دلیل مشکلات اقتصادی و در حقیقت برای رهایی از آنها به این امر روی می‌آورند. همچنین گاهی اوقات گرایش پدر یا سرپرست معتاد به مواد مخدر، سبب اعتیاد دختران و زنان در خانواده می‌شود.

در این مورد سازمان بهزیستی و سایر مراجع ذی‌صلاح باید اقدام به حمایت و رفع مشکلات این خانواده‌ها کنند.
۳. سهل‌الوصول بودن و دسترسی به مواد مخدر جدید:
متاسفانه با پیشرفت عصر تکنولوژی، مواد مخدر نیز از این موضوع در امان نمانده است و ورود مواد مخدر جدید و دسترسی آسان آنها برای افراد به خصوص در خوابگاه‌های دخترانه و محلات و سطح شهرها موجب شده افزایش ناخواسته مصرف به وجود آید.
۴. کمتر بودن مراکز ترک دختران و زنان:
در زمینه ترک اعتیاد متاسفانه به مانند بسیاری از موارد دیگر، کمپین‌ها و مراکز بسیار محدودتری برای دختران و زنان در مقایسه با مردان وجود دارد که این موضوع باید به شدت مورد توجه قرار گیرد؛ در غیر اینصورت حتی اگر زن یا دختری تمایل به ترک داشته باشد، موفق به این کار نمی‌شود.

 

قلیان، دودی در حال گسترش میان دختران
در میان مواد دخانی اگرچه در کشور ما شاید رویکرد به سیگار در میان زنان به دلیل فضای فرهنگی کشور چندان رایج نباشد اما بدلیل همان باورهای غلط درباره بی‌خطر بودن قلیان، مصرف روز به روز بیشتر این ماده دخانی که براساس تحقیقات ضرر آن بسیار بیشتر از سیگار است، در میان دختران و زنان ما مشاهده می‌شود.
درباره این موضوع که قابل لمس‌تر نیز هست، علاوه بر مواردی نظیر آموزش و سهل‌الوصول بودن و سایر موارد دیگر، یک مورد دیگر بسیار موثر نیز باید مورد توجه قرار گیرد و آن هم کمبود امکانات تفریحی، فرهنگی و ورزشی در کشور است.

متاسفانه در کشور ما به دلایل مختلف از جمله سنت‌های غلط و فرهنگ‌های ناصحیح و همچنین مباحث بودجه‌ای و عدم برنامه‌ریزی مناسب، توجه چندان کافی به بحث تفریحات سالم نمی‌شود که در این باره دختران به مراتب با محدودیت بسیار بیشتری مواجه هستند، و در نتیجه نبود این امکانات برای تفریحات سالم در کنار عدم آموزش، سبب گرایش به سوی تفریحات ناسالم از جمله قهوه‌خانه و استفاده از مواد دخانی به ویژه قلیان شده است که آسیب‌های جدی را برای آینده جامعه در پی خواهد داشت.
در همین راستا نیز به جاست که مسئولین ما به جای افزایش قوانین ممنوعیتی و محدودکننده برای دختران که عملا عدم کارآیی آنها به اثبات رسیده است، به مساله پیشگیری و آموزش و همچنین افزایش امکانات تفریحی بپردازند تا هر چه سریعتر از شعله‌ور شدن این آتش زیر خاکستر جلوگیری نمایند.

خانم‌ها مدیرتر هستند

[ms 6]

پنجمین جشنواره خوشنویسی کوثر به همت امور اجتماعی و فرهنگی اداره کل بانوان شهرداری تهران و با همکاری خانه هنرمندان از سال ۸۶ تاکنون با هدف ترویج فرهنگ والای اسلامی و فرهنگ اصیل ایرانی، در جهت گسترش فعالیت‌های فرهنگی هنری مذهبی بانوان با تکیه بر سیره چهارده معصوم هر ساله در سطح گسترده‌ای در ۳ بخش اصلی و یک بخش ویژه برگزار می‌شود. چیزی که این جشنواره را از سایر جشنواره‌های هنری متمایز کرده است، اختصاص آن به بانوان هنرمند و پرداختن به مضمون و محتوای والای دینی در هنر خوشنویسی است.
صبح روز چهارشنبه ۱۴ دی ماه، اختتامیه این جشنواره در فضایی صمیمانه، با حضور شرکت‌کنندگان، میهمانان ویژه و اساتید بنام خوشنویسی در خانه هنرمندان تهران برگزار شد.

ساعت نه و نیم در سالنی کاملا خالی، در خانه‌ هنرمندان تهران نشسته‌ام. تنها نشانه برگزاری مراسم اختتامیه جشنواره‌ی کوثر در این مکان، یک استند کوچک بالای سن است. در برنامه‌ای که به من داده شده، شروع مراسم ساعت ده است. به زمان باقی مانده و سالن خالی نگاه می‌کنم. چند دقیقه‌ای نگذشته است که سر و کله‌ گروه صدا و تصویربرداری پیدا می‌شود. در عرض یک ربع نورپردازی سالن انجام می‌شود و دوربین‌ها و صدا آماده‌ ثبت و برگزاری مراسم هستند. در این فاصله چند ردیفی از سالن پر شده است. کم‌کم سر و کله‌ تقدیرنامه‌ها و تندیس‌ها نیز پیدا می‌شود. گروه نور و صدا، به همراه چند نفر از خانم‌ها تندیس‌ها را روی میزی می‌چینند. دقایقی از ده گذشته است که مهمانان ویژه‌ مراسم نیز از راه می‌رسند.

[ms 3]

آقای ایازی معاون امور فرهنگی  اجتماعی شهرداری تهران، خانم معدنی‌پور و تعداد دیگری از مسئولان شهرداری تهران. خانم معصومه آباد عضو شورای شهر تهران و خانم خاتمی از پیشکسوتان هنر خوشنویسی و عضو هیئت داوران جشنواره، از مدعوین ویژه‌ای هستند که در ردیف اول سالن نشسته‌اند. با دقایقی تأخیر، مراسم با قرائت قرآن آغاز می‌شود. مجری برنامه خانم نصرآبادی بلافاصله پس از خوشامدگویی، از خانم معدنی‌پور مدیر کل امور بانوان شهرداری تهران دعوت می‌کند تا گزارشی از جشنواره ارائه کند.

خانم معدنی‌پور از اهداف برگزاری جشنواره می‌گوید و عملکرد چند ساله شهرداری در اجرای این طرح فرهنگی هنری. و در ادامه به تفاوت‌های عمده‌ جشنواره پنجم با دوره‌های قبل می‌پردازد. از طراحی و راه‌اندازی سایت در فضای مجازی با هدف ارتباط مناسب با خوشنویسان، و ارتباط با بانوان هنرمند خوشنویس می‌گوید و از برپایی نمایشگاه ثابت مجازی از آثار دوره‌های قبل در سایت دائمی جشنواره خبر می‌دهد.

ایشان به یکی از مهم‌ترین اتفاقات این دوره که طراحی لوگو و ایجاد دبیرخانه دائمی ملی جشنواره به همت برگزار کنندگان جشنواره بوده اشاره می‌کند. همچنین چاپ آثار رسیده به جشنواره در کتابی نفیس، و اهدای آن به هنرمندان زن خوشنویس را از دیگر فعالیت‌های مهم این دوره بیان می‌کند.

خانم معدنی‌پور در گزارش خود حضور ۷۴ درصدی شرکت‌کنندگان از شهرستان‌ها را عامل اصلی رونق جشنواره‌ پنجم دانسته و عنوان کردد که ۲۶ درصد شرکت‌کنندگان نیز از استان تهران بوده‌اند. ایشان در انتها خبر از برگزاری دوره‌های بعدی جشنواره در سطح بین‌المللی دادند و از ارتقای سطح کیفی جشنواره طی دوره‌های برگزار شده ابراز خشنودی کردند.

[ms 5]

از نمونه‌های بارز خلاقیت خانم‌ها در جشنواره خوشنویسی کوثر، استفاده از رنگ توسط بانوان هنرمندِ خوشنویس، در این هنرِ سیاه و سفید بوده است

چرا جشنواره‌ ویژه بانوان؟
همیشه جشنواره‌ها، به ویژه جشنواره‌های هنری، هم برای آقایان است و هم برای خانم‌ها؛ و در عرصه‌هایی مثل خوشنویسی کمتر خانم‌ها بروز پیدا می‌کنند و استعدادها نمایان می‌شود. چرا؟ چون به دلیل ویژگی‌های هنر خوشنویسی، این آقایان هستند که در صحنه رقابت، از خانم‌ها پیشی می‌گیرند. برای همین جشنواره‌ای را شکل دادیم که ویژه خانم‌ها باشد. و این ایجاد رقابت بین خود خانم‌ها باعث تقویت این هنر در خانم‌ها می‌شود. و همین‌طوز زمینه‌ بروز خلاقیت‌ها به شکل بهتری فراهم می‌شود. به شکلی که ما می‌بینیم هر سال به دلیل ارتقای سطح کیفی آثار ارسالی و رقابت نزدیک، به تعداد خانم‌های برگزیده افزوده می‌شود.

حمایت شما از شرکت‌کنندگان و به ویژه برگزیدگان به چه صورت است؟
مهم‌ترین شکل ایجاد زمینه مناسب برای حمایت از بانوان خوشنویس، برگزاری جشنواره ویژه بانوان بوده که بتوانند در سطحی که هستند با خودشان رقابت کنند، نه در رقابت با آقایانی که در هنر خوشنویسی قوی‌تر هستند؛ همین‌طور خرید آثار تولیدی و امکان تولیدات بیشتر به صورتی‌ که در آینده قرار است زمینه‌هایی برای فروش آثار بانوانی که در این جشنواره شرکت می‌کنند فراهم شود. همچنین برپایی نمایشگاه‌هایی از آثار بانوان هنرمند و ایجاد زمینه معرفی و فروش یکی دیگر از راهکارهای حمایتی ماست. علاوه بر برگزاری نمایشگاه متمرکز، برپایی نمایشگاه‌های ادواری در نگارخانه‌های مناطق مختلف تهران، امکان بازدید عموم از آثار را فراهم می‌کند. این فعالیت‌ها امکان خرید آثار را بیشتر می‌کند و ان‌شاءالله در سال‌های آینده برپایی نمایشگاه‌هایی در شهرستان‌ها را نیز خواهیم داشت.

[ms 0]

کیفیت آثار ارسالی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
خیلی خوب بوده. هر سال شاهد ارتقای کیفی آثار هستیم. کما اینکه شاهد بودیم رتبه‌های اول و دوم سال‌های قبل، امسال در مقام‌های هفتم و پایین‌تر بودند و این نشان‌دهنده این است که آثار بهتری به جشنواره می‌رسد و دیگر اینکه در سال‌های گذشته بیشترین شرکت‌کننده ها در سطح تهران بودند و امسال شاهد افزایش چشمگیر آثار ارسالی از شهرستان‌ها بودیم.

آثار برگزیده بر اساس چه ویژگی‌هایی انتخاب می‌شود و به مرحله نهایی داوری می‌رسد؟
هیئت داوران که متشکل از اساتید بنام هنر خوشنویسی هستند، وظیفه داوری را دارند و سعی می‌کنند بر اساس معیارها و شاخص‌های فنی در هنر خوشنویسی آثار را مورد ارزیابی قرار دهند. همچنین ما تأکید ویژه‌ای درباره موضوعاتی همچون تحکیم خانواده و عفاف و حجاب در بخش‌های ویژه جشنواره داشتیم. یعنی آثار علاوه بر اینکه از جنبه خوشنویسی مورد ارزیابی قرار می‌گیرند، از لحاظ مضمون و محتوا نیز داوری می‌شوند. آثاری که از آیات و مضامین دینی در این حوزه‌ها بهره گرفته‌اند در رتبه‌های بالاتری قرار می‌گیرند. ناگفته نماند یکی از مواردی که امسال توسط اساتید به آن اشاره می‌شد، استفاده از رنگ در هنر خوشنویسی توسط بانوان بود که این به خاطر ویژگی‌هایی است که خانم‌ها در هنر دارند. همانطور که اساتید در صحبت‌های خود اشاره می‌کردند، ما همیشه خط را سیاه و سفید فرض می‌کردیم، در حالی‌که در یکی دو سال گذشته دیده‌ایم خانم‌های خوش‌ذوق، تلفیقی از رنگ‌ها را در هنر خوشنویسی به کار برده‌اند. این یکی از نمونه‌های بارز بروز خلاقیت در این هنر توسط خانم‌ها بوده است.

نقش هنر در زندگی دختران را چطور می‌بینید؟
بر اساس تجربه‌هایی که در این چند دوره داشتیم و با توجه به نظرسنجی‌هایی که از بانوان هنرمند صورت گرفته، هنر نقش بسزایی در زندگی اجتماعی و خانوادگی بانوان داشته. گذشته از اینکه پرداختن به هنر می‌تواند یکی از راه‌های مدیریت و گذران اوقات فراغت بانوان باشد، آمیخته شدن با هنر بخصوص هنر خوشنویسی، باعث می‌شود که نقش خرد جمعی در زندگی خانوادگی و اجتماعی افزایش پیدا کند؛ و بانوان از حالت گوشه‌گیری و انزوا خارج شوند. کما اینکه مادری که هنرمند باشد، می‌تواند تاثیرات بسیار خوبی بر فرزند خود داشته باشد و روح کودک خود را با هنر آشنا کرده و بپروراند.

[ms 1]

برای برگزاری جشنواره در سطح بین‌الملل چه برنامه‌هایی دارید؟
دبیرخانه دائمی ملی، امسال به سمت بین‌المللی شدن می‌رود و از سال‌های آینده امکان حضور بانوان مسلمان را در جشنواره، با فراخوان گسترده‌ بین‌اللملی خواهیم داشت.

خانم‌ها مدیرتر هستند
دقایقی بعد دکتر ایازی معاون امور فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران به عنوان مهمان ویژه مراسم شروع به سخنرانی کرد و با ابراز خرسندی از گزارش جشنواره و مشارکت ۷۴ درصدی شرکت‌کنندگان در جشنواره از سایر استان‌ها، این نکته را گویای ظرفیت‌های موجود در کشور عنوان کرد که باید از آنها استفاده شود.

معاون شهردار تهران در صحبت‌های خود به دو موضوع مهم اشاره کرد که یکی از آنها ایجاد عرصه‌های مناسب برای حضور بانوان در فعالیت‌های فرهنگی اجتماعی بود. که در این زمینه چند گزارش از فعالیت‌های انجام شده توسط شهرداری تهران ارائه کرد. گزارشی از فعالیت‌های مدیران مناطق ۲۲گانه تهران، که در میان آنها دو منطقه‌ای که مدیریت بر عهده بانوان بوده، رتبه برتر را کسب کردند. و این موضوع را نشان‌دهنده مدیرتر بودن خانم‌ها دانستند؛ که به گفته وی، باید این مسئله به باور عمومی برسد و از این ظرفیت‌ها استفاده شود. دکتر ایازی همچنین تاکید کرد که باید برنامه‌هایی برای حضور این بانوان و بانوان هنرمند در فضایی فرهنگی، آموزشی، هنری شکل بگیرد. دکتر ایازی در این‌باره به احداث فرهنگسرای ویژه بانوان در متراژی عظیم در منطقه ۹ تهران اشاره کرذ و ابراز امیدواری کرد که در آینده هر منطقه دارای یک فرهنگسرای مختص به بانوان خواهد بود تا هر خانم، به راحتی در منطقه خود به فعالیت بپردازد.

دکتر ایازی همچنین از برنامه‌ریزی برای ایجاد یک «خانه تسنیم» ویژه بانوان برای تمام ۳۰۴ سرای محله تهران خبر داد و به افزایش فوق‌العاده حضور بانوان در سرای آشتیانی اشاره کرد که غالب مدیران این مجموعه نیز از بانوان هستند.

بخش دوم سخنان دکتر ایازی در رابطه با عرصه فعالیت هنری بانوان بود، که در این‌باره به جشنواره شمسه اشاره کرد و آماری از میزان شرکت‌کنندگان ارائه دادند و آن را نشان دهنده حضور و علاقمندی بانوان در عرصه‌های هنری مانند عکاسی، موسیقی، و عرصه‌های هنری دینی چون نهج‌البلاغه و قرآن دانست.

معاون شهردار تهران در پایان صحبت‌های خود خبر از حضور بانوان فعال خانه محلات تهران با کاورهای مشخص و ارائه آثار خود در قالب نمایشگاه‌هایی در راهپیمایی ۲۲ بهمن خبر دادند.

[ms 2]

اختری کن هر شب
خاوری کن هر صبح
روشنی کن هر روز
یاوری کن هر دم
ماه و خورشید کسی،
قهرمان غم و کم‌های کسی باش گلم

پس از سخنان دکتر ایازی، بیانیه‌ جشنواره توسط بانوی میانسال و هنرمند خوشنویس خانم خاتمی با صدایی آرام و بیانی شیوا قرائت شد که در آن استاد خوشنویس و عضو هیئت داوران پنجمین جشنواره‌ کوثر به نمایندگی از هیئت داوران، ضمن ادای احترام به تمام اساتید، هنرمندان، بزرگمردان و بزرگ‌زنان عرصه خوشنویسی کشور، حضور رو به گسترش در این عرصه را نشانه‌ای از درک ارزش‌های معنوی و اخلاقی این هنر شریف دانسته و پیشنهاداتی برای بهتر برگزار شدن این جشنواره ارائه کردند؛ که از مهم‌ترین آنها این چند مورد بود:

۱- فعالیت گسترده‌تر دبیرخانه

۲- تشکیل شورای سیاستگذاری جشنواره به منظور برنامه‌ریزی دقیق و ارتباط مستمر با دبیرخانه و هماهنگی‌های لازم با هنرمندان

۳- توجه به برنامه‌های خاص آموزشی خوشنویسی در سراسر کشور با کمک شورای سیاستگذاری و دبیرخانه دائمی جشنواره و هماهنگی برای سرای محلات

۴- توجه به امر پژوهش در عرصه خوشنویسی، انتشار فصلنامه و آموزش در فضای مجازی

۵- گذار از نگاه صرفا رقابتی و ورود به زمینه‌های فرهنگی و حمایتی از طریق خرید آثار، ایجاد بازار کار فرهنگی و فراهم آوردن امکانات برگزاری نمایشگاه در داخل و سطح منطقه برای هنرمندان برگزیده

هیئت داوران در بیانیه خود گسترش شبکه رقابتی در شهرستان‌ها و حضور ۷۴ درصدی هنرمندان شهرستانی در ارسال و انتخاب آثار در برابر ۲۶ درصد حضور هنرمندان تهرانی را دستاورد ارزشمند این دوره جشنواره تلقی کرده و ابراز امیدواری کردند که در آینده‌ای نزدیک با گذر از جشنواره سراسری، شاهد برگزاری جشنواره بین‌المللی کوثر باشند. و در این رابطه تسهیل در روابط اداری میان متولیان، به ویژه معاونت اجتماعی فرهنگی شهرداری با دبیرخانه دائمی را موجب دلگرمی مسئولین برگزاری جشنواره کوثر و شکوفایی روزافزون آن دانستند.

در پایان بانوی هنرمند و پیشکسوت خوشنویس، با خواندن شعری زیبا از مرحوم مجتبی کاشانی صحبت‌های خود را به پایان رساند.

[ms 4]

نوبت به رونمایی از لوگوی کتاب جشنواره رسیده است. مجری برنامه از مهمانان ویژه برای اجرای این مراسم و اهدای جوایز دعوت می‌کند. از لوگوی جشنواره توسط دکتر ایازی رونمایی می‌شود. و در پی پخش کلیپ جشنواره و عدم رفت ‌و آمد چند دقیقه‌ای عکاسان و خبرنگاران، سالن برگزاری مراسم شاهد سکوت و آرامش می‌شود. مراسم بعدی، رونمایی از کتاب جشنواره، باز هم توسط دکتر ایازی است. عکس‌های یادگاری با لوگو و کتاب گرفته می‌شود و نوبت به اهدای تقدیرنامه‌ها و جوایز می‌رسد. از نفرات برگزیده در سه بخش نستعلیق، شکسته نستعلیق، و نقاشی خط، تقدیر، و در بخش ویژه عفاف حجاب نیز از برگزیده هیئت داوران خانم شیرین نوشیروان با اهدای تندیس جشنواره و تقدیرنامه تقدیر می‌شود. تندیس‌ها و جوایز نفرات برگزیده در هر بخش به برگزیدگان اهدا شده، و مراسم با اجرای تواشیح و پذیرایی به پایان می‌رسد.

از برگزیدگان جشنواره خانم راضیه فولادی سپهر دانشجوی دکترای ادبیات فارسی از مشهد بود که در پنج دوره برگزاری جشنواره کوثر، در بخش شکسته نستعلیق رتبه اول را کسب کرده است.

 

اگر جشنواره‌هایی مانند جشنواره کوثر در تمام عرصه‌های هنری ویژه‌ بانوان برگزار شود، باعث پیشرفت خانم‌ها خواهد شد و بر سطح برگزاری سایر جشنواره‌ها نیز تاثیر مثبت خواهد گذاشت.

 

به نظر شما این جشنواره تا چه حد توانسته در اهدافی که در نظر گرفته موفق باشد؟
به طور قطع خیلی موثر بوده. جشنواره کوثر تنها جایی است که فقط خانم‌ها حضور دارند و این خیلی خوشایند است. چرا که رقابت بین خانم‌هاست و این نقطه‌ قوتی برای جشنواره است.

این که رقابت بین خانم‌ها باشد چه حسنی دارد؟
خب من سال‌هاست در جشنواره‌های مختلف شرکت می‌کنم. مثلا جشنواره رضوی یزد که هر سال برگزار می‌شود با اینکه بخش ویژه بانوان دارد اما از هر لحاظ در سطح پایین‌تری نسبت به بخش‌های دیگر برگزار می‌شود. از جوایز گرفته تا کیفیت آثار انتخابی، در همه موارد با نگاه حقیرانه‌تری به بخش خانم‌ها پرداخته می‌شود. اگر جشنواره‌هایی مانند کوثر در تمام بخش‌ها برگزار شود باعث پیشرفت خانم‌ها خواهد شد و بر سطح برگزاری سایر چشنواره‌ها نیز از هر لحاظ تاثیرگذار خواهد بود. مثلا همین کسب مقام اول در جشنواره کوثر باعث شد من با انگیزه بالاتری در جشنواره رضوی یزد شرکت کنم و مقام اول را کسب کنم؛ که حس خیلی خوبی داشت. چون به خانم‌ها ثابت شد که حتی اگر در جشنواره‌های تلفیقی شرکت کنند، نباید از موضع ضعف به آنها نگاه شود. جشنواره کوثر از این نظر توانسته سال به سال در پیشبرد اهداف خودش موفق‌تر باشد.

چه پیشنهادی برای جشنواره‌های بعدی دارید؟
من چند پیشنهاد دارم. اگر مسئولین جشنواره قصد حمایت از خانم‌ها را دارند، فضایی در اختیار شرکت‌کنندگان و برگزیدگان قرار دهند تا در حوزه‌های آموزشی فعالیت موثرتری داشته باشند. آثار را خریداری کنند. نکته مهم دیگر این است که جوایز از دوره اول تا پنجم هیچ تغییری نکرده. موضوعات نیز تکراری است. اینکه محتوای آثار ارائه شده با مضامینی از احادیث مربوط به حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها باشد، آن هم بعد از پنج سال برگزاری، شرکت‌کنندگان را با محدودیت انتخاب مواجه می‌کند. با توجه به اینکه جشنواره مختص خانم‌هاست می‌شود در سطح گسترده‌تری از مضامین، مانند اشعاری که متعلق به خانم‌هاست، یا اشعاری که به مضامین زنان، مانند مادر پرداخته در ارائه‌ آثار توجه کرد.

آثار شرکت‌کنندگان این دوره را چطور ارزیابی کردید؟
نمایشگاه را ندیدم. اما اینکه رتبه اول یا دوم سال‌های قبل، امسال سوم یا هفتم شده‌اند، نشان‌دهنده این است که آثار قوی‌تری ارائه شده. حتی من اسامی جدیدی را شنیدم که در دوره‌های قبل حضور نداشتند و این نشان دهنده حضور هنرمندان جدید، با آثار برتر است.

و حرف آخر!
دغدغه اصلی من و سایر هنرمندان زن خوشنویس، فعالیت جدی‌تر در این حوزه است. من تنها فعالیت جدی که در طول سال دارم، همین شرکت در جشنواره‌هاست. اگر برگزارکنندگان جشنواره فضایی در اختیار ما قرار دهند برای برگزاری نمایشگاه و کارگاه‌های آموزشی، مطمئنا شاهد اتفاقات بهتری در این حوزه خواهیم بود.

عطر ریحان؛ بوی دود!

[ms 2]

بخش اجتماعی چارقد با عنوان «در همین حوالی» قصد دارد هر ماه به بررسی موضوعات اجتماعی از زوایای مختلف بپردازد. این ماه و برای آغاز پرونده «نجوای دود» را با هدف بررسی اعتیاد و گرایش دختران به مواد دخانی مورد بررسی قرار می‌دهیم. در همین‌ رابطه پیشنهادات شما را نیز با روی گشوده خواهانیم.

زمانی پاتوق‌مان بود. چون نزدیک اداره بود، هر روز ناهار می‌رفتیم آنجا. تا روزی که به خاطر دود قلیان دخترک، که موذیانه خودش را وسط لقمه‌های ما جا می‌داد و صاحب رستوران هم به اعتراض ما توجه نکرد، رستوران دیگری را به عنوان پاتوق انتخاب کردیم!

تصمیم گرفتم سری به آنجا بزنم؛ که هم گرسنه سر کلاس نروم، هم حال و هوای سنتی‌اش را دوباره به کام بکشم. در و دیوارش پر از نشانه‌های ایران کهن است. تا وقتی شلوغ نشده، آدم احساس آرامش می‌کند. به نظر می‌رسد نور فضا را از فانوس‌های متعدد که در هر نقطه دیده می‌شوند، تأمین کرده‌اند؛ هر چند داخل‌شان لامپ کم‌مصرف تعبیه شده‌ است! تپانچه‌هایی که‌ به دیوار آویخته‌اند، انگار آدم را می‌برد به سال‌های مشروطه و آن حوالی. تزئینات جالبی دارد. یک سماور قدیمی و اتوی ذغالی سیاه روی میزی گذاشته‌اند.

دیدن اشیای قدیمی که شاید فقط در بساط بابابزرگ‌ها پیدا شود لذت شیرینی دارد‌. روی دیوارها نقش برجسته از سربازان هخامنشی کار کرده‌اند. روبروی من تابلوی یک زن قاجار نصب کرده‌اند و کنارش نقش‌ برجسته‌ای از یک مرد با لباس فیلم‌های تاریخی، که قلیانی به دست دارد. از تماشای در و دیوارش سیر نمی‌شوم. با موسیقی‌ قدیمی و صدای برادران زیرخاکی(!)، همه چیز برای سفر در زمان مهیا است.

دیدن پارادوکس این فضا، با چهره‌ افروخته‌ دخترکان و موهای آشفته‌ پسرکان، مرا به زمان حال برمی‌گرداند. ظاهرا در این مدت چیزی تغییر نکرده. مسئول پذیرایی هنوز این مشتری قدیمی را به یاد دارد. جلو می‌آید و با خوشامدگویی می‌خواهد دلیل این غیبت چندماهه را بداند.

می‌گویم «هنوز به خانم‌ها قلیان می‌دهید؟» انگار تازه یادش آمده باشد که چرا تغییر پاتوق داده‌ایم، می‌گوید «نه، خانم‌های تنها که اصلا. ولی با آقایان که بیایند، یواشکی می‌کشند!» کنجکاوتر می‌شوم. می‌پرسم «اگر به نظر خیلی کم سن و سال بیایند چطور؟ باز هم اجازه می‌دهید یواشکی قلیان بکشند؟» می‌گوید «تا حالا برای قلیان، مشتری کم سن و سال نداشته‌ایم. اکثرا بین ۱۸ تا ۲۴ ساله هستند. به نظر می‌رسد بیشتر دانشجو باشند. ولی خانم ۵۰ ساله هم بین مشتریان‌مان بوده که قلیان خواسته!»

سعی می‌کنم با ظرافت، مسئول پذیرایی را تخلیه‌ اطلاعاتی کنم که خسته نشود. می‌گویم «برایم جالب است بدانم خانم‌ها چه طعمی بیشتر می‌پسندند.» با خنده می‌گوید «معمولا با آقایان همراه‌شان به تفاهم می‌رسند، بعد سفارش می‌دهند. البته نظر خانم‌ها همیشه محترم‌تر است! پرتقال و سیب بیشتر از همه سرو می‌شوند.»

[ms 3]

می‌پرسم «حالا به نظرتان بدون برخورد به دود قلیان یواشکی خانم‌ها و آقایان می‌توانم با خیال راحت بنشینم اینجا یک غذای خوب بخورم؟» لبخندی می‌زند و می‌گوید «خیلی وقت است که فقط از ساعت ۴ به بعد قلیان داریم».

با خیال راحت غذایم را سفارش می‌دهم و تا زمان آماده شدن، چیزهایی می‌نویسم، چند تا عکس می‌گیرم و به سؤال و جواب‌ها فکر می‌کنم. غذا را می‌آورد و من سؤالی که در ذهنم قدم می‌زند با کلمات گنگ، می‌پرسم: «خانم‌هایی که دیده‌اید قلیان می‌کشند، بیشتر چه ظاهری دارند؟». خوشبختانه او متوجه منظورم می‌شود و می‌گوید «اگر منظورتان نوع حجاب است، بدحجاب‌ها بیشتر، اما باحجاب‌ها هم‌ هستند!» در حالی‌ که خودم متوجه میزان گردی چشمانم شده‌ام می‌پرسم «واقعا؟!» و او با خونسردی لبخندی تحویلم می‌دهد و تأکید می‌کند «بعــــله خانوم!»

تقریبا اشتهایم کور شده. با زحمت و به کمک دلستر انار، چند لقمه می‌خورم. کم‌کم عطر سبزی تازه و برنج زعفرانی بهم مزه می‌کند که بوی سیگار در فضا می‌پیچد و همان ته‌مانده‌ اشتها، به فنا می‌رود! با دلخوری در دلم می‌گویم «این صندوق‌دار عجب آدم بی‌ملاحظه‌ای است! مردم دارند غذا می‌خورند!» (چون قبلا هم به همین دلیل به ایشان اعتراض کرده بودم!) از خیر ناهار خوردن می‌گذرم. دوربین و دفترچه‌ام را در کیفم می‌گذارم و از جایم بلند می‌شوم. چند قدم جلوتر، چشمم به سیگارِ بین انگشتان ظریف دخترک خشک می‌شود…

اشتغال زنان به هر قیمتی؟!

[ms 0]

زمانی اشتغال خارج از خانه مختص مردان بود و زن مسئول امور خانه. البته این زمان که می‌گویم خیلی هم دور نیست. شاید تا همین ۶۰-۷۰ سال پیش هم همین‌گونه بود.اما کم‌کم با پیشرفت جوامع به سمت مدرنیته و دنیای مدرن، احساس نیاز به حضور زنان در عرصه‌های خارج از خانه احساس شد. این احساس نیاز کم‌کم زنان را وارد جامعه کرد و آنان هم شدند شاغل. تا قبل از انقلاب این روند در ایران شیب تندی نداشت و شاید جو حاکم بر جامعه باعث می‌شد خیلی از زنان به دلیل حفظ حجاب به اشتغال فکر نکنند. انقلاب اسلامی و پذیرفته‌شدن فرهنگ حجاب در جامعه باعث شد زنان با تمایل بیشتری وارد عرصه‌های مختلف کاری شوند.

بعد از پشت سر گذاشتن جنگ تحمیلی و افزایش سطح سواد زنان، به تدریج تعداد زنانی که وارد دانشگاه‌ها شدند افزایش یافت. تا جایی‌که امروزه تعداد زنان دانشجو بیش از مردان دانشجو است.

روی آوردن خیل عظیم جمعیت نسوان به سمت تحصیلات آکادمیک باعث شد تا برنامه‌ریزان فرهنگی و آموزشی دایره رشته‌های تحصیلی زنان را فراتر از رشته‌های آموزشی و تربیتی کنند. تا جایی‌که امروزه زنان در رشته‌هایی چون معدن، عمران، حمل  و نقل، کشاورزی و … تحصیل می‌کنند. بعد از اتمام تحصیلات، انتظار به حق این زنان؛ وجود فرصت‌های شغلی در جامعه است.

مسئله‌ای که این روزها ذهن و فکر من را به‌عنوان یک دختر با تحصیلات دانشگاهی به خود مشغول کرده است، این است که آیا واقعا به این حجم حضور زنان در جامعه نیاز داریم؟!

[ms 1]

مشاغلی هستند که باید زنان تمام آن‌ها را در اختیار داشته باشند، مانند پزشکان در تخصص زنان، پژوهشگران مسائل زنان، دبیران زن، آرایشگران زن، خیاطان، کارشناسان مسائل تربیتی و …. اما چه توجیهی برای تحصیل و اشتغال زنان در زمینه معدن یا ماشین آلات کشاورزی وجود دارد؟! و یا دلیل حضور تعداد بسیار زیاد خانم‌ها در بانک ها و ادارات چیست وقتی مردان می‌توانند این فرصت‌ها را در اختیار داشته باشند؟! مردانی که در به در دنبال یک شغل هستند و به دلیل همین بیکاری امکان ازدواج ندارند. مشاغلی که به شدت انرژی یک زن را می‌گیرد و وقتی که به خانه می‌آید دیگر هیچ رمق و توانی برای انجا وظایف مادرانه و همسرانه‌اش ندارد.

متاسفانه کارفرمایان هم بر این مسئله دامن زده‌اند و به دلیل دستمزد و حقوق کمتر زنان نسبت به مردان، روز به روز نیروی زنان خود را در کارخانه‌ها و محیط‌های صنعتی افزایش می‌دهند.

اما مشکل این نیست. مشکل ریشه‌ای تر و جدی‌تر از این مسئله است و آن نگاه زن به مسئله کار است. نگاهی که امروزه به دلایل مختلفی فاصله بسیار زیادی با آنچه که باید داشته باشد، گرفته است.

نظام تربیتی ما در هیچ کجای سالهای تحصیلی به دختران مهارت‌های زندگی از قبیل همسرداری و خانه‌داری را نمی‌آموزد و این تفکر را که رسالت اصلی یک زن، همسر نمونه و مادر نمونه بودن است را به اون گوشزد نمیکند. دختر جوان با این نگاه که تنها و تنها حضور در عرصه‌های اجتماعی به او شأن و شخصیت می‌بخشد، وارد دانشگاه می‌شود و چون می‌اندیشد که بدون تحصیلات دانشگاهی نمی‌تواند آنچه که باید بشود، باشد دست به هر انتخابی می‌زند. انتخاب مردانه‌ترین رشته ها در دورترین شهر ها.

سوال من اینجاست که چرا قشر عظیمی از زنان مسلمان جامعه اسلامی، حاضرند به هر قیمتی که شده از مادر و همسر بودن خود کم بگذارند و وارد اجتماع شوند. مگر غیر از این است که جامعه سالم را خانواده‌های سالم تشکیل می‌دهند و مگر میشود خانواده‌ای سالم باشد و مادر در آن مادر نمونه نباشد؟!

قطعا تعدادی از خوانندگان خواهند گفت شرایط اقتصادی زنان را مجبور به این انتخاب‌ها میکند. در عین حالی‌که این موضوع را می‌پذیرم، اما نمیتوانم نقش سهم مشکلات فرهنگی و اجتماعی موجود در جامعه را در این زمینه نادیده بگیرم.